طلاق در دوران جاهلیّت3
طلاق و اختیار زن:
حق طلاق اغلب در دست مردان بود، ولی در آن جامعه، زنانی نیز قدرت داشتند که حق طلاق را در اختیار بگیرند و در صورت رضایت نداشتن از همسران آنها را طلاق دهند. بعضی دختران نیز حق طلاق را یکی از شروط ازدواج خود میگذاشتند. نوع طلاق شوهر در بین شهرنشینان و اهل بادیه متفاوت بود. در الأغانی آمده است: زنان بادیه موقع طلاق همسران درِ چادر و خیمهی خود را تغییر میدادند؛ به این صورت که اگر در خمیهی آنها از طرف شرق بود، آن را به طرف غرب تغییر میدادند و اگر در خیمهی آنها به طرف غرب بود، آن را به طرف شرق تغییر میدادند و چون مرد این تغییر حالت را میدید، میدانست که همسرش وی را طلاق داده و به خیمه رجوع نمیکرد. در بین شهرنشینان نیز رسم بر این بود که وقتی زنی قصد طلاق همسرش را داشت، برای وی صبحانه نمیآورد.
از جمله زنانی که حق طلاق را در دست داشتند عبارتند از: سلمی دختر عمروبن زید مادر عبدالمطلب بنهاشم، او با کسی ازدواج نمیکرد مگر اینکه شرط میکرد حق طلاق را در دست داشته باشد و اگر زمانی از مردی بدش میآمد، وی را ترک میکرد. عمره دختر سعد بجلیه معروف به ام خارجه در سرعت ازدواج ضرب المثل بود (اسرع من نکاح ام خارجه). ماریه دختر جعید، عاتکه دختر مرّه، فاطمه دختر خرشب انماریه، سواء دختر اعبس، سوداء عنزیه هزانیه، ماویه دختر عفرز همهی اینها از زنان منجبه بودند که با مردان بسیاری ازدواج کرده بودند.زمانی هم که زنی از همسرش طلب طلاق میکرد، طلاقش یا به خلع بود و یا به غیر خلع. طلب طلاق به غیر خلع نیز در بین آنها وجود داشته است؛ چنان که ابوقُردُوده دربارهی همسرش میگوید:
کُبَیشة عرسی ترید الطلاقا *** و تسألنی بعد وشهنِ فراقا
یا به صورت خلع بود؛ برای نمونه وقتی ضباعه دختر عامربن قرط، به علت ترغیبهای هشام بن مغیره، از همسرش عبدالله بن جرعان که شخصی پیر و نازا بود طلب طلاق کرد، عبدالله به وی گفت: بیم آن دارم که بعد از طلاق از من با هشام ازدواج کنی. ضباعه گفت: با وی ازدواج نمیکنم. عبدالله طلاق و ازدواج او با هشام را، این گونه شرط کرد که با قربانی کردن 100 شتر بین دو کوه اساف و نائله و بافتن پارچهای به فاصلهی دو کوه ابوقبیس و قُعیقَعان و طواف عریان کعبه باشد. وقتی ضباعه به هشام پیغام فرستاد و ماجرا را با او در میان گذاشت، هشام جواب داد: چه درخواست آسانی از تو کرده و سرگردانت نساخته است. من ثروتمندترین مرد قریشم و زنان و کنیزان فراوانی دارم. اما دربارهی طواف عریان تو از قریش میخواهم که ساعتی کعبه را برای تو تخلیه کنند و از طواف عریان چه باک. ضباعه از همسرش طلب طلاق کرد و پس از ازدواج با هشام 100 شتر را نحر کرد و پارچهای به فاصلهی میان دو کوه، به کمک زنان طایفه خود بافت و کعبه را نیز عریان طواف کرد.
زمانی هم که طلاق در دست زنان بود، در بیشتر مواقع از روی هوا و هوس و حماقت طلاق نمیدادند؛ آنها به ادامهی رابطهی زوجیت حریص بودند و حق طلاق را برای خود بازیچه نمیکردند؛ چنان که ماویه وقتی حاتم را طلاق داد که از بخشش زیادش ناامید شده بود و از افراط و زیاده روی بخششهای او بر آیندهی خود و فرزندش میترسید.
روزی مردی از آل ابی طالب از دست همسرش عصبانی شد و به وی گفت: أمرک بیدک، زن در جوابش گفت: به خدا 20 سال است امر طلاق در دست تو است و من آن را حفظ کرده و نیکو صحبت کرده ام و اگر در دست من بود، آن را ساعتی از روز نیز ضایع نمیکردم. این حماقت تو است که تو را به تردید انداخته است.