اگر از زندگیات لذت نبری، مزۀ عبادت را هم نمیچشی!
موضوع بحث ما «نشاط در زندگی» و «حال خوش معنوی» است، اما چرا این دو را کنار هم قرار دادیم؟ چون کاملاً با هم مرتبطند. خیلیها تصور میکنند: «حال خوش معنوی ارتباطی با نشاط زندگی ندارد! چون معمولاً آدمها «نشاط در زندگی» را با گناه و هرزگی بهدست میآورند و این طبیعتاً حال خوش معنوی نمیشود، بلکه حال بد معنوی میشود! از آنطرف هم در زندگی کسانی که اهل عبادت و معنویت هستند، نشاط و سرزندگی نمیبینیم!» در حالیکه «حال خوش معنوی» بدون «نشاط در زندگی» بدست نمیآید و کسی که نشاط در زندگی ندارد، عبادتش هم خراب است.
امام باقر(ع) میفرماید: کسی که در زندگی دنیایی خودش کسالت داشته باشد، در ارتباط با امر آخرت و کارهای بندگی خدا کسالتش بیشتر است!( مَنْ کَسِلَ ..؛ کافی/5/85) تو که حالِ زندگی کردن نداری، چطور میخواهی حال بندگی پیدا کنی؟!
اگر کسی در زندگیاش حال و نشاط نداشته باشد مطمئن باشید نماز خوبی هم ندارد و زیاد بدرد نمیخورد، بلکه نمازش خرابتر از زندگیاش است! اگر بخواهی نماز باحال بخوانی، حتماً باید دو برابرش زندگیتان بانشاط باشد! شما چرا نمازت خوب نیست؟ برای اینکه در زندگی، حالت خوب نیست! «تو در برون چه کردی که درون خانه آیی؟!»
اگر در زندگیات حال و نشاط نداشتی، وقتی سر سجادۀ نماز میروی، لابد میخواهی ناراحتیها و طلبکاریهایت از خدا را بشماری! کسی که زندگیاش خاکبرسری است و ازش لذت نمیبرد، موقع عبادت هم دلش با خدا صاف نمیشود. خدا از اینطور عبادت بدش میآید. دینداری به داشتن اعتقادات نیست، آن چه اعتقاداتی است که به تو نشاط نداده است؟!
انجام دستور، چگونه میتواند آدم را از خدا دور کند؟ طرف از خدا طلبکارست چون فکر میکند: خدا هم به او حال نداده، و هم دستور داده نماز بخوان! حالا آمده نماز خوانده و از خدا طلبکار است! میگوید: «آنجا که مشکل مرا حل نکردی، ولی من نمازت را خواندم…» اینها وقتی نماز میخوانند، بیشتر با خدا دعوایشان میشود! لذا نمازشان زیاد فایده ندارد، چون دچار عُجب میشوند و عجب موجب حبط عمل است.
اگر میخواهی حال خوش معنوی پیدا کنی، باید نشاط در زندگی داشته باشی. اگر میخواهی خوب عبادت کنی، قبلش باید خوب و خوش زندگی کرده باشی.
هرکسی عاشق عبادت است، برود زندگیاش را درست کند، و کاری کند که از زندگیاش لذت ببرد، و الا مزۀ عبادت را نمیچشد! هرکسی میخواهد قرآن را باحال بخواند، باید باحال زندگی کند.
بندگیِ پرشور، با حرارت و با لذت برای کسی است که در زندگیاش خیلی از خدا بُرده و کیف کرده است! کسی که خیلی خدا در زندگی به او حال داده است! او میگوید: «خدایا ممنونتم! تو عالی هستی، دورت بگردم، فدایت بشوم…»
ما در این بحث نشاط داریم عالیترین بحث عرفانی را به زبان ساده مطرح میکنیم. فرمودند: بهترین نوع عبادت، عبادت شاکرانه است، نه خائفانه، و نه تاجرانه! عبادت خائفانه یعنی از ترس جهنم عبادتی کنی. عبادت تاجرانه هم یعنی عبادت میکنم تا إنشاالله بعداً در بهشت به خوشی و لذت برسم! خُب اینهمه نعمتی که خدا به تو داده را نمیبینی و با آن خوش نمیگذرانی، آنوقت میخواهی در آینده خوش بگذرانی؟!
عبادت تاجرانه و خائفانه معطوف به آینده است، اما عارفانهترین و عالیترین سطح عبادت، عبادت شاکرانه است که معطوف به گذشته است. یعنی خدایا! من لذت بُردهام، و آمدهام از تو تشکر کنم؛ این یعنی عبادت برآمده از نشاط در زندگی.
عالیترین نوع عبادت این است که انتظاری در آینده نداشته باشی، بلکه بهخاطر اینکه به تو خیلی دادهاند و از زندگیات احساس نشاط پیدا کردهای، آمدهای از خدا تشکر کنی. البته کسی که عبادت شاکرانه دارد، طبعاً طمع به آینده هم پیدا میکند.
زیارت امینالله که از معتبرترین زیارتنامههاست نمونۀ عالی تقاضای نشاط از خداوند است. این زیارت را به مردم جهان معرفی کنید بلکه نگاهشان به اسلام عوض شود!
بیان معنوی