پلیس مخفی داشته باشید
امیرالمومنین علی(ع) درباره تفکر فرمودند: اول قلبت را با تفکر بیدار کن و شب پهلویت را از رختخواب جدا کن برای اینکه بتوانی نماز شب بخوانی و از پروردگارت بترس.
آیت الله مجتهدی در شرح این حدیث می گویند: امام صادق(ع) فرمودند: امیرلمومنین علی(ع) زیاد این حدیث را تکرار می کردند که : اول قلبت را با تفکر بیدار کن و شب پهلویت را از رختخواب جداکن برای اینکه بتوانی نماز شب بخوانی و از پروردگارت بترس.قلبت را با تفکر بیدار کن گاهی اوقات فکر کن از کجا آمده ای،به کجا می خواهی بروی،فکرکن. در حدیث دیگری امیرالمومنین علی (ع) فرموده اند: خدا رحمت کند آن کسی را که بفهمد کجا بوده و حالا به کجا می رود و بعد به کجا می خواهد برود.خوب است که انسان قلبش را با فکر کردن آگاه کند. نه اینکه دائم در فکر گناه باشد که چطور سر مردم کلاه بگذارد.
پسشب پهلویت را از رختخواب خالی کن. سحرها بلند شو نخواب تا اول اذان.بد است. مرغ به وقت سحر ذکر بگوید و ما مثل مرده در رختخواب خوابیده باشیم.پس شب ها از رختخواب بیرون بیایید.یک مقدار خدا را صدا بزنید.قرآن بخوانید دعا بخوانید نخوابید. روایت دارد که ملائکه سه بار انسان را در طول شب بیدار می کنند: یک بار ساعت دوازده، یک بار ساعت دو و یک بار ساعت چهار، شما هم بلند می شوید، آبی می خورید و شیطان می گوید: بخواب،خیلی تا اذان مانده! شما هم می خوابید. ناگاه اذان صبح را می گویند و شما از خواب بلند می شوید.
…**** از پروردگارت بترس. تقوای خدا اختیار کنید پلیس مخفی داشته باشید که گناه نکنید.چشمتان، گوشتان، زبانتان، اعضا و جوارحتان بترسد از اینکه گناه بکنید. به چراغ قرمز دین که رسیدید (کارهای حرام) ترمز کنید. به چراغ سبز دین (مسائل حلال) که رسیدید بروید***…..
باور کن تمنّای قلبی تو برای خدا مهم است!
اگر ایمان بیاوری که یک لذت برتر و یک حیات حقیقی در همین دنیا وجود دارد، اولاً از ممات(حیات حداقلی) تنفر پیدا میکنی و ثانیاً هوسِ آن حیات برتر به دلت میافتد و گاهی بهخاطر دوری از آن حیات، دلت میگیرد، حسرتش را میخوری، آن را تمنا میکنی و در دوریاش اشک میریزی. این مرحلۀ اولِ آن اتفاق خوب است. مرحلۀ بعدش این است که این تمنا را افزایش دهی.
اگر جلوی ویترین نمایشگاه خودرو بایستی و دوست داشته باشی ماشین گرانقیمتی بخری اما پول نداشته باشی، کسی برای این تمنا و خواستۀ تو ارزشی قائل نیست و بهخاطرش به تو چیزی نمیدهد. بله؛ در این دنیا کسی به خواستۀ دل ما اهمیت نمیدهد، اما خدا برای خواستۀ دلِ ما خیلی ارزش قائل است. خودت را از این حصار دنیا رها کن و دل بکَن، تا ببینی خدا برای دلِ تو چقدر ارزش قائل است!
در حیات برتر، اگر بروی جلوی ویترین گرانقیمتترین حقایق عالم بایستی و نگاه کنی و دلت بخواهد، خدا که صاحبِ این مغازۀ بزرگ است، اگر ببیند واقعاً دلت میخواهد و تمنای آن را داری، به تو میدهد.
برای رسیدن به ایمان برتر(مراتب عالی ایمان) اولین قدم این است که واقعاً «بخواهیم». قدرت روح انسان و قدرت تمنای قلبی انسان، در عالم از هرچیز دیگری بالاتر است؛ حتی قدرتش از عمل ما هم بالاتر است! منتها باید این تمنای قلبی را افزایش دهیم. کسی که فکر میکند نیتش اثر ندارد، در واقع مُرده است و آن حیات برتر را باور نکرده است!
پیامبر(ص) میفرماید: «عَمَلُ البِرِّ کُلُّهُ نِصفُ العِبادَةِ وَ الدُّعاءُ نِصفٌ»(کنزالعمال/3137) کار خوب، نصف عبادت است و نصفش هم تمنا و خواستن است! این تمنا را، هم اولِ راه داشته باش و هم بعد از کار خوب و هم در ادامۀ راه. اما تمنا بستگی به این دارد که خودت را آدم حساب کنی و روی خودت حساب باز کنی!
یکی از شرائط حضور در حیات برتر این است که لوازم این حیات را بشناسی. یکی از لوازم این حیات این است که خودت را آدم حساب کنی؛ خصوصاً برای خدا. باید باور کنی که نظر و خواسته و تمنای تو برای خدا مهم است. خدا دائماً از تو میپرسد: میخواهی بالاتر بیایی؟
اعتماد به نفس داشته باش و بگو: «میروم از خدا میخواهم و خدا هم به خواستۀ من اهمیت میدهد» اولین شرطِ دعا همین اعتماد به نفس است. اگر اعتماد به نفس نداشته باشی، میگویی: «آخر من بروم چه بگویم؟ اصلاً کسی مرا آدم حساب نمیکند!» شرط دومِ دعا هم این است که به خدا اعتماد کنی.
چهکار کنم که ایمانم بالا برود؟ از خدا «بخواه!» یعنی قدم اول بعد از ایمان «خواستن» است، باید «بخواهی» (البته یکمقدار هم باید خواستنیهای دیگرت را کم کنی و عاشق چیزهای دیگر نباشی) هرکسی به نتیجه نرسیده، حتماً نخواسته است! اگر نخواهی؛ یا اعتماد به نفست نابود شده و قبول کردهای که «مُرده هستی!» یا اینکه به خدا سوءظن داری؛ که این از اولی بدتر است.
حالا این «خواستن» را چگونه تقویتش کنیم؟ به شیرینیِ خواستن، یکمقدار غم اضافه کن؛ غمِ اینکه «چرا آن لذتِ لازم را نمیچشم؟ چرا از نمازم لذت نمیبرم؟ من جا ماندهام؛ مبادا نرسم و بعداً حسرتش را بخورم….» این نوع غم و غصه، خیلی قشنگ است، بهشرطی که در بغل خدا باشی، و اِلا طبیعتاً غم و غصه و حسرت، اعصابخُردکن و افسردهکننده خواهد بود.
قدم دوم-بعد از خواستن- «عمل و مجاهدت» است؛ عملی که یکمقدار هم برایت سخت باشد، خصوصاً کاری که یکمقدار مخالف دوستداشتنیهایت باشد. بهخاطر خدا یک تلاشی انجام بده، خدا گاهی یک تلاش کوچک را از آدم قبول میکند؛ تلاشی که خلاف هوای نفس آدم باشد، گاهی یک ازخودگذشتگی، یک محبت به پدر و مادر، یک محبت به یک مظلوم، چقدر آدم را ارتقاء میدهد!
پس، اول بخواه و تمنا کن، بعدش یک کار و تلاشی انجام بده! البته «خواستن» معنای کاملش این است که تمام تمنای وجودت را فقط همین قرار بدهی. «بخواه و فقط همین را بخواه! و بقیه خواستههایت را دور بریز! و سعی کن همۀ کارهایت را به همین دلیل انجام بدهی»
عملیات افزایش ایمان را باید تا دم مرگ انجام داد؛ اینطوری است که آدم بیشتر لذت میبرد. در روایات تأکید شده که ناقصالایمان وارد صحرای محشر نشوید! یعنی باید سعی کنیم ایمانمان را کامل کنیم. هر گناهی علامت یک نقص ایمان است. اگر در خودت گناهی دیدی، بگو: خدایا، «من ایمان کم دارم! نخواستی ایمانم را اضافه کنی؟!»
ربا، جنگ و خونریزی جاهلیت قرن بیست ویکم است
آیتالله جوادی آملی مدرس برجسته حوزه علمیه قم در دیدار با مدیران اوقاف مازندران ضمن گرامیداشت ایام عید غدیرخم، گفت: اسلام قسمت مهم کار را بر عهده خود مردم گذاشته است و امیرالمومنین(ع) در بخشنامه رسمی که برای اداره ملک به مالک اشتر فرمودند :« ان عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الناس» نظام را مکتب از یک طرف و مردم از طرف دیگر اداره میکنند.
وی افزود: نظامی که بخشهای دینی اعتقادی به خدا نداشته باشد زمینگیر میشود ولی نظامی که به جهان آفرین، آسمان و زمین آفرین و به خود انسان آفرین تکیه میکند این میماند.
مردم برای رضای خدا دین را حفظ میکنند
این مفسر قرآن کریم با اشاره به اینکه نماز به عنوان الگو در اسلام عمود دین تلقی شده است، تصریح کرد: این دین باید به دست مردم احیا بشود اگر مردم این دین را نشناسند و عمل نکنند زنده نخواهد بود.
جوادی آملی خاطرنشان کرد: خیمه نظام را دو ستون نماز و مردم اداره میکند، درباره نماز کلمه « ِِان» نیامده است ولی درباره امت با« ان» تعبیر کرد و فرمود: مالک نگو با رهبری مثل علی ابن ابیطالب… رهبر اگر علی هم باشد مادامی که مردم در صحنه نباشند آن نظام شکست میخورد، رهبر خوب یک طرف قضیه است و اگر فردی به داشتن رهبر خوب اکتفا کند همان قصه صدر اسلام است: امیرالمومنین علی(ع) فرمودند ستون دین، مردم هستند.
این مرجع تقلید گفت: مردم ایران در جنگ هشت ساله و جنگ دو ساله داخلی تحمل کردند، مردم وقتی دین را پذیرفتند آن بخش دوم تامین شده بود و این کشور سرپای خود ایستاد و امیدواریم تا ظهور صاحب اصلیاش مردم بیش از گذشته مورد توجه حضرت ولیعصر(ع) باشند و همه نیازهای مردم به برکت مستجاب شود، عزت و جلال این مردم روز افزون بماند.
این مفسر قرآن کریم ادامه داد: ما عمود مذهبی و عمود مردمی داریم، مردم برای رضای خدا دین را حفظ میکنند.
وی تصریح کرد: اوقاف از کارهایی بود که به وسیله این ستون حل شده است، بسیاری از نیازهای جامعه به ویژه پس از جریان کربلا سیدالشهدا همین مردم تامین کردند، برای اوقاف و وقف کردن یک فنر سنگین مردمی بود این مردم اگر بخواهند مقاوم باشند و ویلچری نباشند باید جیب و کیفشان پر باشد.
جوادی آملی افزود: ملتی که کیف و جیبش خالی است این ملت ویلچری است و با سفارش نمیشود ملت ویلچری را مقاوم کرد، خداوند در سوره مبارکه نساء میفرمایند اگر ملت بخواهد سرپای خود بایستد باید جیب و کیفاش پر باشد. در سوره نساء آمده که مالتان را به دست سفها نسپارید کسی که نتواند مال را اداره کند این سفیه است.
باید وقف را احیا کنیم
استاد برجسته حوزه تصریح کرد: اوقاف یک سازمان مردمی است، با مرگ انسان، همه اعمالش دفن میشود جز آثار خیری که گذاشته است و این را دین پرورانده است. ما باید به برکت خون شهدا وقف را زنده کنیم، احیای وقف یعنی آدم بفهمد برای چه چیزی وقف میکند و امروز برای دارو، خوابگاه دانشجویان و طلبهها می توان وقف کرد و تنها برای نذر غذا در عاشورا نباشد.
وی گفت: باید وقف را احیا کنیم و حتی وقفهای جدید با نیات جدید ایجاد و ثواب آن را نثار حضرت سیدالشهدا کنیم، از بزرگان کشور و کسانی که وقف را احیا کردند و بهویژه از مردم دیار تبرستان قدرشناسی میکنیم و دعای خیر برای مدیران اوقاف کشور داریم.
جوادی آملی به عید غدیرخم اشاره کرد و ادامه داد: در جریان غدیر به پیامبر اکرم(ص) وحی شد که پایان عمرت نزدیک است و باید جانشین تعیین کنی و جانشین را خدا باید مشخص کند.
خدا در قرآن فرمود که اطاعت از پیامبر اطاعت از خدا است، پیامبر در روز غدیر فرمودند که « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » و پس از اینکه مراسم تمام شد این آیه نازل شد که «الیوم اکملت لکم دینکم» به معنای این است که امروز دین کامل شد و پس از جانشینی امیر المومنین علی(ع) همه زنان ومردان در این روز با ایشان بیعت کردند.
امروز صدای میانمار و یمنیها به گوش کسی نمیرسد
این مفسر قرآن کریم بیان کرد: در خطبه غدیر آمده که اسلام با ربا، جنگ و خونریزی مبارزه کرده است، امروز ربا و جنگ و خونریزی در جوامع رواج پیدا کرده که این جاهلیت قرن ۲۱ است، کسی که ۲۵ درصد سود بانکی میدهد کمر آن میشکند و اقتصاد کشور آسیب میبیند.
وی در پایان با اشاره به اینکه امروز صدای میانمار و یمنیها به گوش کسی نمیرسد، گفت: امریکاییها یا جنگ مستقیم مثل جنگ جهانی داشتند یا جنگ نیابتی که از اینها وحشیتر چه کسی است؟
منبع:مهر
بیانات استاد پناهیان در رونمایی کتاب علیاززبانعلی
برای اینکه تحت مغناطیس جاذبۀ علی(ع) قرار بگیریم، بیتردید باید کتاب بخوانیم و با تاریخ و کلمات علی(ع) آشنا بشویم.اگر جوانها میخواهند با شخصیت برجستۀ امیرالمؤمنین(ع) آشنا شوند، خوب است به کتابهای حجتالاسلام محمدیان دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) مراجعه کنند؛ و یک نمونهاش کتاب علی از زبان علی(ع) است که در نوع خود بینظیر استجوانها با مطالعۀ این کتاب، بهشدت از نظر روحی و فکری، تحت تأثیر شخصیت علی(ع) قرار خواهند گرفت، چون اثر کلام حضرت، واقعاً عجیب است؛ خصوصاً کلماتی که امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ خودشان فرمودهاند!ما برای برخورداری از بصیرت سیاسی، بیش از هرچیزی نیازمندیم تاریخ حیات امیرالمؤمنین(ع) را مطالعه کنیم. اگر تاریخ حیات ایشان را مطالعه کنیم، از خطراتی که در زمان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رخ داد، در زمانۀ خودمان مصون خواهیم ماند. هرچه یاحسین(ع) میگوییم، ریشه در وقایع زمان حیات علی(ع) دارد.تقریباً میتوان گفت: امروزه اگر کسی با حیات امیرالمؤمنین(ع) آشنا نباشد، سواد دینی لازم را ندارد و نمیتواند از معارف دینی برای روشن کردن راه خودش در جامعۀ امروز، استفاده کند و دچار تحلیلهای اشتباه میشود.زمانۀ ما به زمانۀ امیرالمؤمنین(ع) بسیار شبیه است. رگههایی از قاسطین و مارقین و ناکثین را در هر جامعۀ دینی که از حکومت دینی برخوردار است، میتوان مشاهده کرد. حاکمیت دینی در جامعۀ ما اقتضائاتی دارد، و این اقتضائات مشابه آن چیزی است که در زمان علی(ع) اتفاق افتاده است.
وجود باعظمت علی(ع) صرف سه موضوع شد:
1.دنیاطلبهایی که انقلابی بودند اما از انقلابیبودن پشیمان شده بودند.
2.دنیاطلبهایی که سابقۀ انقلابیگری نداشتند و از همان اول، خط رفاهطلبی را دنبال میکردند.
3.انقلابیونی بهنام خوارج، که اصلاً دنیاطلب نبودند اما در تحلیلشان اشتباه کردند.
بدون رودربایستی، ما رگههایی از هر سه جریان را در جامعۀ خودمان میبینیم؛ البته بهصورت رقیقتر. چرا رقیقتر؟ چون جامعۀ ما کلاً از جامعۀ کوفی زمان علی(ع) جلوتر است. اما خیلی مهم است که موقعیت امیرالمؤمنین(ع) را درک کنیم.ما ثابت کردهایم: «ما اهل کوفه نیستیم؛ حسین(ع) تنها بماند» در این تردیدی نیست، اما اینکه «ما اهل کوفه نیستیم؛ علی(ع) تنها بماند!» چه؟! ما در معرض امتحان چنین شعاری هستیم و برای اینکه امیرالمؤمنین(ع) را در آن شرایط پیچیده، تنها نگذاریم، در شرایط زمان خودمان-که یکمقدار شبیه آن زمان است- باید مطالعۀ بیشتری داشته باشیم.برخی از سادهاندیشها یا افراد مغرض، وقتی به تطبیق تاریخی میپردازیم، ایراد میگیرند که: «چرا میگویید زمان امیرالمؤمنین(ع)؟! مگر الان امیرالمؤمنین(ع) داریم؟!»بعضیها جلوی عبرت گرفتن از تاریخ را میگیرند؛ بهواسطۀ همین حرف ساده که از سرِ سطحینگری است! فکر میکنند ما رهبر عزیز انقلاب را با امیرالمؤمنین(ع) مقایسه میکنیم! معاذالله؛ ما هیچوقت این مقایسه را صورت نمیدهیم. امیرالمؤمنین(ع) فقط یکدانه بود، اما این دو زمانه شبیه همدیگرند و جاگیری حق و باطل در مقابل هم، و اشتباهها و رفتارهای درست، شبیه همدیگرند.این اعتراض به خودِ امیرالمؤمنین(ع) هم میشد؛ وقتی علی(ع) به یارانش فرمود: «یاران پیامبر(ص) اینگونه تلاش میکردند…» یک نفر به ایشان گفت: «یا علی! نه تو پیغمبر هستی و نه ما اصحاب پیغمبر! چرا مقایسه میکنی؟!» حضرت با ناراحتی به او فرمود: من دارم آنها را به عنوان الگو برای شما مطرح میکنم.امیرالمؤمنین(ع) اصرار داشتند که وجوه مظلومیت خود را بیان کنند و این به ما نشان میدهد که در هر زمانی باید از مظلومیت رهبرانمان جلوگیری کنیم. مثلاً اینکه رهبر جامعه نمیتواند همۀ مسائل را با مردم در میان بگذارد(بهخاطر ملاحظات امنیتی و مصلحتهای پیچیده) خودش محلی قرار میگیرد برای مظلومیت رهبر جامعه؛ همانطور که محلی برای مظلومیت علی(ع) قرار گرفت.اگر وجوه مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) را خوب مطالعه کنیم و آمادۀ جلوگیری از مظلومیت امام جامعه بشویم، دیگر به زمان ظهور خواهیم رسید.
منبع : بیان معنوی
عناوین اصلی “علی از زبان علی” یا : زندگانی امیرمومنان علی علیه السلام
عناوین اصلی کتاب شامل:
امیرمؤمنان و القاب ایشان؛ تربیت علی در کنار رسول خدا؛ ترس قریش؛ شرکت امیرمؤمنان در جنگهایی که غزوه می نامیدند؛ امیرمؤمنان و جنگ خیبر؛ برانداختن بتهایی که در خانه کعبه نهاده بود؛ غم انگیزترین روزهای زندگانی علی؛ حقیقت را خدا می داند؛ بازگشتن به آیین جاهلیت دیرین؛ جانشینی ابوبکر؛ خلافت عثمان؛ خرده گرفتن ابوذر بر عثمان؛ فکر شورشیان در اداره حکومت؛ علی و فراغت از کار بیعت؛ زبیر؛ عایشه؛ عبدالله عامر و آهنگ بصره؛ تهدید حکومت مرکزی؛ بازداشتن مردم از یاری علی؛ معاویه؛ گزیدن داور؛ داستان خوارج؛ فرمان امیرمؤمنان برای جهاد با شامیان؛ سالهای پر رنج؛ روایت ها درباره شهادت امیرمؤمنان؛ ضربت ابن ملجم؛ پاورقی
ماجرای طلبه شدن و ازدواج حجت الاسلام ماندگاری
مادر بزرگوارم در مسجد با خانمم آشنا شده بود و ایشان را برایم انتخاب کرد. ملاک اصلی خودم مسجدی بودن خانمم بود که اتفاقا خواهر یکی از رفقای مسجدیام در آمد.
به گزارش نامه به نقل از عقیق، حجتالاسلام ماندگاری برای خانوادههای مذهبی چهره شناختهشدهای است که سعی میکند منبرهایش را با لحنی ساده بیان کند تا برای همه مردم قابل فهم باشد. این هنر کمی نیست. او حالا به یکی از روحانیون محبوب کشور تبدیل شده که سخنانش عوامفهم و خواصپذیر است و بدون تردید، این مسئله راز ماندگاری اوست.
*اگر موافق باشید گفتوگو را از زمانی آغاز کنیم که با همسرتان آشنا شدید و ازدواج کردید.
سال ۶۳ ازدواج کردم. شاید خیلیها فکر میکنند ازدواج مانع ادامه تحصیل آدم میشود اما قرآن کریم میفرماید ازدواج باعث آرامش میشود. من به همین دلیل زود ازدواج کردم و به همه کسانی که معتقدند برای درس خواندن و ادامه تحصیل به آرامش نیاز دارند توصیه میکنم ازدواج کنند. البته شاید کمی وقت بگیرد و روند تحصیل کند شود ولی مانع ادامه تحصیل نیست.
*خودتان همسرتان را انتخاب کردید یا خانواده؟
مادر بزرگوارم در مسجد با خانمم آشنا شده بود و ایشان را برایم انتخاب کرد. ملاک اصلی خودم مسجدی بودن خانمم بود که اتفاقا خواهر یکی از رفقای مسجدیام در آمد.
*آقامحمدرضا فرزند اولتان است؟ خیر، فرزند سوم من است. من چهار دختر دارم و یک پسر. آقامحمدرضا فرزند سوم من است.
*با توجه به مشغلههایی که دارید، اصلا وقت میکنید برای همسر و فرزندانتان وقت بگذارید؟
باید برای آنها وقت بگذارم اما حقیقت این است که مشغلههای زیادی دارم. با این حال، از همسرم تشکر میکنم که در نبود من مسئولیت اصلی تربیت بچهها را در منزل بهعهده گرفته و خدا را شکر سربلند بیرون آمده است.
*در سفرهایی که برای تبلیغ میروید خانواده و بچهها را هم همراه خودتان میبرید؟
اگر مقدور باشد سعی میکنم خانواده را همراه خودم ببرم. روند زندگی من یک روند عادی است اما چون هم در دروس خارج فقه حوزه حاضر میشوم، هم در دروس دانشگاه و هم فعالیتهای علمی و تبلیغی، کمتر میرسم با خانواده بیرون بروم.
*انصافا همه اینها را با هم داشتن کار سختی است!
اگر همه اینها با هدف انجام وظیفه و امید بهرحمت الهی انجام شود کار سختی نیست. باید باور داشته باشیم تا حرکت نکنیم خدا برکت نمیدهد و کارها پیش نمیروند. خدا میداند در همه فعالیتهایم به هیچ عنوان نیت مادی نداشتهام. چون معتقدم خدا موارد مادی را تامین میکند.
*در زمینه تربیت بچهها چه؟ بههر حال در دورهای که بهعنوان مبلّغ وارد صداوسیما شدید سرتان خیلی شلوغ بود. آیا از شیوه نویی برای تربیت فرزندانتان استفاده میکنید؟
خیر، معتقدم شیوهای که پدرانمان برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند مناسب است. همین که بچهها افراد متدینی هستند کافی است. البته چند نکته بسیار مهم در تربیت فرزند وجود دارد که نباید از آنها غافل شد؛ اینکه به بچه لقمه حلال و شیر پاک بدهیم. وقتی بچهها در چنین فضای سالمی رشد کنند خدا هم به آنها کمک میکند.
*آقامحمدرضا! تکپسر استاد ماندگاری بودن چه حسی دارد؟
محمدرضا: حس خاصی ندارد. البته عدهای که با آدمهای معروف روابط دارند متاسفانه مغرورانه رفتار میکنند و انتظار دارند همه مردم به آنها احترام بگذارند اما من هیچ ادعایی ندارم.
*معروف بودن پدر سختیهایی هم دارد. درست است؟
اگر منظورتان این است که بهدلیل معروف بودن پدر نمیتوانم راحت در جامعه حضور داشته باشم حق با شماست. وقتی با حاجآقا به حرم میروم نمیتوانم نزدیکش راه بروم یا کنارش بنشینم. چون مردم میآیند و سوالاتشان را از ایشان میپرسند و اصلا مجالی برای حضور من باقی نمیماند. زمانی که در مکه بودیم، فقط در هتل کنار حاجآقا بودم. در مکانهای عمومی ایشان همیشه در اختیار مردم بودند. از طرفی حاجآقا بیشتر ایام سال در تبلیغ و سفرند. البته هر جا باشند معمولا روزی دو بار برای پرس و جو از احوال اعضای خانواده تماس میگیرند.
تفریحهای خوب
در ضرورت تفریح تردیدی نیست. تفریح یعنی حرکت و یا حرکتی که نشاطآفرین باشد و خستگی را از تن و روح انسان خارج کند. برخی از تفریحات برای اکثر آدمها مشخص و مشترکند، اما اکثراً مصادیق تفریحات را انسان خودش تعیین میکند. پس ما میتوانیم و باید تفریحات مفید و معنوی برای خودمان تعریف کنیم.
اگر مهربانی خدا نبود...
اگر مهربانی خدا نبود…
اگر مهربانی و عفو خدا که به هر بهانهای بر سر و روی ما میبارد نبود، آنوقت میفهمیدیم یک گناه کافی است تا انسان به مرز نابودی برسد و دومینوی سقوط آغاز شود.
ویژگی برتر دعای عرفه
یوم الترویه
یوم الترویه به روز هشتم ذیحجه و یک روز قبل از عرفه گفته میشود روزی که حسین با ترک مراسم حج سفر به کربلا را آغاز کرد . یوم الترویه اولین جلوه ی غربت حسین است با اینکه حسین وسط حاجی ها از صف حج بیرون رفت جز عده ی کمی با او همراه نشدند. وای بر مردمی که امام خود رادر نبرد با دشمن دین تنها گذاشته و به عبادت پرداختند .