از خدا فراموشی تا خود فراموشی
بررسی علل و آثار نسیان و غفلت
از خدا فراموشی تا خود فراموشی
نویسنده: محمد احسان آزادی
نسیان یا همان فراموشی آن است که انسان چیزی را میدانست ولی به علل و عواملی آن را از خاطر برده است. از این رو نیازمند تذکر است. اما غفلت فراموشی نیست، بلکه عدم التفات و توجه است. به این معنا که چیزی در برابرش است، ولی از وجود آن غافل بوده و توجه و التفاتی به آن ندارد و تنها نیازمند تلنگری است تا متوجه حضور شی شود.
یکی از مشکلات بشر همین نسیان و غفلت است؛ البته این حالت جنبههای مثبتی نیز دارد، ولی اگر در ارتباط با فلسفه آفرینش و سیرتکاملی انسان باشد، بسیار خطرناک و زیانبار است. نویسنده در این مطلب جنبههای منفی فراموشی و نسیان و آثار و عوامل و اسباب آن را تشریح کرده است.
***
تفاوت و فرق معنایی نسیان و غفلت
واژه نسیان از «نسیء» گرفته شده است. نسيان در عربى، معادل فراموشى در زبان فارسی است.( لغت نامه، دهخدا،ج 10، ص 15015، «فراموشى») و ذکر ضد نسیان و به معنای یاد داشتن و یادآوری و به تعبیر راغب اصفهانی حالتى است که به انسان امکان مىدهد معارفى را که دریافته است حفظ و نگهدارى کند و به هنگام نیاز آن را در ذهن حاضر سازد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی ، ذیل واژه ذکر) پس باید گفت که نسیان و فراموشی حالتی است که انسان چیزی را بداند و یا بشناسد، ولی به علل طبیعی یا غیر طبیعی آن را از یاد ببرد. چنین حالتی را حالت فراموشکاری میگویند.
همچنین نسیان به معنای بیاعتنایی و ترک چیزی به طور استعاری و مجاز به کار میرود. برخی از اهل لغت حتی این معنا را جزو موضوع له لفظ نسیان دانسته و گفتهاند که نسیان به دو معناست. در مصباح المنیر آمده است: نسیان هم به معنای فراموش کردن و هم بمعنی ترک و اهمال و بیاعتنائی میآید.(مصباح المنیر، ص 604)
راغب اصفهانی هم بعد از بیان معنای نسیان میگوید: در قرآن به هر دو معنا آمده است. سپس ایشان برای نسیان به معنای بیاعتنایی مثالهایی آورده که از جمله آنها آیه 51 سوره اعراف است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب ، ص 491 ، واژه نسی)
علامه طباطبائی نیز مینویسد: نسیان در مقابل ذکر است ولکن در بعضی از اوقات به طور استعاری بر ترک چیزی و بیاعتنایی به آن نیز اطلاق میشود، همچنان که در آیه 51 سوره اعراف به همین معنا آمده است؛ زیرا نسیان در این آیه به معنای فراموشی نیست، چون خداوند چیزی را فراموش نکرده و از حال کسی غافل نمیشود، بلکه معنایش این است که همان طوری که اینها در دنیا ما را فراموش کردند ما نیز امروز به لوازم زندگیشان نمیپردازیم.(تفسیر المیزان، ج 8 ، ص 134)
پس وقتی واژه نسیان به کار میرود، منظور خود اصل فراموشی نیست، بلکه مراد ترتیب آثار فراموشی است؛ زیرا یکی از مهمترین و نخستین آثار فراموشی رها کردن آن چیز و بیاعتنایی به آن یا ترک کاری است که باید انجام گیرد. بنابراین مراد از نسیان در آیه 51 سوره اعراف: (فالیوم ننساهم کمانسوا لقاء یومهم هذا) که نسیان به خداوند نسبت داده میشود، ترتب آثار آن است؛ یعنی خداوند با فراموشکار همان کاری را میکند که او در دنیا انجام داده است.
اما غفلت به حالتی گفته میشود که به سبب کمی مواظبت یا هوشیاری به انسان دست میدهد و توجهش نسبت به چیزی یا موضوعی از میان میرود.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 609 ، «غفل») بنابراین غفلت با فراموشی تفاوت دارد.
فراموشی طبیعی و غیر طبیعی
برخی برای فراموشی دو حالت طبیعی و غیر طبیعی ذکر کرده و گفتهاند که فراموشى و نسیان گاهى به صورت طبيعى است، چنانکه در آيه 61 سوره كهف وقتی خداوند نقل میکند که موسی(ع) و همراهش ماهی خودشان را فراموش کردند: «نسيا حوتهما»، مراد همان فراموشی طبیعی است؛ ولی گاهى این فراموشی بر اثر اعراض از آن چیز یا امر و یا به سبب توجه و اشتغال به امور مادى و دنيوی است كه انسان را از وظيفه اى باز مى دارد كه خداوند به آن يادآور شده بود. از مصادیق این نوع فراموشی میتوان به آيه شريفه 57 سوره كهف اشاره کرد: «فاعرض عنها و نسى ما قدّمت يداه». آنچه از آيات، بيانگر مذمّت و يا مؤاخذه بر فراموشى است در رابطه با جهت دوم است.( التحقيق، ج 12، ص 114 - 115، «نسى»)
آنچه از طبیعی و غیر طبیعی بودن در اینجا مطرح شده حالات انسان نسبت خداست. اما اگر بخواهیم برای فراموشی طبیعی مورد و مصداقی ذکر کنیم بهترین نمونه همان فراموشی طبیعی است که به علت پیری بر انسان عارض میشود. این دوره یکی از بدترین و پستترین حالات انسانی است که انسان همه دانستهها یا بسیاری از آنها را به سبب پیری از دست میدهد.(نحل، آیه 70؛ حج، آیه 5)
فراموشی مثبت و منفی
به نظر میرسد که نسیان را غیر از طبیعی و غیر طبیعی میتوان به دو قسم اساسی مثبت و منفی نیز دسته بندی کرد. به این معنا که نگاه ارزشی به مسئله نسیان داشته و بر اساس آن به دسته بندی نسیان اقدام کنیم. در این رویکرد، هر گاه نسیان موجب فراموشی اصول مهمی چون فلسفه و حکمت زندگی شود، امری ضد ارزشی و غیر مثبت خواهد بود و اگر چنین چیزی را موجب نشود، مثبت و ارزشی خواهد بود؛ زیرا گاه لازم است که انسان برخی امور را فراموش کند تا در مسیر تعادل قرار گیرد؛ چرا که عدم فراموشی مصیبتها و ماندن در آن میتواند امید را از انسان سلب کرده و او را دچار افسردگی و یاس و نومیدی کند.
عوامل فراموشی منفی و زیانبار
از آنجا که مهمترین وظیفه آموزههای قرآن هدایتگری است، آیات قرآن به عوامل و آثار فراموشی زیانبار پرداخته است تا انسان را نسبت به این عوامل آگاه و هوشیار کرده و مسیر درست را برای قرار گرفتن در مدار ذکر فراهم آورد؛ و این به معنای رهایی از بلایا و مصیبتها و شقاوتها و خسارتهای دنیوی و اخروی است که آدمی را ساقط میکند و به دوزخ خشم الهی میافکند.
خداوند به انسانها میآموزد که چگونه با پرهیز از عوامل فراموشی به ذکر دائمی مشغول باشند و از آثار ذکر الهی چون اطمینان (رعد، آیه 28) بهرهمند شوند. فراموشی خدا و فلسفه زندگی موجب سختی زندگی در دنیا (طه، آیه 124) و بیاعتنایی و بیتوجهی خداوند به او در آخرت است.(اعراف، آیه 61)
مهمترین علل و عوامل فراموش کردن خدا و معاد و حکمت و فلسفه زندگی دنیوی در اموری چون هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی نهفته است.(انعام، آیه 68؛ کهف، آیه 63؛ مجادله، آیه 19)
انسانی که گرفتار هواهای نفسانی است دنبال ارضای شهوات نفسانی میرود و عقل خود را به کار نمیگیرد. از این روست که سرگرم امور لغو و لهوی دنیا شده و به بازی کنز و تکاثر و تفاخر و مانند آن میپردازد. لذا خداوند در آیه 44 سوره بقره عدم تعقل بشر را نسبت به اعمال ناپسند و زشتی که مرتکب میشود، یکی از مهمترین عوامل نسیان خدا و آموزههای وحیانی میداند. پس به جای آنکه در آیات تکوین و تدوین تعقل و تفکر نماید و خوب و بد را باز شناسد و در مسیر اعمال خوب و پسندیده گام بردارد، به سوی زشتیها میرود و کارهای زشت را مرتکب میشود و بر خلاف آموزههای وحیانی و کتاب الله عمل میکند.
اینکه انسانها گرفتار ظلم و ستمگری میشوند عواملی دارد که از جمله آنها همین هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی و عدم تعقل است. وقتی انسان به تذکرهای الهی بیتوجه شود و ذکر الله را کناری نهد و آن را به دست فراموشی بسپارد دیگر کار خوب و عادلانه انجام نمیدهد.
همچنین کسانی که گرفتار فسق و فجور میشوند و به وسوسهها و هواهای نفسانی پاسخ مثبت میدهند، در یک فرآیندی ذکر الله را فراموش میکنند و با فراموشی ذکرالله و کتاب الله به ظلم و ستم روی آورده و خود و دیگران را به شقاوت ابدی گرفتار میکنند. لذا خداوند نسبت به فسق و فجور هشدار میدهد؛ زیرا عاملی مهم در فراموشی خدا و کتاب الله و ذکر الله است.
همچنین رفاه زندگی و تنعم بیش از اندازه در زندگی از دیگر عوامل تاثیر گذار در فراموشی انسان است؛ زیرا مترف و مرفه و متنعم چنان غرق آسایش مادی دنیوی میشود که از حقایق غافل و سپس نسبت به آن فراموشکار میشود و در نتیجه شقاوت ابدی را برای خود میخرد. خداوند در آیه 18 سوره فرقان و 8 سوره زمر رفاه زدگی بشر و فروافتادن در تنعم را عامل نسیان و آثار و تبعات آن معرفی میکند و نسبت به رفاه زدگی هشدار میدهد تا گمان نکند که نعمتهای بسیار به معنای رفاه زدگی و سرگرم شدن به آن است؛ زیرا نعمت اگر به درستی استفاده نشود خود مهمترین مصیبت بشر خواهد بود و او را به دام نسیان میافکند که پیامدی جز شقاوت ندارد.
آثار فراموشی در دنیا و آخرت
فراموشی خدا و حکمت و فلسفه زندگی، آثار و پیامدهایی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد که در قرآن به آنها پرداخته شده تا انسانها بتوانند با شناخت این آثار از عوامل ایجادی فراموشی منفی و زیانبار یعنی فراموشی از خدا و معاد پرهیز کنند و در مسیر خدا و فلسفه آفرینش حرکت کنند و زندگی خود را سامان دهند.
از مهمترین آثاری که برای فراموشی انسان در دنیا مطرح شده است میتوان به خود فراموشی(حشر، آیه 19)، فسق و فجور(همان)، ترويج زشتيها و منكرات(توبه، آیه 76)، ترک انفاق و کمک مالی و مادی به دیگران(همان)، ممانعت از معروف و کارهای پسندیده (همان)، عدم بهره مندی از هدایتهای الهی(کهف، آیه 24)، بروز تنگناهای مالی(طه،آیه 124) و مانند آن اشاره کرد.
کسانی که گرفتار فراموشی خدا و معاد در دنیا هستند، در آخرت نابینا محشور میشوند(طه، آیه 124) و دوزخ را برای خود میخرند و به شقاوت ابدی دچار میشوند.(فرقان، آیه 18)
عذاب دائمی(توبه، آیه 67 و 68)، گرفتارى به نفرين و لعن الهى(همان)، قرار گرفتن در زمره اصحاب آتش جهنّم (حشر، آیات 19 و 20)، محرومیت از ثواب و خير آخرت (توبه، آیات 67 و 68)، دورى آنان از رحمت خداوند (همان)، هلاکت در دنیا و آخرت (فرقان، آیه 18) و مانند آن از جمله آثار اخروی فراموشی خداوند است.
بسیاری از مردم چنان سرگرم دنیا و مادیات شده و به بازی کودکانه تکاثر و کنز مشغول و مدهوش قدرت و ثروت گشتهاند که خدا و فلسفه زندگی را فراموش کردهاند و گمان نمیکنند که برای این دنیا با همه زیبایی و نعمت هایش پایانی است و انسان میبایست خود را برای ابد آماده کند. این گونه است که هر روز با هر حیله و فریبی میکوشند تا قدرت و ثروت بیشتر گرد آورد و با چاپلوسی و نفاق بر سفره ستمگران و مستکبران و زراندوزان بنشیند تا لقمهای از ننگ در گلو فرو برده و شقاوت ابدی را به جان بخرند.
خداوند بارها به انسان هشدار میدهد که اهل ذکر باشند و دمی از حالت ذکر بیرون نروند تا گرفتار نسیان و غفلت نشده و برای خود بدبختی و شقاوت ابدی را رقم نزنند. همه آیات قرآن و همه مصیبتها و بلایا در زندگی و همه اعمال عبادی و اعمال صالح برای این مطرح میشود و بوجود میآید تا انسان٬ غافل و ناسی نشود و نانی که میخورد بداند که به چه هدفی میخورد؟
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری