سعدی و آدمیان بیبهره از خدمت
سعدی و آدمیان بیبهره از خدمت
به عقیده سعدی، بنیآدم اعضای یکدیگر و از یک گوهرند، ازاینرو دردمندی بر غم و اندوه دیگران امری طبیعیاست، زیرا آن گاه که عضوی از پیکر آدمی به درد میآید، برای عضوهای دیگر قراری نخواهد ماند.
و به تعبیر یکی از شاعران معاصر:
گیرم نشاط و شادی دنیا را
یک سر به دامن دل من ریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت؟
طفلی درون کلبه تنگی سرد
با مادری گرسنه نمیلرزد؟
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست
فارغ کجا توان شد و خوش خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟
وان ناله را چگونه توان نشنید؟
سعدی، آنانی را که در وجودشان روحیه سودمندی به حال دیگران به چشم نمیخورد، با سنگ خارا برابر میداند و به اعتقاد وی، در آهن و سنگ منافعی است که در برخی از آدمیان خبری از آن نیست:
اگر نفع کس در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکیاست
غلط گفتم ای یار شایسته خوی
که نفعست در آهن و سنگ و روی
چنین آدمی مرده به ننگ را
که بر وی فضیلت بود سنگ را
پیام متن:
1. خدمت به مردم، سیره بزرگان دین و دانش؛
2. خدمت به همنوع و برادران دینی، از دستورات دین مبین اسلام.
غمهایت را با خدا درمیان بگذار
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
گفت من شكايت غم و اندوه خود را پيش خدا مى برم و از [عنايت] خدا چيزى مى دانم كه شما نمیدانید سوره یوسف آیه 86
————————–
مانیز غمهایمان را باخدایمان میگوییم
غم دوری از ولی و صاحبمان را
غم انتظارمان را
غم دلتنگی مان را
و میدانیم که او میشنود و اجابت میکند
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج مارا
آمین
وقتی که سیل آمده بود...
زمانیکه شهید مهدی باکری شهرداری ارومیه بود سیل شدیدی آمد.
سریعا دست به کار شد و خودش آب جمع شده داخل خانه پیرزنی را تخلیه کرد.
پیرزن اورا نمی شناخت و مدام به شهردار و شهرداری فحش می داد.
ولی مهدی کار خودش را میکرد…
اهل بصیرت باشیم..
در تفسیر آیات مربوط به «اصحاب سبت» آمده است که، وقتی قومی از بنیاسرائیل توسط حضرت داوود علیه السلام از شکار ماهیان در روز شنبه نهی شدند، به حیلهای توسل جستند و آن اینکه در ساحل دریا گودالهایی کندند و راهی را از دریا به این گودالها تعبیه نمودند تا در روزهای شنبه، ماهیان همراه با مد یا امواج آب به این گودالها بیفتند. سپس روزهای بعد سراغ این گودالها میرفتند و ماهیان را صید میکردند.
بدین ترتیب آنان ظاهراً در روز شنبه ماهیان را صید نمیکردند لذا به خیال خودشان هم حکم خداوند را اجرا کرده بودند و هم به ماهیها رسیده بودند!
خداوند در آیه 163 سوره اعراف، این عمل بنیاسرائیل را «فسق» نامیده است!
بر اساس آیات قرآن، افراد اهل این خدعه و حتی کسانی که عمل آنها را انجام نمیدادند اما نهی از این عمل هم نمیکردند، هر دو دچار عذاب الهی شدند و تنها کسانی نجات یافتند که علاوه بر ترک واقعی صید ماهیان در روز شنبه،اهل این فریبکاری را از این عمل نهی میکردند.
پ.ن:امام على عليه السلام: با بصيرت كسى است كه بشنود و بينديشد، نگاه كند و ببيند، از عبرتها بهره گيرد، آن گاه راه روشنى را بپيمايد كه در آن از افتادن در پرتگاهها به دور ماند.
پ.ن:سوره اعراف ، آیه 163
معجزه و تفاوت آن با سحر و جادو از منظر آیتالله مکارم شیرازی
بسیارى مىپرسند اگر ساحران مىتوانند، اعمال خارق العادهاى شبیه معجزه انجام دهند، چگونه مىتوان میان کارهاى آنها و اعجاز، تفاوت گذاشت؟ و چگونه سحر با معجزه پهلو نزند. دل خوش دار! پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته، روشن مىشود و آن اینکه: کار ساحر متکى به نیروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مىگیرد.
به همین جهت هر ساحرى کارهاى محدودى مىتواند انجام دهد، و اگر ماوراى آن را بخواهند عاجز مىماند، او تنها کارهایى را مىتواند انجام دهد که قبلا روى آن تمرین داشته و بر آن مسلط است و از پیچ و خم آن آگاه، ولى در غیر آن به کلى عاجز و ناتوان خواهد بود، در حالى که پیامبران چون از قدرت لایزال خدا کمک مىگرفتند، قادر به انجام هر گونه خارق عادتى بودند، در زمین و آسمان و از هر نوع و هر قبیل. ساحر، هرگز نمىتواند خارق عادت را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد، مگر اینکه تصادفا با کار او تطبیق کند (هر چند گاهى دوستان ناشناخته خود را تعلیم مىدهند که از وسط جمعیت برخیزند و پیشنهادهایى که قبلا تعیین شده به صورت ابتدایى مطرح کنند).
ولى پیامبران بارها و بارها معجزات مهمى را که مردم حق طلب، به عنوان سند نبوت مىخواستند انجام مى دادند، همانگونه که در همین سرگذشت موسى -علیهالسلام- نیز مشاهده خواهیم کرد. از این گذشته، سحر چون یک کار انحرافى است و یکنوع خدعه و نیرنگ است طبعا روحیاتى هماهنگ آن مىخواهد، و ساحران بدون استثناء افرادى متقلب و خدعهگر هستند که از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مىتوان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص و پاکى و درستى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و اثر آن را مضاعف مىکند.
و شاید روى این جهات است که آیات قرآن مىگوید:
«وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى»(طه/ ۶۹)
«ساحر هر کجا باشد و در هر شرایط و هر زمان رستگار نمىشود»
و به قول معروف به زودى پتهاش روى آب خواهد افتاد، چرا که نیرویش محدود است و افکار و صفاتش انحرافى است. این موضوع، مخصوص ساحرانى نیست که به مبارزه با انبیاء برخاستند بلکه درباره ساحران به طور کلى صادق است که آنها زود شناخته مىشوند و به پیروزى نمىرسند.
بنابر این گاهى حتى افراد غیر مؤمن بر اثر ریاضتهاى پرمشقت و مبارزه با نفس، توانایى بر پارهاى از خارق عادات پیدا مىکنند ولى تفاوت آن با معجزات این است کار آنها چون متکى به قدرت محدود بشرى است همیشه محدود است، در حالى که معجزات متکى بر قدرت بى پایان خدا است و قدرت او همچون سایر صفاتش نامحدود مىباشد. به همین دلیل مىبینیم عفریت، توانایى خود را محدود مىکند بر آوردن تخت ملکه سبا در مدت توقف سلیمان در مجلس داورى و بررسى امور کشور، در حالى که آصفبنبرخیا هیچ حدى براى آن قائل نمىشود و محدود ساختن به یک چشم بر هم زدن در حقیقت اشاره به کمترین زمان ممکن است، و مسلم است که سلیمان از چنین کارى که معرفى یک فرد صالح است حمایت مىکند، نه از کار عفریتى که ممکن است کوته نظران را به اشتباه بیفکند و آن را دلیل بر پاکى او بگیرند. بدیهى است که هر کس کار مهمى در جامعه انجام دهد و مورد قبول واقع شود خط فکرى و اعتقادى خود را در لابلاى آن تبلیغ کرده است و نباید در حکومت الهى سلیمان، ابتکار عمل به دست عفریت ها بیفتد، بلکه باید آنها که علمى از کتاب الهى دارند بر افکار و عواطف مردم حاکم گردند.
خداوند در داستان حضرت موسی -علیهالسلام- میگوید:
«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ – فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ – قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءکُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ»(یونس/ ۷۵-۷۷)
«بعد از آنها موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و اطرافیانش فرستادیم، اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهى مجرم بودند و هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکارى است! (اما) موسى گفت آیا حق را که به سوى شما آمده سحر مىشمرید؟ این سحر است؟ در حالى که ساحران رستگار (و پیروز) نمىشوند؟»
در نخستین آیه مىگوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و مَلَءِ او همراه با آیات و معجزات فرستادیم. مَلَءْ، به اشراف پر زرق و برق گفته مىشود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده مىشود و معمولا در آیاتى از قبیل آیات مورد بحث به معنى دار و دسته و اطرافیان و مشاوران مىآید و اگر مىبینیم تنها سخن از بعثت موسى به سوى فرعون و ملا به میان آمده در حالى که موسى مبعوث به همه فرعونیان و بنى اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعهها در دست هیئت هاى حاکمه و دار و دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحى و انقلابى اول باید آنها را هدفگیرى کند.
چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز مىگوید:
«فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ»
«با سردمداران کفر پیکار کنید.»
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند (فَاسْتَکْبَرُوا). آنها به خاطر کبر و خود برتر بینى و نداشتن روح تواضع، واقعیت هاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار همچنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کَانُوا قَوْمًا مجرمین).
آیات بعد، از مبارزات چند مرحله اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون سخن مىگوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوءنیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است، چنانکه قرآن مىگوید: هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با اینکه آنرا از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکارى است!
«فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ»
جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسى از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله اى بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند و این تهمت چیزى است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- دیده مىشود. اما موسى-علیه السلام- در مقام دفاع از خویش بر آمد، با بیان دو دلیل پرده ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت.
نخست به آنها گفت آیا شما نسبت سحر به حق مىدهید؟ آیا این سحر است و هیچ شباهتى با سحر دارد. یعنى درست است که سحر و معجزه هر دو نفوذ دارند این حق و باطل هر دو ممکن است مردم را تحت تاثیر قرار دهند ولى چهره سحر که امر باطلى است با چهره معجزه که حق است کاملا از هم متمایز مىباشد، نفوذ پیامبران با نفوذ ساحران قابل مقایسه نیست، اعمال ساحران کارهایى بى هدف، محدود و کم ارزش است، ولى معجزات پیامبران هدف هاى روشن اصلاحى و انقلابى و تربیتى دارد و در شکلى گسترده و نا محدود، عرضه مىشود. به علاوه ساحران هرگز رستگار نمىشوند (وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ).
این تعبیر در واقع دلیل دیگرى بر تمایز کار انبیاء از سحر است، …در اینجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه براى اثبات مطلب استمداد مىشود. ساحران به حکم کار و فنّشان که جنبه انحرافى و اغفال گرانه دارد، افرادى سودجو، منحرف، اغفالگر و متقلبند که آنها را از خلال اعمالشان مىتوان شناخت، اما پیامبران مردانى حق طلب، دلسوز، پاکدل، باهدف و پارسا و بى اعتنا به امور مادى هستند. ساحران هرگز روى رستگارى را نمىبینند و جز براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى کار نمىکنند، در حالى که هدف انبیاء هدایت و منافع خلق خدا و اصلاح جامعه انسانى در تمام جنبه هاى معنوى و مادى است.
ناصر مکارم شیرازی / تفسیر نمونه / ج ۸، ص ۳۵۷-۳۶۰ / و ج ۱۳، ص ۲۴۳ / و ج ۱۵، ص ۴۷۲٫
منبع:مرکز اشاعه ایمان
تولّی و تبرّی فرشتگان در آیات قرآن
از جمله اوصاف عملی فرشتگان «تولّی و تبرّی» است.
در آیه ۴ سوره تحریم خداوند میفرماید:
«فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»
در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان (نیز یاور اویند) و گذشته از این فرشتگان هم پشتیبان (او) خواهند بود.
در این آیه چه روی صالح المؤمنین وقف بشود و چه وقف نشود یک معنای جامعی از این آیه استفاده میشود و آن این است که وجود مبارک پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوالسلّم- تحت ولایت ذات اقدس الله تعالی است و صالحین از مؤمنین اولیای او هستند، فرشتگان نیز مظاهر و پشتیبان و پشتوانهی اویند.
در جایی دیگر خدای سبحان در هنگام درود فرستادن، فرشتگان را به عنوان اهدا کنندگان صلوات بر رسول اکرم معرفی میکند و میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ خدا» و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند.
آنگاه میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید.
خدای سبحان بر رسول مطهر صلوات میفرستد، و فرشتگان نیز بر روان مطهر نبی اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوالسلّم- صلوات میفرستد و مؤمنین اعم از زن و مرد هم مکلف هستند به درود فرستادن، همانطوری که در نماز و غیر نماز بر آن حضرت صلوات میفرستد.
بنابراین تصلیه و تسلیم که کار فرشتگان است، مورد امر انسانها هم هست. شهادت به وحدانیت حق و رسالت فرشتگان یک کار علمی بود، و تصلیه یک کار عملی، و انسانها هم در کار علمی و هم در کار عملی با فرشتگان سهیم هستند.
تبری نیز در کنار تولی از فرائض دینی ما محسوب میشود، همانطوری که نماز و روزه واجب است تولی اولیای حق و تبری از اعداء حق، بر همه مکلفین واجب است. همانطوری که فرشتگان تولی دارند، تبری نیز دارند. در مورد تبری فرشتگان قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللّهِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ »
کسانی که کافر شدند و مردند در حال کفر، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر آنان باد. (بقره/ ۱۶۱)
فرشتگان همانند ذات اقدس اله از کافران منزجرند و تبری دارند و بر آنها لعنت میفرستند. مؤمنین و انسانها نیز همانند آنان از کافران منزجرند و بر آنها نفرین و لعن میفرستند. و کلمه «ناس» در آیه اختصاصی به مرد ندارد، لعنت ناس برای کافران است، همچنانکه لعنت فرشتگان بر کافران است.
منبع:مرکز اشاعه ایمان
زنان ، کلید داران تداوم انقلاب
شما اثبات کردید که مقدم بر مردها هستید/ مردها از شما الهام گرفتند/ شما تربیتکنندۀ مردها هستید/ آنقدر که اسلام به شما احترام قائل است، برای مردها نیست. (صحیفه امام، ج6، ص357)
نقشزن در جامعه بالاتر از نقشمرد است/ خدمت مادر به جامعه از خدمت همه کس بالاتر است/خدمت مادر به جامعه از خدمت معلّم بالاتر است(صحیفه امام، ج14، ص196)
صلاح وفساد یک جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه میگیرد.(صحیفه امام، ج16، ص: 192)
سعادتوشقاوت کشورها بسته به وجود زن است/ زن یک انسان بزرگ و مربی جامعه استمرحلۀ_اولِ مرد و زن صحیح، از دامن زن است.(صحیفه امام، ج7، ص 338)
کلید حل مشکل در دست زنان است/ اگر شما زنها خوب شدید، هم مردها خوب خواهند شد هم بچهها؛ یعنی نسل آینده یکسره خوب خواهد شد. این یعنی کلید تداوم انقلاب دست شما زنهاست. (امام_خامنه_ای، 61/11/30)
همت کنید بر روی خواستههای نفسانی پا بگذارید، فقط برای خدا بخواهید. اگر شما اینجور شدید همۀمان خوب میشویم، هم مردهایمان هم فرزندانمان. کلید_حل_مشکل زن است؛ لذا گفتند بهشت در زیر قدم زنان است، مادران است. از اینجا شروع میشود، از_زنها_شروع میشود. اگر شما [زنان] که کلید_بهشت زیر قدمتان هست، اگر شما خوب شدید-آنجور خوبها-، هم مردها خوب خواهند شد، هم بچهها خوب خواهند شد؛ بچهها یعنی دخترها و پسرها. وقتی دخترها و پسرها خوب شدند یعنی نسل آینده یکسره خوب است. میدانید این به چه معناست؟ به معنای تداوم انقلاب، یعنی کلید_تداوم_انقلاب دست شماهاست. (امام_خامنه_ای، 61/11/30)
نقش زنان حساسترین، ظریفترین، ماندگارترین و مؤثرترین نقشها در حرکت تاریخ انسان و در سیر بشریت به سوی کمال است/ خدا زن را اینگونه آفریده (امام_خامنه_ای، 84/5/5)
حدیث از امام عای علیه السلام در مورد بیان عیوب دیگران
امـام علی علیه السلام
«در بیان عیب کسی مشتاب، که شاید خداوند گناه او بخشوده باشد، و از گناه کوچکی که خود مرتکب شده ای آسوده خاطر مباش، که شاید به خاطر آن عذاب شوی.»
معامله با خدا یا چشم مردم
معامله با خـدا یا چشم مردم
شخصی مسجدی ساخت. بهلول از او پرسید :
مسجد را برای رضای خدا ساختی یا اینکه بین مردم شناخته شوی؟
شخص پاسخ داد :
معلوم است برای رضای خداوند!
بهلول خواست اخلاص شخص را بیازماید.
در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است
صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد
آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد ایهاالناس بهلول دروغ میگوید
این مسجد را من ساختم
من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید!
بهلول خندید و پاسخ داد
معامله تو باخلق بوده نه با خالق!
بیایید در زندگیمان با خدا معامله کنیم نه با چشم مردم.
چند توصیه معیشتی در آستانه نوروزراههای هنر پول خرج کردن را بدانیم
چند توصیه معیشتی در آستانه نوروزراههای هنر پول خرج کردن را بدانیم
مدیریت در اضلاع مختلف یک خانواده نشاندهنده سختگیری و رفتار خشک پدر یا مادر در خانه نیست؛ بلکه دلیلی برای آینده روشن برای تکتک افراد آن خانواده است. جالب است بدانید در سالهای قبل دورهای را در خانوادهها پدرسالاری مینامیدند و دورهای را مادر سالاری و امروزه فرزند سالاری بر خانوادههای ایرانی حاکم است و اینجا همان پاشنه آشیل در مدیریت یک خانواده است. چون زمانی که محوریت صرفاً روی شخصیت ظاهری قرار بگیرید، بدون تردید نمیتوان آینده ای خوشیمن را برای یک خانواده شاهد بود. بدون تردید بهترین جایگزین برای این رفتار در خانوادههای ایرانی، اصلح سالاری است؛ کسی که توان مدیریت معنوی و مالی خانواده را داشته باشد که متأسفانه در کشور ما این کمبود احساس میشود.
نگرانیهای عدیدهای برای خانوادههای ایرانی رخ میدهد که در مساله مالی میتوانم عرض کنم که بخشی از نگرانی مالی هر خانواده ایرانی، اینگونه حادث میشود که وقتی به آخر ماه میرسند، حسابوکتاب میکنند، دخلوخرج را چرتکه میاندازند، تازه به این مهم میرسند که خرجشان، با دخلشان مساوی نبوده و خرج کرد ماه گذشته، بیش درآمدشان بوده است. جالب اینجاست فقط همین اتفاق باعث میشود که در ذهنشان اینگونه بیندیشند: «بله ما چقدر فقیریم». این نکته بسیار مهم بوده و در احادیث مختلفی از معصومین؟عهم؟ نیز واردشده است. در کتاب شریف بحارالانوار جلد 70 صفحه 139 حدیثی از امام صادق؟ع؟ آمده است:
ما بَلَي اللهُ العِبادَ بِشَيءٍ اَشدَّ عَليهم مِنَ اِخراجِ الدِّرهَم
خداوند بندگان را به چيزي سختتر از خرج کردن پول امتحان نکرده است.
اینجاست که اهمیت خرج کرد پول و برنامهریزی داشتن برای آن، بیشازپیش برای ما نمایان میشود. در یادداشت قبل از طبقهبندی هزینه گفتیم و آن را به چهار قسم تبدیل کردیم؛ امروز و به تأسی از فرمایش امام صادق؟ع؟ در مورد خرج کردن پول در اولین قسم آن، یعنی مدیریت هزینههای ثابت میپردازیم.
در طبقهبندی هزینههای خانواده اولین هزینه و مهمترین هزینهها را میتوان هزینهثابت نام برد؛ هزینهای که برای هر خانواده موجود بوده و تنها با اتخاذ تدابیری میتوان نسبت و میزان آن را تغییر داد. هزینههای ثابت را میتوان دو گونه موردبررسی قرارداد؛ یکی از آن نوع است که این هزینهها، هزینههای ثابت از حیث نوع هستند؛ یعنی هزینههایی مانند اجارهبهای منزل، آبونمان، هزینههای خدماتی مانند آب، برق و گاز و هزینه تحصیل، هزینه حملونقل، هزینههای تأمین اجتماعی و بیمه، هزینه خوراک و مایحتاج اولیه. همانگونه که مشاهده میکنیم در این نوع دستهبندی که از حیث نوعاند همه انواع این هزینههای ثابت در همه خانوادهها موجود بوده و تفاوتی بین خانوادههای غنی و فقیر وجود ندارد و همه خانوادهها چنین هزینههایی دارند؛ تنها نکته مهم در انتخاب است. فردی به نسبت درآمد سعی میکند از خانههای ارزانتر، خوراک سادهتر و حملونقل ارزانتر بهره ببرد و فردی هم به نسبت وضعیت معیشتی که دارد سعی میکند از بهترینها بهره ببرد. ولی نکته مهم در مدیریت مالی خانواده این است با تمام وصفی که میتوان از فرقهای بین این دو گروه در میزان خرج کردشان نام برد، ولی نباید یک قید مهم را فراموش کنیم و آن اینکه بزرگترین افتخار ما در تمام طول زندگی در این دنیا، مسلمان بودن ماست و اینجاست که باید ازآموزههای این دین شریف در تمام اضلاع موردبحث بهره برد. بهکرات در کلام وحی، احادیث و روایت فرمودند که در هزینهها اسراف نکنید. برفرض اینکه خانوادهای متمول باشد این دلیل نمیشود در نوع، زندگی خود را از متوسط سطح جامعه بالاتر ببرد. بله بسیار مهم است در مدیریت مالی خانواده که هزینههای ثابت از متوسط هزینههای ثابت در جامعه بیشتر نباشد چراکه این هزینه مازاد دو بعد دارد؛ یکی اسراف و دیگری اتلاف. وقتی میشود با حمل نقل عمومی یا تهیه یک خودرو حد متوسط جامعه به امور روزمره و زندگی پرداخت واقعاً چه لزومی دارد که گرانترین خودرو خریداری و پول در این راه اسراف شود؟ خود این اتلاف پول هم هست زیرا با مازاد بر قیمت یک خودرو متوسط میتوان به اهداف دیگر خانواده یا جامعه همدست یافت. ازجمله موارد اسراف و اتلاف در هزینههای ثابت، میتوان به هزینه خوراک هم اشاره کرد. برخی از افراد در خرید خوراک اسراف میکنند گاهی برای خرید یک میوه سه برابر قیمت عادی پول میدهند و بهانه کیفیت و یا حتی خارجی بودن آن را عنوان میکنند با اینکه در کشورهای پیشرفته محصولات ارگانیک از حیث قیمت بیش از محصولات دیگر در بازارها به فروش میرسند. محصولات ارگانیک یعنی محصولاتی که نظر ظاهری زیبایی خاصی ندارند، براق نیستند و اندازههای یکسانی ندارند؛ برای مثال یک پرتقال ارگانیک براق نیست، گرد یکدست نیست و اصولاً ظاهری نازیبا نسبت به باقی محصولات مشابه دارد؛ اما متأسفانه بسیاری از خانوادهها به دنبال محصولات غیر ارگانیک هستند و بیشتر در خرید میوهها به شکل و ظاهر آن توجه میکنند.
اما در دستهبندی هزینههای ثابت از حیث زمان نکته قابلتأملی است که در دستهبندی از حیث نوع وجود ندارد و آن اینکه هزینههای ثابت به نسبت زمان هم رشد میکنند؛ برای مثال هزینههای تأمین اجتماعی، بیمهها، آبونمان، هزینههای آب و برق و گاز و… بهصورت دورهای که بیشتر دورههای یکساله است از یکمیزان رشد قیمت برخوردار میشوند. پس باید در کنار نوع هزینه برای یکمیزان رشد ثابت هم در این هزینههای ثابت برنامهریزی داشت که اگر خانواده در برنامهریزیهای خود یک پایان دورهای برای حسابرسی هزینههای یکساله خانواده در نظر بگیرند و پایان این دوره را در اسفندماه هرسال قرار دهند تا بتوانند میزان مشخصی را برای افزایش هزینههای ثابت برنامهریزی کنند.
بدون تردید اگر در هزینههای ثابت یک برنامهریزی و یک مدیریت در نوع خرج کرد انجام شود، بخش بزرگی از هزینههای خانواده کنترلشده و از اسراف و اتلاف پول جلوگیری میشود.
علی عباسی
منبع:صبح نو