شناسایی آفات بصیرت در نهج البلاغه 1
زبیر و فرزندش …
زبیر که یکی از سرداران بزرگ سپاه اسلام، و در جریانات غصب خلافت و سقیفه نیز از همراهان امیرالمؤمنین(ع) بود، از همین سوراخ گَزیده شد و خرمن بصیرتش به باد فنا سپرده شد. حضرت علی(ع) در تحلیل روند سقوط او به این نکته اشاره نموده و آنچه باعث گمراهی زبیر شد را فرزند مشئومش عبدالله می داند:
«مَا زَالَ الزّبَیر رَجلاً منَّا أهلَ البَیت حَتَّی نَشَأ ابنه المَشئوم عَبدالله»
زبیر “دمادم” از ما اهل بیت شمرده می شد تا اینکه فرزند بَدیُمنش، عبدالله بزرگ شد.
«زبیر» نتوانست بارِ «نجواهای شبانه» و «ملامت های دشمنانه ی دوستان» نزدیکی چون فرزند را تحمل کند و همین امر او را به ورطه ی هلاکت رساند. انسان باید به شدت مواظب به «گوش خواندن»های اطرافیان خود باشد. این خطری است که تنها از ناحیه ی نزدیکان ایجاد می شود؛ زیرا انسان هرگز با به «گوش خواندن» غریبه ها به ورطه ی نابودی نمی افتد. هر چه دوستِ این چنینی به «زبیر»ها نزدیک تر باشند، آسیبِ این چنینی اش بیشتر.
مهم ترین جایی که زبیر از فرزندش ضربه خورد، پیش از شروع جنگ جمل بود. امیرالمؤمنین(ع) طی مذاکره ای که با او انجام دادند و با یادآوری توصیه های پیامبر(ص) مبنی بر شقاوت کسانی که با علی(ع) در افتند، او را متقاعد کردند که دست از فتنه گری بردارد؛ و از او نیز بالاخره پذیرفت… اما در بازگشت و با گفتگو با این مشاورِ از همه کس نزدیک تر جنگ با امام(ع) را برمی گزیند!
در کتاب الجمل آمده است: امیرالمؤمنین قبل از آغاز جنگ سوار بر الاغ رسول خدا(ص) شدند و زبیر را صدا زدند. آن قدر به هم نزدیک شدند که گردن مرکب هایشان به هم می رسید. حضرت به او گفت: به یاد داری فلان روز که مرا در بغل گرفتی؛ پیامبر به تو فرمود: آیا علی را دوست داری؟ تو گفتی: بله به خدا قسم. و چرا دوست نداشته باشم که علی برادر و پسر دائی من است. پیامبر فرمود: او به زودی با تو می جنگد در حالی که تو ظالمی!
زبیر گفت: بله به یاد دارم.
حضرت فرمود: به یاد داری فلان روز پیامبر این سخن را تکرار کرد؟ زبیر باز گفت: بله به یاد دارم، اما روزگار این مطلب را از حافظه ی من پاک کرده بود، اگر فراموش نکرده بودم هرگز با تو نمی جنگیدم.
امام(ع) به او فرمود: هنوز دیر نشده است. گفت: من خجالت می کشم از حرف خود برگردم! امیرمؤمنان به او گفت: عارِ جهنم از عارِ این دنیا بیشتر است… خلاصه زبیر راضی شد از جنگ کناره گیری کند اما …. امان از اطرافیان! امان از حلقه ی اول دوستان.
وقتی اولین حلقه از افراد پیرامونی انسان [خانواده] چنین مورد هشدار قرآن و نهج البلاغه واقع می شود حال و حساب سایر اطرافیان مشخص می نماید. این یک واقعیت است؛ باید به شدت مراقب تأثیرات (مثبت، منفی، خاکستری) اطرافیان بود.
بدیهی است، میزان مواظبت باز تأثیر، به اختلاف افراد تغییر می یابد؛ هر اندازه، فردی از جایگاه مهم تری برخوردار باشد، طبعاً مورد حرص و طمع افزون تری قرار خواهد گرفت و نزدیکان او بیشتر سعی می کنند با نفوذ در او از امکانات (و رانت و ویژه خواری) در جهت منافع خود استفاده نمایند که این امر، دقت بیشتری را نیز می طلبد.
هدف خلقت
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ الله جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ اِلّا لِیَعرِفوهُ، فَاِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ؛
خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر آنکه او را بشناسند. پس هرگاه خدا را بشناسند، او را عبادت می کنند.
علل اشرائع، ص 9
شرح حدیث:
فلسفه ی خلقت انسان در قرآن کریم، عبادت و بندگی خداوند به شمار آمده است(1).
خداپرستی جز در سایه ی خداشناسی میسّر نیست.
آفرینش انسانها بر اساس فطرت توحیدی و با رهنمودهای وحی و انبیا و در سایه ادراکهای عقلی، انسان را به شناختِ آفریدگار هستی بخش رهنمون می شود. اگر بشر، ندای فطرت را بشنود و دعوت انبیا را گوش کند و بپذیرد و در زندگی عقل را راهنمای خویش قرار دهد، هم از «معرفت» برخوردار می شود، هم از «محبت خدا» و هم از «عبادت پروردگار».
خداپرستی، هدف خلقت است. معرفت خدا، زمینه ساز پرستش اوست.
اگر بخواهیم بشریت، در بستر خداپرستی قرار گیرد و از رهگذر عبادت، به کمال بشری راه یابد، راهی جز افزودن معرفت او نسبت به خدای متعال و نعمتهایش و حکمت و تدبیر او در عالم و هدفداری خلقت نیست.
هر کس خداوند را بیشتر بشناسد، او را بیشتر می پرستد. این شناخت باید به مرحله ی قلبی و ایمانی برسد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
باید طعم شیرین محبت و معرفت خدا را چشید، تا بتوان عارفانه و عاشقانه او را عبادت کرد.
پی نوشت:
1. وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات، 56)
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
استدراج
استاد فقید اخلاق تهران، مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی در سلسله جلسات شرح احادیث:
روی عن حسین بن علی علیهما السلام فی دعائه: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ.» در دعایی از امام حسین«صلواتاللهعلیه» منقول است که حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ لَا تَسْتَدْرِجْنِی بِالْإِحْسَانِ»، خدایا! من را با احسان کردن آزمایش نکن. روش خدا این است که با اعطای نعمت و احسان، بندگان را امتحان میکند. خدا اینطوری است که هم وقتی نعمت میدهد و هم هنگامیکه نعمت را میگیرد، در حال امتحان است. در هر دو خدا امتحان میکند. یکی از معانی استدراج همین است.
در روایتی از امام زین العابدین (علیه السلام) منقول است که حضرت در را بطه با استدراج فرمودند: اگر خداوند نعمتی را بدهد و تو شکر نعمتش را فراموش کنی، برای مرتبة دوم به تو نعمت میدهد و امتحانت میکند تا ببیند آیا شکرش میکنی یا باز هم فراموش میکنی. اگر باز هم سپاس نگویی، برای مرتبة سوم، یک نعمت دیگر میدهد. اگر شکر نکردی یکی دیگر میدهد. عجب امتحانی است! خدا اینطوری امتحان میکند. این استدراج اینگونه است: نعمت دادن، فراموشی و غفلت از شکر.
خدایا مرا با استدراج امتحان نکن
در این دعایی امام حسین«علیهالسلام» میفرمایند: خدایا من را با استدراج امتحان نکن؛ یعنی خدایا! نعمتی را که از شکرش غفلت خواهم کرد نمیخواهم. این دعا خیلی مهم است! نعمتی که همراهش غفلت از شکر است را نمیخواهم. بخش دوم دعا: «وَ لَا تُؤَدِّبْنِی بِالْبَلَاءِ»، اگر از امتحان به اصطلاح رفوزه درآمدی، خدا باید با تو چه کار کند؟ اگر بچّه کار اشتباهی کند با او چه میکنند؟ ادبش میکنند. باید گوشش را بگیری بمالی. حضرت میفرمایند: خدایا، من را با بلا ادب نکن! اگر من خطا کردم، من را اینطوری ادب نکن! چون تحمّل بلای تو بسیار مشکل است.(بحارالانوار ج75 ص127)
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلَیه السَّلامُ: مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ مُنفِقاً فَلا تُنفِقهُ بَعدَکَ فَیَکُن ذخیرَهً لِغَیرِکَ وَ تَکُونُ اَنتَ المُطالَبَ بِهِ، اَلمَأخُوذَ بِحِسابِهِ اِعلَم اَنَّکَ لاتَبقی لَهُ وَ لایَبقی عَلَیکَ فَکُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ؛ ترجمه حدیث: حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: مال و اموال تو اگر برای تو و به نفع تو نباشد، باید آن را انفاق کنی؛ چون آن اموال را بعد از مرگ خودت نمیتوانی انفاق کنی و برای دیگران میشود؛ در نتیجه در رابطه با آن مال و آن کسی که آن مال را برای او گذاشتهای از تو حساب میکشند و مطالبه میکنند. بدان که تو به خاطر اموالت نمیمانی و اموال تو هم برای تو نمیماند، پس قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور.
مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی
شرح حدیث: اگر مال انسان به نفع انسان نباشد، باید آن را از خودش جدا کند؛ یعنی انفاق کند. اگر نفع و سود، جنبه مالی داشته باشد، بهرهگیری از امور مادی لازم است مانند خوراک، پوشاک، مسکن و… که تمام اینها ابزاری است برای رسیدن انسان به خداوند. اما اگر نمی توانی بهره و سود واقعی ببری یعنی بعد از مرگ تو و در مسیر برزخ و قیامت برایت کارسازی ندارد، انفاق کن. آن هم در راه خداوند، زیرا ذخیره میشود برای تو و اگراین کار را نکردی، ذخیره میشود برای بعد از تو و دیگر از اختیارت خارج می شود. وارثان و دیگران از آن بهره می برند ولی تو درباره آن مسئول هستی و مورد سؤال قرار میگیری که مال را از کجا آوردی؟ نه چه مقدار آورده ای؟ در چه راهی خرج کردی؟ و برای چه کسانی گذاشتی؟
ممکن است به خاطر آن مال تو را عذاب کنند و لی ورثه تو را به خاطر خرج درست و انفاق همان مال به بهشت ببرند و تو پشیمان ترین افراد خواهی بود. اگر انسان می داند ورثه او نااهل بوده و ممکن است مالی را که برای او به ارث گذاشته است در راه غیرالهی و ناثواب خرج کند بداند که حساب آن مال را از او خواهند کشید. حالا چه باید کرد؟ مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی. آن امور مادی که در دنیا بهرهای از آن ندارم باید فدای من شود نه من فدای او بشوم. منظور این نیست که انسان مال نداشته باشد، بلکه نحوه بهره گیری مهم است که مال را فدای ایمان، اعتقاد و… خود بکن (بحار الانوار، جلد 75 ، صفحه 128).
قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور
شرح حدیث امام حسین(ع) از زبان آقامجتبی تهرانی
قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلَیه السَّلامُ:
مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ مُنفِقاً فَلا تُنفِقهُ بَعدَکَ فَیَکُن ذخیرَهً لِغَیرِکَ وَ تَکُونُ اَنتَ المُطالَبَ بِهِ، اَلمَأخُوذَ بِحِسابِهِ اِعلَم اَنَّکَ لاتَبقی لَهُ وَ لایَبقی عَلَیکَ فَکُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ.
ترجمه حدیث:
حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: مال و اموال تو اگر برای تو و به نفع تو نباشد، باید آن را انفاق کنی؛ چون آن اموال را بعد از مرگ خودت نمیتوانی انفاق کنی و برای دیگران میشود؛ در نتیجه در رابطه با آن مال و آن کسی که آن مال را برای او گذاشته ای از تو حساب میکشند و مطالبه میکنند. بدان که تو به خاطر اموالت نمیمانی و اموال تو هم برای تو نمیماند، پس قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور.
شرح حدیث: اگر مال انسان به نفع انسان نباشد، باید آن را از خودش جدا کند؛ یعنی انفاق کند. اگر نفع و سود، جنبه مالی داشته باشد، بهرهگیری از امور مادی لازم است مانند خوراک، پوشاک، مسکن و… که تمام این ها ابزاری است برای رسیدن انسان به خداوند. اما اگر نمی توانی بهره و سود واقعی ببری یعنی بعد از مرگ تو و در مسیر برزخ و قیامت برایت کارسازی ندارد، انفاق کن. آن هم در راه خداوند، زیرا ذخیره می شود برای تو و اگراین کاررا نکردی، ذخیره می شود برای بعد از تو و دیگر از اختیارت خارج می شود. وارثان و دیگران از آن بهره می برند ولی تو دربارهی آن مسئول هستی و مورد سؤال قرار میگیری که مال را از کجا آوردی؟ نه چه مقدار آورده ای؟ در چه راهی خرج کردی؟ و برای چه کسانی گذاشتی؟
ممکن است به خاطر آن مال تو را عذاب کنند و لی ورثه تو را به خاطر خرج درست و انفاق همان مال به بهشت ببرند و تو پشیمان ترین افراد خواهی بود. اگر انسان می داند ورثه او نااهل بوده و ممکن است مالی را که برای او به ارث گذاشته است در راه غیرالهی و ناثواب خرج کند بداند که حساب آن مال را از او خواهند کشید.
حالا چه باید کرد؟ مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی. آن امور مادی که در دنیا بهرهای از آن ندارم باید فدای من شود نه من فدای او بشوم. منظور این نیست که انسان مال نداشته باشد، بلکه نحوه بهره گیری مهم است که مال را فدای ایمان، اعتقاد و… خود بکن.
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
شُکرُکَ لِنِعمَةٍ سَالِفَةٍ یَقتَضی نِعمَةً آنِفَةً؛
شکرگزاری تو نسبت به نعمت گذشته، نعمت آینده را فراهم می آورد.
موسوعة کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 768
شرح حدیث:
شکر نعمت، نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کَفَت بیرون کند
برخورداری از نعمتهای الهی، گاهی برای انسان یک «امتحان» است، امتحانی دشوار.
شناخت نعمتهای الهی یک گام است، دانستن این که نعمتها از خداست گام دیگر. توجه به این که در مقابل نعمتها وظیفه ی شکرگزاری داریم، گام سوم است و توفیق سپاس، چه به صورت زبانی و چه با شکر عملی که مهمتر است، گام چهارم است.
امامان ما فرموده اند: ما هیچ چیز را همچون شکر، عامل تداوم و افزایش نعمتهای خدا نمی دانیم و هیچ چیز را هم مثل ناسپاسی و کفران نعمت، وسیله ی زوال و تغییر و کاهش نعمت نمی شناسیم. این همان حکمت قرآنی است که «لَئِن شَکَرتُم لاَزیدَنَّکُم…»(1)
نعمتهای الهی آن قدر زیاد است که از شمارش آنها ناتوانیم.
سستی در ادای شکر نعمت، ما را در معرض محرومیت از آن قرار می دهد.
شکر زبانی، پایین ترین مرتبه ی شکر است و شکر عملی که بهتر است، آن است که نعمت را در راه خوب و طبق خواسته و رضای صاحب نعمت به کار گیریم و حق آن را ادا کنیم. در احادیث آمده است که در برابر نعمت، وظیفه داریم از آن در راه گناه استفاده نکنیم.
شکر نعمت، نعمت را تداوم می بخشد. این یک سنت الهی است.
پی نوشت:
1. ابراهیم(14)، آیه «… اگر شکرگزاری کنید، ( نعمت خود را) بر شما فراوان خواهم کرد…».
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
اول محرم
اول محرم
1- آغاز ایام حسینی
اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) محزوناند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین میآویزند و حزن و اندوه عالم را فرا میگیرد.
همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا میکند و دستورات دین خود را از حسینیهها و تکایا و مساجد به خانههای فکر و دل خود به ارمغان میبرند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان (ع) است.
2- منازل امام حسین (ع) تا کربلا: « قصر مقاتل»
در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند.
3- کلام عاشورایی امام رضا(ع)
در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا (ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام میدانستند،ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند.
همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشکهای ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع) بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین میبرد.
ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را میکشند و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمانهای هفتگانه و زمینها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم (ع) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است.
ای پسر شبیب، اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما. و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور میکند.
همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیهالسلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد.
امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »
فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟
فرمود: پسرم لحظهای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که میگفت « این گروه میروند و مرگ نیز به سوی آنها میرود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را میدهد.
علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟
فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.
علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.
امام حسین (ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود میبرد به تو عنایت کند.
منبع:
- تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
- سایت تبیان
چگونه می توان عاشق شد؟
چگونه می توان عاشق شد؟
عشق جذبه ای است از نوع محبّت و مافوق محبّت. مجمع البحرین می نویسد: «عشق محبتی است که از حد تجاوز کند و انسان را از حال عادی خارج نماید. پس هر محبتی ملازم عشق نیست اما هر عشقی با محبت همراه است. انواع محبت ها در انسان وجود دارد، امّا همه آنها در مرتبه عشق نیستند. دو دوست نسبت به یکدیگر محبت دارند. مرید نسبت به مراد و مرشد خویش محبت دارد اما عشق محبتی دیگر است.
عاشق واقعی به کسی می گویند که لحظه ای خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد. عشق و محبّت و هجران معشوق آن چنان قلب و جان و روح عاشق را مسخّر نموده که آب و خواب و غذا را از او گرفته و او به چیزی جز معشوق نمی اندیشد و کسی جز او را نمی بینند. هر کس چنین نیست، عاشق نیست.
چرا راه دور برویم … در همین دنیایی که زندگی می کنیم کمی جستجو کنید … ببینید واقعاً در روابط ما آدم ها، عشق و عاشقی آن هم از نوع واقعی اش چقدر جریان دارد؟
بندگان عاشق آسیبی نمی بینند
مخلص آن بنده عاشقی است که همه کس و همه چیز را یک باره از دل بیرون کرده تا غیر حب خدا (معشوقش) نه چیزی را ببیند و نه صدایی را بشنود و نه محبتی غیر از او را در دل داشته باشد
مروری می کنیم حرف های اولیه شیطان را پس از رانده شدن از درگاه خداوند: «به عزّتت سوگند! که تمام انسان ها را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت»؛
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأغْوِیَنَّهمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾ إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهم الْمخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾ (سوره ص، آیات 82-83)
این مخلصین چه کسانی هستند؟
آنها کسانی هستند که دل از غیر بریدند و تنها و تنها برای خدا خالص شدند.
مخلص آن بنده عاشقی است که همه کس و همه چیز را یک باره از دل بیرون کرده تا غیر حب خدا (معشوقش) نه چیزی را ببیند و نه صدایی را بشنود و نه محبتی غیر از او را در دل داشته باشد.
بنا به گزارش آکاایران : کسی که عبد خدا گشت و مشمول خطاب یا عبادی قرار گرفت، بنده شیطان و انسان یا هوای نفس نمی شود.
جاده عاشقی، جاده عبودیت و بندگی است. راه و رسم بندگی آموز تا عاشق شوی. سیر و حرکت زمانی میسّر است که در اثر معرفت و آگاهی بیداری دل حاصل گردد و چراغ ایمان در دل روشن شود. روغن چراغ ایمان، عمل صالح و ترک گناه است.
عاشق ، جانشینان معشوق را نیز دوست دارد
عاشق همیشه چشم به راه پیام معشوق است و به هر چیزی که به معشوق تعلق دارد یا نماینده و پیام رسان او است، عشق می ورزد.
قرآن کریم می فرماید: قلْ إِن کنتمْ تحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونِی یحْبِبْکم اللّه وَ یَغْفِرْ لَکمْ ذنوبَکمْ وَاللّه غَفورٌ رَّحِیمٌ
«ای پیامبر! به مردم بگو: اگر خدا را دوست می دارید (و به او عشق می ورزید)، از من پیروی کنید، تا خدا هم شما را دوست داشته باشد و لغزش های گذشته شما را ببخشد که خداوند آمرزنده و مهربان است» (آل عمران، آیه 31)
تنها راه ایجاد محبّت بین انسان و خدا و ائمه (علیهم السلام) پیروی از دستورات آسمانی دین است و بس
عشاق خدا، مطیع رهبران الهی هستند. عاشق خدا نباید انتظار داشته باشد که رهبر الهی از آنان اطاعت کند و دستور بگیرد و یا با تحمیل افکار خود برای رسیدن به مقاصد و اهداف مادی به او فشار بیاورد که این کار به زیان مردم است، چنان که می فرماید: وَاعْلَموا أَنَّ فِیکمْ رَسولَ اللَّهِ لَوْ یطِیعکمْ فِی کَثِیرٍ مِّنَ الْأَمْرِ لَعَنِتّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکم الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَه فِی قلوبِکمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکم الْکفْرَ وَ الْفسوقَ وَ الْعِصْیَانَ أوْلَئِکَ هم الرَّاشِدونَ ﴿حجرات، آیه 7) «بدانید رسول خدا میان شما است. هرگاه در بسیاری از امور از شما پیروی کند، به مشقت خواهید افتاد، ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل هایتان زینت بخشیده و کفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است. رشد یافته و هدایت شده کسانی هستند که واجد این صفات باشند».
در این تجارت خانه، درست عاشقی کنیم
ما به این بازار دنیا سرمایه ای بسیار بزرگ آورده ایم سرمایه ی ما همین عمر ماست. حال، این سرمایه عظیم را در چه راهی صرف می کنیم؟ اگر آدمی که میلیاردها تومان سرمایه به بازار آورده و می خواهد تجارت کند، شروع کند به خرید و فروش بادکنک! عاقبت این کار چه خواهد شد؟
ما با این سرمایه ی نفیس عمر که به بازار دنیا آورده ایم می توانیم با هر لحظه اش درجات عالیه از مقام قرب الهی به دست آوریم. ولی متاسفانه ما این سرمایه را صرف تأمین زندگی مادی و عشق و عاشقی های دنیوی می کنیم و در واقع بادکنک می خریم و می فروشیم و چه دیر است روزی که متذکر شویم: وَجِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّر الْإِنسَان وَأَنَّى لَه الذِّکْرَى: و جهنم را در آن روز [حاضر] آورند آن روز است که انسان پند گیرد و[لى] کجا او را جاى پند گرفتن باشد. (سوره ی فجر، آیات 23 و 24)
حواسمان باشد که عاشق چه چیز و چه کسی می شویم … عمرمان را در مسیر کدام معشوق صرف می کنیم … عشق و عاشقی های مقطعی که با کوچک ترین بی اعتنایی از بین می روند یا عشق ورزیدن به معشوقی که با همه ی بدی هایی که در حقش می کنیم باز هم آغوشش را بر ما باز می کند، دوستمان دارد و به ما امید می دهد: قلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفوا عَلَى أَنفسِهِمْ لَا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِر الذّنوبَ جَمِیعًا إِنَّه هوَ الْغَفور الرَّحِیم: بگو اى بندگان من که بر خویشتن زیاده روى روا داشته اید از رحمت خدا نومید مشوید در حقیقت خدا همه گناهان را مى آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است (زمر، آیه 53)
یادمان باشد عاشق بودن تنها به زبان و گفتن کفایت نمی کند … نمی شود بگویی من عاشق فلانی هستم ولی نسبت به او و خواسته هایش بی تفاوت باشی … نمی توانیم بگوییم: به به عجب خدای مهربانی! من عاشقش هستم ولی راه و مسلک خودمان را طی کنیم: تنها راه ایجاد محبّت بین انسان و خدا و ائمه (علیهم السلام) پیروی از دستورات آسمانی دین است و بس.
قلْ إِن کنتمْ تحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعونِی (آل عمران، آیه ی 31)
اگر این گونه عمل کردیم، مطمئن باشیم که نه تنها محبّ خدا بلکه محبوب خدا شده ایم و کسی که محبوب خدا شد طبعاً محبوب پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) و محبوب ائمه (علیهم السلام) و محبوب همه ی مردم خواهد شد: إِنَّ الَّذِینَ آمَنوا وَعَمِلوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَل لَهم الرَّحْمَن ودًّا (سوره ی مریم آیه ی 96)
آن کسانی که ایمان به معنای واقعی اش آورده اند و طبق دستورات دین، اعمال صالح انجام می دهند خداوند رحمان محبّت آن ها را در دل مردم می افکند.
منابع:
صفیر هدایت؛ سلسله مباحث معارفی حجت الاسلام سید محمد ضیاء آبادی
حوزه
امام زمانه، قربانی دنیازدگی خواص و بی تفاوتی عوام
امام زمانه، قربانی دنیازدگی خواص و بی تفاوتی عوام
هدف قیام امام حسین مبارزه با انحرافی بود که در دین جد بزرگوارشان ایجاد شده بود. دینی که با تلاش های طاقت فرسای پیامبر و یاران اندکش، تازه در ابتدای مسیر خود بود. نمونه های این انحرافات در تاریخ بسیار نقل شده است. انحرافاتی از قبیل دنیازدگی خواص جامعه اسلامی، بی تفاوتی نسبت به حکومت، ظلم بسیار حکومت داران و … . نتیجه این انحرافات این بود که تنها از اسلام اسمی باقی بماند و محتوای حقیقی آن از بین برود. سبط رسول گرامی اسلام، برای مبارزه با این انحرافات چاره ای جز قیام با تمام توان نمی بیند. هرچند شاید سرانجامی تلخ درانتظار این قیام باشد.
امام حسین در جایگاه های متفاوتی هدف خود را از این قیام بیان می کند. از جمله مواردی که ایشان این مطلب را بیان کرده است عباراتی است که در وصیتنامه خود خطاب به برادرش محمد بن حنفیه نوشته است. ایشان در آن وصیت نامه فرمونده اند:
«إِنّی لَم أَخرج أَشِراً ولابَطَراً ولام فسِداً ولام ظلِماً إِنَّما خَرَجت لِطَلَبِ إِصلاحِ فِی أ مةِ جَدّی، من به خاطر غرور و خوشگذرانی و ایجاد فساد و ظلم قیام نکرده ام. بلکه قیام من تنها برای اصلاح در امت جدم است. »1
بنا به گزارش آکاایران : همانطور که مشاهده می شود، امام در این عبارت، هدف خود از قیام را بی پرده و شفاف بیان کرده است. هدفی که عبارت است از اصلاح جامعه از فسادهایی که به همین زودی، اساس اسلام را از بین خواهند برد.
انحرافاتی که امام حسین را بر آن می دارد تا به قیامی این چنین خونین بپردازد، انحرافاتی عمیق است. از جمله این انحرافات دنیا طلبی خواص جامعه است. «در دوران خلیفه ی سوّم، وضعیت این¬گونه شد که برجستگان صحابه ی پیغمبر، جزو بزرگ ترین سرمایه دارهای زمان خودشان شدند! توجه می کنید! یعنی همین صحابه ی عالی مقام که اسم هایشان معروف است طلحه، زبیر، سعدبن ابی وقاص و امثال آنها از بزرگان که هر کدامشان یک کتاب قطور سابقه ی افتخارات در بدر و حنین و جاهای دیگر داشتند، این ها جزو سرمایه دارهای درجه اوّل اسلام شدند. 2» این فساد خواص جامعه منجر به فسادی دامنگیر در جامعه اسلامی گردید. تاجایی که شهر مدینه به عنوان مرکز جهان اسلامی، چهره خود را کاملا عوض کرد. «همان مدینه ای که اوّلین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود بعد از اندک مدتی، به مرکز بهترین موسیقیدان ها و آوازه خوان ها و معروف ترین رقاص ها تبدیل می شود، تاجایی که وقتی در دربار شام می خواستند بهترین مغنیان را خبر بکنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می آوردند3 »
بارزتر از این انحراف، حکومت شخصی چون یزید بر جامعه اسلامی است. جامعه ای که با تلاش نفس گیر رسول خدا از بند مادیات جدا شده بود، اکنون تحت فرمانی شخصی هوس باز و می گسار است که حتی ظواهر اسلامی را رعایت نمی کند قرار گرفت. این واقعه به قدری تاسف برانگیز است که حسین بن علی در کلامی چنین می-فرماید:
«إنّا للهِ و إنّا إِلَیهِ راجِعونَ وَ عَلَی الإِسلامِ السَّلام إّذ قَد بلِیَت الأ مة بِراعٍ مِثلِ یَزید، انا لله و انا الیه راجعون، باید فاتحه ی اسلام را خواند وقتی که جامعه به حاکمی مانند یزید مبتلا شوند » 4
و همین درک است که مانع می شود حسین بن علی با فردی مثل یزید بیعت کند .5
انحراف بزرگتر از این، بی تفاوتی جامعه در مقابل انحرافاتی به این بزرگی است. انحرافی که امام چند سال قبل از قیام خود، بزرگان امت اسلامی را نسبت به آن هشدار می دهد و همه آنان را به سکوت و کم کاری متهم می نماید. ایشان در خطبه ای مفصل بزرگان مهاجرین و انصار را خطاب قرار می دهد و وظایف سنگین آنان را گوشزد می کند. سپس با عباراتی تند ایشان را توبیخ نموده و به خاطر ترک امر به معروف و نهی از منکر بازخواست می نماید. 6
اما ظلمی که حاکمان جامعه بر مردم روا داشته اند بسیار زیاد است. بهترین نمونه از این ظلم ها اقداماتی است که معاویه انجام داده است. او که در صلح نامه با حسن بن علی علیهما السلام متعهد شده است به علویان و پیروان علی تعرضی نداشته باشد، بعد از استقرار حکومت خویش خلاف آن عمل کرده است و بسیاری از پیروان علی را کشته است. حسین بن علی علیهماالسلام در نامه ای به معاویه چینین می نویسد:
«ألَستَ قاتِل ح جر بنِ عَدِیّ أخی کِندَة و أصحابِه الصالحینَ … فَقَتَلتَه م ظ لماً و ع دواناً … أوَلَستَ قَاتِلَ عَمرِو بنِ حَمِقِ صاحب رَسولِ اللهِ العَبدِ الصّالِحِ …، آیا تو قاتل حجر بن عدی و یاران صالح او نیستی که آنها را ظالمانه و از سر دشمنی کشتی؟… آیا تو قاتل عمرو بن حمق آن یار پیامبر و بنده صالح خدا نیستی؟» 7
حضرت در این نامه مواردی دیگر از تخلفات معاویه از آیین پیامبر را یاد آور می شود و به شدت او را محکوم کرده و شدیدا توبیخ می نماید.
این انحرافات، از دنیازدگی خواص و بی تفاوتی جامعه نسبت به حکومت تا ظلم های متعددی که به مسلمانان می شود، سبط رسول گرامی اسلام را بر آن می دارد تا برای مبارزه با آن قیام کند. هرچند قیام او در ظاهر شکست بخورد ولی او باز باید اقدامی نماید. چه اینکه حسین در این راخ چه پیروز شده و حکومتی تشکیل دهد و چه کشته شده و به شهادت برسد، در هر حال در راستای هدف خود اقدامی کرده است که موثر خواهد بود. در هر دو صورت او خواهد توانست امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه رواج دهد و مردم را از بی تفاوتی نسبت به فساد در حکومت و جامعه خارج کند. شواهد این پیروزی قیام هایی است که بعد از قیام عاشورا علیه حکومت های فاسد در می گیرد. چه قیام هایی که علیه حکومت امویان است و چه قیام هایی که علیه حکومت عباسیان است. و همین طور تا این زمان، بسیاری از قیام های جوامع اسلامی، الگو گرفته از حرکتی است که حسین بن علی علیهما اسلام در زمان خود انجام داده است.
پی نوشت:
1-عاشور، علی- الصحیح من سیرة الامام الحسین بن علی- جلد19- صفحه 7
2-بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان و نیروهای لشکر 27 حضرت رسول، 20/3/75.
3- بیانات مقام معظم رهبری به مناسبت روز پاسدار، 5/10/74.
4- عسکری، مرتضی- معالم المدرستین- جلد3- صحفه 57
5- ایشان در کلامی می فرماید: «مثلی لایبایع مثله، همچو منی با همچو یزیدی بیعت نخواهد کرد» (معالم المدرستین- جلد3- صفحه46)
6- ابن شعبه، حسن بن علی- تحف العقول عن آل الرسول- صفحه 237
7- طبرسی، احمد بن علی- الاحتجاج- جلد2- صفحه297.
مهدی بخشی -بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
پیامک عاشورایی
محرم شراره عشق ناب
- راه حسین، کوتاه ترین راه رسیدن به بهشت است.
- خون جاری عاشورا، تا ابدیت در رگ و ریشه آزادگی جاری است.
- حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدی هاست.
- عاشورا، عاشقانه ای آرام در قلب واقعه کربلاست.
- حسین، زیباترین نامی است که در شناسنامه بشر نوشته اند.
- عاشورا، صحنه نمایش فراگیر و فشرده تمامیت کارزار خوبی و بدی است.
- عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندی انسان خداگونه بر سپاه ابلیس است.
- حسین، تفسیر بعثت، ترجمان نبوت و معنای امامت است.
- عاشورا، تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت است.
- عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسین فرو می ریزد.
- ای خدا! جوششِ چشمه های عاشورا را در قلب ما جاری کن، و دل های ما را از زلال مهرش سیراب گردان.
- محرم، ماه محرم شدن در پیشگاهِ خدا و مَحرم شدن، با حسینیان است.
- عاشورا، انفجاری از نور بود و تابشی از حق، که بر اندیشه ها تجسم کرد.
- عاشورا، قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان. کیست که از این معبر عبور کند و قرار و پناه نگیرد؟
- عاشورا، تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف.
- هیچ نقطه ای در هویت هستی نیست که از حرکت و شعر و شعور عاشورایی خالی باشد.
- عاشورا، از جاذبه ها دل کندن و به جذبه دوست رسیدن است.
- محرم، ماه تجدید حیات بشریت است.
- عاشورا یک نیم روز بیش نیست که در آن، شهادت به روشنی بر سر تکلیف خویش ایستاده است.
- شهادت، طرحِ کربلاست و اسارت، شرح آن!
- این شمعِ وجودِ حسین است که محفلِ محرم را پیوسته روشن نگاه می دارد.
- حسین، نام آورترین نام و نامدارترین سردار بر چکاد روشنی هاست.
- حسین، تندیس ایمان و عشق الهی است.
- عاشورا، مجمعِ عمومی حماسه سازان هستی است.
- حسین(علیه السلام)، آرزوی جویندگان و آبروی یابندگان است.
- محرم، حریم حرم خدا و حرمت سنت حسین(علیه السلام) است.
- کربلا، عمیق ترین زخمی است که بر پیکر زمین نشسته، و رساترین فریادی است که در دهلیز تاریخ پیچیده است.
- نخل ها، از سنگینی داغ تبار علی(علیه السلام) خمیده اند.
- حسین(علیه السلام)، حماسی ترین شاهنامه جهان است.
- عاشورا، بغضِ گریه را می شکند و جام سینه را از خون لبریز می کند.
- محرم، ماه آمیختگی با حسین و آموختگی از حسین است.
- محرم، تنها ماهی است که در تقویم ها با سرانگشت خونین ورق می خورد.
- تاسوعا، مقدمه جان فشانی و عاشورا، سرفصل دلباختگی در محضر حسین علیه السلام است.
- برای شناخت و معرفت حسین علیه السلام، باید از مرزِ تاسوعا و عاشورا گذشت.
- حادثه عاشورا، کمر تاریخ را شکست و ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت.
- در نهمین منزل از ماه عاشقی، سیل اشک را به میهمانی خون دلِ دهمین منزل فرا می خوانیم.
- کربلا چرا تشنه ای؟ این اشک زلال و شیرین نسل هاست که قطره قطره بر پهنای گونه دلت می بارد.
- محرم، سیاه پوش لحظه های عاشوراست.
- نام حسین(علیه السلام) را مشعل راهمان می کنیم تا در بیراهه های پرپیچ و خم گمراهی، گم نشویم.
- خون حسین(علیه السلام) و یارانش، قبله نمای کمال و سعادت است.
- امروز، درِ بوستان سرای عاشورا، با مقتل خوانی گریه گشوده می شود؛ پس «ای اشک ها بریزید».
- آسمان نینوا، در محضر این همه خون، از وسعت آبی خویش شرمسار است.
- عاشورا، جاده ای پر عبور برای عاشقانه های جگرسوزِ آب است.
- امروز، دل ها در حُسن ختام زیارت عاشورا، سجده سجده در خون افتاده اند.
- نگاه کن؛ حنجره قتلگاه، روبه روی آتش بوسه ها چه پاسخی دارد: «این کشته فتاده به هامون حسین توست».
- قدم به قدم، صدای «یا حسین» در کربلا کاشته شده است؛ مراقب باشیم روی حُرمت لاله ها پا نگذاریم!
- پررنگ تر از خون، حدیثی در عاشورا نوشته نشده است که دل های کربلایی آن را بخوانند.
- عطر تربت کربلا بر دوش قلم های عاشورایی نشسته است تا بنویسند: لبیک یا حسین!
- عاشورا، صحن مطهری بود که اذن دخول آن، خون عباس علیه السلام است و توسل به باب الحوائج، کلید ارتباط با فلسفه عاشورا.
روز عاشورا
-روز عاشورا، روز به بار نشستن «خون» در سوگ پرپر شدن گل های محمدی است.
- روز عاشورا، روز استقامت در دین، به بلندای «صراط مستقیم» است.
- روز عاشورا، روز تماشای چگونه مردن برای آموختن چگونه زیستن است.
- روز عاشورا، روز مُحرِم شدن در حرم مُحرَّم است!
- روز عاشورا، روز عاشورایی شدن حق جویان و حق طلبان است.
- روز عاشورا، روز انجام بزرگ ترین مسئولیت «آدم» در دشوارترین شرایط است.
- روز عاشورا، روز دادن آنچه هست برای ایجاد آنچه باید باشد.
- روز عاشورا، روز پایداری و وفاداری در عصر غروب دین در روزگار بی تفاوتی-هاست!
- روز عاشورا، روز متفرق شدن دنیاطلبان و زرخواهان از محضر رهبر است.
- روز عاشورا، روز یادگیری رسم دین داری و آیین وفاداری است.
- روز عاشورا، روز هجرت آگاهانه و جانبازی عاشقانه در راه دوست است.
- روز عاشورا، روز انتخاب شهادت در عصر زندگی حاکمان جور است.
جوانان حزب اللهی را نکوبند
یکی از مهمترین راههای تقویت درونی، حفظ روحیّهی انقلابیگری است در مردم؛ بخصوص در جوانها. سعی دشمنان این است که جوان ما را لاابالی بار بیاورند، نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورند، روحیّهی حماسه و انقلابیگری را در او بکُشند و از بین ببرند؛ جلوی این باید ایستاد. جوان، روحیّهی انقلابیگری را باید حفظ کند. و مسئولین کشور جوانهای انقلابی را گرامی بدارند؛ اینهمه جوانهای حزباللّهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال اینها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت، باید به روحیّهی انقلابیگری تشویق کرد؛ این روحیّه است که کشور را حفظ میکند، از کشور دفاع میکند؛ این روحیّه است که در هنگام خطر به داد کشور میرسد.بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۴/۰۶/۱۸