شناسایی آفات بصیرت در نهج البلاغه 1
زبیر و فرزندش …
زبیر که یکی از سرداران بزرگ سپاه اسلام، و در جریانات غصب خلافت و سقیفه نیز از همراهان امیرالمؤمنین(ع) بود، از همین سوراخ گَزیده شد و خرمن بصیرتش به باد فنا سپرده شد. حضرت علی(ع) در تحلیل روند سقوط او به این نکته اشاره نموده و آنچه باعث گمراهی زبیر شد را فرزند مشئومش عبدالله می داند:
«مَا زَالَ الزّبَیر رَجلاً منَّا أهلَ البَیت حَتَّی نَشَأ ابنه المَشئوم عَبدالله»
زبیر “دمادم” از ما اهل بیت شمرده می شد تا اینکه فرزند بَدیُمنش، عبدالله بزرگ شد.
«زبیر» نتوانست بارِ «نجواهای شبانه» و «ملامت های دشمنانه ی دوستان» نزدیکی چون فرزند را تحمل کند و همین امر او را به ورطه ی هلاکت رساند. انسان باید به شدت مواظب به «گوش خواندن»های اطرافیان خود باشد. این خطری است که تنها از ناحیه ی نزدیکان ایجاد می شود؛ زیرا انسان هرگز با به «گوش خواندن» غریبه ها به ورطه ی نابودی نمی افتد. هر چه دوستِ این چنینی به «زبیر»ها نزدیک تر باشند، آسیبِ این چنینی اش بیشتر.
مهم ترین جایی که زبیر از فرزندش ضربه خورد، پیش از شروع جنگ جمل بود. امیرالمؤمنین(ع) طی مذاکره ای که با او انجام دادند و با یادآوری توصیه های پیامبر(ص) مبنی بر شقاوت کسانی که با علی(ع) در افتند، او را متقاعد کردند که دست از فتنه گری بردارد؛ و از او نیز بالاخره پذیرفت… اما در بازگشت و با گفتگو با این مشاورِ از همه کس نزدیک تر جنگ با امام(ع) را برمی گزیند!
در کتاب الجمل آمده است: امیرالمؤمنین قبل از آغاز جنگ سوار بر الاغ رسول خدا(ص) شدند و زبیر را صدا زدند. آن قدر به هم نزدیک شدند که گردن مرکب هایشان به هم می رسید. حضرت به او گفت: به یاد داری فلان روز که مرا در بغل گرفتی؛ پیامبر به تو فرمود: آیا علی را دوست داری؟ تو گفتی: بله به خدا قسم. و چرا دوست نداشته باشم که علی برادر و پسر دائی من است. پیامبر فرمود: او به زودی با تو می جنگد در حالی که تو ظالمی!
زبیر گفت: بله به یاد دارم.
حضرت فرمود: به یاد داری فلان روز پیامبر این سخن را تکرار کرد؟ زبیر باز گفت: بله به یاد دارم، اما روزگار این مطلب را از حافظه ی من پاک کرده بود، اگر فراموش نکرده بودم هرگز با تو نمی جنگیدم.
امام(ع) به او فرمود: هنوز دیر نشده است. گفت: من خجالت می کشم از حرف خود برگردم! امیرمؤمنان به او گفت: عارِ جهنم از عارِ این دنیا بیشتر است… خلاصه زبیر راضی شد از جنگ کناره گیری کند اما …. امان از اطرافیان! امان از حلقه ی اول دوستان.
وقتی اولین حلقه از افراد پیرامونی انسان [خانواده] چنین مورد هشدار قرآن و نهج البلاغه واقع می شود حال و حساب سایر اطرافیان مشخص می نماید. این یک واقعیت است؛ باید به شدت مراقب تأثیرات (مثبت، منفی، خاکستری) اطرافیان بود.
بدیهی است، میزان مواظبت باز تأثیر، به اختلاف افراد تغییر می یابد؛ هر اندازه، فردی از جایگاه مهم تری برخوردار باشد، طبعاً مورد حرص و طمع افزون تری قرار خواهد گرفت و نزدیکان او بیشتر سعی می کنند با نفوذ در او از امکانات (و رانت و ویژه خواری) در جهت منافع خود استفاده نمایند که این امر، دقت بیشتری را نیز می طلبد.