وقایع روز 24 ذی الحجه
ماه ذی الحجه یکی از ماه هایی است که اتفاقات زیادی در آن رخ داده است از مهم ترین آن ها واقعه غدیر و دیگری جریان مباهله پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ایشان با مسیحیان نجران در روز 24 ذی الحجه می باشد که این دو مکمل یکدیگر می باشند. البته در این روز اتفاقات متعددی نیز رخ داده است، ازجمله:
نزول آیه تطهیر در شأن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوره احزاب آیه33: « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً»
نزول«آیه ولایت»در شأن حضرت علی(ع) و ماجرای بخشیدن انگشتر در حال رکوع توسط آن حضرت در سوره مائده آیه55: « اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»
در عظمت این روز، همین بس که فخر رازی، از مفسران اهل سنت در ذیل آیه مباهله نوشته است: « تنها همین آیه برای اثبات حقانیت شیعه و ولایت حضرت علی(ع) کافی است.»
در واقع روز مباهله، روز ابطال تمام مکاتب غیر اسلامی و شیعی است زیرا زمانی که مسیحیت باطل شد، یعنی بر روی سایر ادیان قبل از آن نیز خط بطلان کشیده شد.
همچنین روز مباهله روز عصمت پنج تن آل عبا(ع) بر محوریت حضرت صدیقه طاهره(س)، روز اثبات امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ولایت حضرت علی(ع) می باشد.
دنیاو آخرت
قال على (عليه السلام):
«ما بَعُدَ كائِنٌ وَ ما قَرُبَ بائِنٌ»
«آنچه خواهد آمد دور نيست و آنچه جدا شدنى است نزديك نمى باشد»
اين حديث در واقع اشاره به دنيا و آخرت دارد; «آخرت» «كائن» است، يعنى خواهد آمد; بنابراين آنچه خواهد آمد بعيد و دور از دسترس نمى باشد. امّا «دنيا» به هر حال جدا مى شود و «بائن» است و آنچه جدا شدنى است نزديك نيست. خلاصه دنيايى كه ظاهراً نزديك است، دور است و جدا شدنى! امّا آخرتى كه ظاهراً دور است، نزديك است و جاودانه!تعبيراتى كه در مورد دنيا و آخرت در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) آمده، فراوان است و علّت اصرار زياد روى اين مسأله، غفلتى است كه متأسّفانه بر ما انسان ها عارض مى گردد.متأسّفانه منطق برخى از مردم، همانند منطق عمر بن سعد ـ لعنة الله عليه ـ است، آن ها مى گويند: «دنيا نقد است و آخرت نسيه، نقد را نبايد به خاطر نسيه رها كرد!»در حالى كه نه دنيا نقد است و نه آخرت نسيه; بالاترين مقام ها و موقعيّت ها با يك چشم بر هم زدن از بين مى رود. اين چه نقد بى ارزش و ناپايدارى است!در روايت است كه «وقتى اهل آخرت به دنيا نگاه مى كنند، تمام عمر دنيا در نظر آن ها به اندازه لحظه دوشيدن شير از يك شتر بيش تر طول نمى كشد». امّا آخرت جاويدان است و ما بايد اين حقيقت را قبول كنيم و بدان ايمان بياوريم و آثار ايمان به آن در اعمال و گفتار و اعتقادات ما ظاهر و آشكار گردد. همان گونه كه اگر چراغى در خانه اى روشن شود، نور از تمام منافذ آن خانه به بيرون پرتوافشانى مى كند.
صبر کردن
چقد طول ميکشه تا اين فقر تموم شه بابا ؟ *
چهل روز پسرم * يعني بعد چهل روز پولدار ميشيم بابا ؟ *
نه پسرم نه بهش عادت مي کنيم
… مردي از خدا دو چيز خواست…
يک گل و يک پروانه…
اما چيزي که به دست آورد يک کاکتوس و يک کرم بود.
غمگين شد.با خود انديشيد شايد خداوند من را دوست ندارد
و به من توجهي ندارد چند روز گذشت.
از آن کاکتوس پر از خار گلي زيبا روييده شد
و آن کرم تبديل به پروانه اي زيباشد.
اگر چيزي از خدا خواستيد و چيز ديگري دريافت کرديد به او اعتماد کنيد.
خارهاي امروز گلهاي فردايند
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
صدای هر تپشش ذكر یا حسینَم شد
به یاد غربت یك لحظة تو این گونه
بساط گریة هر روز من فرا هم شد
شبی كه در دل من خیمه زد غم از هر سو
دلم حسینیة بغض و آه و ماتم شد
فدای زلف پریشان تو كه بر نیزه
برای قافله سالاری تو پرچم شد
فرشته مثل رقیه سیاه می پوشد
حسین ! سایة تو از سر همه كم شد
همیشه هر شب جمعه امید دارم كه
دوباره زائر شش گوشة تو خواهم شد
قسم به عشق كه رنگ حسین می گیرد
دلی كه سینه زن هر شب محرم شد
نیاز مردان به محبت
نیاز مردان به محبت
زنها باید متوجه باشند که شوهران آنها نیز مانند خودشان انسانند و به شدت نیازمند محبت و دوستیاند.
به طور کلی، نیاز انسان به تعلق و محبت از مهمترین کشانندههای روان شناختی و اجتماعی در تمام مراحل رشد انسان محسوب میشود. همة انسانها نیازمند آنند که عشق و محبت را از دیگران دریافت و به دیگران ارائه کنند.
این نیاز پس از ازدواج در مردان، به ویژه از طریق همسر برآورده میشود. مردی که همسرش به او عشق میورزد، از روحیهای شاد و بانشاط برخوردار است
و به همين جهت انگیزة او در جهت تلاش برای تأمین نیازهای خانواده و همسر بسیار زیاد است. احتمال ابتلای این مرد به بیماریهای روانی نيز مانند اضطراب و افسردگی به شدت پائین است.
بسیاری از افراد که دچار اختلالات و ناراحتیهای روانی هستند از عدم ارضاء نیاز به محبت رنج میبرند.
برآورده نشدن این نیاز میتواند باعث به وجود آمدن عوارضی مانند: سرزنش خود و دیگران، احساس ترحم نسبت به خود، افسردگی، انزوا و عدم امنیت شود.
از سوی دیگر، لازم است به این نکته توجه شود که عشق یک خیابان دوطرفه است. نیاز مرد به علاقه همسر، درست به اندازه نیاز زن به عشق و علاقه شوهر است.
اگر مرد واقعاً محبت زنش را احساس نکند برای او بسیار دشوار خواهد بود که عشق بی قید و شرط به زنش ابراز کند.
بنابراین، چنانچه زن بخواهد قابلیت شوهرش را در ابراز عشق و محبت افزایش دهد شاید هیچ چیز به اندازة دوست داشتن شوهر به او انگیزه ندهد.
وقتی مخزن عشق مرد از سوی همسر لبریز شده باشد انگیزه بیشتری خواهد داشت تا در راه تبدیل شدن به یک شوهر و پدر کارآمد تلاش کند.
شخصی که بیش از همه ممکن است مرد را دوست داشته باشد همسرش است و در واقع اگر مردی واقعاً عشق و محبت زنش را احساس کند دنیا در نظرش زیباتر جلوه میکند و استعدادهای او شکوفا میشود.
از سوی دیگر، اگر مرد محبتی از جانب همسرش احساس نکند، دنیا در نظرش تاریک میشود و ذوق و استعداد او به پایینترین سطح سقوط میکند.
بنابراین برای ترغیب مرد به رشد بیشتر، کمتر چیزی به اندازه رفع دائم نیاز به او به عشق از سوی همسر اهمیت دارد.
وقتی زنی دوست داشتن شوهرش را انتخاب میکند و یاد میگیرد چگونه عشق و محبت خود را به او ابراز کند نیاز مرد به محبت همسر، کم کم برآورده میشود و طرز برخوردش نیز تغییر میکند. این امر، تغییر شدیدی در نگرش او نسبت به افزایش تواناییهای خود به عنوان یک شوهر و پدر توانمند ایجاد میکند.
قرآن کریم نیز ازدواج را مایة رسیدن افراد به آرامش و دوستی میان زن و شوهر میداند و می فرماید:
«و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة؛ و از نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان همسرانی را برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی نهاد.»
امام صادق(ع) میفرمایند:
«لا غنی بالزوجة فیما بینها و بین زوجها الموافق لها عن ثلاث خصالو هن… و إظهار العشق له بالخلابة و الهیئة الحسنة لها فی عینه؛زن در روابط خود با شوهر همدلش از سه چیز بینیاز نیست:… و سوم، اظهار عشق و علاقه به شوهر با دلربایی و آرایش خود در برابر او.»
پانزده توصیه در خصوص زندگی مومنانه
پانزده توصیه حاج اسماعیل دولابی (رحمة الله علیه) در خصوص زندگی مومنانه:
1.هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذ کر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست.
غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود.
اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحما نی و… . کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14. “دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند
نماز بدون محبت!
حاج اسماعیل دولابی:
امیرالمؤمنین علی(ع)یعنی محبت و محبت یعنی علی.یک ذره از محبت علی اگر به قلبتان بیفتد،شما را دگرگون می کند و بهترین وسیله ی نجات شماست.مقبول واقع شدن اعمال منوط به محبت است.اگر نماز بدون محبت بخوانی،چون عطر محبت علی ندارد،اجازه نمی دهند بالا برود.اما اگر محبت همراه نماز باشد،ملائکه ی هفت آسمان آن را بالا می فرستند.
امام علی(ع) چه طریقه ای برای محاسبه نفس ارائه کرده اند؟
پرسش : امام علی(ع) چه طریقه ای برای محاسبه نفس ارائه کرده اند؟
پاسخ اجمالی: مردى از امام علی(ع) پرسید، اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟ امام فرمود: هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد، و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ و… .
پاسخ تفصیلی: در این که چگونه باید نفس را «محاسبه» کرد و خویشتن را پاى حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد؛ بهترین طریق همان است که در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «اَکْیَسُ الکَیِّسینَ مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ»؛ (عاقل ترین مردم کسى است که به محاسبه خویش پردازد). مردى از آن حضرت پرسید «یا اَمیرَالْمُؤمِنینَ وَ کَیْفَ یُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهَ»؛ (اى امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟).
امام ضمن بیان مشروحى چنین فرمود:
«هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: اى نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد، و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عملى در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى، و حمد او را به جا آوردى؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟ آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟ آیا حقّ بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟ آیا با استفاده از آبروى خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ آیا مسلمانى را یارى نمودى؟ راستى چه کار (مثبتى) امروز انجام دادى؟!
سپس آنچه را که انجام داده به یاد مى آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیرى از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقى که به او عنایت کرده به جا مى آورد، و اگر معصیت و تقصیرى به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش مى طلبد و تصمیم برترک آن در آینده مى گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمّد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان(علیه السلام) برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو مى کند؛ هنگامى که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند مى فرماید: «من به خاطر دوستى تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعى که با نفس خویش داشتى) در مورد گناهانت به تو سختگیرى نمى کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!».(۱)
آرى این است بهترین طرز محاسبه نفس!(۲)
پی نوشت:
(۱). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۸۹، ص۲۵۰، باب ۲۹ «فضل سوره الفاتحه و تفسیرها و فضل البسمله و تفسیرها و کونها جزءا من الفاتحه و من کل سوره و فیه فضل المعوذتین أیضا …».
(۲). گرد آوری از: اخلاق در قرآن، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷ ه. ش، ج ۱، ص ۲۵۷.
به ملائکه سلام کن
ما غایبیم...
ما غایبیم…
در کتاب “امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی” آمده است:
عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند.
امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص