چه كسي دستور كشتار حجاج ايراني را صادر كرد + تصاوير
روز ششم ذی الحجه سال1407 (مصادف با روز نهم مردادماه 1366 شمسی) یادآور مراسم «برائت از مشرکین» زائران ایرانی خانه خدا و کشتار حجاج مظلوم ایرانی در مکه به دست حکام آل سعود است. مکان و زمانی که خون ریختن در آن حرام است و این حرمت تا جایی اهمیت دارد که اعراب جاهلیت احترام این مکان و زمان را نگه داشتند اما این حرمت توسط عوامل سعودی شکسته شد. در این فاجعه حتی به زنان و جانبازان هم رحم نکردند، به طوری که نیمی از کشته شدگان زنان بودند.
نکته دردناک آنجاست که بسیاری از آمار شهدا مربوط به روزهای پس از حادثه است که مأموران سعودی اجازه مداوای مجروحین حادثه را در بیمارستان ها ندادند و برخی از مجروحین که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسیار و در حالی که امکان مداوای آنها بود، به شهادت رسیدند.
نایف بن عبدالعزیز، وزير كشور عربستان سعودي در زمان كشتار حجاج در سال 1366
آن روزها نایف بن عبدالعزیز بر كرسي وزرات كشور آل سعود تكيه زده بود و در بیانیه رسمی كه وزارت کشور سعودی در هشتم ذیحجه منتشر كرد، با دروغ پراکنی به حجاج شرکت کننده در برائت از مشکرین اتهامِ اخلال در مراسم حج زدند واعلام کردند که حجاج با چوب و سنگ و چاقو به طرف مسجدالحرام هجوم آوردند و ماموران برای جلوگیری از هرج ومرج وارد شدند و نیز دراین گزارش با ادعای عدم تیراندازی به زوار حرم آمده است که حجاج با مأموران امنیتی درگیر شدند و تعدادی از حجاج زیر دست و پا ماندند و له شدند. دولت سعودی از پذیرش هیأت تحقیق اعزامی دولت جمهوری اسلامی ایران جلوگیری نمود و تا مدتها از تحویل اجساد حجاج ایرانی و انتقال مجروحان نیز خودداری میکرد.
بعدها مشخص شد كسي كه فرماندهي نيروهاي نظامي آل سعود را آن روز به عهده داشته يك آلماني بوده است.مشرق بر آن است تا اطلاعاتي كامل از حضور اين فرد در عربستان سعودي را براي مخاطبين خود منتشر نمايد تا نسل جواني كه آن روزگار را لمس ننموده اند بهتر با تاريخ انقلاب و مظلوميت سربازان امام خميني(ره) بيشتر آشنا شوند:در ابتدا و پيش از پرداختن به کیستی فرمانده کشتار حجاج در سال 1366، نيم نگاهي داريم به پرونده روابط جمهوری اسلامی ایران و آلمان در تاريخ معاصر، تا در ادامه ارتباط اقدام آلمان در همکاری با آل سعود در کشتار حجاج را دریابيم.
- نیمهکاره رها کردن پروژه ساخت چندین کارخانه ازجمله نیروگاه اتمی ایران.
هم محمد بود، هم منتظر قائم(عج)
زندگینامه شهيد محمد منتظر قائم و معماي طبس
هم محمد بود، هم منتظر قائم(عج).
مقام معظم رهبري:
براي اينكه باز هم بيشتر نسبت به خون جوشيده اين شهيد عزيز عرض ارادتي به سهم خودم كرده باشم , اين جمله و اين نكته را عرض كنم كه شهادت اين برادر در آن كوير سوزنده اي كه مدفن كفار نظامي دشمن ما شد , يك معناي اين مفهوم سمبليك مي تواند اين باشد كه ما جز به بهاي خون و جز با سرمايه شهادت و جانبازي امكان ندارد كه بتوانيم در برابر جهازات صنعتي مخوف كه بيشتر تلاش و كوشش را متاسفانه براي ايجاد ابزار تخريب به كار برده تا ابزار سازنده, مقاومت كنيم در همان ميداني كه متجاوزان و دزدان آمريكايي در زير تلي از خاكستر مدفون مي شوند برادر شهيد عزيز ما , محمد منتظرقائم خونش ريخته مي شود و نمودي از شجاعت مي شود… ما به وجود چنين عناصر بزرگ و عزيز , چنين روحهاي فداكار و دلهاي آشنا با خدا افتخار مي كنيم و اين جمله اي است كه امام فرمودند من افتخار مي كنم به داشتن چنين جوانهايي و يقينا براي يك ملت و يك انقلاب و براي خانواده هاي شهيدپرور مايه افتخار است چنين عناصري و خوشبختانه يك چنين نسلي در اين انقلاب پاگرفته است95/02/06
زندگینامه شهيد محمد منتظر قائم و معماي طبس
محمد منتظر قائم در سال 1327 هجري شمسي در يک خانوادهي مذهبي و کم بضاعت در شهر فردوس به دنيا آمد. پس از پايان سوم دبستان به يزد نزد اقوام پدري خود رفت و در آنجا به ادامهي تحصيل پرداخت. همزمان با قيام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثير و پخش اعلاميههاي امام خميني پرداخت. او با خلوص خاصي، عکس امام را به شيفتگان ميرساند و با همکلاسيهايش، بي پروا عليه رژيم شاه بحث ميکرد.
محمد بعد از پايان دبيرستان به خدمت سربازي رفت و پس از پايان خدمت در شرکت برق توانير مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهي و استقرار حکومت اسلامي با تشکيل گروهي به مبارزه پرداخت. در سال 1351 هـ . ش، اعضاي گروه شناسايي و محمد نيز دستگير و زنداني شدند و محمد تحت شکنجههاي وحشيانهي مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما جانانه در مقابل شکنجهها مقاومت ميکرد و شکنجهگران را به ستوه آورد. سرانجام پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالي که هيچ اعترافي نکرده بود به ناچار او را آزاد نمودند.
پس از آزادي از زندان همچنان به مبارزه ادامه ميدهد و به همکاري با سازمان مجاهدين خلق (منافقين) که آن زمان وجههي خوبي در ميان مردم داشت، پرداخت؛ اما بعد از انحراف و تغيير ايدئولوژي سازمان، رابطهي خود را با آن قطع کرد؛ ولي همچنان به مبارزه عليه رژيم شاه ادامه ميداد. محمد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، خود را وقف انقلاب نمود و به عنوان نخستين فرمانده سپاه پاسداران استان يزد انتخاب شد و مسئول بنيانگذاري و تشکيل سپاه يزد و تصفيهي کميته گرديد. او سپاه را گسترش داد و با قاطعيت با ضد انقلاب به مبارزه برخاست.
مشکل بزرگ آقاي رئيس جمهور
تلفن محرمانهي رياست جمهوري در کاخ سفيد به صدا در آمد. منشي مخصوص رئيس گوشي را برداشت و با اضطراب به اتاق رئيس جمهور وصل کرد. مکالمهي فرد ناشناس 20 دقيقه طول کشيد؛ پس از پايان مکالمه، رئيس جمهور به سرعت از منشي خواست تا يادداشتي كه در پاكت قرار داده شده را به ستاد کل بفرستد.
پس از فرار آمريکاييها از ايران، کاخ سفيد اعلاميهاي به اين شرح پخش کرد:
«آمريکا در عملياتي در صحراي طبس جهت آزادي جان گروگانهاي اسير در ايران با شکست روبهرو شد و اسناد سري و مهمي در درون هليكوپترها به جاي مانده است».
پس از اينكه مدت زمان کوتاهي از پخش اين اعلاميه از جانب کاخ سفيد سپري شد، به دستور مستقيم بنيصدر، که در آن زمان سمت فرماندهي کل قوا را داشت، هليكوپترهاي به جا مانده از عمليات آمريکاييها بمباران شد و اسناد سري و مهم باقي مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قايم ـ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يزد ـ که در منطقه از هليكوپترها محافظت ميکرد، به شهادت رسيد.
شهادت محمد منتظر قائم به روايت همرزمان:
ظهر جمعه پنجم ارديبهشت از ستاد مركزي سپاه تهران ، با برادر شهيد محمد منتظري قائم در يزد تماس ميگيرند كه خبر رسيده چند فروند هليكوپتر آمريكايي مردم را در كوير به گلوله ميبندد و يك آمريكايي زخمي شده هم ، در بيمارستان يزد است . بلافاصله در بيمارستانها تحقيق ميشود و قسمت دوم خبر تكذيب ميگردد ولي بعد از ساعتي از دفتر آيتالله صدوقي با سپاه تماس ميگيرند كه ، اينجا يك راننده تانكر است و ادعا دارد تانكر نفتش را آمريكاييها در جاده طبس آتش زدهاند . در پي اين گزارشات ، محمد تصميم ميگيرد كه هر چه سريعتر به منطقه بروند و از نزديك با حادثه برخورد نمايند.
آخرين دستخط شهيد نشان ميدهد كه وضع منطقه را حساس و حضور آمريكاييهاي مسلح و مهاجم را بنا بر اخبار و گزارشات رسيده قطعي ميدانسته است ، يكي از برادران پاسدار يزدي اينچنين گزارش ميدهد :
« وقتي قرار شد برويم محمد گفت : اول نمازمان را بخوانيم … ما كه نماز خوانديم و برگشتيم ، محمد هنوز در گوشه حياط سپاه مشغول نماز بود . او نماز را هميشه خوب ميخواند . اغلب ، در جمعها ، او را به دليل تقوايش ، پيشنماز ميكردند . با اينهمه ، اين بار نمازش حال ديگري داشت . بعد از آنكه تمام شد يكي از برادرها به شوخي گفت :
” نماز جعفر طيار ميخواندي ؟ “
او با خوشحالي پاسخ داد : « به جنگ آمريكا ميرويم . شايد هم نماز آخرمان باشد »
در بين راه مثل هميشه شروع كرد به قرآن و حديث خواندن و تفسير كردن و توضيح دادن ، سوره اصحاب فيل را برايمان تشريح كرد و داستان ابرهه را … و گفت ، آمريكا قدرت پيروزي بر ما را ندارد و به توضيح بيشتر مسائل پرداخت ، از احاديث نيز استفاده ميكرد … محمد شهيد با آنكه يك فرمانده نظامي خوب بود ، يك معلم اخلاق و عقيده نيز بود . و باآنكه در مواقع لازم از قاطعيت و همچنين خشم و جسوري فراوان برخوردار بود اما در مواقع عادي از همه پاسداران متواضعتر و معموليتر بود ، از اينكه به او به چشم يك فرمانده نگاه كنيم ناراحت ميشد و با اينكه او ميبايست بيشتر نقش فرماندهي ، و تصميمگيري و طرح و نقشه را داشته باشد ولي علاوه بر آن همواره خود پيشقدم بود و بويژه در مواقع خطرناك حتما خودش نخست اقدام ميكرد ، از خودنمائي بشدت پرهيز داشت ، حتي زير گزارشات يا اطلاعيههائي كه اصولا با نام فرمانده سپاه اعلام يا ارسال ميشود ، از نوشتن نامش خودداري ميكرد ، كسي كه وارد سپاه ميشد امكان نداشت تا مدتي بفهمد او فرمانده ما هست . بيشترين كارها را خودش انجام ميداد . اغلب شبها نيز بخانه نميرفت و حتي بجاي ما هم پست ميداد ، غذا خيلي كم و ساده ميخورد ، بيشتر روزه ميگرفت ، روز قبل از شهادتش نيز كه پنجشنبه بود ، روزه بود …
راه طبس را با اينكه خاكي و خراب است با سرعت بسيار زياد طي كرديم . در راه از سرنشينان اتومبيلي كه از آنجا گذشته بودند ، سؤال كرديم ، گفتند آمريكائيها يك تانكر را آتش زده مسافرين يك اتوبوس را گروگان گرفته و هرچه داشتهاند بردهاند. «وقتي که به چند کيلومتري منطقهي فرود رسيديم، حدود پانزده نفر از برادران کميتهي طبس در آنجا بودند و عدهاي از برادران ژاندارمري نيز در آنجا حضور داشتند که يکي از آنها گفت: «منطقه، مينگذاري شده و يک فانتوم به طرف ما تيراندازي کرده است». صبح زود چون از فانتوم خبري نبود به منطقه رفتيم و تعداد هشت جسد در آنجا يافتيم. افسر ژاندارمري، براي اطمينان، حکم مأموريت ما را که براي غرب کشور بود، نگاه کرد و به ما گفت: «تا فردا در اينجا نگهباني دهيد»؛
ما كه ميرفتيم يك ستوان گفت : چون فانتومها اينجا پرواز كردهاند ، ميروم بيسيم بزنم به نيروي هوائي كه بدانند نيروي خودي در منطقه هست .
عدهاي از پاسداران فردوس و طبس نيز با ما تا 100 متري هليكوپترها آمدند ولي جلوتر نيامدند ، ولي ما جلوتر رفتيم .
در اين موقع متوجهي طوفاني که حدود سه کيلومتر با ما فاصله داشت و معلوم بود که به سوي ما ميآيد، شديم. در اين لحظه فانتوم مزبور در بالاي سر ما ظاهر شد، وقتي طوفان شروع شد، مأموران ژاندارمري منطقه را ترک کردند؛ ولي ما پنج نفر پاسدار يزدي و برادران کميتهي طبس باقي مانديم. طوفان رسيد و ما در ميان طوفان حرکت کرديم تا اينکه به منطقهي فرود هليكوپترها رسيديم. دو فروند هليكوپتر در يک طرف جاده و چهار فروند در طرف ديگر جاده قرار داشت، يکي از هليكوپترها در حال سوختن بود و يک هواپيماي چهار موتوره نيز در کنار آن ميسوخت. ما در وسط جاده از اتومبيل پياده شديم و براي شناسايي به طرف آنها حرکت کرديم…»
محمد شهيد بدقت مراقب مينگذاري يا هر نوع تله انفجاري بود به موتورها و جيپ آمريكايي رسيديم اول محمد موتورها را بررسي كرد وقتي مطمئن شد كه مواد منفجره به آن وصل نيست رفتيم و آنها را روشن كرديم و با هم كنار جاده آورديم ، همچنين جيپ را .
شهيد محمد خوشحال و خندان گفت :
« خوب اينهم 5 هليكوپترهايي كه در كردستان از دست داديم خدا رسانده است . » و خودش به سمت يكي از هليكوپترها رفت . طوفاني كه مدتي قبل آغاز شده بود كاملا برطرف شده بود و هوا صاف بود .
«… فرمانده ما خيلي با احتياط داخل يکي از هليكوپترها شد. پشت سر او من هم داخل هليكوپتر شدم… يک کلاسور محتوي چند ورقهي درجهبندي شده در آنجا پيدا کرديم و چون تخصصي در اين مورد نداشتيم آن را سر جاي خود گذاشتيم تا برادران ارتشي بيايند و آنها را مورد معاينه قرار دهند.»
«.. در داخل يکي از هليكوپترها، يک دستگاه رادار روشن بود. فانتوم ها يک دور زدند، سپس دوباره به طرف هليكوپترها آمدند و به وسيلهي تيربار کاليبر 50، يک رگبار به طرف هليكوپترها بستند. اين رگبار دقيقاً به طرف هليكوپتري بسته شد که دستگاه رادار در آن روشن بود؛ در يک لحظه آن هليكوپتر منهدم شد. من به فرمانده مان گفتم: «برادر محمد، بيا از اينجا برويم.» گفت: «فعلاً وقت آن نرسيده، وقتي فانتوم ها دور شدند ما هم ميرويم»؛«به محض اينکه صداي فانتوم ها کم شد، ما به سرعت از هليكوپترها دور شديم و به هر صورت که بود، حدود 20 متر دويديم و بعد روي زمين دراز کشيديم. برادر عباس سامعي که رانندهي ما بود، به طرف من آمد و گفت: « من تير خوردم، او با سرعت به طرف جاده رفت، برادر رستگاري در حال دويدن بود که من داد زدم تير خوردم، او در جواب گفت: «من هم زخمي شدهام.» و بعد روي زمين افتاد؛ چون از ناحيهي پا زخمي شده بود.»
«برادر عباس سامعي نيز که روي زمين دراز کشيده بود، بلند شد و مانند انسانهاي بيحال تلوتلو خورد و به زمين افتاد؛ من فکر کردم که از خستگي اين طور شده است. برادر رستگاري خودش را به طرف او کشاند و در کنارش دراز کشيد. برادر منتظر قايم هم در طرف ديگر خوابيده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت و دو هليكوپتر که در آن طرف جاده قرار داشتند؛ هيچ کدام منفجر نشدند (البته بعد از آنکه به طبس رسيديم، با کمال تعجب شنيديم که فانتومها مجدداً بازگشته و يکي از آن هليكوپترها را منهدم کرده بود[ند]). من داد زدم سوييچ ماشين کجاست؟ برادر رستگاري گفت: «عباس زخمي شده و بي هوش است.» برادر محمد منتظر قائم همچنان در آن طرف جاده دراز کشيده بود. من به طرف او رفتم، وقتي نزديک شدم، ديدم مچ دستش قطع شده و پشت سرش افتاده است. فکر کردم مواد منفجره، دستش را قطع کرده است؛ جلوتر رفتم و او را صدا زدم، ولي جوابي نداد. چشمانش باز بود و چهرهي بسيار آرامي داشت، مانند آدمي كه در خواب است. زير بدنش خون زيادي ريخته بود. ديگر دلم نيامد که به او دست بزنم..
برادر زخمي ديگري كه همراه محمد به داخل هليكوپتر رفته است ميگويد :
« … در هليكوپتر اشياء مختلفي پيدا كرديم . از جمله يك كلاسور كه چند ورقه درجهبندي شده و مقداري هم رمز در آن بود … وقتي فانتومها آمدند و رفتند ، برادر شهيد و من از هليكوپترها پائين آمديم و به سرعت دور شديم اما بلافاصله فانتومها برگشتند . ما روي زمين خوابيديم و به حالت خيز درازكش پيش ميرفتيم . برادر عباس گفت : من تير خوردم . بعد بلند شد ولي تلوتلو خورد و بر زمين افتاد. فرمانده شهيد منتظر قائم هم در طرف ديگر خوابيده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت . به طرف محمد برگشتم ، ديدم كه دست چپش قطع شده و پشت سرش افتاده است . او را صدا زدم ولي جوابي نشنيدم . چهره بسيار آرامي داشت . چشمانش تقريبا باز بود و لبانش مثل هميشه لبخند داشت ، آنقدر آرام روي كتفش بر زمين افتاده بود كه فكر كردم خواب رفته است ، اما زير بغل او پر از خون بود ، فهميدم محمد شهيد شده و به آرزويش رسيده است . ما نتوانستيم پيكر به خون خفته او را ببريم. لذا محمد همچنان بر روي ريگهاي كوير ، كه با خونش رنگين شده بود ، تا صبح با خداي خويش تنها باقي ماند و صبح هم با اينكه از كانالهاي گوناگون قول هليكوپتر و هواپيما براي آوردن جسد شهيد را به يزد بما دادند و حتي يكبار مردم طبس جمع شدند و با شكوه تمام جسد شهيد را تا فرودگاه تشييع كردند و با اينكه برادرانمان حكم براي سوار كردن شهيد و زخميها گرفته بودند ، اما بي نتيجه ماند و سرانجام نزديك غروب با آمبولانسي كه از يزد آمده بود ، شهيد و من را به يزد بردند و شهيد را فردا صبح با عظمت بي نظيري تشييع كردند … »
خون شهيد موجب رسوايي دوستان آمريکا
با توجه به اينکه بمباران هواپيماهاي ايراني به دستور بني صدر خائن ، موجب شهادت شهيد منتظر قائم شد ، سوالاتي در مورد علت صدور دستور بمباران غنائم باقيمانده از ارتش آمريکا مطرح شد. پاسخ اين سوالات زماني آشکار شد که بني صدر از ايران فرار کرد .
در همان زمان آيتالله مهدوي كني … درباره مسائلي كه در كميسيون ( شوراي انقلاب ) مطرح شد اظهار داشت : « يكي از مسائل ، مربوط به بمباران كردن هليكوپترهاي باقيمانده و شهادت فرمانده پاسداران يزد در جريان اين بمباران و بعضي حوادث ديگر كه در اين باره واقع شده ، بوده است . شوراي انقلاب 3 نفر را مأمور بررسي اين حوادث كرد تا اين حوادث را پيگيري كنند تا ببينند ماجراي بمباران چه بوده است و چرا توجه نكردند كه فرمانده سپاه پاسداران يزد شهيد و عدهاي مجروح بشوند و پارهاي حوادث ديگر كه ذكر آن مصلحت نيست . »
همچنين دانشجويان مسلمان يزدي دانشگاه تهران ، خواستار محاكمه عاملين شهادت فرمانده سپاه پاسداران يزد شدند :
« برادر مجاهد محمد منتظر قائم در ركاب بتشكن زمان امام خميني و در رابطه با حمله نظامي احمقانه امريكاي جنايتكار كه به لطف خداي تبارك و تعالي در هم شكسته شد به شهادت رسيد . ما اين شهادت پر افتخار را به پيشگاه امام امت و ملت قهرمان ايران و همچنين خانواده محترم شهيد تبريك ميگوئيم ، ولي ما شهادت برادر مجاهدمان را در رابطه با يك توطئه عليه انقلاب اسلامي ايران ميدانيم و از مقامات مسئول خصوصا شخص رئيس جمهوري (بني صدر) ميخواهيم كه چگونگي طراحي اين توطئه را كه منجر به شهادت اين برادر رزمنده شد براي ملت رشيد ايران و خانواده آن شهيد روشن نمايند …»
نيم ساعت بيشتر از خبر راديو آمريكا مبني بر وجود اسناد در هليكوپترها نگذشته بود که صحراي طبس به بهانه وجود مين و كماندوي خيالي بمباران ميشود. اين اقدام کاملا بر خلاف اصول نظامي و همه موازين منطقي بود. گذشته از اسناد ، هليكوپترهايي از بين رفت که هر كدام چند ميليون دلار ارزش داشت.
رئيس جمهور بني صدر در مصاحبه تلويزيوني پنجشنبه 26/2/59 خيلي عادي با اين ” فاجعه ” برخورد كرد و با رد وجود هرگونه توطئه ، پس از بيست روز تنها به اين جمله اكتفا كرد كه “مسأله در حال پيگيري است"! پس از بمباران هليكوپترهاي آمريکاييها ـ که اسناد و مدارک مهمي مربوط به ادامهي طرح و برنامههاي آنها پس از انجام دادن مرحلهي اول عمليات در آنها بود ـ بني صدر علت اين اقدام را از بين بردن فرصت دوباره، براي استفادهي آمريکاييها از اين هليكوپترها اعلام کرد؛ در حالي که اگر چنين احتمالي وجود داشت، باز کردن وسايل و قطعات حساس پروازي کافي بود. که آنها را از کار بيندازد. علاوه بر اين اضافه شدن پنج فروند از مدرنترين هليكوپترهاي جهان به نيروي هوايي ايران ميتوانست غنيمت جنگي بسيار خوبي باشد که با اين اقدام خائنانهي بنيصدر تحقق نيافت.
منبع : پورتال یزد
همه چیز به عقل محتاج است و عقل نیز به ادب
جوانی مقطع مهمی از زندگی است زیرا خداوند هر قدر هم بر عمر افراد اضافه کند، بر پیری آنها اضافه میکند و زمان جوانی بیشتر نمیشود؛ نباید جوانی را به بطالت گذراند چون میتوان در جوانی عقل را کامل کرد و عقل کامل باعث میشود فریبهای نفس کمتر شود. حدیثی از معصوم(ع) است که می فرمایند: ” همه چیز به عقل محتاج است و عقل نیز به ادب” ادب عقل را تقویت میکند و عقل و ادب در کنار هم ایمان را اضافه میکند و تمام اینها در فصل جوانی حاصل میشود.
این نظام نیازمند جوان متدین، بصیر و با ادب است؛ جوان داغ و تندرو خوب نیست زیرا داغی زود سرد میشود اما پختگی سرد نمیشود. جوانان مراقب باشند که پیاده نظام سیاسیون نشوند و نگاهشان تنها به کلام مقام معظم رهبری باشد، زیرا ایشان همه چیز را با صراحت و بی پرده بیان میکنند. با آرامش، نشاط و شادی به دنبال موضوعاتی که مقام معظم رهبری تاکید دارند، مانند نماز، قرآن، اعتکاف، راهیان نور و غیره بروید و در این حوزه ها کار کنید.
پی نوشت :
سخنرانی حجت الاسلام مرادی در مسجد محمد رسول الله قزوین خرداد 94
عملی که مانع سلوک و رسیدن به انسانیت است
حضرت رضا علیه السلام فرمود، از رسول اکرم صلوات الله علیه پرسیدند: ممکن است مومن ترسو باشد؟ فرمود بلی. گفتند: ممکن است بخیل باشد؟ فرمود بلی و گفته شد: ممکن است کذاب باشد؟ فرمود نه. بعداز آن پیامبر فرمودند: کسانی دروغ می گویند که ایمان ندارند. دروغگو زیر نظر خدا نیست. تحت سرپرستی و نظر شیطان است.
اگر میخواهیم در زندگی خداباور باشیم باید دروغ را کنار بگذاریم. آدم آدم نمیشود مگر اینکه سلوک کند، و شیطان اجازه نمیدهد سلوک کند، مانعش است. برای اینکه بالن به بالا برود باید موانع آن برطرف شود. دروغ مانع سلوک و رسیدن به انسانیت است.
رجائی و باهنر از نگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری
رجائی و باهنر از نگاه امام(ره) و مقام معظم رهبری
امروز سالگرد شهادت محمد علی رجایی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود، است.
به مناسبت سالگرد شهادت محمد علی رجایی و حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود،گزارش نبض سحر، به مناسبت بیانات حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را در خصوص این دو شهید والا مقام مرور می کنیم:
امام خمینی در سخنرانی به مناسبت شهادت محمدعلی رجایی (رئیس جمهور) و محمدجواد باهنر (نخست وزیر) در تاریخ ۹ شهریور ۶۰ در جمع اقشار مختلف مردم می فرمایند:
«منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: انا للَّهِ وَ انّا الَیْهِ راجِعُونَ. (۱) با این منطق، هیچ قدرتی نمیتواند مقابله کند. جمعیتی که – ملتی که – خود را از خدا میدانند و همه چیز خود را از خدا میدانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود میدانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد. ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند. آنها گمان میکنند که افکار مؤمنین و ملت بپا خاسته ما همچون افکار غربزدهها و غرب است که جز به دنیا فکری نمیکنند و جز متاع دنیا را نمیبینند، آنها هم آن طورند.»
و درباره شهیدان رجایی و باهنر می فرمایند:
«ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسئله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که باهم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودهام و خداوند خواست که باهم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند.»
«کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «الله اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.»
سخنان امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مورد شهیدان رجایی و باهنر
امام خمینی رحمت الله علیه:«( آقای رجایی و آقای باهنر) این طور نبوده که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد؛ آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست، آنها را نبرده بود تحت لوای خودش، و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد.»
آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی):«من، شهید رجایی را به عنوان یکی از اسوه های بزرگ تقوا و اخلاص و ایمان می شناسم.»«این دو عنصر خدمتگزار (رجایی و باهنر) را باید به عنوان عناصر فراموش نشدنی در تاریخ دولت و انقلاب خودمان همواره به یاد داشته باشیم.»«این دو بزرگوار، حقاً و انصافاً، از عناصر برگزیده و برجسته این کشور و نظام بودند. امتحان داده و دلسوز و مردمی بودند. وجودشان با آرمان های انقلاب آمیخته بود. طعم سختی ها را چشیده بودند. دوران مجاهدت و مبارزه برای پیروزی اسلام را با توفیقات و سربلندی پشت سر گذاشته بودند. همه اینها ارزش هایی بود که در این عزیزان وجود داشت.»«مرحوم شهید آقای رجایی و مرحوم شهید آقای باهنر، حقیقتاً دو نمونه برجسته از یاران انقلاب و امام بودند».
دولت اسلامى شامل همه ى كارگزاران نظام اسلامى است
بیانات سال 84
دولت اسلامی در کلام رهبری
یك نكته در باب دولت اسلامى عرض كنیم. یكى از شعارهاى خوبى كه آقاى رئیس جمهور، هم در دوره ى انتخابات، هم بعد از آن تكرار كردند، مسأله ى دولت اسلامى است.
دولت اسلامى شامل همه ى كارگزاران نظام اسلامى است؛ نه فقط قوهى مجریه؛ یعنى حكومتگران و خدمتگزاران عمومى. اینها باید جهتگیرىها و رفتار اجتماعى و رفتار فردىِ خود و رابطه شان با مردم را با معیارهاى اسلامى تطبیق دهند تا بتوانند به آن اهداف برسند. بعد هم باید آن جهتگیرى ها را در مدّ نگاه خودشان قرار دهند و بسرعت به سمت آن جهتگیرى ها حركت كنند؛ این مىشود دولت اسلامى.
از همان اوان كار، تلاش براى تشكیل دولت اسلامى شروع شد. بعضىها مىگویند شما بعد از 27 سال مىخواهید دولت اسلامى تشكیل دهید؟ نه، تلاش و اقدام براى تشكیل دولت اسلامى از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقبگرد داشته؛ در جاهایى موفق بودیم، در برههیى موفق نبودیم. بعضى از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضى از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضى از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبسته ى به رفتارهاى طاغوتى شدیم.
اسم ما كه دولت اسلامى باشد، كافى نیست؛ والّا قبل از ما چند دولت جمهورى اسلامىِ دیگر در منطقهى ما و آفریقا و جاهاى دیگر وجود داشته و الان هم هست. بنابراین اسم ما دولت اسلامى باشد، كافى نیست؛ باید عمل و جهتگیرى ما اسلامى باشد. اگر در اینها اختلال پیدا شد، حركت مستمر و مداوم و پوینده یى كه لازم است تا دولت اسلامى به صورت كامل شكل بگیرد،
اسم ما كه دولت اسلامى باشد، كافى نیست؛ والّا قبل از ما چند دولت جمهورى اسلامىِ دیگر در منطقه ى ما و آفریقا و جاهاى دیگر وجود داشته و الان هم هست.
معناى شعار دولت اسلامى این است كه ما مىخواهیم اعمال فردى، رفتار با مردم، رفتار بین خودمان، و رفتار با نظام هاى بین المللى و نظام سلطه ى امروز جهانى را به معیارها و ضوابط اسلامى نزدیكتر كنیم.
این شعار، بسیار باارزش است؛ انشاءاللَّه به این شعار پایبند بمانید و این تلاش را جدى تر، بى آسیب تر و واقعىتر كنید.
نكتهى دوم: یكى از شعارهاى این دولت، عدالت است. عدالت یقیناً محور انقلاب بود؛ در این شكى نیست. هیچ دولتى هم از اول نیامده صریحاً بگوید من نمى خواهم طبق عدالت رفتار كنم؛ لیكن من باید از آقاى احمدى نژاد تشكر كنم كه ایشان كار جدیدى كردند؛ عدالت محورى را به عنوان یك شعار گذاشتند وسط؛ این كار خیلى بزرگى بود. وقتى كه ایشان تبلیغات انتخاباتى مىكردند، به افراد خانوادهى خودم مىگفتم اگر آقاى احمدىنژاد رأى هم نیاورد، این خدمت بزرگ را به انقلاب كرد كه شعار عدالت محورى را مطرح كرد؛ نگذاشت به فراموشى سپردنِ این شعار بشود یك سنت. این شعار مطرح شد و ذهنها را به خودش متوجه كرد. خوشبختانه مردم هم فهمیدند، خواستند، دوست داشتند و رأى دادند. این كار، كار مهمى است. بنابراین عدالتمحور بودنِ این دولت حرف بزرگى است؛ طرح این شعار به عنوان محور حركت دولت، یك كار جدید است؛ خودش یك تحول است؛ به این پایبند باشید.
وظیفه ى حتمىِ دیگرِ دولت اسلامى، گسترش علم و دانایى است؛ چون دولت اسلامى بدون گسترش علم و دانایى به جایى نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشى هم مهم است. واقعاً انسانها باید بتوانند در یك فضاى آزاد فكر كنند. آزادى بیان تابعى از آزادى فكر است. وقتى آزادى فكر بود، به طور طبیعى آزادى بیان هم هست.
مبارزه ى با فساد، یكى دیگر از وظایف بسیار مهم است. من دربارهى مبارزهى با فساد اینقدر در صحبتهاى عمومى و خصوصى حرف زده ام كه فكر مى كنم تكرارى است. البته بحمداللَّه اركانى در این دولت هم خودشان به این مسأله كاملاً توجه دارند.
نكتهى بعد، تأمین عزت ملى است. یك ملت اگر احساس عزت كرد، پیشرفت خواهد كرد و خواهد بالید؛ اما اگر توسرى خورد، استعدادها در او خفه خواهد شد.مبارزهى با سلطه هم یكى از وظایف دولت اسلامى است.
مطلب دیگرى كه عرض مىكنم، این است كه كارى كنید خدمترسانى شما محسوس شود. واقعاً گاهى اوقات دولتها سرمایه گذارى هایى كردند كه خیلى هم كلان نبوده؛ اما اثرش را مردم در مقابل چشمشان دیدند. در كنار این، نظام پاسخگویى را براى خودتان متحتّم بدانید.
توصیه ى دیگر، كار جمعى و متوازن است. نكته ى بعد، توجه به ساده زیستى است. یكى از شعارهاى خوب آقاى احمدى نژاد مسأله ى ساده زیستى است
برادران عزیز و خواهران عزیز! بارتان سنگین و كارتان دشوار است. اگر خوب عمل كنید، اجرتان دو برابر است؛ اما اگر خداى نكرده بد عمل كنید، مؤاخذهتان هم د و برابر است
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار رئیس جمهور و هیأت وزیران - 1384/6/8
احترام به زمان
مهمترین علامت بلوغ اکتسابی انسان، درک زمان است. اینکه آدم بتواند عبور زمان و سرعت آن را بفهمد. قیمت آن را درک کند و بداند این زمان به پایان خواهد رسید. برای رسیدن به این بلوغ باید به زمان احترام گذاشت و منظم زندگی کرد و برای هر کاری زمانی قرار داد.
حکایت سینماتوگراف
روایتی دیگر از تاریخ سینمای ایران در «حکایت سینماتوگراف»
تازه ترین کتاب دفتر پژوهشهای موسسه کیهان به عنوان شصت و دومین جلد از مجموعه «نیمه پنهان»، به نام «حکایت سینماتوگراف» انتشار یافت. «حکایت سینماتوگراف» که دفتر اول «واکاوی تاریخ سینمای ایران» محسوب شده، به قلم «سعید مستغاثی» کارگردان و مستندساز نام آشنای جبهه فرهنگی انقلاب، روایاتی ناگفته از سالهای ابتدایی ورود سینما به ایران تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی است.
تاکنون کتابها و فرهنگنامه های متعددی درباره تاریخ سینمای ایران منتشر شده و به چاپ رسیده است اما آنچه «حکایت سینماتوگراف» را از آن کتاب ها متمایز می نماید، پرداختن به لایه های پنهان و ناگفته های این تاریخ است که برای نخستین بار براساس اسناد و شواهد معتبر مورد بررسی و بازخوانی قرار گرفته است.
نویسنده که خود دستی در تهیه آثار مستند تصویری داشته است با رویکردی محققانه علاوه بر ارائه روایتی از فراز و فرود تاریخی سینمای ایران در کتاب «حکایت سینماتوگراف»، شناخت و آشنایی با ماهیت و پسزمینه فرهنگی، سیاسی و تاریخی اشخاص و جریانات مختلف سینمای ایران را از لحظه پاگیری تا دوران رشد و گسترش مد نظر داشته است. اشخاص و جریاناتی که بیش از همه بر محتوی و ساختار این سینما تاثیر گذارده و بخش مهمی از آنچه به نام «سینمای ایران» معروف شد را پایه ریزی کردند.
از جمله بخش های این کتاب می توان به سرفصل های زیر اشاره کرد:
«هشدار شهید مدرس درباره ورود سینما به ایران»، «دوره اول سینمای ایران و مهاجری از روسیه»، «فعالیت اداره اطلاعات آمریکا برای سینمای ایران»، «سانسور اشغالگران بر سینما و هنر ایران»، «پرونده باز نشده دکتر کوشان»، «تولید انبوه فیلمفارسی»، «عاملان کودتای 28 مرداد در راس سینمای پس از کودتا»، «کانون انحراف فکری کودکان و نوجوانان»، «سینمای موج نو یا شبه روشنفکری»، «استودیو گلستان با سرمایه کنسرسیوم نفتی»، «کانون سینمایی اشرف پهلوی»، «بحران و ورشکستگی سینمای طاغوت» و …
برخی از اسناد و تصاویر منحصر به فرد و همچنین شواهد مکتوب مورد اشاره در متن کتاب نیز در فصل پایانی آن ضمیمه شده است. کتاب «حکایت سینماتوگراف» در 300 صفحه و شمارگان 1100 نسخه در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
ضمنا علاقمندان به مجموعه کتاب های «نیمه پنهان» برای تهیه این کتاب و دیگر مجلدات مجموعه فوق می توانند با شماره تلفن های 33110709 و 33110201 تماس حاصل نمایند.
حقوق انسانها در قرآن
حقوق امتیازاتی است که از سوی خدا یا عرف یا قانونگذار برای فرد یا گروه و جامعهای وضع میشود، به گونهای که قابل سلب جز از سوی وضعکننده آن نیست. در حقیقت حقوق همان امر ثابتی است که جز از همان راهی که وضع شده سلب نمیشود. برای انسان حقوقی است که در آموزههای قرآنی به عنوان حق الهی و به تعبیری دیگر حقوق طبیعی انسان مطرح شده است. نویسنده در این مطلب به تبیین برخی از این حقوق الهی و طبیعی بر اساس آموزههای قرآنی پرداخته است.
حقوق الهی
حقوق، جمع «حق» به معناى ثابت، درست، درستى، سزاوار است.(نثر طوبى، علامه شعرانی، ص۱۸۱ و منابع دیگر لغوی)
محققان معتقدند اصل حق به معناى ثبوت همراه با مطابقت با واقع است(التّحقیق، حسن مصطفوی، ج۲، ص۲۶۲، «حق») اما در اصطلاح، حق، همان قدرتى است که از طرف قانون به شخصى داده شده است.(ترمینولوژى حقوق، دکتر جعفری لنگرودی، ص۲۱۶، «حق»)
برخی دیگر در تعریف حق گفتهاند که آن قدرت یا امتیازى است که کسى یا جمعى سزاوار برخوردارى از آن است، به ویژه قدرت یا امتیازى که به موجب قانون یا عرف مقرّر شده باشد؛ چرا که اساساً افراد جامعه بر اثر روابط و مناسبات خود، یک رشته اختیارات و امتیازات به دست مىآورند که مجموعه آن را حقوق مىنامند و مشتمل بر اختیارات مدنى، اجتماعى، سیاسى و همه مزایا و سلطههایى است که از قانون ناشى مىشود.(فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطّلاعات و مدارک علمى ایران، ص ۳۷۲ – ۳۷۳)
با نگاهی به آموزههای قرآنی این معنا ثابت میشود که حقوق همواره در ارتباط با دیگری معنا مییابد. این دیگری میتواند انسانی دیگر، خدا، یا موجودات دیگری چون گیاهان، جانوران و محیط زیست باشد. بنابراین، این گونه نیست که حق و حقوق تنها در دایره محدود انسان تعریف شود.
بر این اساس، حق، قدرت یا امتیازی است که از سوی خداوند به آفریدهای داده میشود و چون خداوند حق مطلق است(فصلت، آیه ۵۳)، لذا منشأ و خاستگاه هر حقی برای دیگری به شمار میرود.(بقره، آیه ۱۴۷؛ آل عمران، آیه ۶۰)
خداوند به طور ذاتی از حق و حقوقی چون مالکیت و ولایت برخوردار است(بقره، آیه ۱۰۷؛ انعام، آیه ۱۴؛ شوری، آیه ۹ و ۳۱؛ عنکبوت، آیه ۲۲)؛ ولی میتواند این حق را به دیگری یا دیگران نیز بدهد که داده است.(اعراف، آیه ۱۹۶؛ مائده، آیه ۵۵)
سید حسن نصرالله: پیروزی بسیار بزرگی در راه است
سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی تلویزیونی خود در پنجشنبه شب تصریح کرد: «شما در آستانه پیروزی بسیار بزرگی قرار دارید که باید به آن افتخار کنید و این دستاورد که اکنون درحال محقق شدن است و در آینده نزدیک تکمیل خواهد شد از نتایج طلایی معادله ارتش، ملت و مقاومت است. اینجا ارتش سوریه را نیز به این معادله میافزاییم. این تکامل بین جبهه لبنان و جبهه سوریه باعث شد تا تحقق این پیروزیهای بزرگ با کمترین هزینه ممکن تسریع شود و دولت آمریکا از قدرت مقاومت در لبنان ناراضی است.»
پاکسازی مرزها از تروریستها
دبیرکل حزب الله لبنان در ادامه گفت: «مرزهای لبنان از آخرین نقطه با فلسطیناشغالی گرفته تا مرزهای سوریه و مرزهای دریایی در امنیت از تهدید تروریستها قرار خواهد گرفت که دستاوردی بزرگ به شمار میآید و ما دعوت میکنیم با پیروزی آینده که همان پایان نبرد آزادسازی همه مرزها و بیرون راندن تروریسم است، به عنوان مرحله «آزادسازی دوم» برخورد شود. ما 25 ماه مه(اردیبهشت) سال 2000 میلادی عید مقاومت و آزادسازی را مرحله «آزادسازی اول» مینامیم و نبرد آزادسازی مرزهای لبنان و سوریه از سلطه تکفیریها را که هر دو کشور را تهدید میکنند، مرحله آزادسازی دوم به شمار میآوریم که باید همه آن را جشن بگیریم.»
وی درباره نبرد کنونی با تروریستها در مرز لبنان و سوریه و اهداف و نتایج آن نیز گفت: «اهداف این عملیات بیرون راندن داعش از باقی اراضی لبنان تحت کنترل این گروه است. از اهداف این نبرد در آن سوی مرز در خاک سوریه، بازپس گیری کامل منطقه قلمون غربی تا مرز لبنان از تروریستهاست. ما به عنوان مقاومت اهداف خود را در دو بعد لبنانی و سوری آن دنبال میکنیم و به خاطر تحقق همه این اهداف خون و جان نثار میکنیم زیرا اعتقاد راسخ داریم که نبرد در دو سوی مرز علیه تروریستها را نمیتوان جدا کرد و از هم جدا دانست.»
ستایش از عملکرد ارتش لبنان
دبیرکل حزب الله لبنان سپس از عملکرد ارتش لبنان در نبرد با تروریستها در مرز این کشور با سوریه ستایش کرد و گفت: «ارتش لبنان کار دقیق و حرفهای انجام داد و دستاورد بزرگی را با شایستگی عالی و کمترین هزینه انسانی به دست آورد. مساحت اراضی آزاد شده لبنان از دست داعش 120 کیلومتر مربع است که 100 کیلومتر آن را ارتش و 20 کیلومتر آن را مقاومت آزاد کرده است.»
سید حسن نصرالله همچنین تصریح کرد: «بیش از 270 کیلومتر از مناطق تحت کنترل داعش در مرز سوریه با لبنان از دست این گروه خارج شده و هم اکنون 40 کیلومتر آن در کنترل این گروه باقی مانده است.»
وی افزود: «عناصر داعش هم اکنون در مرکز منطقه عملیات گسترده محاصره شدهاند و دهها نفر از آنها در جبهه سوریه در منطقه مرزی با لبنان کشته و زخمی شده و دهها نفر دیگر نیز تسلیم شدهاند.»
دبیرکل حزب الله تصریح کرد: «عناصر مسلح در سردرگمی شدیدی به سرمی برند و دنبال هر ابزار و راهکاری برای خروج از این وضعیت هستند و اگر این امر صورت نگیرد؛ عدهای از آنها خواهان تسلیم شدن و عده دیگری به دنبال جنگیدن تا آخر هستند. فرماندهان اصلی آنها نیز اهمیتی به خروج عناصر خود از منطقه جرود در مرز لبنان و سوریه نمیدهند و ترجیح میدهند که همه آنها در آنجا کشته شوند.» دبیرکل حزب الله لبنان گفت: «در مقابل، وضعیت روحی و روانی طرف دیگر جنگ بالا است و همگان احساس میکنند که همه فاکتورها برای تحقق یک پیروزی قاطع به زودی مهیا میشود و فقط مدتی زمان میبرد.»
آتشبسی در کار نخواهد بود
به گفته سید حسن نصرالله «پیش از دستیابی به یک توافق، آتش بسی در کار نخواهد بود. هدف از مذاکره تحقق اهداف است، یعنی داعش در اراضی لبنان و سوریه باقی نماند. فرماندهان سوریه و مقاومت متعهد هستند که اولین بند مذاکرات در هرگونه توافق کاملی با داعش، درباره روشن شدن سرنوشت نظامیان لبنانی و بازگرداندن آنها به آغوش خانواده خواهد بود.»
پیام نصرالله به سران داعش
دبیرکل حزبالله در نهایت خطاب به سران داعش گفت: «تصمیم این جنگ قطعی و نتایج آن نیز قطعی است. ما وقت زیادی نداریم که در این نبرد هدر دهیم. طولانی کردن مذاکرات برای خریدن زمان بیفایده خواهد بود و روند امور یا با حل و فصل آن یا از طریق جنگ در مراحل پایانی قرار دارد و این نبرد قاطع خواهد بود. آمریکاییها و سفارت آمریکا در لبنان رسانههای لبنانی را در جریان نبرد جرود عرسال تهدید کردند که با این سطح همبستگی، اخبار آن را پوشش ندهند. دولت آمریکا ناراحت است که مقاومت در لبنان با قدرت به تصویر کشیده شود؛ مقاومتی که گروههای تکفیری را نابود میکند.»
منبع : سرویس کیهان