فضا سازی ویژه برنامه مدرسه به مناسبت میلاد امام حسن علیه السلام
وقوع معراج در پیامبران گذشته
وقوع معراج در پیامبران گذشته
و از جمله «وقوع معراج» عروج پیامبران گذشته است که تأیید سخن ماست. به طوری که در قرآن مجید اشاره به صعود نمودن حضرت ادریس (ع) شده است، آنجا که میفرماید:
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا*وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا»
دیگر از کسانی که خداوند او را به ملکوت آسمانها برد حضرت ابراهیم (ع) میباشد. که در قرآن کریم خداوند متعال میفرماید: «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» یعنی و همچنین ما به ابراهیم باطن و ملکوت آسمانها و زمین را نشان دادیم تا به مقام اهل یقین رسید.
همچنین حضرت موسی (ع) را خداوند متعال به کوه برد آنجا که میفرماید:
«و ما کنت به جانب الطور اذ نادیناه و لکن رحمة من ربک» یعنیای پیامبر، وقتی که ما به موسی ندا کردیم به جانب کوه طور، تو نبودی و لیکن وحی ما لطف خداست و… و همچنین حضرت عیسی (ع) که خداوند میفرماید: «وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا*بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ»؛ یعنی و به طور یقین حضرت مسیح را نکشتند بلکه خداوند او را به سوی خود برد.
معراج جسمانی و روحانی
معراج جسمانی و روحانی
یکی از معجزات عملي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، رخداد معراج است. قرآن و سنّت قطعي، مسألهي معراج را بيان كردهاند. در سورهي “اسراء” ميخوانيم : “سبحان الّذي أسري بعبده ليلا ً من المسجد الحرام إلي المسجد الأقصي الّذي باركنا حوله لنريه من اياتنا إنّه هو السّميع البصير” سورهي اسراء، آيهي 1؛ منزّه است آن خدايي كه بندهاش را شبانگاهي از مسجدالحرام به سوي مسجدالاقصی كه پيرامون آن را بركت دادهايم، سير داد تا از نشانههاي خود به او بنمايانيم. او همان شنواي بينا است.
معراج، در دو مقطع زميني و آسماني صورت پذيرفت و در مقطع زميني، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مكه تا مسجدالاقصا سير كرد؛ چنانكه صدر آيهي مزبور بر آن دلالت دارد. سير آسماني را آيات سورهي “نجم” بيان كرده است. اين معراج، شب هنگام به وقوع پيوست؛ زيرا فضاي آن آرامتر و گفتار در آن راستین تر است: ” إنّ ناشئة اللّيل هي أشدّ وطْئاً و أقوم قيلا ً” سورهي مزمّل، آيهي 6؛ قطعاً برخاستن شب، رنجش بیشتر و گفتار در آن هنگام راستين تر است. بنابراين، تحقق هر تكاملي در شب آسان تر است.
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يُمن دعاي شب و ورد سحري بود
درباره کیفیت معراج رسول گرامی چهار نظر وجود دارد:
1- معراج پیامبر اکرم در تمام مراحل روحانی بوده است، یعنی روح به صورت تخلیه از جسد، این عوالم را طی کرده است.
2- معراج پیامبر روحی بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن، بلکه به صورت رؤیا و برزخی بوده و تمام عوالم به صورت رؤیا سیر شده است.
3- سیر پیامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی جسمانی و روحانی بوده و از آنجا به بالا به صورت روحانی بوده و این نظریه را ابن شهرآشوب برگزیده و به علمای امامیه نسبت داده است.
4- سیر حضرت در تمام مراحل جسمانی و روحانی بودو همه جا را با تن و روان، سیر نموده است.
اثبات معاد روحاني با برهان عقلي ممكن است و شواهد نقلي هم كاملاً آن را تأیید ميكند ولي اثبات معاد جسماني گرچه از لحاظ ادلّه نقلي مقبول و مسلّم است، لیکن اثبات همه خصوصیات آن با برهان عقلي آسان نیست ، گرچه دلیل عقلي بر خلاف آن نخواهد بود و يك متفكر با انصاف در باره معاد جسماني وظيفه خود را انصاف و استماع ره آورد ديني مي داند. مسئله معراج نيز همين گونه است، زيرا اثبات معراج روحاني نیز با برهان عقلي ممكن بوده و شواهد نقلي آن را تآیید مي كند؛ ولي اثبات معراج جسماني در محدودهي حركتهاي زمینی، مانند سیر از مسجد الحرام تا بیت المقدس، و نیز در آسمان و كهكشانهاي مادي كاملاً ممكن خواهد بود؛ زيرا حركت بدن در قلمرو جسم زمینی يا آسماني هیچ محذوري ندارد، نه اصل حركت بدن در اجرام آسماني محال است و نه سرعت آن، كه در مدت بسیار كوتاه همه آن اجرامْ مورد سیر بدني قرار گیرد و سير آسماني مانند سير زميني محذوري عقلي ندارد، زيرا نه “كُندي” شرط سير طبيعي است و نه “تُندي” مانع آن ميباشد؛ زيرا توهم امتناع خرق و التيام افلاك كه مبتني بر پندار برخي از پیشینیان بوده ناصواب است، چنانكه تخیل امتناع پیمودن مسافت طولاني و مدار وسیع در اندك مدت، نارواست؛ زيرا براي صاحب اعجاز و كرامت، طي آسمان مانند طي زمین سهل است.
مشهور در میان دانشمندان شیعه نظریه چهارم است؛ زيرا ” عبد “، همان مجموعهي جسم و روح است كه پيامبر با هر دو در حالتي كه بيدار بود عروج كرده است و چنانچه معراج در خواب اتفاق افتاده بود، با ظاهر آيه ـ كه دالّ بر منّت است ـ هماهنگ نيست.
آياتي كه پيامبر در آن شب ديد: “…لنريه من اياتنا…"، نشانههاي مخصوص بود و ديدن آنها نيز ملكوتي و با حواس باطني بود، نه مُلكي و با چشم و گوش ظاهري؛ زيرا خداوند، آيات ظاهري را به همهي بشر ارايه كرده است: “إنّ في خلق السّموات و الأرض و اخْتلاف اللّيل و النَّهار لَا يات لأُولي الألباب” سورهي آلعمران، آيهي 190.
اثبات معراج جسماني در محدودهي حركتهاي زميني ـ مانند سير از مسجدالحرام تا بيتالمقدس و سير در مدارج آسماني و طبقات آن ـ كاملا ً ممكن است و حركت بدن در قلمرو جسم زميني يا آسماني، هيچ محذور و مشكلي ندارد؛ زيرا همانطور که در بالا گفتیم براي صاحب اعجاز و كرامت، طيِّ آسمانها مانند پيمودن زمين سهل و آسان است و اگر جريان حمل تخت شاهانهي بلقيس و ملكهي سبأ از يمن به فلسطين، در کمتر از چشم برگرداندن ممكن است: “…أنا اتيك به قبل أن يرتدّ إليك طرفك فلمّا رءاه مُستقرّاً عنده قال هذا من فضل ربّي…” سورهي نمل، آيهي 40.
جريان سير بدني رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در آسمانها نيز مقدور است.
به يقين، در معناي معراج جسماني نبايد آن سان افراط شود كه همهي امور معنوي و روحاني به صورت يك سلسله امور مادّي توجيه شود؛ زيرا سهم معراج روحاني ـ كه بيش از معراج جسماني است ـ بايد كاملا ً درنظر گرفته شود و حفظ حدود هر يك از معراج جسماني و روحاني به اين است:
1. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در جميع حالات عروج و سير، داراي بدن و در حال بيداري بوده است.
2. پيامبر در سر تا سر سير و معراج، عالم طبيعت را به طور كلي رها نكرد؛ بلكه جامع ملك و ملكوتْ همگام طبيعت بود، و اگر تك بُعدي ميبود، لازم آن يا مجرّد شدن موجود مادّي است يا مادّي شدن موجود مجرّد، و هر يك از اين دو فرض باطل است؛ زيرا محذور اجتماع نقيضين را به همراه دارد؛ مثلا ً اگر آنچه كه به خداوند نزديك شد، بدن رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده باشد، لازم ميآيد كه براي خداوند ـ العياذ بالله ـ قرب مادّي و مكاني تصور شود و اگر همهي آنچه در اين سير ملكوتي رخ داد، مجرد صرف ميبود، لازم ميآيد كه چيزي محسوس به سامعه يا باصره و مانند آن نبوده است.
3. همچنين، هرگز سير بدني رسولخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در آسمانها، به معناي خروج از عالم طبيعت نيست؛ زيرا آسمانهاي ظاهر ـ مانند زمين ـ موجود مادّي و طبيعي است و احكام طبيعت بر هر دو جاري است؛ در عين آنکه بخش تجرّد، همچنان بر حكم خود باقي است. مثلا ً اگر نماز كه تقربگاه هر پارسايي است: ” الصلاة قربان كلّ تقى ” در زمين برگزار شود يا در آسمانها خوانده شود، در هر دو حال، تقرّب به خداوند ـ كه به بخش تجرد او برميگردد ـ تنها روحاني است و بدن هرگز تقرّب مكاني به خداوند نخواهد داشت. بنابراين، همانگونه كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در زمينْ حالات معنوي ويژه پيدا ميكرد، ولي بدن آن سرور به خداوند نزديك نميشد، معراج روحاني آن حضرت در آسمان نيز ميتواند اینگونه بوده باشد.
بنابراين، بخشي از حالتهاي دريافت وحي و عروج و اِسرا ميتواند در پرتو ارتباط خارجي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) با عالم مثال منفصل صورت پذيرد؛ آنسان كه بخشي ديگر از آن، مربوط به عالم مادّه و طبيعت است و بخش سوم، در رابطهي با عالم تجرد تامّ و عقل محض تحقق ميپذيرد.
ابن شهرآشوب در مناقب می نویسد:
“خوارج معراج را از اصل انکار می کنند، جهمیه می گوید: معراج او روحانی بوده آن هم به صورت رؤیا. امامیه و زیدیه و معتزله می گویند معراج او فقط تا مسجد الاقصی جسمانی و روحانی بوده است، در حالی که گروه چهارم می گویند همگی جسمانی و روحانی بوده است و او با تن و روان از مسجدالاقصی به جهان بالا رفته است.
شگفت از ابن شهرآشوب است که چگونه در کیفیت معراج چنین تفصیلی را به امامیه نسبت داده، در حالی که مشهور میان آنان این است که همه مسیر یکنواخت بوده است.
به هر روي، اين حركت پويا در بيداري و با جسم عنصري بود
اما گروهي كه آن را رؤياي محض مي دانند به آيهي ” أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِى وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيهِْم مُّقْتَدِرُون ” يا آنچه را به ايشان وعده دادهايم به تو نشان مىدهيم، چرا كه ما بر آنان تواناييم.” سورهي زخرف، آيهي 42 و آيهي ” وَ مَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتىِ أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فىِ الْقُرْءَانِ وَ نخَُوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا ” و خوابى را كه به تو نمايانديم و نيز آن درخت نفرين شده در قرآن را صرفا براى امتحان مردم قرار داديم، و ما آنها را مىترسانيم اما آنها را جز سركشى بزرگ نمىافزايد. ” سورهي إسراء، آيهي 60 استناد مي كنند.
لیکن چنین استدلالي ناصواب است، زيرا اولاً رؤيا و ارائه، اختصاص به حالت خواب ندارد، و ثانياً بر فرض دلالت آنها بر اين كه در حالت خواب بود، منافات ندارد كه در حالت بيداري نيز چنان وصفي پديد آمده باشد، زيرا مضمون آيات ياد شده و مفاد آيات معروف سوره إسراء و سوره نجم هر دو اثباتي است و به اصطلاح اصول یان، دو دلیل مُثْبِت، منافاتي با هم ندارند تا لازم باشد با ظهور يكي از ديگري دست برداشت، بلكه ظهور هر كدام در جاي خاص خود معتبر است.
يعني ممكن است إسراء و عروج هم در بیداری اتفاق افتاده باشد و هم در خواب، و رؤيت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم مانند رؤيت ملكوتي حضرت خلیل: ” كذلك نُري إبراهيم ملكوت السموات و الأرض…” سورهي انعام، آيهي 75 و نیز مانند رؤياي صحنهي جنگ بدر باشد: “إذ يريكهم الله في منامك قلیلاً و لو أراكهم کثیراً” سورهي انفال، آيهي 43.
دوم: چون معراجهاي متعددي براي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) حاصل شد و محتمل است همه آنها يكسان نبوده باشد، از اين رو اگراختلافي در بین روايات و نیز تفاوتي در ظواهر بعضي از آيات و يا اختلافي در كلمات مفسّران قرآن و روايات رخ دهد، در صورتي كه آن اختلافها و تفاوتها با تعدد عروج قابل جمع باشد مي توان همهي آنها را با تعدد معراج برطرف كرد.
بنابر اين اختلاف در اين كه آيا معراج جسماني و روحاني بود يا خصوص روحاني، و نیز از لحاظ مَركب كه اوصاف فراواني براي آن ياد شد، همه را مي توان با تعدد معراج حل كرد؛ يعني ممكن است برخي از معراجها با بدن و روح بوده باشد و برخي از آنها فقط با روح، چنانكه ممكن است بعضي با مَركب و برخي بدون مركب و در صورتي كه با مركب بوده است، گاهي آن مركب، بُراق و زماني معراج و وقتي رَفْرَف و گاهي پر فرشتگان و گاهي پر جبرئیل و … بوده است، چنانكه متصور است در يك سفر نیز همه اين مركبها بوده اند، لیکن در مقاطع و مراحل و درجات گوناگونِ راه از خاك تا لقاء الله ، در هر مرحله يكي از اين مركبها وجود داشت تا به جايي كه مجال براي آن نبودهاست.
آثار تربيتي معراج
آثار تربيتي معراج
بدون شك واقعة معراج علاوه بر آنكه بايد به عنوان نقطة عطف بزرگ در تاريخ اسلام و بشريت، بر اساس ارادة حتمي الهي، شمرده شود و تا روز رستاخيز ذرهّاي از عظمت آن كاسته نشود و براي تمام ملل دنيا، شگفتي آفرين باشد، ميبايستي آثار سازنده و نتايج پرباري نيز داشته باشد. دستيابي به اين آثار پربار، در صورتي امكان پذير است كه از يك سو، از زاوية فوق به اين پديدة منحصر به فرد نگاهي بيفكنيم، و از يك سو، در تمام وقايعي كه پيامبر گرامي اسلام آنها را مشاهده كرده و براي ما انسانها به يادگار گذارده است، دقت نماييم، و از سوي ديگر، در گفت و گويي كه آن وجود نازنين با محبوب حقيقي خود (خداي متعال) در شب معراج داشته، تأمّل بورزيم. البته براي بهرهمندي از اين آثار، هر مسلماني بايد به اين وقايع و مكالمات به عنوان داستان تاريخي بسان قصة اسفنديار و سهراب نظر نيفكند كه در اين صورت، نه تنها آثار سازندهاي بر اين پديدة شگفتانگيز بارنميگردد كه چه بسا در برخي از انسانها كه صرفاً نگاهي تاريخي به اين واقعه دارند، آثار مخرّبي نيز بر جاي گذارد و موجب قساوت و سنگدلي آنان نيز شود: (ولا يزيد الظّالمين الاّ خساراً)
اينك نگارنده از خوانندة محترم ميپرسد كه: چگونه ميشود مسلماني به عنوان يك عضو از جامعة اسلامي و داراي قدرت تشخيص بالا، پديدة معراج را مورد مطالعه قرار دهد و اي بسا به عنوان يك طرح علمي براي همنوعان خود تبيين كند، اما در حين اين كار ذرّهاي از اين پديدة حيرت انگيز تأثير نپذيرد؟!
داستان خانم دانشجويي به خاطرم رسيد كه يكي از اساتيد دانشگاه نقل كرده است. اين دانشجو براي كنفرانس علمي خود در كلاس درس، تحقيقي را دربارة پديدة معراج آماده ميسازد و در كلاس درس در حالي كه دربارة وقايع شب معراج و مشاهدات پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در زمينة بدحجابي و لااُباليگري زنان مسلمان نزد نامحرمان، سخن ميگفت، خود او حجابي ناپسند داشت. در واقع، او در همان حال، از مصاديق همان زناني بود كه پيامبر در «شب معراج» آنان را در حال عذاب شدن ديده بود.
ايا اين گونه برخورد، با مهمترين وقايع تاريخ اسلام، سطحي و تاريخينگرانه نيست؟ مگر نه اين است كه پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله به عنوان سر سلسلة مخلوقات هستي، هنگامي كه ميخواست برخي از مشاهدات خود را حكايت نمايد، به شدت گريست؟ ايا اين حزن و اندوه جانكاه پيامبر، نشان دهندة جدّي بودن آن قضايا در باره برخي از مسلمانان نيست؟ ايا ما نبايد پيش از آنكه آثار سوء اعمالمان در برزخ و قيامت گريبانمان را بگيرد، اعمال خود را اصلاح كنيم؟
آري، چه زيبا گفتند كه: «همواره سعي كنيد غلطهايي را كه در املاي زندگي نگاشتهايد، تصحيح نماييد تا از نمره سرنوشتتان كم نگردد». و اينكه «هر صعود و ترقّي از يك نقطه آغاز ميشود. بهتر است اين نقطه را از همين امروز آغاز نماييم».
در حديث معراج كه شامل گفت و گوي خداي متعال با حبيب خود، پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله است، آموزههاي انسان ساز ديني به خوبي به تصوير كشيده شده است و هر فراز از آن درخور توجه ويژه از سوي هر انسان مسلماني ميباشد. ما در خاتمه اين نوشتار كوتاه، چند فراز كوتاه از آن را مورد بررسي قرار ميدهيم.
در قسمتي از اين گفت و گو، خداي متعال به پيامبر خود نكته اي را گوشزد ميكند كه امروزه غالب جوامع بشري به آن توجّهي نشان نميدهند و حتي نقطة مقابل آن را ترويج ميكنند. آن نكته، اين است:
«يا احمد محبّتي محبّتة الفقراء مأذنُ الفقراء و قرّب مجلسهم و أبعد الاغنياء و أبعد مجلسهم عنك فانّ الفقراء أحبّائي؛ اي احمد! تمام محبت من در جامعه به فقراي آن جامعه است. پس تو نيز با فقرا مأنوس و در مجالس آنان رفت و آمد كن، از مال اندوزان و ثروتمندان دور باش و در مجالس آنان نشست و برخاست نكن. اين را بدان كه دوستان من در روي زمين تنها فقرا هستند.»
معراج پیامبر در ايات و احاديث
معراج در ايات و احاديث
پس از اثبات عقلانيت پديده معراج، برخي از ايات و احاديث مربوط به معراج را مورد دقت نظر قرار ميدهيم.
الف) ايات
(سبحان الذي أسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله لنريه من اياتنا انّه هو السّميع البصير)؛ پاك و منزّه است خدايي كه بندة خود را شبي از مسجدالحرام تا مسجد الاقصي كه اطراف آن ر مبارك و پر نعمت گردانديم، حركت داد تا نشانههاي عظمت خود را به او بنمايانيم. به درستي كه خداوند شنوا و بيناست.
در اية فوق، دو نكته در خور توجه ميباشد:
يك: چنان كه از عبارات ارباب لغت استفاده ميگردد، «اسراء» به معناي حركت و سير شبانه است. بر خلاف «سير» كه به مسافرت در روز گفته ميشود.
دو: هرچند در تعيين مصداق واژة مسجد الاقصي در ميان برخي از مفسرين، اختلاف نظر وجود دارد، اما عمده آنان بر اين باورند كه مقصود از مسجدالاقصي، همان بيت المقدس است. مرحوم علامه طباطبايي درباره نام گذاري بيت المقدس به مسجد الاقصي، معتقد است كه چون مسافت بيت المقدس تا محل زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و مخاطبين ايه، دور بوده است، به آن مكان مسجدالاقصي گفته شده است.
(و لقد رآه نزلة اخري، عند سدرة المنتهي، عندها جنّة المأوي، اذ يغشي السّدرة ما يغشي، ما زاغ البصر و ما طغي، لقد راي من ايات ربّه الكبري)؛ يك بار ديگر نيز آن را مشاهده نمود در نزد سدرة المنتهي. جايگاه بهشت است، آنگاه كه سدره را ميپوشاند. آنچه ميپوشاند چشم (محمّد) منحرف نگرديد و طغيان نكرد؛ به تحقيق نشانههايي بزرگ از پروردگارش را مشاهده نمود.
بنابر نظر اكثر مفسران قرآن، ميتوان از اين ايات استفاده كرد كه معراج شگفتانگيز پيامبر صلي الله عليه و آله در بيداري به وقوع پيوسته است. توجه به مفاهيمي همانند )ما زاغ البصر و ما طغي( به خوبي ميتواند ما را به اين ديدگاه رهنمون شود.
ب) احاديث
در احاديث به صورت مكرّر به معراج تصريح شده و جاي هرگونه ترديد و انكار را در اين باره مسدود نموده است؛ تا بدان جا كه مرحوم علامه مجلسي بر اين باور است كه: اگر ما بخواهيم احاديث وارد شده در اين زمينه را در يك مجموعه جمعآوري كنيم، به كتاب بزرگي تبديل خواهد شد. در نگاه مرحوم علامه طباطبايي نيز اين احاديث به درجة تواتر رسيده و راه جدال و تشكيك را براي همگان بسته است.
قضية معراج براي انديشمندان اسلامي از چنان روشني و قطعيت برخوردار است كه برخي از آنان بر اين باور بودهاند كه: معراج از ضروريات دين محسوب ميگردد و منكر آن به عنوان كافر شناخته ميشود. برخي از دانشمندان بزرگ شيعه بالاتر از اين فرمودهاند: اقرار به معراج پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سفر به عوالم ديگر، از ويژگيهاي مذهب اماميه است.
1. «عن الرّضا7 أنّه قال: من كذّب بالمعراج فقد كذب رسول الله6؛ امام رضا7 فرمود: كسي كه داستان معراج را انكار كند، در واقع پيامبر را تكذيب كرده است».
2. عن ابي عبدالله7 قال: لمّا عرج برسول الله6 انتهي به جبرئيل الي مكان فخلّي عنه فقال له: يا جبرئيل تخلّيني علي هذه الحالة؟ فقال: أمضه، فوالله لقد وطئتَ مكاناً ما وطئه بشرٌ و ما مشي فيه بشرٌ قبلك.
امام صادق7 ميفرمايد: هنگامي كه پيامبراكرم6 به معراج رفتند، به مكاني رسيدند كه ديگر جبرئيل ايشان را همراهي نكرد و او را تنها گذارد. پيامبر سؤال كردند: اي جبرئيل! ايا مرا در اين حال تنها ميگذاري؟!
جبرئيل در پاسخ گفت: به خدا قسم به مكاني قدم نهادي كه هنوز پاي هيچ بشري قبل از تو بدان جا نرسيده است!
توجيهات عقلاني معراج پیامبر
توجيهات عقلاني معراج
در آغاز سخن، شايسته است به بررسي جايگاه عقلي اين حادثة عظيم تاريخي- قبل از استناد به قرآن و احاديث- و تحليل عقلانيت بپردازيم. در نگاه نخست، عقل آدمي غير قابل باور ميداند كه روح انسان با بدن خاكي او در همة شرايط همگام باشد و او را در همه جا همراهي نمايد. آنچه مسلّم و قابل درك است، همان مقدار از همراهي عادي است كه در عموم انسانها قابل اتفاق ميباشد؛ همانند همراهي روح و بدن و پيمودن مراتب مختلف هستي در عالم رؤيا يا همراهي اين دو در مسائل روزمرّة زندگي و كارهاي عادي كه به وسيله جسم انسان و با نظارت و تدبير روح انجام ميپذيرد. اما تبعيت جسم خاكي از روح در غير از محدودة دنيا، امري نامعهود و نامأنوس است و نميتوان با قواعد ظاهري و فهم عمومي بشر به سادگي به ادراك آن دست يازيد. با اين همه، از آنجا كه ما اين مطلب را امري مسلّم و قابل تحقّق ميدانيم، جا دارد چند توجيه عقلاني را براي آن بيان نماييم.
توجيه نخست
برخي از فلاسفة بزرگ اسلامي بر اين باورند كه جسمانيت معراج باشكوه پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله بدينسان قابل توجيه ميباشد كه تبعيت بدن از احكام روح در همة انسانها، برابر نيست؛ در برخي از افراد عادي، روح متوجه به امري است كه ايجاد آن را مطالبه مينمايد، اما بدن آنها به نافرماني از روح ميپردازد و به احكام آن تمكين نمينمابد. اين قانون در خصوص بدن مبارك پيامبراعظم صلي الله عليه و آله صادق نيست و دربارة ايشان، موضوع كاملاً برعكس است. دليل آنان بر اين مدعا، اين است كه جسم مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله در نهايت لطافت است و همانند آن را در اجسام ديگر نميتوان يافت و بنا بر قاعدة «اشتراك معنوي وجود» كه از قواعد مهم عقلي به شمار ميايد، افق هر بدني از حيث مرتبة وجود، مرتبط و متصل به افق وجودي روح است و تناسب مستقيمي ميان جسم و روح يك انسان حكمفرماست. اين قاعده در باره پيامبر صلي الله عليه و آله در بالاترين و كاملترين حد قابل تطبيق است؛ زيرا روح بلند ايشان به سبب بالا بودن و تسلّط كاملش بر بدن خود، باعث عروج جسم به ملكوت و آسمانها شد.
استاد سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در جاي ديگر ميگويد: چون رسول اعظم صلي الله عليه و آله به مقام محبوبيت كامل و مرتبة «قرب الفرايض» در درگاه خداوند دست يازيده است و در حقيقت از مرتبة محبّ بودن به محبوبيت رسيده است، بسيار به جا بود كه از يك سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، يعني به عوالم هستي كه ملك واقعي اوست، دعوت كند و از سوي ديگر چنين دعوتي نيز اقتضا دارد كه مدعوّ اين ميهماني باشكوه، قادر و محيط بر پيمودن تمام آن عوالم باشد.
توجيه دوم
با توجه به آنكه قريب به اتّفاق مكاتب و مذاهب مختلف دنيا، اصل وجود شيطان در عالم هستي و القائات و وسوسههاي او را در دلهاي آدميان به خوبي قبول دارند، عقل حكم ميكند كه اگر سرعت ما فوق تصور شيطان، به عنوان موجودي مطرود از درگاه قرب الهي، براي بشر امري پذيرفته شده است، پس در معراج بزرگترين پيامبر الهي و محبوب ترين انسان هاي عالم نميتوان ترديد روا داشت.
توجيه سوم
هنگامي كه از ديدگاه قرآن، حركت حضرت سليمان7 به وسيلة باد، به مكانهاي دور دست در فاصلههاي زماني كوتاه، امري مسلّم انگاشته شده است، عقل ما ميتواند به خوبي اين مطلب را درك كند كه حركت سريع و نامرئي، همانند حركت باد، امري ممكن ميباشد. از همين رو، سير معراجي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ميتواند امري معقول و قابل ادراك به شمار بيايد.
توجيه چهارم
عقل انسان در پديدهاي نظير معراج، به تنهايي ميتواند به اين نتيجه دست يابد كه چنين پديدة خارق العادهاي نميتواند عادي و طبيعي باشد و مسلّماً بايد نيرويي مافوق نيروي تمام بشر، پشت اين پديده دست داشته باشد و آن نيرو، جز نيروي خدايي و ماوراي طبيعت نيست كه رسول اعظم خود را بدان مقام بلند دست يافته است.
توجيه پنجم
از ديد انديشمندان عصر تكنولوژي، اين فرضيه علمي پذيرفته شده است كه امواج جاذبة زمين در لحظهاي كوتاه ميتواند از يك سوي جهان به سوي ديگر آن انتقال يابد و تأثيرات خود را بر جاي گذارد. وقتي احتمال اينكه در حركات رو به تكامل هستي، منظومههايي وجود دارند كه با سرعتي چشمگيرتر از سرعت نور، از مركز و قطب عالم دور ميشوند و هنگامي كه چنين پديدههاي مافوق تصوّر عقل در جهان قابل تحقّق ميباشند، پديدهاي نظير معراج نيز محال عقلي نيست و با اصول علمي عصر جديد، قابل انطباق و توجيه ميباشد.
توجيه ششم
ميدانيم كه هر حيوان و انساني، زماني كه به اشياي ديگر مينگرد، با شعاع نوري كه به چشمان او برخورد ميكند، با اشياء خارجي اتصال پيدا كرده است؛ مثلاً يك انسان در هنگامي كه از روي زمين، منظومهاي را كه هزار سال نوري از او دورتر است، مشاهده ميكند، به آن منظومه اتصال مييابد. در چنين فرضي، عقل ما مييابد هنگامي كه چنين سرعت بسيار زياد و لطيفي در يك لحظه ميتواند به وقوع بپيوندد، سير معراجي پيامبر نيز امري ممكن و قابل قبول است و ميتواند امري معقول محسوب گردد.
دهکده مجازی این روزها!
ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
” ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ “… !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ …!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ …
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ …
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ … ؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
اما !
ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
آيا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ
ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟؟!!
مصائب کوچک وبی اهمیت در دولت اعتدال!!
از آنجا که دولتمردان دولت یازدهم مهمترین دغدغه خود را بحث تعامل با جهان و سیاست خارجه و تابش آفتاب گرما بخش برجام !!! دانسته و سعی و تلاش شبانه روزی در این خصوص به کار گرفته اند،سایر مسائلی که گاه و بی گاه در فضای جامعه بروز می کنند را کوچک و بی اهمیت می دانند و مردم و رسانه ها را دلیل جنجال بی خود در برخی زمینه ها می دانند .
هرچند احمدی نژاد هم در اکثر موارد بی تقصیر نمی باشد .
برخی از این دسته مسائل از این قرارند:
-انتشار فیشهای حقوقی برخی مدیران
-اکران فیلمهای بعضاً بی محتوی بدون اطلاع وزیر،
-انتشار آلبومهای موسیقی با صدای زنان،
-فضای مجازی و مباحث مربوط به فیلترینگ و کنترل آنها و کلامقوله فرهنگ
-اقتصاد مقاومتی و پافشاری بی دلیل رسانه ها برآن .
-قراردادهای نفتی و محتوای محرمانه وکم اهمیت آنها !
-برگزاری جشنواره های مختلف شعر و فیلم و هنر و حضور افراد معلوم الحال در آنها.
-مطرح کردن جنجال در خصوص شورای نگهبان و رد یا تائید صلاحیتها،
-بیان برخی مطالب از سوی شخص رئیس جمهور یا هیئت دولت در تناقض با اصول نظام و یا بیانات رهبری،
-بی تفاوتی و عدم اخذ موضع در خصوص برخی مسائل کشور و منطقه و بلعکس
-دید وبازدید برخی نزدیکان رئیس جمهور با افراد فعال در فتنه 88 آنهم بصورت کاملا اتفاقی
-بودن همان نزدیکان در جلسات دولت و یاغیبت ناگهانی آنها از جلسات که بازهم کاملا شخصی و کم اهمیت می باشد .
-دید و بازدیدهای هنجار شکنانه و مطرح شدنبرخی مسائل جهت حساسیت زدائی در سطح جامعه
از آنجا که این مسائل واقعا ارزش پرداختن و یا پاسخگویی از سوی مسئولین را ندارند،ماهم به بیان تیتر وارآنهابسنده کرده و امیدواریم که برجام به عنوان تنها دستاورد دولت یازدهم هرچه زودتر به باربنشیند ومردمرااز خود بهره مند سازد.
به خاطر عشق است که...
به خاطر عشق است که…
به بهانه سالگرد شهادت قهرمان علم و جهاد:
به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم.
به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم.
به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم.
به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم.
عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است كه روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است.
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم…".
(بخشی از وصیتنامه شهید دکتر مصطفی چمران)
ایستاده بر قله عزت!
ایستاده بر قله عزت!
اگر مجموعه مسائل داخلی کشور به علاوه اتفاقات موجود در سطح بین الملل و شرایط کنونی جهان را در نظر گرفته و مواضع و رفتار و گفتار مقام معظم رهبری را در هر مورد بررسی نماییم بیش از بیش به قدرت رهبری و دید سیاسی ایشان پی خواهیم برد .
زعامت وهدایت وجامعه در عین هوشمندی و درایت ،
اتخاذ تصمیمات سیاسی در عین حفظ اصولی دیانت ،
حفظ عزت واقتدار جمهوری اسلامی،
موضع گیری های باصلابت و شجاعت ،
رعایت اصول اخلاقی و صداقت،
ایستادگی و استقامت و تداوم حرکت برطبق اصول اولیه انقلاب اسلامی،
محبوبیت و نجابت و سیادت و قناعت و …
از جمله صفات بارزی می باشند که با کمترین بررسی و دقت در مجموعه تصمیمات و مواضع ایشان بدست می آید .
خداوند سایه وجود اینچنین رهبر و مقتدایی را در پناه امام زمانمان بر سر جامعه اسلامی مستدام و ما را درراهسربازی ایشان موفق بدارد انشا…