رویای نیمه شب
این اثر داستانی است عاشقانه با زمینهی مذهبی که حکایت از دلدادگی جوانی پاک سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه است.
جذابیت قلم نویسنده به اندازهای است که مخاطب را دچار خود کرده و تا انتهای داستان همراه میسازد.
“نامیرا” نوشته صادق کرمیار، داستانی شخصیت محور است؛ رمانی با خرده روایت هایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدم ها. این روزگار است که آدم ها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن می گذارد و نویسنده ی نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده ی کتاب را به سبک رمان های کلاسیک با شروعی آرام آغاز می کند، تصویرسازی می کند، شخصیت ها را یک به یک وارد داستان می کند، آن ها را معرفی می کند و با داستان پیش می برد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایت های تاریخی نشده و البته از عقبه ی تحقیقی درستی بهره برده است.
این اثر درباره دختر و پسری جوانی است که بین سرداران بزرگ برای حمایت از امام حسین (ع) و یزید تردید دارند؛ در ادامه داستان، این دو جوان طی استدلال های مختلف به حقانیت امام حسین (ع) پی می برند.
نویسنده، رمان «نامیرا» را در قالب یک فیلمنامه پانزده قسمتی نوشت و برای نوشتن این داستان آثار تحلیلی که درباره امام حسین (ع) و قیام او نوشته شده و کتاب های مقاتل را مطالعه کرده است.
من زنده ام
این کتاب در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته 4 بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگویی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندان های رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد.
سی و چند روز بیشتر از حمله ی رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی دست نامحرمان اسیر شدند! «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند؛ بعثی ها اول که ماشین شان را محاصره می کنند، از خوشحالی پایکوبی می کنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام می کنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی می گویند از نظر ما شما ژنرال های ایرانی هستید!
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دست خط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که می توانست فارسی بخواند نوشته بود: “من زنده ام. معصومه آباد.”
کتاب از هشت فصل تشکیل شده است: کودکی، نوجوانی، انقلاب، جنگ و اسارت، زندان الرشید بغداد، انتظار، اردوگاه موصل و عنبر و عکس و اسناد
۱۳ توصیه امام صادق(ع) برای پیادهروی اربعین
1. رفتار نیکو با همراهان
«حُسْنُ الصَّحَابَةِ لِمَنْ یَصْحَبُک»؛ خوشرفتاری با همراهان.
توجه به ارزشهاى اخلاقىِ اسلام در سفر زیارتی، این مسافرت معنوی را بسیار شیرین و جاذبهدار میکند. یکی از این ارزشهای اخلاقی که رعایت آن پسندیده است؛ رفتار نیکو با همراهان است. انسان باید به هم سفر خویش به دید زائر امام نگاه کند و نهایت احترام، ادب، مهربانی، خوش خلقی، و تواضع را داشته باشد و اگر احیانا در طول سفر بر اثر محدودیت امکانات، ازدحام جمعیت، خستگی راه یا بیماری، با بدخلقی او مواجه شد، با سعه صدر و مدارا آن را مدیریت کند.
2. کمگویی
«قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْر»؛ کمگویى، جز به نیکى.
پرحرفی و بیش از حد صحبت کردن، خصوصاً در مکان هایی که در طول سفر برای استراحت عمومی تعبیه شده، علاوه بر آن که موجب اذیت اطرافیان میشود آفتی است که ناخودآگاه انسان را در ورطه هلاکت و سقوط می افکند و باعث می شود انسان به گناهانی مانند دروغ، غیبت، تهمت، سخن چینی و… مبتلا شود، لذا شایسته است که به مقدار ضرورت سخن گفته شود تا از مفاسد پرحرفی در امان بود.
3. فراوان به یاد خدا بودن
«کَثْرَةُ ذِکْرِ الله»؛ بسیاری یاد خدا.
در اسلام برای عباداتی مانند نماز، روزه، حج و… محدودیتهایی زمانی، مکانی، کمّی و کیفی وجود دارد و تنها ذکر خداست که نه تنها محدودیت ندارد بلکه توصیه به کثرت آن نیز شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید ذکر حق و یاد خدا (به دل و زبان) بسیار کنید». بر همین اساس توصیه میشود برای آمادگی پیدا کردن حضور در پیشگاه معصوم و کسب حال معنوی، ذکر و یاد خدا را داشته باشیم که آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى به جای میگذارد، و زائرین به راحتی میتوانند با برنامهریزی مشخص و همراه داشتن یک صلوات شمار ساده، اذکار فراوانی را در این سفر معنوی انجام دهند.
4. پاکیزگی لباس
«نَظَافَةُ الثِّیَاب»؛ پاکیزگی لباس.
از آن جا که حالت روحی و جسمی، ظاهر و باطن در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، حضرت نکتهای را در مورد وضعیت ظاهری مبنی بر پاکیزگی لباس زائر تذکر میدهند که لباس تمیز و وضع ظاهری زائر در پدید آمدن حال مناسب روحی و ایجاد نشاط معنوی تاثیرگذار است. به علاوه، بخشی از حرمتگذاری به شخصیتی که به دیدارش میرویم، در آراستگی ظاهر و مرتب بودن لباس جلوه میکند، بر همین اساس به پاکیزگی لباس توصیه شده است.
5. غسل پیش از آمدن به مرقد امام حسین (ع)
«الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَ الْحَائِر»؛ غسل قبل از آنکه وارد حائر شوی.
طهارت روحی شرط ارتباط با پاکدلان و پاک جانان و حضور در اماکن مقدس است، لذا یکی از آداب این سفر، که قبل از ورود به حرم توصیه می شود، غسل زیارت است. شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد منظور از آیه: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد؛ زیورهاى خود را در مقام هر عبادت به خود برگیرید»، چیست؟ حضرت فرمودند: «الْغُسْلُ عِنْدَ لِقَاءِ کُلِ إِمَامٍ»؛ مراد غسل نمودن هنگام ملاقات امام است.
زائر به برکت این غسل، کسب طهارت، معنویت و نورانیت می کند، شاهد بر این مطلب دعایی است که امام صادق (ع) هنگام غسل زیارت توصیه فرموده اند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ اللَّهُمَ طَهِّرْ بِهِ قَلْبِی وَ اشْرَحْ بِهِ صَدْرِی وَ سَهِّلْ بِهِ أَمْرِی؛ به نام خدا، و به کمک خدا، خدایا آن را قرار ده روشنى و پاک کننده و نگه دارنده، و شفاى از هر درد و بیمارى و آفت و آسیب، خدایا دلم را با آن پاک کن، و سینه ام را بگشاى، و کارم را با ان آسان گردان».
6. بسیار نماز خواندن
«کَثْرَةُ الصَّلَاة»؛ بسیار نمازگزاردن.
نماز از عالىترین نمونههاى معنوى پیوند با خدا و برترین جلوههاى ذکر خدا است و امام حسین (ع) از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه ایشان آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ؛ گواهى مى دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستى»، نماز در حادثه عاشورا جلوه خاصی داشت، از نمازهای سید الشهداء (ع) و اصحابش در شب عاشورا، از نماز اول وقت حضرت در ظهر عاشورا، گرفته تا نمازهای شب حضرت زینب (س) در حالت اسارت و…
لذا یکی از شاخصههای شیعه واقعی و عاشق امام حسین (ع) اهمیت به نماز است و بر همین اساس نباید از نماز اول وقت و نوافل شب در سحرگاهان غافل ماند.
7. صلوات فرستادن
«الصَّلَاةُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»؛ درود بر محمّد (ص) و خاندانش.
صلوات فرستادن ذکر بسیار مبارک و با عظمتی است که بر زبان آوردن آن در همه احوال و زمانها دارای ثواب است و در این سفر که زائرین برای زنده نگه داشتن نام اهل بیت علیهمالسلام، گام بر میدارند، زیبنده است که مترنّم به این ذکر باشند.
8. با وقار بودن
«التَّوْقِیرُ لِأَخْذِ مَا لَیْسَ لَک»؛ با وقار بودن در صرفنظر از دریافت آنچه متعلق انسان نیست.
وقار که بیانگر یک نوع آرامش ظاهری، سنگینی و متانت شخصیت است، به انسان این امکان را می دهد که از کارهای سبک، شوخیهای نامناسب و کارهای زننده که مناسب شأن یک مسلمان نیست برحذر باشد و شأن یک زائر را کاملا رعایت کند.
9. پرهیز از نگاه به حرام
«یَلْزَمُکَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَک»؛ لازم است که چشمانت را بپوشانی.
زائری که قرار است چشمش به جمال مرقد مطهر حسین بن علی (ع) روشن شود، باید در طول سفر مراقب چشمان خویش باشد تا مبادا به حرام بیفتد که مراقبه نکردن از نگاه حرام، آن حال خوش معنوی را از زائر خواهد گرفت.
10. کمک به نیازمندان در سفر
«یَلْزَمُکَ أَنْ تَعُودَ إِلَى أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِکَ إِذَا رَأَیْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاة»؛ لازم است که مراقب همراهان حاجت مند بوده و با آنان همراهی کنی.
در مراسم پیادهروی اربعین که خیل مشتاقان حضور دارند و خدام زائر الحسین (ع) بدون منت و با افتخار کارگشایی دارند، چه زیباست که زائرین نیز در این امر عظیم سهیم باشد و مراقب بزرگترها، مسنترها، و افرد محتاج به کمک باشند و از آنان دستگیری نمایند، که سیدالشهداء (ع) در این زمینه فرمودند: «وَ مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ کُرَبَ الدُّنْیَا؛ هر کس اندوهی را از دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصههای دنیا و آخرت او را از میان بر میدارد. [مشکلاتش را حل خواهد کرد]».
11. تقیه
«وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی قِوَامُ دِینِکَ بِهَا»؛ و بر تو لازم است تقیهای که موجب قوام دینت است را رعایت کنی.
علی رغم تلاش دشمن بر تفرقه و جدایی بین امت اسلامی، حفظ وحدت و انسجام از توصیههای دیگر حضرت است، و بر همین اساس باید از هر نوع کاری، که به این وحدت آسیب می زند، مانند مطرح کردن اختلافات مذهبی، توهین به بزرگان یکدیگر و القاء شبهات و… به شدت خودداری شود.
12. ترک گناهان
«الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْه»؛ و از آنچه نهى شدهاى، پارسایى بورزى.
طیق آیه قرآن کریم سه دسته هستند که ناظر اعمال انسان هستند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون؛ و بگو که هر گونه عمل کنید خدا آن عمل را مىبیند و هم رسول و مؤمنان بر آن آگاه مىشوند»، در واقع علاوه بر حق تعالی و رسول مکرم اسلام (ص)، مؤمنین نیز ناظر افعال انسان هستند و اهل بیت (ع) مصداق بارز آن است. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه و بیان مصداق مومنون میفرمایند: «هُمُ الْأَئِمَّة؛ مراد از مومنون، ائمه (ع) هستند». بنابراین ادب حضور اقتضاء میکند زائر کاملا مراقب اعمال و رفتار خود باشد و بداند در هر قدمی که بر میدارد و هر کلامی که میگوید، امام حسین (ع) و سایر ائمه (ع) او را میبینند.
13. ترک مجادله
«وَ الْخُصُومَةِ وَ کَثْرَةِ الْأَیْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِی فِیهِ الْأَیْمَان؛ و نیز [پرهیز کنی] از بگو مگو کردن و سوگند فراوان و کشمکشهایى که در آن، سوگند یاد میشود».
بنابراین شایسته است که زائر این آداب را رعایت نماید تا مستحقّ بازگشت با آمرزیدگى و رحمت و خشنودى خدا شود.
برهنگی سر، سرآغاز برهنگیها
اولین طرح استعمار برای رخنه کردن و برچیدن فرهنگ یک کشور اسلامی، اشاعه فحشا و فساد در این کشورهاست. برای این منظور، زن مسلمان به عنوان یک سدّ بزرگ بر سر راه آنان بود و اولین اقدامی که برای برداشتن این سدّ انجام دادند؛ برداشتن حجاب بود و در این حجابزدایی از حجاب سر شروع کردند.
فساد از برهنگی سر که سرآغاز برهنگیهاست، به تدریج به دیگر اعضا سرایت مینماید؛ نمیتوان زنی را دید که سر خود را در حجاب داشته امّا اعضای دیگرش برهنه باشد.
همین که بخواهند ملّتی را عریان نمایند، از سرها شروع میکنند. مثلاً در مورد زنان، ابتدا سر برهنه میشود و سپس مینیژوب و آنگاه مرد در لباس زن و زن به شکل مرد در میآید.
با نگاهی به تاریخ در مییابیم که حتی زنان اروپایی دارای حجاب بودند که از رنسانس به بعد، آهسته ابتدا زنان را بیحجاب كردند و به جايي رسيد كه امروز زنان فرانسوی کاملاً برهنه در پشت ویترینها برای سو استفاده جنسی قرار میگیرند.
در مدارس راهنماییشان کلاس آموزش روابط جنسی برگزار مینمایند و در خبری از میزان تجاوزات جنسی میخوانیم: از هر چهار دختر در اروپا یک نفر زیر سن هجده سال مورد تجاوز قرار میگیرد.
مبارزه دشمنان اسلام با حجاب صرف مبارزه با یک نماد و سمبل مذهبی و فرهنگی نیست، بلکه آنان میخواهند با تغییر حجاب، یک فرهنگ را تغییر داده و در سايه آن اندیشهها و عقاید را به نفع خود تغییر دهند.
متاسفانه این روند خطرناک در کشورهای اسلامی نیز در جریان است که تاحدودی موفق بودهاند، این امر ایجاب میکند که همه برادران و خواهران به مساله حجاب اهمیت و توجه بیشتری داشته باشند.
کیهان 18\3\71 صفحه 7.
جواب خدا را چه بدهم؟
در دین یهودیت و مسیحیت و زرتشت، عقایدی است که ما مسلمانان آن عقاید را قبول نداریم، ولی با این حال مانع اجرای اعتقادات واجب دینی آنان در کشورمان نمیشویم، زیرا قائلیم انسانهایی که دین را قانون الهی میدانند، سعی میکنند با عمل کردن به این قانون، آخرت و زندگی حقیقی و ابدی خود را نابود نکنند، و برای حفظ آن حتی از جان خود نیز بگذرند.
با توجه به این مقدمه باید عرض کنم، اگر ما به کشوری وارد میشویم که آن کشور بر خلاف عقاید دینی ما قانونی وضع کرده باشد ما هم نمیتوانیم قانون بشری را مقدم بر قانون دین بدانیم و به همین علت است که در مورد مسائلی مثل حجاب براحتی کوتاه نمیآییم.
ممکن است بپرسید پس چرا به مسیحیان و یهودیان و ادیان الهی دیگری که از کشورهای مختلف وارد کشور شما میشوند و دارای عقاید دینی دیگری هستند سخت میگیرید و از آنان میخواهید که از عقاید خود کوتاه بیایند و پوشیده باشند؟
پاسخ این سوال اینست:
همانطور که عرض شد ما مخالف با عقیده مسیحیان و یهودیان و دیگر ادیان در کشور خود قانون وضع نکردیم که این اشکال صحیح باشد بلکه از آنجا که در ادیان آسمانی دیگر حجاب امری پذیرفته شده است و حجاب جزئی از دین آنان است لذا قانون کشور ما منافات با عقیده آنان ندارد و به بیان دیگر قوانین ما حتی اگر موافق با اعتقادات ادیان دیگر نباشد و به نوعی مطابق با قوانین و تعالیم یهود و مسیح و دیگر ادیان نباشد، مخالف هم نیست.
مثلا قوانین ما اینگونه نیست که اگر به یک یهودی بگوییم از حجاب استفاده کن و بعد به کشور ما وارد شو، بگوید جواب خدا را چه بدهم ولی قانونی که در حال حاضر یک کشور غربی میریزد مخالف با قانون الهی و دینی ماست و از آنجا که قانون الهی همیشه بر قانون بشری اولویت دارد، و بنا به فرموده قران که می فرماید:« إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ [ال عمران/19]هر آينه دين در نزد خدا دين اسلام است» و کشورهای غربی این را نسبت به مسلمانان در مورد پوشش لحاظ نمیکنند لذا ما خودمان تا حد امکان نباید این قانون بشری را تمکین کنیم و با توجه به مطالبی که بیان شد، آنان اگر بخواهند وارد کشور ما شوند چون قانون ما تعارض با قانون دینی آنان ندارد آنان نیز باید با حجاب مناسب وارد کشور ما شوند.
و البته ناگفته پیداست که ما نیز تمامی قوانینی که در کشور آنان جاریست و منافات با قوانین دینی ما ندارد را بخاطر التزامی که به قانون داریم براحتی انجام میدهیم.
——————————————————————–
منبع:حجاب در آیین یهود و مسیحیت
شکار رفتن بهلول و هارون
شکار رفتن بهلول و هارون
روزي خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند . بهلول با آنها بود در شکارگاه
آهویی نمودار شد . خلیفه تیري به سوي آهو انداخت ولی به هدف نخورد . بهلول گفت احسنت !!!
خلیفه غضبناك شد و گفت مرا مسخره می کنی ؟
بهلول جواب داد : احسنت من براي آهو بود که خوب فرار نمود.
بهشت فروختن بهلول
بهشت فروختن بهلول
روزي بهلول نزدیک رودخانه لب جوبی نشسته بود و چون بیکار بود مانند بچه ها با گِل چند باغچه
کوچک ساخته بود . در این هنگام زبیده زن هارون الرشید از آن محل عبور می نمود . چون به نزدیک
بهلول رسید سوال نمود چه می کنی ؟
بهلول جواب د اد بهشت می سازم . زن هارون گفت : از این بهشت ها که ساخته اي می فروشی ؟ بهلول
گفت : می فروشم . زبیده گفت : چند دینار ؟ بهلول جواب داد صد دینار .
زن هارون می خواست از این راه کمکی به بهلول نموده باشد فوري به خادم گفت : صد دینار به بهلول
بده خادم پول را به به لول رد نمود . بهلول گفت قباله نمی خواهد ؟ زبیده گفت : بنویس و بیاور . این را
بگفت و به راه خود رفت . از آن طرف زبیده همان شب خواب دید که باغ بسیار عالی که مانند آن در
بیداري ندیده بود و تمام عمارات و قصور آن با جواهرات هفت رنگ و با طرزي بسیار اعلا زینت یافته و
جوي هاي آب روان با گل و ریحان و درخت هاي بسیار قشنگ و با خدمه و کنیز هاي ماه روو همه
آماده به خدمت به او عرض نمودند و قباله تنظیم شده به آب طلا به او دادند و گفتند این همان بهشت
است که از بهلول خریدي . زبیده چون از خواب بیدار شد خوشحال شد و خواب خود ر ا به هارون
گفت .
فرداي آن روز هارون عقب بهلول فرستاد . چون بهلول آمد به او گفت از تو می خواهم این صد دینار را
از من بگیري و یکی از همان بهشت ها که به زبیده فروختی به من هم بفروشی ؟ بهلول قهقهه اي سر داد
و گفت : زبیده نادیده خرید و تو شنیده می خواهی بخري ولی افسوس که به تو نخواهم فروخت .
حمام رفتن بهلول و هارون
داستان بهلول :حمام رفتن بهلول و هارون
روزي خلیفه هارون الرشید به اتفاق بهلول به حمام رفت . خلیفه از روي شوخی از بهلول سوال نمود اگر
من غلام بودم چند ارزش داشتم ؟
بهلول جواب داد پنجاه دینار
خلیفه غضبناك شده گفت :
دیوانه تنها لنگی که به خود بسته ام پنجاه دینار ارزش دارد . بهلول جواب داد من هم فقط لنگ را قیمت
کردم . و الا خلیفه قیمتی ندارد .
حديث در مورد جهل و نادانی
حديث در مورد جهل و نادانی
حديث در مورد جهل و نادانی
حدیث (1) امام على عليه السلام :
أَعظَمُ المَصائِبِ الجَهلُ؛
بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص73
حدیث (2) امام على عليه السلام :
لا يَزكو مَعَ الجَهلِ مَذهَبٌ؛
هيچ آيينى، با نادانى رُشد نمى كند.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص74
حدیث (3) امام على عليه السلام :
كَم مِن عَزيزٍ أَذَلَّهُ جَهلُهُ؛
چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص76
حدیث (4) امام على عليه السلام :
اَلعَقلُ يَهدى و َيُنجى، و َالجَهلُ يُغوى وَ يُردى؛
عقل راهنمايى مى كند و نجات مى دهد و نادانى گمراه مى كند و نابود مى گرداند.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص51
حدیث (5) امام على عليه السلام :
اَلجَهلُ أَصلُ كُلِّ شَرٍّ؛
نادانى ريشه همه بديهاست.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص73
حدیث (6) امام على عليه السلام :
اَلعِلمُ قاتِلُ الجَهلِ؛
دانش، نابود كننده نادانى است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،ص44
حدیث (7) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
إِنَّ الجاهِلَ مَن عَصَى اللّه وَإِن كانَ جَميلَ المَنظَرِ عَظيمَ الخَطَرِ؛
نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
اعلام الدین فی صفات المؤنین،ص169
حدیث (8) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَى ءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبٍ فَتَعَلَّموا وَعَلِّموا وَتَفَقَّهوا وَلا تَموتوا جُهّالاً فَإِنَّ اللّه لايَعذِرُ عَلَى الجَهلِ؛
دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و نادان نميريد. براستى كه خداوند، بهانه اى را براى نادانى نمى پذيرد.
نهج الفصاحه ص600
حدیث (9) امام صادق عليه السلام :
إِنَّ اللّه لَم يَخُذ عَلَى الجُهّالِ عَهدا بِطَلَبِ العِلمِ حَتّى أَخَذَ عَلَى العُلَماءِ عَهدا بِبَذلِ العِلمِ لِلجُّهالِ، لأَنَّ العِلمَ كانَ قَبلَ الجَهلِ؛
خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به نادانان بياموزند، زيرا دانش، پيش از نادانى بود.
کافی(ط-الاسلامیه) ج1 ، ص 41
حدیث (10) امام على عليه السلام :
اَلجَهلُ مُميتُ الحياءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛
نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
تصنیف غررالحكم و دررالکلم ص 75
حدیث (11) امام على عليه السلام :
زكوةُ العَقلِ احتِمالُ الجُهّالِ؛
زكات عقل تحمّل نادانان است.
تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص 56
حدیث (12) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛
خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.
نهج الفصاحه ص466
حدیث (13) امام على عليه السلام :
مَن كَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛
هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و درر الکلم ج5، ص183، ح7883
حدیث (14) امام كاظم عليه السلام :
إِنَّ الزَّرعَ يَنبُتُ فِى السَّهلِ وَلايَنبُتُ فِى الصَّفا فَكَذلِكَ الحِكمَةُ تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَواضِعِ وَلا تَعمُرُ فى قَلبِ المُتَكَبِّرِ الجَبّارِ، لأِنَّ اللّه جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةَ العَقلِ وَجَعَلَ التَّكَبُّرَ مِن آلَةِ الجَهلِ؛
زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع جاى مى گيرد نه در دل هاى متكبر. خداوند متعال، تواضع را وسيله عقل و تكبر را وسيله جهل قرار داده است.
تحف العقول، ص 396
حدیث (15) امام على عليه السلام :
اَلصِّدقُ عِزٌّ وَالجَهلُ ذُلٌّ؛
راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
تحف العقول، ص 356
حدیث (16) امام على عليه السلام :
لا تَرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً؛
همیشه جاهل یا افراط گر و تجاوزکار و یا کندرو و تفریط کننده است.
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ج1 ص 194
حدیث (17) امام على عليه السلام :
لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه؛
هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخواهد بود.
وسایل الشیعه ج12 ص40-نهج البلاغه(للصبحی صالح)ص478
حدیث (18) امام على عليه السلام :
رُبِّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُهُ ، وَ عِلمُهُ مَعَهُ لا ینفَعُهُ؛
چه بسیارند دانشمندانی که جهلشان آنها را کشته در حالی که علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودی نمی دهد.
نهج البلاغه(للصبحی صالح)ص852ح485
حدیث (19) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
لا فقرَ اَشدُّ مِنَ الجَهلِ ، لا مالَ اَعودُ مِن العَقلِ؛
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.
من لایحضره الفقیه ج4 ص372-اصول کافی(ط دارالحدیث)، ج1، ص58
حدیث (20) امام على عليهالسلام :
اَلجَهلُ مُميتُ الحياءِ وَ مُخَلِّدُ الشَّقاءِ؛
نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
تصنیف غررالحكم و دررالکلم، ص75
حدیث (21) پيامبر صلىلله عليه و آله :
اَلعِلمُ رَأسُ الخَيرِ كُلِّهِ، وَ الجَهلُ رَأسُ الشَّرِّ كُلِّهِ ؛
دانايى سرآمد همه خوبىها و نادانى سرآمد همه بدىهاست.
بحارالأنوار(ط-بیروت)، ج74، ص 175
حدیث (22) امام على عليه السلام :
اَلعِلمُ اَصلُ كُلِّ خَيرٍ، اَلجَهلُ اَصلُ كُلِّ شَرٍّ؛
دانايى، ريشه همه خوبىها و نادانى ريشه همه بدىهاست.
شرح آقا جمال خوانساری بر غررالحكم و دررالکلم،ج1،ح 818 و 819
حدیث (23) پيامبر صلىاللهعليهوآله :
ثَلاثٌ مَن لَم تَكُن فيهِ فَلَيسَ مِنّى وَ لا مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ. قيلَ: يا رَسولَ اللّهِ، وَ ما هُنَّ؟ قالَ: حِلمٌ يَرُدُّ بِهِ جَهلَ الجاهِلِ وَ حُسنُ خُلقٍ يَعيشُ بِهِ فِى النّاسِ وَ وَرَعٌ يَحجُزُهُ عَن مَعاصِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؛
سه چيز است كه هر كس نداشته باشد نه از من است و نه از خداى عزّوجلّ. عرض شد: اى رسول خدا! آنها كدامند؟ فرمودند: بردبارى كه به وسيله آن جهالت نادان را دفع كند، اخلاق خوش كه با آن در ميان مردم زندگى كند و پارسايى كه او را از نافرمانى خدا باز دارد.
خصال،ج1، ص 146
حدیث (24) امام صادق علیه السلام:
لا تُشـاوِر اَحمَق وَ لا تَستَعِنَّ بَکَذّابٍ وَ لا تَثق بِمَوَدَهِ مُلُوک؛
با احمق مشورت نکن و از دروغگو یارى مجو و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.
بحار الانوار (ط-بیروت)،ج 75،ص230
حدیث(25) امام علی علیه السلام:
مِنَ الخُرقِ المعاجَلَةُ قَبلَ الإمکانِ و الاَناةٌ بعدَ الفُرصةِ؛
شتاب کردن در کاری پیش از بدست آوردن توانایی و سستی کردن بعد از به دست آوردن فرصت از نادانی است.
وسایل شیعه ج14 ، ص84
حدیث(26) امام علی علیه السلام:
الجاهِلُ لا يَرتَدِعُ، وبالمَواعِظِ لا يَنتَفِعُ؛
نادان باز نمى ايستد (هيچ نهى و بازداشتى در او اثر نمى كند) و پند و اندرزها سودش نمى دهد.
شرح آقا جمال خوانساری بر دررالحم و غررالکلم ج2 ،ص 35
حدیث(27) امام علی علیه السلام:
رأسُ الجَهلِ مُعاداةُ النّاسِ.
سرآغاز نادانی، دشمنی با مردم است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ، ج4 ،ص51