حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


قربان عيد همه مسلمين
عيد قربان يكي از اعياد مهم مسلمين است كه برخلاف بسياري از اعياد، مورد اختلاف نيست؛ چراكه همه فرق مسلمين اين روز را عيد محسوب مي كنند؛ لذا در دعاي مخصوص قنوت نماز عيد مي خوانيم: «اللهم اني اسألك بحق هذا اليوم الذي جعلته للمسلمين عيدا و لمحمد صلي الله عليه و آله ذخرا و شرفا و كرامة و مزيدا…؛ بارالها! به حق اين روزي كه آن را براي مسلمانان عيد و براي محمد(صلی الله علیه واله) ذخيره و شرافت و كرامت و فضيلت قراردادي…» و بدين گونه عيد را فقط مخصوص مؤمنين ندانسته، همه مسلمين را در آن سهيم مي دانيم و اعتقاد داريم اين گردهمايي عظيم رهيافتي براي رسيدن به اعتصام به حبل الله است كه يكي از مهم ترين دستورات اجتماعي اسلام است.
بنا بر اين با توجه به مباحث مطرح شده، مناسك حج كه در اوج عظمت آن عيد قربان قرار دارد، علاوه بر رسيدن به توحيد عاملي است مؤثر براي نيل به انسجام و همبستگي هر چه بيشتر مسلمانان. لذا بزرگان ديني ما به اين مسأله بارها تأكيد كرده اند كه بهترين عمل در اين روز برائت از مشركين و شياطين حقيقي عالم است و اين مهم ميسر نمي شود مگر با انسجام و همدلي تمامي مسلمين با هر فكر و عقيده و مسلكي كه باشند.
حلق، زدودن آلايش ظاهري و باطني
سومين و آخرين عملي كه حاجيان بايد در روز دهم ذي الحجه به انجام رسانند، عمل «حَلق» يا تراشيدن موهاي سر براي مردان و كوتاه كردن قدري از مو و ناخن براي زنان است. قرآن مي فرمايد: « ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُم وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُم و ليطوفوا بالبيت العتيق؛ سپس، بايد آلودگي هايشان را برطرف سازند و به نذرهاي خود وفا كنند و بر گرد خانه كهن كعبه، طواف كنند » زائران خانه خدا، در روز عيد قربان، شكوهمندترين و آرماني ترين گامها را براي رام كردن نفْس خويش برمي دارند و كمال تسليم و رضا را در تصويري زيبا از عبوديت و بندگي به نمايش مي گذارند و از تمام مظاهر فخر و زيبايي دل كنده و با تراشيدن سر، همرنگ و شكل به همراه ديگران آماده حضور دوباره در مسجدالحرام و خانه دوست شده، روحشان را از پليدي رذايل اخلاقي تطهير مي كنند و آخرين نشان و اثر هواپرستي و خود خواهي را از دامان دل دور مي ريزند. امام صادق(علیه السلام) در اين مورد مي فرمايد: «با تراشيدن موي خود، تمام عيب هاي ظاهري و باطني ات را دور ريز!»
قرباني، نماد وارستگي و مساوات
حجاج در ادامه اعمال روز عيد با كوله باري از عقيده و جهاد، رو به سنّت قرباني مي آورند و آن را به پيشگاه پروردگار هديه مي كنند و به دستور الهي جامه عمل مي پوشانند كه فرمود: «فـَمَنْ تَمَتَّعَ بِالعُمْرة اِلَي الحَجِّ فـََمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ.» آن كسي كه به قربانگاه مي رود و گوسفندي را ذبح مي كند، در حقيقت با حركتي نمادين عزم از ميان بردن هوس ها و وابستگي هايش را مي كند و آماده ايثار و فداكاري مي شود. اين عمل را از آن جهت كه عبادت و وسيله تقرّب به خداست، قربان گويند. چنان كه امام سجاد(علیه السلام) ضمن پرسشي از شبلي پرسيدند: «آيا به هنگام سربريدن قرباني، نيت كردي كه با تمسك به حقيقت تقوي و ورع حلقوم طمع را قطع كني … »
بخشش و قرباني و تقسيم آن در ميان مردم بويژه تنگ دستان به معناي دستگيري و تعاون است. وقتي حاجي در روز عيد به شكرانه انجام مناسك حج، موظف مي شود تا حيواني سالم و كامل را بكشد و گوشت آن را به نيازمندان بدهد، اين عمل خود عامل نزديك شدن به خدا مي گردد و انسان را مشمول عنايت الهي مي سازد و هم بر حسب مصرف، عامل ايجاد محبّت بين انسان و افراد جامعه مي شود. اين گونه است كه بين مسلمانان رابطه اي صميمي به وجود مي آيد كه خود يكي از عوامل و زمينه هاي انسجام است و بدين صورت تعاون و همبستگي اجتماعي در اعمال خير و نيكوكاري در ميان مردمان افزايش مي يابد. از طرف ديگر، اگر تقسيم قرباني صحيح انجام گيرد، ميليون ها گرسنه سير مي شوند و بدينوسيله بين غني و فقير، ارتباط برقرار مي گردد. اين همان انسجام و همدلي مورد توجه شارع است.
از ديگر نمادهاي قرباني «مساوات » است؛ به طوري كه تقسيم گوشت قرباني به سه قسمت و استفاده شخص حاجي از آنشاهد گويايي بر اين مساوات است. و در اين صورت يكي از مصاديق تفرقه (امتيازاتي كه انسان براي خود قائل شده است) از بين مي رود و همه به اين قول پيامبر اعظم(صلی الله علیه واله) رجوع مي كنند كه درخطبه حجةالوداع فرمود: «مردم! پروردگار همه شما يكي است و پدر همه شما يكي است؛ همه از آدم هستيد و آدم از خاك است؛ عرب را بر عجم فضيلتي نيست، مگر به تقوا.»اين عمل در حجّ، عدالت اجتماعي اسلام را منعكس مي كند و خود عاملي است بر انسجام و اتحاد بين همه مسلمين جهان.
رمي جمرات، تبري از عامل تفرقه
حاجيان در روز عيد ابتدا با پرتاب هفت سنگ ريزه براي هفت بار به ستونهاي برهم چيده شده ـ كه نماد ابليس رجيم است ـ تنفّر خود را از همه شيطانهاي درون و برون ابراز مي كنند. اين عمل را «رَمْيِ جَمَره» گويند. وقتي حكمت اين عمل را از امام كاظم(علیه السلام) پرسيدند، امام فرمودند: «چون ابليس در محل جمرات بر ابراهيم(ع) ظاهر گشت و آن حضرت، آن پليد را سنگسار نمود. از اين رو همين سنت جاريه اي شد و باقي ماند.» اين عمل، طرد شيطان و تثبيت عبوديّت و اطاعت خداوند متعال است. يكي از كارهاي اصلي شيطان اين است كه بين افراد انسان تفرقه بيندازد و عداوت و بغض بين آنها ايجاد نمايد: «إِنَّما يُرِيدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَ ة َ وَ الْبَغْضاءَ؛ شيطان مي خواهد در ميان شما به وسيله شراب و قمار دشمني ايجاد كند.» و انسان با تفرقه و اختلاف خود را در اختيار شيطان مي گذارد؛ همانگونه كه امام علي(علیه السلام) فرمودند: «ايّاكم و الفرقة فانّ الشاذ من الناس للشيطان كما انّ الشاذ ّ من الغنم للذئب؛از جدايي و پراكندگي بپرهيزيد؛ زيرا انساني كه از مردم جدا شود در اختيار فرمان شيطان است همچنانكه گوسفند دور از گله نصيب گرگ مي شود.»
آري، حاجي با اين عمل نمادين بر شيطان رجيم سنگ زده، آن را از خود رمي مي كند و خود را در صف منسجم مسلماناني مي يابد كه همگي تنفر خود را از شيطان اعلام مي دارند.
از عيد خون تا عيد خدا
عيد خون همان «عيد اضحى»، به معنى قربانى كردن است. در سرزمين مِنا با قربانى گوسفند، «مَنْ» به «ما» تبديل مىشود؛ زيرا فلسفه عمل حجگزار و قربانى كننده اين است كه او با تمسك به حقيقت «ورع» گلوى ديوِ طمع را مىبرد و آنچه از قربانى به خداى سبحان مىرسد، گوشت و خون نيست، بلكه روح كردار و جان عمل (تقوا) است و حاجى وارث ابراهيم خليل الرحمن عليهالسلام است كه اسماعيل نفسش را به قربانگاه مىبرد و آن را ذبح مىكند و به لقاءالله مىرسد. اين سخن رهبر فقيدمان است كه فرموده است:
«عيد سعيد قربان، عيدى است كه انسانهاى آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمى مىاندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفياء و اولياء مىدهد.»(1)
قربانى در مِنا مقدمه رسيدن به غدير است؛ چرا كه اگر هواى نفس در مِنا قربانى نشود، در غديرخم تسليم حق شدن مشكل است و حضرت ابراهيم عليهالسلام با ذبح اسماعيل مسلمانان را بيمه كرد كه به جاى فرزندانشان، گوسفند قربانى كنند و حضرت محمد صلى الله عليه و آله بشريت را بيمه كرد كه به جاى پيروى از ناحق از حق؛ كه همان على است،(2) تبعيت كنند. و اين چنين از پيوند قربان با غدير، دين كامل شد.
عيد سعيد قربان، عيدى است كه انسانهاى آگاه را به ياد قربانگاه ابراهيمى مىاندازد. قربانگاهى كه درس فداكارى و جهاد در راه خداى بزرگ را به فرزندانِ آدم و اصفياء و اولياء مىدهد.
و در فضيلت اين ايام همين بس كه امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا عليهالسلام فرموده است:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ زُفَّتْ أَرْبَعَةُ أَيَّامٍ إِلَى اللهِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى خِدْرِهَا قيلَ ما هذِهِ الاْيّامُ قالَ: يَوْمُ الاَْضْحَى وَ يَوْمُ الْفِطْرِ وَ يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ وَ إِنَّ يَوْمَ الْغَدِيرِ بَيْنَالاَْضْحى وَ الْفِطْرِ وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَوَاكِبِ وَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِى نَجَافِيهِ اِبْرَاهِيمُ الْخَلِيلُ مِنَ النَّارِ فَصَامَهُ شُكْرا للهِ وَ هُوَ الْيَومُ الَّذِى اَكْمَلَ اللهُ بِهِ الدِّينَ فِى اِقَامَةِ النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله عَلِيّا اَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ عَلَما وَ اَبَانَ فَضِيلَتَهُ وَ وَصَاءَتَهُ فَصَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ وَ اِنَّهُ لَيَوْمُ الْكَمَالِ وَ يَوْمُ مَرغَمَةِ الشَّيْطَانِ وَ يَوْمُ تَقَبُّلِ اَعْمَالِ الشِّيعَةِ وَ مُحِبِّى آلِ مُحَمَّدٍ.(3)
در هنگام قيامت، چهار روز را آرايش كرده نزد خداى سبحان مىآورند؛ چنان كه عروس را به حجله مىبرند. از حضرت پرسيده شد: اين ايام كداماند؟ فرمود: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدير است. و روز «غدير» بين روزِ فطر و روز جمعه مثل ماه است در ميان ستارگان. آن روزى است كه حضرت ابراهيم خليل عليه السلام از آتش نجات پيدا كرد و روزه گرفت و از خدا تشكر كرد. روز غدير روزى است كه خداوند به وسيله آن دين را كامل كرد و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله على عليه السلام را به عنوان اميرالمؤمنين معرفى كرد و فضائل وى را برشمرد و جانشين بودن وى را [از طرف خداى سبحان به همگان] اعلام كرد و به ميمنت اين روز، روزه گرفت؛ چرا كه روز كمال است و روز نااميدى شيطان و روز قبولى اعمال شيعيان و دوستداران آل محمد صلى الله عليه و آله است.»
پي نوشت:
1- صحيفه نور، ج 18، ص 87.
2- رسول اكرم صلى الله عليه و آله: «عَلِىٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ؛ على با حق است و حق با على.»
3- مسند الامام الرضا عليهالسلام، ج 2، صص 17 ـ 1.
منبع: مجله مبلغان
رهيافتهايي از دعاي عرفه امام حسين (ع)
1ـ ستايش حق تعالي:
ستايش سزاوار خداوندي است كه كس نتواند از فرمان قضايش سرپيچد و مانعي نيست كه وي را از اعطاي عطايا، باز دارد. و صنعت هيچ صنعتگري بپاي صنعت او نرسد. بخشنده بيدريغ است. اوست كه بدايع خلقت را بسرشت و صنايع گوناگون وجود را با حكمت خويش استوار ساخت…….
2ـ تجديد عهد و ميثاق با خدا:
پروردگارا بسوي تو روي آورم. و به ربوبيت تو گواهي دهم. و اعتراف كنم كه تو تربيت كننده و پرورنده مني. و بازگشتم بسوي توست. مرا با نعمت آغاز فرمودي قبل از اينكه چيز قابل ذكري باشم…….
3ـ خود شناسي:
و قبل از هدايت مرا با صنع زيبايت مورد رأفت و نعمتهاي بيكرانت قرار دادي. آفرينشم را از قطره آبي روان پديد آوردي. و در تاريكيهاي سه گانه جنيني سكونتم دادي: ميان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرينش خويش نگرداندي و هيچيك از امورم را بخودم وا نگذاشتي……..
4ـ راز آفرينش انسان:
ولي مرا براي هدفي عالي يعني هدايت (و رسيدن به كمال) موجودي كامل و سالم بدنيا آوردي. و در آن هنگام كه كودكي خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ كردي. و مرا از شير شيرين و گوارا تغذيه نمودي. و دلهاي پرستاران را بجانب من معطوف داشتي. و با محبت مادران به من گرمي و فروغ بخشيدي……..
5ـ تربيت انسان در دانشگاه الهي:
تا اينكه با گوهر سخن مرا ناطق و گويا ساختي. و نعمتهاي بيكرانت را بر من تمام كردي. و سال به سال بر رشد و تربيت من افزودي. تا اينكه فطرت و سرنوشتم، به كمال انساني رسيد. و از نظر توان اعتدال يافت. حجتت را بر من تمام كردي كه معرفت و شناختت را به من الهام فرمودي…….
6ـ نعمتهاي خداوند:
آري اين لطف تو بود كه از خاك پاك عنصر مرا بيافريدي. و راضي نشدي اي خدايم كه نعمتي را از من دريغ داري. بلكه مرا از انواع وسائل زندگي برخوردار ساختي. با اقدام عظيم و مرحمت بيكرانت بر من. و باحسان عميم خود نسبت به من، تا اينكه همه نعماتت را درباره من تكميل فرمودي……
7ـ شهادت به بيكراني نعمت هاي الهي:
الهي! من به حقيقت ايمانم، گواهي دهم. و نيز به تصميمات متيقن خود و به توحيد صريح و خالصمو به باطن ناديدني نهادم. و پيوستهاي جريان نور ديده ام. و خطوط ترسيم شده بر صفحه پيشاني ام، و روزنه هاي تنفسي ام، و نرمه هاي تيغه بيني ام. و آوازگيرهاي پرده گوشم و آنچه در درون لبهاي من پنهان است……
8ـ ناتواني بشر از بجا آوردن شكر الهي:
گواهي مي دهم اي پروردگار كه اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بكوشم تا شكر يكي از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفيق تو رفيقم شود، كه آن خود مزيد نعمت و مستوجب شكر ديگر، و ستايش جديد و ريشه دار باشد………..
9ـ ستايش خداي يگانه:
معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. كه وسعم مي رسد با ايمان و يقين قلبي گواهي مي دهم. و اظهار مي دارم:حمد و ستايش خدايي را كه فرزندي ندارد تا ميراث برش باشد. و در فرمانروايي نه شريكي دارد تا با وي در آفرينش بر ضديت برخيزد و نه دستياري دارد تا در ساختن جهان به وي كمك دهد…..
10ـ خواسته هاي يك انسان متعالي:
خداوندا، چنان كن كه از تو بيم داشته باشم، آنچنان كه گويي تو را مي بينم و مرا با تقوايت رستگار كن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر كن كه سرنوشت من به خير و صلاح من باشد. و در تقديراتت خير و بركت بمن عطا فرما!
11ـ سپاس به تربيت هاي الهي:
خداوندا! ستايش از آن تست كه مرا آفريدي. و مرا شنوا و بينا گرداندي! و ستايش سزاوار تست كه مرا بيافريدي و خلقتم را نيكو بياراستي. بخاطر لطفي كه به من داشتي والا……
12ـ نيازهاي تربيتي از خدا:
و مرا بر مشكلات روزگار، و كشمكش شبها و روزها ياري فرماي! و مرا از رنجهاي اين جهان و محنتهاي آن جهان نجات بده و از شر بديهايي كه ستمكاران در زمين مي كنند نگاه بدار………….
13ـ شكايت به پيشگاه خداوند:
خدايا! مرا به كه وا مي گذاري؟ آيا به خويشاوندي كه پيوند خويشاوندي را خواهد گسست؟ يا به بيگانه كه بر من بر آشفتد؟ يا به كسانيكه مرا به استضعاف و استثمار كشانند؟ در صورتيكه تو پروردگار من و مالك سرنوشت مني؟
14ـ اي مربي پيامبران و فرستنده كتب آسماني:
اي خداي من و اي خداي پدران من! ابراهيم، اسماعيل، اسحق و يعقوب، و اي پروردگار جبرئيل، مكائيل و اسرائيل. و اي تربيت كننده محمد، خاتم پيامبران و فرزندان برگزيده اش. اي فرو فرستنده تورات، انجيل زبور و فرقان……
15ـ تو پناهگاه مني:
تو پناهگاه مني، بهنگامي كه راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخناي زمين بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اكنون جزء هلاك شدگان بودم. و تو مرا از خطاهايم باز مي داري. و اگر پرده پوشي تو نبود از رسوايان بودم.

مقام معظم رهبری(دامت ظله العالی ):
عید قربان، یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است. این روز یادآور خاطره ای از زمان های بسیار دور است. در آن مبارک لحظه ای که پدر، فرزند خویش را برای لبیک به ندای ملکوتی حق به قربانگاه می برد تا فرمان الهی را با تمامی وجود به انجام برساند.
آنها به همه پیروان خویش این درس بزرگ را به یادگار می گذارند که برای عروج و رسیدن به حق، باید اسماعیلِ وجود را قربانی کرد و عاشق واقعی شد؛ عاشقی که همه هستی را در راه معشوق فدا می کند تا رضایت او را فراهم آورد.
عید قربان، عید فرصت هاست؛ فرصت تقرب به خداوند و پاکی نفس از آلودگی ها و تعلّقات دنیایی.
اگر به حكمت مندرج در عيد قربان توجه شود، خيلى از راه ها براى ما باز مي شود. در عيد قربان يك قدردانى بزرگ الهى نهفته است از پيامبر برگزيده حضرت حق، حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) كه آن روز ايثار كرد. بالاتر از ايثار جان، در مواردى ايثار عزيزان است.
او در راه پروردگار، به دست خود عزيزى را قربان مي كرد؛ آن هم فرزند جوانى كه خداى متعال بعد از عمرى انتظار، در دوران پيرى به او داده بود كه فرمود: «الحمد للَّه الّذى وهب لى على الكبر اسماعيل و اسحاق». خداى متعال اين دو پسر را در دوران پيرى، لابد بعد از يك عمر انتظار و اشتياق، به اين پدر داده بود؛ اميد فرزند هم ديگر بعد از آن نداشت.
سيد شهيدان همه عالم، حضرت اباعبداللَّهالحسين (عليه الصّلاة و السّلام) - كه خود مظهر ايثار و مظهر شهادت است - در دعاى شريف عرفه از اين حادثه ياد مي كند؛ «و ممسك يدى ابراهيم عن ذبح ابنه بعد كبر سنّه و فناء عمره»؛ اين در دعاى مبارك امام حسين در عرفه است.
اين ايثار و اين گذشت، يك نماد است براى مؤمنانى كه ميخواهند راه حقيقت را، راه تعالى را، راه عروج به مدارج عاليه را طى كنند. بدون گذشت، امكان ندارد. همهى امتحانهائى كه ما ميشويم، در واقع نقطهى اصلىاش همين است؛ پاى يك ايثار و يك گذشت به ميان مىآيد. گاهى گذشت از جان است، از مال است؛ گاهى گذشت از يك حرفى است كه كسى زده است، ميخواهد با اصرار و لجاجت پاى آن حرف بايستد؛ گاهى گذشت از عزيزان است؛ فرزندان، كسان. امتحان يعنى عبور از وادى محنت. يك محنتى را، يك شدتى را جلوى پاى يك انسانى يا يك ملتى مي گذارند؛ عبور از اين محنت، امتحان است. اگر توانست عبور كند، به آن منزل مقصود مي رسد؛ اگر نتوانست - نتوانست استعداد مندرج در وجود خود را بروز دهد، نتوانست بر هواى نفس غالب بيايد و عبور كند - ميماند؛ امتحان اين است.»

دوری جستن از بدیها
مهربانا، تو را سپاس که مرا آفریدی و شنوا و بینایم گرداندی. تو را سپاس که مرا آفریدی و از سر رحمت به خلقتی نیکو آراستی در حالی که از خلقتم بی نیاز بودی. ای پروردگار من، چنان که مرا آفریدی و خلقتم را نیکو داشتی و از لطف سرشارم کردی و هدایتم نمودی و از خوبیها لب ریزم کردی و بی نیازم نمودی و عزتم بخشیدی، به همان سان هر روز و شب از حوادث روزگار درامانم دار و از اندوه دنیا و گرفتاری آخرت رهایم ساز و از ستم ستمکاران دورم دار.
طلب نکوییها

عزیزا، چنان خوف و خشیت خود را در دلم انداز که گویی بر هیبت پرشکوه تو چشم دوختهام. حکیما، به ریسمان تقوا به دیار سعادتم کشان و به زنجیر گناه به چاه شقاوتم فرو مبر. صفحه سرنوشتم را از نیکی پر کن و تقدیر را خجسته دار، تا به آنچه از من دور داشتی اشتیاق نورزم و از آنچه تو پیش آوردی دوری نکنم. خدایا، درونم را بی نیازی بخش قلبم را از یقین سرشار کن عملم را پاکیزه و خالص گردان. در چشمانم نور بینایی و در دینم نور بصیرت بتاب و مرا بر آن که بر من ستم ورزد پیروز دار. الهی، در اندوه و گرفتاری، تو تسلایم باش. عیوبم را تو بپوشان و بر گناهانم قلم عفو بکش. دست شیطان را از آسیب رساندن به من کوتاه فرما و مرا در دنیا و آخرت بلند مرتبه دار.