حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


رهآورد بی بصیرتی
آنچه تاکنون ذکرش رفت، چگونگی کسب بصیرت و آفات آن بود. می توان به عنوان نتیجه ی مباحث قبل، تأکید کرد که هیچ حرکتی (تأکید می شود، هیچ فعالیتی) نیست جز آنکه دَرَش محتاج به کسب معرفت و بصیرتیم.
بصیرت مخصوص بُرهه و پایگاه خاصی نیست و هر آنجا که صحبت نفع و زیان باشد و محور رفتار را حق و باطل تحدید نماید، ضرورت بصیرت افزایی جلوه عیان می کند و نبودش، درد و پیاورد به یدک می کشد. اکنون و با این مقدمه می توان به خوبی رهاورد بی بصیرتی را تجزیه و تحلیل کرد؛ برای این کار، توجه به نمونه ی بارز بی بصیرتی، کج فهمی و کج فهمانیِ خوارج خوبیت دارد.
خوارج از اصحاب امیرمؤمنان(ع) بودند و ابتدا برای احیای یک سنت- به زعم خویش- اسلامی اعلامِ موجودیت کردند. دید کوتاه آنها اما، کار را به جایی رساند که به مثابه ی پارسایانه ترین عمل تقرب به خدا، امام و رهبر جامعه ی خود را در برترین زمان ها یعنی شب قدر به شهادت رساندند. “ابن ملجم” یهودی یا مسیحی نبود، بلکه یک مسلمانِ مرید علی بود که قرآن را هم خوب می خواند اتفاقاً! پیشانیش پینه بسته بود و شاید ریشش از یک قبضه فراتر می گذشت؛ اما دریغ از یک جو بصیرت!
در دوره ی مکه، مسلمانان فقط تعلیمات می دیدند و با روح اسلام آشنا می شدند و [بدینسان] ثقافت اسلامی در اعماق روحشان نفوذ کرد. در نتیجه، بعد از ورود رسول اکرم(ص) به مدینه هر کدام یک مبلغ واقعی بودند و در مواقع جنگ می دانستند برای چه می جنگند، به قول امیرالمؤمینن(ع) «حَمَلوا بَصائرَهم عَلی اَسیافهم»؛ اما در این مردم (خوارج) جهالت و عبادت همراه بود. علی می خواست با جهالت آنها بجنگد ولی چگونه می توانست زهد و عبادتشان را از جهالتشان تفکیک کند؟ عبادت توأم با جهالت از نظر علی(ع) [که سلام آشناست و درجه ی اول اسلام،] ارزش نداشت لهذا آنها را کوبید.
آری، در کوبیدن جهالت و نادانی نتوان شک کرد، هرچند در عابدان و زاهدانی چونان خوارج باشد همانان که کار را نابکارانه به آنجا می رسانند که شخصی مانند علی(ع) [در حیات و ممات!] قربانی جهالتشان می شود و این نعمت جبران ناشدنی [در حیات و ممات!] از بشریت دریغ می گردد.
یکی از مهمترین راههای تقویت درونی، حفظ روحیّهی انقلابیگری است در مردم؛ بخصوص در جوانها. سعی دشمنان این است که جوان ما را لاابالی بار بیاورند، نسبت به انقلاب بیتفاوت بار بیاورند، روحیّهی حماسه و انقلابیگری را در او بکُشند و از بین ببرند؛ جلوی این باید ایستاد. جوان، روحیّهی انقلابیگری را باید حفظ کند. و مسئولین کشور جوانهای انقلابی را گرامی بدارند؛ اینهمه جوانهای حزباللّهی و انقلابی را برخی از گویندگان و نویسندگان نکوبند به اسم افراطی و امثال اینها. جوان انقلابی را باید گرامی داشت، باید به روحیّهی انقلابیگری تشویق کرد؛ این روحیّه است که کشور را حفظ میکند، از کشور دفاع میکند؛ این روحیّه است که در هنگام خطر به داد کشور میرسد.بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
رهبر انقلاب در پیام به مناسبت شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی مرقوم داشتند: «این رزمندهی قدیمی و صمیمی و پر تلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهرهی نورانی خود را در دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد، و در همین جبههی پر افتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد.»
بهگزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز، آیا ایرانیان نژاد پرست هستند؟ برخورد طنز یا تمسخرآمیز با قومیت ها در قالب نژاد است یا قوم گرایی؟ چرا برخی نفرت از اعراب را در میان مردم ترویج می دهند و آیا این موضوع پرژوه ای برای شکل بخشیدن به منازعات همیشگی نژادی میان ایرانیان و اعراب است یا ریشه در فرهنگ دارد؟
تمامی این سوالات خود جای تحقیق مستقل و مبسوط را می طلبد اما در تقبیح نژادپرستی باید گفت، این پدیده در رویدادهایی خود را بیشتر بروز می دهد و عینک بدبینی را به جای انصاف می نشاند. با بروز حوادثی در عربستان بار دیگر عرصه برای عرب ستیزان میهنی باز شد تا با نشر ادبیات سخیف در این باب، حتی تلویزیون را از این موضوع بی نصیب نگذارند. کافی است مطلبی یا پستی در شبکه های اجتماعی درباره یک موضوعی که مربوط به اختلاف ایران با کشورهای عربی است گذاشته شود تا بسیاری خود را در مقام توهین و تحقیر نژادپرستانه قرار دهند و اصل موضوع را به کناری نهند و ناسزا و فحش در کامنت ها پررنگ تر شود.
نژادپرستی تنها مختص ایران نیست و در همه جای جهان به شیوه های مختلف خود را بروز می دهد. در مسابقات ورزشی که رقابت ها به سطح ملی کشیده می شود ممکن است، حتی نژادپرستی آن مسابقات را تحت تاثیر خود قرار دهد و درگیری های نژادی، جذابیت بیشتری از رقابت های سالم ورزشی پیدا کنند. اما کل کل های نژادی ممکن است منجر به بروز درگیری ها و حتی جنگ های خونینی شود که نشاندهنده قدرت پوپولیستی این مقوله در عرصه های ملی است. نژاد برتر، عنوانی بود که هیتلر در زمان حکومت نازی ها بارها از آن برای پیشبرد اهداف شوم خود به کار برد و جنایت های بسیاری را رقم زد.
هویت جمعی ملت ها در تطور تاریخی آنها از یک سو بر نقاط مشترک افرادشان و از سوی دیگر بر نقاط تمایزدهنده نسبت به هویتهای بیرونی شکل میگیرند. زبان، آداب و رسوم، دین و دیگر عناصر فرهنگی از غنیترین منابع هویت بخشی در هر دو بخش ایجاد اشتراکات بین افراد یک مجموعه و نیز تمایزات با مجموعههای دیگر هستند.
روان شناسان اجتماعی با متمرکز ساختن توجه خود بر افراد و گروه های تعاملی کوچک در پی یافتن شیوه هایی هستند که مردم یا گروه ها و ملت ها مرتبط می گردند. تأثیری که احساسات در برانگیختن یا کاهش احساس دلبستگی به گروه دارند اهمیت اصلی این تمرکز است. نگرش های اقوام و گروه ها به ملت و قومیت خود و دیگران و اینکه احساسات قوم مدارانه با ملی گرایانه به چه نحوی در موقعیت های مختلف میان فردی و میان گروهی بروز می کند، نقطه عزیمت روا ن شناسان اجتماعی در مطالعه چالش ها و ناسیونالیسم قومی است. همچنین در رویکرد روان شناسی اجتماعی رابطه فرد با نظام سیاسی و دولت و قومیت خود و مقوله نیاز از جمله مفاهیمی هستند که مورد توجه قرار دارند.
منطقه غرب آسیا با تنوع قومی و نژادی گسترده ای روبه رو است و محل زیست اعراب، ایرانیان و ترک ها، ترکمن ها، کردها و گروه های کوچکتر نژادی است. شمولیت نژاد از قومیت گسترده تر تعریف شده و ممکن است در کشوری اقوام مختلفی وجود داشته باشند اما در قالب نژاد کلی قرار گیرند. می توان گفت قوم گرایی و نژاد گرایی در بیشتر حوزه ها هم پوشانی دارند اما تمایزات آنها نیز آشکار است. قومیت عرب وزبان عربی در کشور های عرب منطقه عامل مهمی هستند که آنها را به یکدیگر پیوند می دهند و در عین آنها را از مردم غیر عرب منطقه جدا می سازند. پس از اعراب دو گروه قومی و زبانی دیگر منطقه فارس ها و ترک ها می باشند که در ایران و ترکیه سکونت دارند. برخی گرو های قومی و زبانی در منطقه حضور دارند که مختص به یک کشور نیستند بلکه در کشور های مختلف بهدعنوان گرو ه ها ی اقلیت حضور دارند. بزرگترین گروه اقلیت کرد ها هستند که عمدتا در شمال عراق ، غرب و شمال ترکیه و شمال سوریه سکونت دارند.
در اینجا بحث بر سر منازعات قومی نیست مانند منازعاتی که کردها با ترک ها در ترکیه یا کردها در عراق با حکومت مرکزی دارند. موضوع اصلی، نژادگرایی یا نژاد پرستی است که ریشه در پندارهای قوم گرایانه نیز ممکن است داشته باشد. برخی ایرانی ها را نژاد پرست می دانند ولی برخی کنش ها یا واکنش های ایرانیان را به موضوعات ملی را که به تقابل فرهنگی با دیگر نژاد ها منجر می شود، ناشی از هیجان گرایی یا جوزدگی های می دانند که به صورت مقطعی هستند و نژادپرستی را در میان ایرانیان نسبت به کشورهای دیگر، بسیار اندک ارزیابی می کنند. برخوردهایی که ایرانی ها با افغانستانی ها در ایران می کنند و در توهینی آشکار “افغانی بودن” را نشانی از پستی یا فرودست بودن می دانند، به عنوان نژادپرستی در فرهنگ ایرانی ها ارزیابی می شود. در حالیکه نژادپرستی در فرهنگ اسلامی- ایرانی جایی ندارد و آنچه در اشکال مختلف در قالب نژادپرستی بروز پیدا می کند، ربطی به فرهنگ ندارد و پدیده ای است که برخی به آن دامن می زنند تا برتر بودن را در نژاد دنبال کنند. افغانستانی ها قربانی چنین نگاهی در ایران شده اند اما بسیاری در ایران، چنین نگاهی را محکوم می کنند و نگاهی برابر و برادرانه نسبت به آنها دارند. تحقیر و توهین در قالب نژادپرستی امری سخیف و زننده است که نسبت به هر قومیت و نژادی محکوم است.
اما به هر حال چه در ادبیات کشور و چه در فرهنگ، شاهد وجود نوشتارها و گفتارهایی هستیم که برتری نژادی ایرانی یا آریایی را نسبت به دیگر نژادهای موجود در منطقه یا جهان نشان می دهند و در رویدادهای مانند تجاوز به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، فاجعه منا و کشته شدن صدها ایرانی و در مسابقات فوتبال ملی خود را بروز می دهد. باید خاطر نشان شاخت پدیده نژادپرستی امری مذموم است که سازمان ها و نهادهای بین المللی با آن مبارزه می کنند و شاهد آن هستیم که حتی شعارهای نژادی در برخی از مسابقات ورزشی باعث جریمه های بسیار سنگینی نیز شده است.
افکار و ادبیات نژادپرستی در برخی حوادث بروز بیشتری پیدا می کنند و حتی برخی از افرادی که به این اندیشه ها تمایلی ندارند، براثر جو به وجود آمده همراه موج می شوند و برای چندصباحی این پدیده در کشور غالب شده و ممکن است برخی از شخصیت ها و مسئولان نیز اسیر چنین شرایطی شوند. نمونه بارز آن ادبیات سخیفی بود که اکبر عبدی، بازیگر سینما و تلویزیون، در شماتت رفتار سعودی ها، در قبال اعراب به کار برد که نقدهای بسیاری را نیز به دنبال داشت. این بازیگر در یک برنامه زنده تلویزیونی در نقل خاطره ای از سفر به مکه، اصطلاح بسیار زشتی را به کار برد که تا به حال از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شنیده نشده بود.
در نقد چنین پدیده ای در میان ایرانیان باید گفت، کسانی که به نژاد آریایی یا ایرانی دامن می زنند به تاریخ کهن استناد می کنند و عنوان می دارند، ایران پیش از حمله اعراب در اوج اقتدار و قدرت امپراطوری جهانی قرار داشت که با هجوم اعراب، نقطه سقوط نژاد آریایی آغاز شد. آنها اختلاط نژادی و حکمفرما شدن فرهنگ عربی را در ایران، نشانی از انحطاط تاریخی می دانند و خروج از این انحطاط را تنها در پاکسازی نژادی و فرهنگی می دانند. حتی در پیشبرد چنین فضایی، دست به انحراف تاریخ و جعل سازی های می زنند که در هیچ جای تاریخ عنوان نشده ولی به دلیل جذابیت ملی گرایانه، مورد استقبال و حتی استناد قرار می گیرند.
پنج شنبه شب رامبد جوان در برنامه خندوانه میزبان شهروندان سیستانی بود. برنامه ای که همچون برنامه های دیگر خندوانه با ساختاری متفاوت به روی آنتن رفت. نکاتی از این برنامه را می توان مورد توجه قرار داد که در ادامه ذکر خواهد شد:
1- توجه رامبد جوان و مجموعه برنامه خندوانه حتی نسبت به پوشش و همراه شدن با آنها حرکتی است که شاید در این برنامه بارها دیده شده و در برنامه دیگر کمتر توجهی به آن شده است.موضوعی که از نظر روانی شاید بیشترین میزان محبت و نوع دوستی را درفرد ایجاد نماید.
2- توجه به موضوع وحدت خصوصاً در این سالهایی که تحولات عظیمی در منطقه در حال وقوع می باشد به نظر می رسد از هر موضوعی اهمیت بیشتری دارد. در این بین بی توجهی و اهمال دراین موضوع اشکالات جدی و حتی نسل کشی را در کشورهای منطقه به وجود آورده است. در عین حال لزوم وحدت رمز بقا و پیشرفت در شرایط کنونی است تا زیر پرچم اسلام بتوان در برابر مشکلات و تهدیدها مقابله کرد. اتفاقی که گردانندگان و اتاق فکر خندوانه با تیزبینی به آن توجه نمودند و اختلافات شیعه و سنی را با ایجاد محیطی صمیمی و متفاوت خنثی کرد.
3- در شرایطی که هنوز جمع زیادی از مسلمانان و مردم عزیز کشورمان داغدار جانباختگان حادثه منا هستند و این موضوع شاید بهانه ای را برای عده ای به منظور تفکیک هایی همچون شیعه و سنی، عرب و عجم و هرگونه فرقه دیگر ایجاد کرده باشد، برنامه شب گذشته خندوانه بار دیگر بر طبل اتحاد و برادری کوبید. بدین معنا که لزوم داشتن جهانبینی به وسعت عالم و به دور از کینه توزی های بدون تدبیر تنگناهای فرهنگی و اجتماعی را برایمان رقم خواهد زد.
4- برنامه آن شب خندوانه پیام جدیدی را نیز برای مخاطب داشت. رسانه های معاند همچون هر زمان دیگر از آب گل آلودی که برایشان ایجاد شده بود ماهیگیری نمودند و برخی از آنها فضا را برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی نیز مهیا دیدند. در اینکه مسببین فاجعه منا باید مجازات شوند شکی نیست. اما نباید فراموش شود که جنایات و بی تدبیری های آل سعود، آل خلیفه و دیگر حکام، در هر کجای عالم که باشند نمی تواند اختلاف بین عرب و عجم، شیعه و سنی را نیز القا نماید.
5- در کشور ما ایران هموطنان عرب زبان در کنار فارس زبان، شیعه و سنی در کنار هم زندگی می کنند. اما آنچه اهمیت دارد اعتلای اسلام و سربلندی آن در جهان می باشد. چه فارس باشد چه عرب. چه شیعه باشد و چه سنی. خندوانه با درایت نسبت به این موضوع اشاره کرد و کلیه اقوام کشور و مسلمانان را به همدلی و یکرنگی دعوت نمود. اتفاقی که در شبکه های اجتماعی با تقدیر فراوان عموم مردم همراه شد.
به راحتی می توان به این نتیجه رسید که جای خالی چنین برنامه هایی چه در فضای رسانه ملی و چه در سایر نهادهایی که به نوعی با موضوعات فرهنگی عجین هستند به چشم می خورد. توجه ویژه به موضوع اتحاد بین مسلمانان امروز فراتر از یک موضوع احساسی و اجتماعی است. اتحاد بین مسلمین در کنار محسنات فراوانی که دارد به عنوان یک وظیفه شرعی بر دوش متولیان فرهنگ و تمامی مسلمانان سنگینی می کند.
چقد طول ميکشه تا اين فقر تموم شه بابا ؟ *
چهل روز پسرم * يعني بعد چهل روز پولدار ميشيم بابا ؟ *
نه پسرم نه بهش عادت مي کنيم
… مردي از خدا دو چيز خواست…
يک گل و يک پروانه…
اما چيزي که به دست آورد يک کاکتوس و يک کرم بود.
غمگين شد.با خود انديشيد شايد خداوند من را دوست ندارد
و به من توجهي ندارد چند روز گذشت.
از آن کاکتوس پر از خار گلي زيبا روييده شد
و آن کرم تبديل به پروانه اي زيباشد.
اگر چيزي از خدا خواستيد و چيز ديگري دريافت کرديد به او اعتماد کنيد.
خارهاي امروز گلهاي فردايند
ما غایبیم…
در کتاب “امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی” آمده است:
عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟
بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچهای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور میکنند.
بچه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود و وقتی متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاعهای دنیا شدهاند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند.
امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشتهایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.
برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص