حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


س) درباره ی سفیانی مطالب زیادی می شنویم، آیا توضیحی برای این تفکّر یا اسم وجود دارد؟
ج) تنها منابعی که به این موضوع پرداخته اند، منابع امامیّه است و اثری از آن در هیچ یک از منابع اوّلیه ی اهل سنّت وجود ندارد و شاید این بایکوت برای خنثی کردن نگاه ها نسبت به تفکّر دجّال باشد که منابع اهل سنّت به آن موضوع نپرداخته اند یا اینکه برای خباثت زدایی های خاص باشد که به زودی به آن اشاره خواهد شد.
امّا سخن از آن در منابع امامیّه بسیار است؛ امّا به اندازه ی کثرت اخبار دجّال در منابع اهل سنّت نیست و به همین اندازه خالی از نسبت دادن کارهای اعجازآمیز به سفیانی است. در ادامه خواهیم دید مهم ترین اعتراض وارد بر اخبار دجّال، نبود امکان صدور معجزه از افراد فرومایه و منحرف است.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که:
«پدرم امام محمّد باقر (علیه السلام) فرمودند:
«خُرُوجُ السُّفیِانِیِّ مِنَ المَحتُوم؛ (1) خروج سفیانی حتمی و قطعی است.»
در خبر دیگری از امیرالمومنین (علیه السلام) آمده است که فرمودند:
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«قَبلَ قِیَامِ القَائِمِ خَمسُ عَلَامَاتٍ مَحتُومَاتٍ الیَمَانِیُّ وَ السُّفیَانِیُّ وَ الصَّیحَة وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّکِیَّة وَ الخَسفُ بِالبَیدَاء؛ (2)
… قبل از قیام حضرت مهدی (علیه السلام)، خروج سفیانی قطعاً روی خواهد داد.»
و صدوق در کتاب «کمال الدّین و تمام النّعمه»، خبر اخیر را ذکر کرده است.
در خبر دیگری از ابی عبدالله (علیه السلام) آمده است که فرمودند:
«إِنَّ أمرَ السُّفیَانِیِّ مِنَ الأمرِ المَحتُومِ؛
موضوع سفیانی از امور حتمی است.»
و در خبر دیگری از ایشان نقل شده است که پنج علامت حتمی قبل از قیام قائم (علیه السلام) وجود دارد:
یمانی و سفیانی و …
نعمانی در کتاب «غیبت» خود از ابی عبدالله (علیه السلام) نقل کرده است که فرمودند: «ظهور قائم را پنج علامت است: سفیانی (3) و …»
و از ایشان نقل کرده است که راوی گفت:
به او گفتم: آیا نشانه ای قبل از این رویداد (ظهور قائم) وجود دارد؟ فرمودند: «آری.» پرسیدم: آن نشانه چیست؟ فرمودند:
«إِذَا اختَلَفَ وُلدُ العَبَّاسِ وَ وَهَی سُلطَانُهُم وَ طَمِعَ فیهم من لم یکُن یَطمَعُ وَ خَلَعَتِ العَرَبُ أعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ کُلُّ ذِی صِیصیَة صِیصِیَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفیَانِیُّ وَ أقبَلَ الیَمَانِیُّ وَ تَحَرَّکَ الحَسَنِیُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الامرِ مِنَ المَدِینَة إِلَی مَکَّة بِتُراثِ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قُلتُ وَ مَا تُرَاثُ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقَالَ سَیفُهُ وَ دِرعُهُ وَ عِمَامَتُهُ وَ بُردُهُ وَ رَایَتُهُ وَ قَضِیبُهُ وَ فَرَسُهُ وَ لَأمَتُهُ وَ سَرجُه؛
هنگامی که فرزندان عبّاس اختلاف کنند و پایه های حکومتشان سست شود و طمع در آنان بندد، کسی که طمع نمی کرد و عرب عنان گسیخته شود و هر کس که وسیله ی دفاع دارد، آن را بر افرازد (و از آن استفاده کند) و سفیانی ظاهر شود و یمانی روی آورد و حسنی حرکت کند. آن وقت صاحب این امر با ارثیه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از مدینه به سوی مکّه خروج خواهد کرد.»
عرض کردم: ارثیه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیست؟ فرمودند: «شمشیر، زره، عمّامه، عبای پشیمن، پرچم، عصای، اسب، آلات جنگی و زین ایشان.»
حدیث دیگری از قول امام مهدی (علیه السلام) وجود دارد که سمری آن را استخراج کرده و در این حدیث امام (علیه السلام) فرمودند:
«فَمَنِ ادَّعَی المُشَاهَدَة قَبلَ خُرُوجِ السُّفیِانِیِّ وَ الصَّیحَة فَهُوَ کَذَّابٌ مُفتَر؛ (4)
هر کس قبل از خروج سفیانی و صحیه ی آسمانی مدّعی مشاهده شود افترازننده ای دروغگوست.»
از این نوع روایات بسیار است و همین مقدار برای اثبات تاریخی آن کفایت می کند و با وجود این، ناچار از التزام به وجود سفیانی به صورت اجمالی می باشیم. (5)
پینوشتها:
1. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 371.
2. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 650.
3. غیبت نعمانی، ص 32.
4. الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 478.
5. نک: تاریخ الغیبة الکبری.
منبع مقاله :
کامل، حیدر؛ (1391)، دجال آخرالزمان، تهران: موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)، چاپ اول
توجه به مسائل خرد در عين ديد کلان داشت
توجه به مسائل جزئي تحت امر در عين داشتن يک ديد کلان نسبت به امور يکي ديگر از صفات حاج حسين بود. در خلال عمليات کربلاي 5 ايشان را به خط مقدم مي بردم. در مسير جنازه يک شهيد را مشاهده کرديم. حسين گفت:” سريع به تعاون لشکر بگو براي بردن جنازه اقدام شود.” ايشان در خط مقدم پس از گفتگو با فرمانده خط و بررسي اوضاع، با نيروهاي بسيجي مستقر در خط نيز گفتگو کرد و از هر يک پرسيد وظيفه آنها چيست و در صورت پاتک دشمن چگونه مي جنگند. يکي از اين نيروها امدادگر بود. حاج حسين به او گفت:” اگر زخمي نداشتي و دشمن هم به خط نزديک شده بود چه مي کني؟” او هم جواب داد:” با همين نارنجکها با آنها مي جنگم.” حسين به او گفت:” مي تواني نشان بدهي، آن بسيجي هم يکي از نارنجکها را به سمت دشمن پرتاب کرد. حاج حسين از آمادگي و جسارت نيروها لذت برد و نيروهاي بسجي نيز از حضور فرمانده لشکر در خط مقدم ، تواضع و توجه او نسبت به خودشان خوشحال شدند.
اگر همه يک هدف اساسي و آن حفظ ارزشهاي انقلاب اسلامي و ارتقاء کشور در عرصه هاي مختلف را مد نظر قرار دهند و با ديدي کلان و همه جانبه به اوضاع نگاه کنند و از برداشتها و رفتارهاي تنگ صنفي و جناحي خارج شوند، مسلما کاستي ها و مشکلات با کمک يکديگر سريعتر حل مي شود.
يکي از دوستان تعريف مي کرد حاج حسين به نحوه تغذيه نيروها به ويژه درخلال عمليات و در خط مقدم توجه خاصي داشت. بر همين اساس تدارکات لشکر برنامه ريزي قوي اي در اين زمينه داشت. خود من بارها شاهد بودم که مسئولين پشتيباني لشکر به ويژه برادر شريفي مسئول تدارکات لشکر خود با اولين ماشينهاي تدارکاتي وارد خط مقدم مي شد. اين امر باعث شده بود لشکر 14 در بيشتر اوقات سه نوع غدا براي نيروها طبخ نمايد. مثلا براي نيروهاي مستقر در خط مقدم يک نوع، براي نيروهاي مستقر در منطقه اي عملياتي نوعي ديگر و براي نيروهاي مستقر در عقبه لشکر غذاي متفاوت تهيه مي کرد.
يکي از دوستان تعريف مي کرد نيروهاي مستقر در خط مقدم در جاده خندق (يکي از دشوارترين خطهاي عملياتي) با بي آبي مواجه شده بودند. وضعيت اين نقطه از خط به نحوي بود که ارسال اقلام تدارکاتي و حتي تردد افراد و جابجايي نيروها تنها در شب انجام مي شد و در خلال روز هرگونه رفت و آمد بسيار خطرناک بود. حاج حسين به محض شنيدن بي آبي بچه ها خود شخصا بدون اينکه به کسي چيزي بگويد به همراه يکي از نيروها يک بشکه آب به آن نقطه برده بود. اين اقدام باعث افزايش روحيه رزمندگان لشکر و جسارت آنها در اين نقطه حساس پدافندي شده بود.
انسانها در زندگي شخصي و اجتماعي خود با مسائل بزرگ وکوچک درگير مي باشند. غافل شدن از هر کدام از اين جبنه ها هزينه هاي خود را دارد. در امر مملکت داري مسئولين و مديران بايد در عين اينکه مسائل کلان کشور و برنامه هاي عديده و درازمدت را دنبال مي نمايند بايد به مسائل خرد و روزمره مردم و امور جزئي کشور نيز توجه لازم داشته باشند. اين امر نيازمند ديد و درايتي قوي و دقيق دارد.
وظيفه شناسي و ديد کلان داشتن
در خلال عمليات کربلاي 5 قرارگاه با حاج حسين خرازي تماس گرفته بود و در خصوص عدم استقرار نيرو در برخي نقاط حوالي خط مقدم در محدوده لشکر 14 گزارش داده بود. حاج حسين به من و يکي از نيروهاي اطلاعات عمليات لشگر دستور داد سريع اوضاع را در خط بررسي و در صورت صحت گزارش قرارگاه، يک گروهان نيرو عازم خط شود. پس از بازديد از خط متوجه شديم که هيچ فاصله اي ميان نيروهاي لشکر 14 وجود ندارد و مشکل مربوط به يکي از يگانهاي همجوار مي باشد. وقتي به حاج حسين گزارش بازديد را داديم. با حالت خاصي برگشت و به ما گفت:” در جبهه خط لشکر 14 يا لشکر ديگر نداريم، همه اين خط متعلق به اسلام است. سريع يک گروهان نيرو در همان نقطه مستقر نماييد.” حاج حسين بلافاصله پس از دستور فوق و استقرار نيروها در خط با قرارگاه نيز تماس گرفت و گزارش اوضاع را داد و خواست تا يگان مربوطه نيز وظيفه خود را انجام دهد.
تقسيم وظايف و ايجاد حدود و اختيارات در عرصه مسائل اجتماعي به ويژه در امر مملکت داري امري لازم مي باشد. ليکن اگر همه يک هدف اساسي و آن حفظ ارزشهاي انقلاب اسلامي و ارتقاء کشور در عرصه هاي مختلف را مد نظر قرار دهند و با ديدي کلان و همه جانبه به اوضاع نگاه کنند و از برداشتها و رفتارهاي تنگ صنفي و جناحي خارج شوند، مسلما کاستي ها و مشکلات با کمک يکديگر سريعتر حل مي شود. بايستي درک کنيم تلاش براي انداختن تقصيرات به گردن ديگران و انحصار کردن موفقيتها و پيشرفتها نزد خودمان نه تنها باعث ايجاد بدبيني و از بين رفتن همدلي مي شود، بلکه مغاير با رقابتهاي سالم و مصالح نظام و ملت مي باشد. اگر همانند بسيجيان و رزمندگان اقداماتمان براي خدا باشد و پاداش را هم از او ببينيم، بسياري از اين خصلتها ناپسند کنار خواهد رفت.
دوري از هرگونه حب مقام و پست
يکي از صفات بارز شهيد خرازي بي اعتنايي وي به امور دنيا و موقعيت و مقام داشتن بود. پذيرش فرماندهي لشکر 14 را نيز تنها به دليل يک وظيفه قبول کرده بود. در خلال عمليات کربلاي 5 در سنگري در نزديک خط مقدم بوديم. فشار دشمن بسيار زياد بود. هر لحظه خبر شهادت نيروها و برخي فرماندهان را به حاج حسين مي دادند. حاج حسين شروع به خواندن بخشي از خطبه حضرت علي (علیه السلام) در خصوص مالک اشتر نمود و پس از لحظه اي با ياد عزيزان از دست رفته و بغضي در گلو گفت:” کجايند دوستداران پست و مقام که اين لحظات سخت را ببينند.”
يکي از دلايل موفقيت در دفاع مقدس، نوع نگاه فرماندهان جنگ به موقعيتها پستهاي فرماندهي بود. آنها حتي الامکان از پذيرفتن مقام خودداري مي کردند و در صورتي که توان آن را نداشتند به هيچ عنوان زير بار آن نمي رفتند و پذيرفتن آنرا تنها با معيار کارايي و به عنوان وظيفه قبول مي کردند و در صورتي که فردي را بهتر و کاراتر از خود مي ديدند حتما مقام خود را واگذار مي نمودند. اين روحيه و رفتار باعث افزايش کارايي سپاه اسلام و عنايت خدا به آنها در جنگ با صدام شد. در صورتي که اين روحيه و معيارهاي واقعي بر مبناي سلامت نفس و کارايي و تجربه افراد ملاک اداره کشور قرار گيرد ميزان توانمندي هاي نظام و اعتماد مردم به آن زيادتر خواهد شد. به راستي هر کدام از ما که موقعيت يا مقامي را در هر سطحي در اختيارگرفته ايم چقدر لياقت آن را داريم و چقدر حق آن را ادا مي کنيم. بدانيم براي همه اين موقعيتها روزي پاسخگو مي باشيم که جبران آن امکان پذير نيست.
جذبه و قاطعيت مديريتي
حاج حسين در عين اينکه متخلق به اخلاق اسلامي و داراي روحيه اي لطيف و حساسي بود، در خلال امور اجرايي به ويژه در هنگام عمليات از مديريت قوي و جذبه بالايي برخوردار بود. اين امر به نحوي بود که همه فرماندهان و مسئولين لشکر بدون استثناء از دستورات ايشان در هر شرايطي پيروي مي کردند و اين تنها به خاطر سلسله مراتب نبود بلکه نشانه اي از اعتقاد قلبي آنها نسبت به تجربه و قابليت حاج حسين و در عين حال عشق و علاقه آنها نسبت به ايشان بود. در واقع حاج حسين داراي جذبه اي بسيار بالا و مثبت بود. عشق و علاقه نيروهاي لشکر به حاج حسين به حدي بود که هيچ کس از برخوردهاي موردي ايشان نه تنها ناراحت نمي شد، بلکه آنرا نوعي توجه حاج حسين به خود مي دانست. حتي فرماندهان لشکرهاي ديگر و حتي فرماندهان مافوق حاج حسين در برخي اوقات نظرات ايشان را از دريچه يک دستور ملاحظه مي کردند. صبح روز عمليات کربلاي 5 فرماندهان برخي لشکرها از جمله برادر قاليباف فرمانده وقت لشکر 5 نصر به همراه فرمانده قرارگاه قدس برادر عزيز جعفري در سنگر شهيد خرازي در حال بررسي اوضاع منطقه عملياتي بودند. در عمده مباحث نظرات حاج حسين مورد توجه و مبناي تصميم گيري اين فرماندهان بود.
با توجه به قاطعيت فرماندهان جنگ بايد بدانيم که مديريت کارا بر اساس اصولي چون تجربه، علم و دانش، روابط صحيح انساني و ويژگي هاي شخصيتي افراد شکل مي گيرد. در اين ميان در صورتي که متغيرهاي ديگري چون خلوص نيت و دلسوزي و اعتقادات ديني به آن افزوده شود ميزان کارايي اين مديران افزايش خواهد يافت. مجموعه اين شرايط مي تواند ميزان تاثير گذاري آنها در امور اجرايي را حتي فراتر از حوزه مسئوليت، حدود اختيارات آنها را بالا ببرد. در اين شرايط نهادها و حوزه هاي ديگر با درک اين قابليتها و اخلاص مسلما براي مصالح حوزه وظايف خود به نظرات اين افراد توجه مي نمايند. تحقق اين شرايط نيازمند صعه صدر، درک بالا و وجود نوعي تفاهم و احساس مشترک نسبت به اهداف و وظايف سازماني است. اين موضوعي است که بايد سرمشق تمام مسئولين و مديران نظام قرار داشته باشد. مصداق واقعي و الگوي عملي چنين مفاهيمي رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس هستند
عملیات «والفجر 4» شاهد رشادتهای شهید باکری و شهید خرازی بود؛ شهید حاج حسین خرازی در آبان 1362 بعد از این عملیات پیروزمندانه در بین رزمندگان سخنرانی کرد که بعد از 27 سال این سخنرانی منتشر میشود.
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلات و السلام علی سیدنا ابی القاسم محمد(ص) و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. قال الله الحکیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه.
با درود و سلام بر امام زمان (عج)، نائب بر حقش حضرت امام و شهدای تاریخ اسلام به ویژه شهدای عملیات «والفجر2»، «والفجر3»، برادر شهید حجت الاسلام ردانی پور، برادران شهید دیگر و به ویژه شهادت برادر عزیز، مسئول اطلاعات عملیات لشکر امام حسین (ع) سید مصطفی حسن زاده و برادر مهدی جمشیدی و کلیه معلولین و مجروحین این جنگ تحمیلی (برای شادی ارواح همگی شهدا صلوات).
بحمدلله جلسه خیلی خوبی برای بزرگداشت و ختم شهدای عزیز برپا شده و معنویت پرباری در این جلسه مشاهده میشود که انگیزههای قیام امام حسین (ع) را ما در این جلسه و در این شهادتها میگوییم.
«برخی از مؤمنان، بزرگمردان و رادمردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند و بر سر این وفا و عهد شهید شدند».
* هدف از خلقت در سخنرانی شهید خرازی
در نظام خلقت هیچ چیز بدون حکمت نیافریده شده و هدف از خلقت «و ما خلقت الجن و الانس، الا لیعبدوا» فقط عبادت، کمال انسانیت و رسیدن به خدا مطرح است و هر پدیدهای در نظام خلقت غایت و آخری دارد و انسان هم یکی از این پدیدههای خلقت هست که برای آن یک غایت و یک هدفی در نظر گرفته شده است. اگر چه برای این اهداف، خداوند تبارک و تعالی، برای تحقق دادن آنها سزاوارتر است، لیکن به سبب بعضی از حکمتها و آزمایشها، این را به دست خلیفه روی زمین، یعنی انسان نهاد؛ شهدا در این صحنه و در این میدان، بهترین الگوها و بهترین علامتهای راه و نمونههائی هستند که این اهداف را در جامعه پیاده میکنند و با شهادت خودشان گواه میگیرند؛ خدا آنها را بر ما گواه میگیرد «یتخذ منکم شهداء» و در این صحنه آزمایش که انسانها در نظام اسلام مطرح است، این است که صبر داشته باشیم و خداوند میفرماید «ام حسبت من تدخل الجنت» آیا شما گمان میکنید که بیهوده به بهشت میروید در صورتی که این چنین نیست، اینطور نیست، بهشت عاجین و مخلوط شده با صبر «الجنت حُفَت بمکاره» بهشت خوابیده شده، نهاده شده در بین مشکلات و انسانی که میخواهد به این بهشت برسد، باید صبر کند و به مقام صبر و صابری برسد، خداوند در معیت صابران است و صابران در معیت خدا هستند.
* در هر شهیدی خصیصهای است که میتواند هدایتگر باشد
هدف بیشتر این شهادتها تربیت ما انسانهای خاکی است؛ اگر خوب دقت کنیم در این شهادتها میبینیم برای ما تربیتهائی است که باید بیشتر به آن توجه کنیم؛ در هر شهیدی یک خصیصهای است، یک اخلاق پسندیدهای است که اگر ما به آن تأسی کنیم، برای هدایت ما میتواند رهنمون و هدایتگر باشد و خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که در جامعه ما شهدائی میگیرد و ما را به این شهدا، به مقام اخلاق این شهدا توجه میدهد، که ما هم این چنین باشیم و خداوند در این خلقت انسانهایی را خلق میکند، انسانهایی را انتخاب میکند که بیشتر دوستشان داشته باشد؛ « یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفاً کانهم بنیان مرصوص» و این شهدا و این برگزیدگان همگی و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص میشوند.
* چه بسیار کسانی که پس از شهادت بهشتی مظلوم، تربیت شدند
بالای هر برّی، برّی است و آن جهاد فیسبیلالله است و سپس شهادت فیسبیلالله؛ جهاد بابی است که به ما حیات میدهد، به ما زندگی میدهد و ما را زنده نگه میدارد و حیات ما در جهاد است؛ اگر ما در شهادت این 72تن، که در رأس آنها، سالار شهیدان تاریخ اسلام، در زمان حال، حضرت آیت الله بهشتی را میبینیم، اینها برای ما حکمتها، تربیتها و درسهایی است، قبل از شهادت چقدر به شهید مظلوم دکتر بهشتی تهمت میبستند، ایشان را زیر سؤال میبردند، جملات خیلی هرزی به ایشان میگفتند و نسبتهای ناروا میدادند، ولیکن بعد از شهادت ایشان مردم به اخلاق، به بزرگ منشی این مرد، به فضائل اخلاقی و مقام علمی معنوی این شهید مظلوم پی بردند و چه بسیار تربیت شدند و چه بسیار راه خوبی را پیش گرفتند.
پس در همه این شهادتها، یک حکمت و یک هدفی است که ما اگر خوب به آن توجه کنیم، خوب به آن عمیق بشویم، میبینیم که آنها همه برای تربیت بشر، تزکیه بشر، تزکیه انسان و تربیت انسان بوجود آمده و خدا این کار را انجام میدهد و خدا انتخاب میکند، باذن الله.
* «شهید» اوج رهائی از وابستگیهاست
قرآن کریم میفرماید «ولا تحسبنّ الذین قتلوا فیسبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» مپندارید کسانی که در راه ما جهاد کردند و شهید شدند، مردهاند، اینها حیات دارند، با شهادت خودشان به ما حیات میدهند. میبینیم که اینطور هم هست، میبینیم که در جامعه اسلامی که ارزشهای انسانی و اسلامی برای ما اهمیت دارد و برای ما معیار است، این است که این انسانها آن طور که خدا آنها را برمیگزیند، برای ما هم الگو باشد.
درباره شهید صحبت زیاد هست، بزرگان ما، قرآن کریم، احادیث زیاد هست در فضیلت مجاهدان و شهدا، حتی در مقام شهید هست که در روز قیامت پیامبران هم برپا میشوند و میایستند به احترام شهدا و شهدا بدون جواب و سؤال میآیند؛ از جلوی همگی رد میشوند؛ اولین گروهی هستند که به بهشت خداوندی میرسند و در آنجا مقیم میشوند. اینها همگی در اثر پاسداری و جا پای انبیاء گذاشتن و در خط انبیاء حرکت کردن و خود را منطبق با قوانین و معیارهایی که آنها برای جامعه ما عرضه داشتند، میباشد.
فقط این فضیلت برای آنها است و شهدا چون که حق را تشخیص میدهند و برای اقامه حق خود را به کشتن میدهند، اینها شهیدند و به آنها شهید میگویند و شهدا الگوهای انسانیت و انسانهای وارستهای هستند که خودشان را از وابستگیها رهانیدهاند و کلمه زیبا برای این شهدا گفته شده که شهید اوج رهائی از وابستگیها است.
* شهید حسن زاده خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود
ما میبینیم آقای شهید سیدمصطفی حسن زاده یکی از این افرادی هستند که در این جرگه قرار گرفتهاند و ما باید به این شهید عزیز، این شهید بزرگوار تأسی بکنیم و ببینیم ایشان چرا شهید شد؛ ایشان چه کرده بود که به این مقام رسید؟
من موقعی که آقای حسنزاده شهید شد، به چند تا از برادران خوبمان که از نزدیکان هم هستیم، گفتم که خوب فکر کنید، بررسی کنید که چرا آقای حسنزاده شهید شد و چرا خدا ایشان را انتخاب کرد و آن قدری که میتوانیم جواب بدهیم همین که این انسان والا خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود، متصل به صفات الهی کرده بود، خودش را آماده کرده بود، یک انسان صابر و مجاهدی شد که خدا دید لیاقت شایستگی و انتخاب آن در این جامعه فعلی و در میان این برادران اطلاعات عملیات، که شبانه روز در این کوهها راه میروند و سنگهای سخت را زیر پای خودشان نرم کردند و دشمن را شناسائی کردند، آن را گواه میگیرد و خوب میتوانند برادران اطلاعات عملیات بفهمند که این برادر شهید و عزیز چه خصلتهای اخلاقی خوبی داشت.
*شهید حسنزاده به تنهایی یک لشکر بود
شهید حسن زاده یکی از افراد فداکار، شجاع و مدیر ما بود که شهید شد؛ او به تنهائی یک لشکر بود و ما شاید نسبت به این برادر ظلم کرده باشیم و در محضر شما برادران عزیز، خداوند تبارک و تعالی و این شهید ارجمند که الان حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ما هست، باذن الله طلب بخشش و آمرزش میکنیم و از آن میخواهیم که برای ما شفاعت بکند.
از بزرگ مردی و ایثارگری این برادر همین قدر بس که به تنهائی آمد در این منطقهای، که عرض منطقهای که باید شناسائی میکرد، بیش از 60 کیلومتر بود و ما از دشمن هیچ شناسائی نداشتیم، ایشان قبول کرد، رفت و اطلاعات را سازمان داد، تقسیم کرد، محور کرد و شروع به شناسائی کردند و با تجربه و قدمتی هم که در طول جنگ داشت و ما هم آن را میشناختیم، ایشان شروع به شناسائی کرد و منطقه را آماده کرد، دشمن خدا را شناسائی کرد و چه خوب منطقه را آراست، و از زیاد کار کردن و خوب کار کردنش، شهادتش گواه است.
آقای حسن زاده را ما از عملیات طریق القدس که ایشان فرمانده یکی از گردانهایی بود که با خود ما و گردان شهید جولایی و گردان آن برادرمان آقای خانی که از بچههای مشهد هست زخمی شد در آن علمیات، دو سه گردانی که یکی از برادران بودند آقای احمدی توپخانه، طلبه هم هست، آن عملیات بود، محوری را بایدبرای عملیات میرفت که پشت دشمن را در چزابه ببندد، آقای حسن زاده را تقریباً یک روز قبل از عملیات به ما دادند و ما با ایشان صحبت کردیم و مسائل عملیات را با او در میان گذاشتیم و ایشان از پشت بستان که میشود شمال بستان، رملها را به طول 17 کیلومتر و به عمق 10 کیلومتر پیاده همان روز با نیروها آمد و نزدیکهای مغرب بیش از 7 ساعت راه رفته بود و شب هم باید 4ـ 3 ساعت دیگر راه میرفت، رفتند و به چزابه رسیدند، البته رسیدن این گردانها به چزابه ماجراها و حوادث زیادی دارد.
در اینجا معترفم و خدا را شاهد میگیرم تحت تأثیر زحمات این برادر شهید قرار گرفته بودم، رویم نمیشد که از ایشان سؤال کنم و حتی در زمان شهادتش، قبل از شهادتش از او بیایم و سؤال کنم.
یک نامهای برداشتم نوشتم و آن احساساتی که داشتم در نامه آوردم و گفتم خلاصه من را میبخشید، انشاءالله ما را حلال کنید، در سی ام ماه نوشتم، در 29شهریور بود یا30 و متقابلاً این برادر برای ما یک نامه نوشت که به شما بگویم جداً از قوت ایمان، روح بزرگ و سعه صدری که این برادر داشت و همه کارها را به شما برادران عزیزی که بیشتر از واحد اطلاعات عملیات هستید، میسپارم و نامه اش الان پیش من است.
* شهدا در زمین گمنام و در آسمان با عظمت هستند
به هر جهت اسلام و تاریخ، فداکاری این شهدای بزرگ را از یاد نخواهد برد، اگر چه این شهدا، کما اینکه امام هم فرمودند در روی زمین گمنام هستند ولیکن در آسمانها اینها کرامت دارند و عظمت. یاد، انسانیت و کارشان در آسمانها و پیش خداست.
بدانیم که ما باید در این مصیبتها به خدا رو بیاوریم و بگوئیم «انا لله و انا الیه راجعون»، این آیهای است که خداوند میفرماید «و اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون»، این را همه باید بگوئیم که اساس ایدئولوژی ما بر اساس همین آیه پایهریزی شده و اساس جنگ ما هم بر همین اساس، یعنی ما در جهان مطرح میکنیم که فرمانده اصلی و قدرت اصلی خداست «انا لله و لا الله الا الله» همان که بگوئیم «قالوا لا اله الا الله»، باید لا اله الا الله بشویم، نه حتی بگوئیم بشویم و بسازیم.
* اگر در جهاد سستی کنیم ضعیفها قوی میشوند
سر ِجنگ ما از همین جاست، که بگوئیم طاغوتها نباشند، کافران نباشند، ملحدین نباشند و از همین جا درگیری ما با شیطان بزرگ که آمریکاست شروع میشود و ما حیات خودمان را فقط در این جنگ «و عصی تکرحوا شیئاً و هو خیر لکم» و جداً همین طور است.
ما یک نمونهاش را که در نهج البلاغه حضرت علی به بررسی گذاشته، میبینیم که اگر ما در کار این جهاد سستی کنیم، باعث میشود که ضعیفها قوی بشوند، این را هم میتوانیم منفی تعبیر کنیم، هم مثبت؛ هم میتوانیم بگوئیم که کویتی که الان میآید و میگوید ما مجبوریم به عراق کمک کنیم و رئیس جمهور و اعضای دولت ما با هم مشورت میکنند و میبینند که بهترین موقع است که به این سفیر کویت تو دهنی بزنند و درسی بشود برای این سفیر و همانهایی که میبینیم فرانسه میخواهد عراق کافری که ریگان را پشتیبانی میکند و احتیاط عراق است، میخواهند هواپیمای سوپر اتاندارد بدهند که تأسیسات نفتی ما را بزنند و امام هم میبینیم که خوب دقیقاً موضع گیری میکنند و میگویند اگر این هواپیماها به عراق داده بشود، ما میآئیم چکار میکنیم، میآئیم تنگه هرمز را میبندیم و نفت را بر روی اروپا میبندیم، امام خیلی پا را فراتر میگذارند. آن قوه ایمان، اراده و تصمیمی که همهاش ناشی از اسلام و ایمان است و این مطلب را میگوید که همگی این تصمیمها و این ارادهها در اثر این پایمردیها، زحمات و شهادتهایی است که تا به حال برای اسلام داده شده است.
* چتر حفاظتی خدا همیشه بالای سر ماست
در عملیات پریشبی که در اینجا انجام گرفت و بحمدلله یک معجزهای انجام گرفت و جداً ما آن چتر حفاظتی خدا و این لطف همیشگی خدا را و این فضل دائمی خدا را همیشه بالای سر خودمان میبینیم و در زندگی خودمان احساس میکنیم. پریشب دشمن که احساس خطر کرده و دیده بود که این ارتفاعات سورن، خیلی مهم است، راهنمای صعب العبور هم زیاد در این ارتفاع دارد و ما هم نیرو نداریم، آمد و از همان ابتدا خودش را آماده کرد، با هلیکوپتر و پیاده از زمین آمد و ارتفاعات را گرفت و چقدر حساب شده حتی دیدهبانی با توپخانه و بیسیم و تلفن سیم کشیده بودند و نیروهای آمادهای که از قبل تهیه کرده بودند، آتشهایی که از قبل تهیه کرده بودند آمد و قصد گرفتن این ارتفاعات صعبالعبور، مهم، حیاتی و مؤثر را داشت، مؤثر از این جهت که اگر این ارتفاعات دست دشمن میماند، تمام این جادههایی که ما کشیده بودیم، این کارهایی که برادران کرده بودند، چه دایره اطلاعات و مهندسی جادههایی که کشیده شده بود و تمام پادگان مریوان، شهر مریوان، همه زیر تیر مستقیم عراق قرار میگرفت و دیگر ما اگر عملیات انجام نمیدادیم، خیلی سنگینتر و بهتر بود که با همت برادران اطلاعات و عملیات و آن هوشیاری و زیرکی که آقای حسن زاده داشت، همان موقع فهمیده بود دشمن میخواهد روی ارتفاعات بیاید و این آتشی که دارد روی اینجا ریخته میشود بدون دیدهبانی شده نیست و لذا نفوذ کرده و تا روی ارتفاعات سورن برود و آنجا را کنترل و هدایت کند، در بین راه شناسائی شده و توسط دشمن به شهادت میرسد؛ بعد میبینیم که چند تا از برادران اطلاعات که در حال شناسائی بودند با آن افراد دشمن درگیر میشوند و آقای طاهری چند نفر از آنها را اسیر میگیرد و میآورد و ما فهمیدیم که اینها قصد گرفتن این ارتفاعات را دارند و خوب خودمان را آماده کردیم و به برادر آقایی که توی چاله سبز بود، گفتیم بچههای طرح عملیات را آماده کند، آن هم هر چه فرمانده گروهان و گردان داشت و یک سری از بچههای اطلاعات و تخریب را آماده کرد و برادر شمالی از اطلاعات آمد، همین طور و با کمترین سلاح و تجهیزات رفتند و جداً بر انبوه دشمن که بیش از دو گردان - یک گردان در شب بود و یک گردان هم صبح زود آمده بود به ارتفاعات - درگیر شده بودند و دشمن را کوبیدند و از روی ارتفاعات پائین ریختند و دو تا اسیر دیگر هم گرفتند و باهم الحاق کردند و جداً این فضل خدا بود، که اگر این کار انجام نمیگرفت و اگر این سرعت عمل نبود، جداً یک فاجعه میشد و ما باید چقدر شهید میدادیم، تا آن ارتفاعات را دو هفته تسخیر کنیم با آن صخرهها و سنگین بودن و صعب العبور بودنش و برادران جداً همت کردند و رفتند و ارتفاع را تأمین کردند. اجرشان با خدا باشد و جداً این فداکاریها، این فدایی دادنها و این جانبازیها، چه از برادرانی که از اطلاعات شهید شدند، که دشمن از غیضش پس از اینکه ایشان به شهادت رسیده بود چند تا تیر خلاص هم به آن خالی کرده بود. البته آنها هم بیشترشان به سزای این تجاوز خودشان رسیدند.
* عزت ما در شهادتها و جراحتهاست
قرآن میگوید که این جنایتکاران را باید قصاص کرد «و لکم فی القصاص حیات» حالا این منظور 4 تا هروئینی یا 4 نفر منافق نیست؛نه، این یک آیه عامی است «و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب» ما باید از اینها قصاص بگیریم و در این قصاص برای ما حیات است، ما باید این آیه را نصب العین خودمان قرار بدهیم و از این شهادتها و از این جراحتها و مجروح دادنها نهراسیم که تکامل و حیات ما هم باز هم در همینها هست؛ عزت ما هم در همین شهادتها و جراحتهاست، ما هم به شهادت و هم به این جراحتها آزمایش میشویم و مؤمنین در این مرحله از آزمایش که میزان و گرایش به حق و صبرشان مشخص میشوند که چقدر اینها به حق، به خدا جداً وفادارند و گرایش دارند و همه ما در این منطقه خودشناسی و خداشناسی حتماً و حکماً به ضعفهائی که خودمان داریم، حتماً پی میبریم و چه خوب است که خودمان را اینجا وارسته کنیم؛ این اخلاق رذیله -که حالا من خودم را میگویم- اگر داشته باشیم بر اثر این برخوردها و این حوادث انشاءالله بتوانیم در جهت علاجش بر بیاییم و از خدا بخواهیم که یک شوق و یک ایمانی بدهد، که به آن برسیم. یک صلواتی بفرستید.
* از این شهادت ها درس بگیریم
ما از برادران عزیز اطلاعات و سایر برادران میخواهیم که از این شهادتها درس بگیریم و انشاءالله خسته نشویم و ببینیم که امام، آن پیرمرد، با آن بشاشیت، با آن سن زیادی هم که از امام عزیزمان رفته، به امام نگاه کنیم و ببینیم که امام اصلاً در رابطه با مسائل خم به ابرو نمیآورند و توکلمان به خداست و چون که ایمان به خدا و توکل بر خدا دارند. خداوند یک سکینه و یک آرامش خاصی که ناشی از ایمان است به امام داده و اگر ما بیاییم بعضی از آیتاللههای خودمان را ببینیم که در این سن هستند، حتی میخواهند مسائل فقهی و آن فتوا هائی که شاید قبلاً دادهاند و بدهند، دو مرتبه ازشان که سؤال میکنی، اینها روی کتاب نگاه میکنند و امام میبینیم بحمدلله در اثر آن ایمان قوی و آن خداشناسی که دارند، جوان مانده و صحبتهایشان را به همان بشاشیت بیان میکند؛ این است که ما احساس ضعف، خستگی بر خودمان ندهیم و انشاءالله همین طور که قبلاً به پیش میرفتیم، حالا خیلی آگاهتر، بیناتر با تجربهتر و با شهادتهایی هم که حالا پیش میآید، با درس بهش نگاه کنیم، توجه کنیم و همچنان به پیش برویم.
* از خدا میخواهیم که به ما صبر، اراده و ایمان بدهد
انشاءالله کار شناسائی این منطقه را که برادرمان آقای جعفری هم بهشان مسئولیت دادیم و گفتیم که پیگیر این خط عملیات باشند و انشاءالله کارهائی که برادرمان حسن زاده در ارتباط با اطلاعات انجام میداده، آنها را محکم دنبال بکند و آن سازمانی که در ارتباط با اطلاعات هست، آنها را انجام بدهد و برادران همانطور که با شهید حسن زاده کار میکردند، با برادرمان آقای جعفری کار کنند و انشاءالله دنبال کارها باشند، تبعیت خودشان را نشان بدهند که در قرآن هست «فمن یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا» کسانی که در معیت با خدا و رسول هستند، اطاعت بکنند، آنها حشرشان با یا مرگشان یا حیاتشان با خوبان، با شهداست، با صالحین است، با انبیاء و با صادقین است و بهترین رفقا را اینها دارند و اینها با این 4 دسته محشورند و رفیقند و این آیات صریح قرآن است.
من در اینجا همگی برادران را به خداوند بزرگ میسپارم و برای همگی شما و خود ما درخواست صبر، جداً این شهادتها برای ما مشکل است و برای ما که فعلاً در لشکر نوپا هستیم و به افراد با تجربه، قدیمی و کارائی زیاد، احتیاج داریم و جداً همین طور هست، مشکل است و از خدا میخواهیم که بهمان صبر و قوت تصمیم، اراده و ایمان بدهد.
انجام وظيفه از روي عشق و اخلاص
در اواخر مرحله اول عمليات کربلاي 5 بوديم. شرايط سختي بر گردانها و واحدهاي عملياتي لشکر تحميل شده بود و لازم بود که يک سازماندهي مجددي صورت پذيرد. در اين اثني ماموريت انجام عمليات دشواري براي تحکيم خط مقدم به لشکر واگذار شده بود. برخي از مسئولين لشکر اعتقاد داشتند با توجه به شرايط ويژه لشکر اين عمليات يا توسط يگانهاي ديگر انجام شود يا حداقل چند روز ديگر برگزار گردد. شهيد خرازي عليرغم علم بر اوضاع و درک مشکلات لشکر، به همه واحدها و گردان عملياتي (به فرماندهي حاج علي مزروعي) دستور آمادگي براي انجام عمليات را داده بود. صبح قبل از عمليات با شهيد خرازي عازم قرارگاه فرماندهي کل شديم. من در بيرون سنگر فرماندهي منتظر ايشان بودم که ديدم حاج حسين و آقا رحيم صفوي (فرمانده فعلي سپاه) از جلسه بيرون آمدند و با يکديگر مشغول صحبت شدند. آقا رحيم در يک لحظه به حاج حسين گفت شرايط لشکر را درک مي کنم ولي عمليات امشب را نه فقط به عنوان يک وظيفه بلکه بايستي از روي عشق بايد انجام دهي و راهي نيز غير از اين نداريم. حاج حسين پس از شنيدن اين مطلب (انجام وظيفه از روي عشق) سرش را لحظاتي پائين انداخت و بعد رو به من کرد و گفت برو به همه نيروها بگو براي انجام عمليات آماده باشند. بلافاصله عازم منطقه عملياتي شدم و به همه واحدها دستور حاج حسين ابلاغ شد. وقتي با شهيد علي مزروعي فرمانده گردان عملياتي مواجه شدم و دستور حاج حسين را به وي گفتم او نيز همان برخورد عاشقانه شهيد خرازي با دستور انجام داد.
اگرچه در جنگ ما درايت و برنامه ريزي دقيق وجود داشت، ولي با توجه به نابرابري امکانات و حمايت گسترده ارتجاع منطقه و استکبار جهاني از صدام موفقيت ما مديون رشادت، اعتقاد و توکل بر خدا، توسل به ائمه و انجام وظيفه از روي اخلاص و عشق بود. نهادينه کردن فرهنگ بسيجي و منش رزمندگان دفاع مقدس در تمام حوزه هاي اجتماعي به ويژه در سيستم دولتي وظيفه فردي و جمعي همه ما مي باشد.
روحيه و شجاعت بالا
يکي از صفات بارز شهيد خرازي شجاعت و روحيه بالاي او در هنگام عمليات بود. دقايقي قبل از شروع عمليات کربلاي 5 با حاج حسين وارد يکي از محورهاي عملياتي شديم. دو نفر از فرماندهان ديگر از جمله شهيد حاج احمد کاظمي فرمانده لشکر نجف اشرف و احتمالا حاج علي زاهدي فرمانده تيپ قمر بني هاشم (ع) نيز به وي ملحق شدند و با شروع عمليات و افزايش حجم آتش دشمن روحيه و جسارت اين فرماندهان بيشتر مي شد. گويي تناسبي ميان شرايط سخت و افزايش روحيه آنان وجود داشت. من خيلي نگران جان حاج حسين بودم. حسين مثل گوهري در لشکر بود که همه افراد به ويژه نيروهاي همکار وي نوعي وظيفه در قبال سلامتي و حفظ جان آن احساس مي کردند. عليرغم خطرات بالاي خطوط مقدم، فرماندهان ارشد سپاه اسلام از جمله شهيد خرازي در کليه عملياتها و شرايط سخت در خط مقدم با نيروهاي بسيجي همراه بودند، اين امر هم باعث شناخت و درک آنها از شرايط عمليات و هم باعث افزايش روحيه نيروهاي بسيجي مي شد.
لازم است مديران و مسئولين نظام در تمام شرايط به ويژه در شرايط سخت فعلي با روحيه و جسارتي همانند رزمندگان و درايتي واقع بينانه با حضور در ميان مردم و حوزه وظايفي خود امورمملکت را به پيش ببرند چراکه مقاومت همراه با عقلانيت و جسارت همراه با واقع گرايي ضامن پيشرفت ملتها بوده است.
جسارت و روحيه بالاي فرماندهان و نيروهاي رزمنده همراه با درايت و عقلانيت آنها باعث موفقيت ما در جنگ شد. حضور فرماندهان در خطوط مقدم باعث شناخت و درک بهتر آنها از اوضاع بود. لازم است مديران و مسئولين نظام در تمام شرايط به ويژه در شرايط سخت فعلي با روحيه و جسارتي همانند رزمندگان و درايتي واقع بينانه با حضور در ميان مردم و حوزه وظايفي خود امور مملکت را به پيش ببرند. تاريخ بشر نشان داده است مقاومت همراه با عقلانيت و جسارت همراه با واقع گرايي ضامن پيشرفت ملتها بوده است. رزمندگان و فرماندهان جنگ به خوبي توانسته بودند ميان اين عوامل رابطه منطقي و ارزشي برقرار نمايند.
اوج اخلاص و شکرگزاري
عمليات کربلاي 5 در يکي از سخت ترين مناطق عملياتي آغاز شد. بسياري از محورهاي عمليات در شب عمليات باز نشد و عملا طرحهاي اوليه با مشکلات عديده اي روبرو شده بود. يکي از دوستان اطلاعات عمليات تعريف مي کرد صبح روز اول عمليات با حاج حسين در حال بررسي شرايط منطقه عملياتي بوديم که به ما اطلاع دادند که يکي از محورهاي مهم با رشادت نيروهاي اسلام باز شد حاج حسين به محض شنيدن اين خبر بلافاصله سجاده خود را پهن و دو سجده شکر انجام داد.
يکي ديگر از دوستان طرح و عمليات لشکر مي گفت:” در حين درگيري شديد در حوالي نهر دوعيجي نيروهاي اسلام موفق به تصرف مواضع مستحکم دشمن شدند. حاج حسين که نزديک منطقه درگيري بود بلافاصله پس از اين خبر از پي ام پي فرماندهي خارج شد و دو سجده شکر انجام داد.”
سجده شکر سوم حاج حسين مربوط به چند ساعت قبل از شهادتش مي باشد. دشمن براي بازپس گيري مواضع از دست رفته خود در مرحله سوم عمليات کربلاي 5 فشار خيلي زيادي به رزمندگان اسلام وارد مي کرد. شرايط بسيار حساس بود. حتي دشمن شب نيز به پاتکهاي خود ادامه مي داد. از طرفي ديگر نيروهاي مهندسي رزمي تلاش زيادي را براي تحکيم مواضع رزمندگان انجام مي دادند. حاج حسين خرازي به دليل شرايط حساس خط يکي از مسئولين محورهاي خود (حاج حسين رضايي معروف به حاج حسين تانکي) را براي پيشبرد امور در خط مقدم اعزام کرده بود.
حاج حسين منشا کارهاي خير و نيک را تنها تلاشهاي شخصي نمي ديد بلکه آنها را عنايت حق مي دانست.
آن شب جلسه مهمي در مقر قرارگاه برگزار شده بود و شهيد خرازي حاج احمد موسوي مسئول اطلاعات عمليات لشکر را در مقر فرماندهي نزديک خط مقدم به جانشيني خود و براي هماهنگي گذارده بود. شرايط به حدي حساس بود که حاج حسين بارها از قرارگاه از طريق بي سيم جوياي شرايط مي شد. نيروهاي مهندسي لشکر در سخت ترين شرايط زير آتش شديد دشمن و فشار نيروهاي دشمن اقدام به ارسال امکانات و تحکيم خط نمودند. الحمدالله آن شب خط تثبيت شد و يکي از دغدغه هاي مهم عمليات برطرف شد. حاج حسين حدود ساعت 4 صبح بلافاصله بعداز جلسه قرارگاه وارد سنگر فرماندهي نزديک خط مقدم شد. حاج احمد موسوي مسئول اطلاعات عمليات گزارشي از اوضاع داد. حسين با شنيدن اين اخبار بسيار خوشحال شد و بلافاصله سجاده خود را که هميشه همراهش بود روي زمين سنگر پهن کرد و دو سجده شکر انجام داد. حسين ساعت 11 همان روز در بيرون اين سنگر دعوت حق را لبيک گفت و به آرزوي ديرينه خود رسيد.
شايد بتوان گفت، سجده هاي حسين بهترين آموزه فرهنگ بسيجي است که منشا کارهاي خير و نيک را تلاشهاي شخصي نمي بيند بلکه آنها را عنايت حق مي داند. يکي از مديران من بعد از جنگ در يکي از ادارات حرف جالبي زد. مي گفت برخي افراد 2 درصد کار مي کنند ولي به ميزان 100 درصد آنرا عرضه مي کنند، برخي نيز 100 درصد کار مي کنند ولي به اندازه 2 درصد هم کارهاي خود را عرضه نمي کنند. راستي ما به ميزاني که ادعا مي کنيم کار مي کنيم.؟ما همگي به ويژه مسئولين چقدر معتقد و ملتزم به اين فرهنگ هستيم. کاري کنيم که شرمنده اين عزيزان در آن دنيا نباشيم. بايد هميشه جمله شهيد والا مقام شهيد بهشتي در ذهنمان باشد که بهشت را بها دهند نه به بهانه. حاج حسين و شهيدان خوب معني اين جمله را درک کرده بودند.
برنامه ريزي و آمادگي براي کليه احتمالات
يکي از خصوصيات بارز شهيد خرازي برنامه ريزي و در نظر گرفتن کليه احتمالات به ويژه در هنگام عمليات ها بود. اين خصوصيت را مي توانستيم در هنگام توجيه فرماندهان لشکر قبل يا حين عملياتها بويژه عملياتهاي سختي چون کربلاي 4 و 5 مشاهده کنيم. به طور نمونه به يکي از اين موارد اشاره مي کنم. شب عمليات کربلاي 5 حاج حسين خرازي در حال توجيه نمودن حاج اسماعيل صادقي فرمانده گردان « يازهرا (سلام الله علیها )» بود. گردان يازهرا(سلام الله علیها) قرار بود اولين گرداني باشد که پس از شکسته شدن خط دشمن عملياتي را در خطوط بعدي دشمن انجام دهد. حاج اسماعيل سئوالات بسياري را در مورد احتمالات مختلفي که مي توانست براي نيروهايش در خلال عمليات پيش بيايد مطرح مي نمود. حاج حسين نيز با درايتي بالا کليه احتمالات را از موفق ترين تا سخت ترين شرايط را به همراه طرحهاي مقتضي براي او بيان مي کرد. اين امر باعث مي شد که فرماندهان در هنگام برخورد با شرايط مختلف با توجه به رايزني ها و بررسي هاي قبلي در کوتاه ترين زمان بهترين اقدام را دنبال نمايند.
مسلما اگر اين قبيل درايتها و برنامه ريزي ها در ميان نيروهاي اسلام نبود انجام چنين عملياتهاي حساس در آن مناطق سخت امکان پذير نبود. فلذا برنامه ريزي براي آينده با در نظر گرفتن کليه ظرفيتها، محدوديتها و احتمالات لازمه يک سيستم پويا و فعال مي باشد. اين امر در امر مملکت داري به ويژه در شرايط سختي که کشور ما بواسطه فشارهاي غرب قرار دارد، امري خطير و گريز ناپذير براي کليه مديران و مسئولين کشور است.