حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


ارزش جوان عابد
چه زمانی و چگونه جوان میتواند « عابد» باشد؟هر گاه در جوان چند ویژگی ذیل باشد، میتوان او را عابد نامید:
الف: پارسایی؛ که او را از محرمات مانع شود.
ب: سکوتی که او را از سخنان بیهوده باز دارد.
ج: بیمی که هر روز به گریه او از ترس خدا بیفزاید.
د: شرم و حیایی که باعث شود وی در خلوت از خدا حیا نماید.
ارزش جوان عابدی که میتوانسته به هر کاری دست بزند، ولی فهم و درک او اجازه نداده تا جسم و نفس او رها گردد. عبادت که نوعی شکرگزاری منعم است، را وظیفه خود دانسته و ارزش چنین جوانی را جز خداوند کس دیگری نمیداند. پیامبر (ص) میفرمایند: « خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه بر فرشتگان مینازد و میفرماید: بنگرید این بنده مرا، به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است ». همچنین حضرت عیسی (ع) فرمودند: « همچنان که بیمار به غذا مینگرد و بر اثر شدت درد از آن لذت نمیبرد، دوست دار دنیا از عبادت لذت نمیبرد و با یافتن شیرینی دنیا و دوستی ثروت، شیرینی آن را در نمییابد ». چگونه جوانی که از پیروی هوای نفس و شهوت خودداری نمیکند، از عبادت لذت ببرد؟ عبادت خالصانه آنست که جوان به کسی جز پروردگارش امیدوار نباشد و از چیزی جز گناه نترسد. در ارزش و فضیلت جوان عابد همین بس که رسول خدا(ص) فرمودند:« برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده، همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردم است ».
شاید این سئوال مطرح گردد که فلسفه عبادت چیست؟ و چرا جوان خدا را باید عبادت کند؟
در پاسخ میتوان گفت که فلسفه عبادت آنست که جوان یاد خدا را فراموش نسازد و اخلاق الهی را رها نکند و از اوامر و نواهی خداوند غفلت نورزد؛ همواره کوشش کند مبادا خودش را از طاعت خدا بی تقصیر بداند، زیرا نمیتوان خدا را آن گونه که شایسته است، پرستش کرد. بهترین عبادت سپاسگزاری از خداوند است؛ چرا که سپاسگزاری عبادت آزادگان است. پس خدا را به گونه ای عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی، او تو را میبیند. هر گاه خدا بنده ای را دوست بدارد با انجام کاری هرچند اندک از او خشنود میشود. و سخن امام سجاد(ع) را عرضه کن که فرمود: « او به خاطر نعمتهایی که به من داده، شایسته این عبادت است». پس ای جوان! قدرتت و نیرویت را خرج علم و عبادت خداوند بنما.
کلیپ روز جوان
جوانان از منظر معصومین عليهم السلام
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده ان الله بعثنى بشيرا ونذيرا فحالفنى الشبان و خالفنى الشيوخ ثم قرا «فطال عليهم الامد فقستقلوبهم».
به شما درباره جوانان به نيكى سفارش مىكنم كه آنها دلى رقيق تر وقلبىفضيلت پذيرتر دارند. خداوند مرا به پيامبرى برانگيخت تا مردم را به رحمتالهىبشارت دهم و از عذابش بترسانم جوانان سخنانم را پذيرفتند و با من پيمانمحبتبستند ولى پيران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.سپسبه اين آيه اشاره فرمود كه دورهاى طولانى بر آنها گذشت و دلهايشان زنگ قساوتگرفت.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم): « الشاب الجواد الزاهد هو احب الى الله من الشيخ البخيلالعابد».
جوان بخشنده زاهد نزد خداوند محبوبتر از پيرمرد عابدى است كه بخل بورزد.
امام على(علیه السلام): «اهجروا الشهوات فانها تقودكم الى ركوب الذنوب والتهجم علىالسيئات».
از تمايلات ناروا اعراض كنيد (شهوات نفسانى را ترك گوييد) كه شما را به وادىگناهكارى مىكشاند و غافلگيرانه شما را در آغوش سيئات مىافكند.
امام على(علیه السلام):(لاتقسروا اولادكم على آدابكم فانهم مخلوقون لزمان غير زمانكم).
آداب و رسوم زمان خودتان را با زور به فرزندان خويش تحميل نكنيد، زيرا آنانبراى زمانى غير از زمان شما آفريده شدهاند.
امام على(علیه السلام): «لاتترك الاجتهاد فى اصلاح نفسك فانه لايعينك عليها الا الجد».
هرگز از مجاهده و كوشش در اصلاح خويش باز نايست زيرا چيزى جز سعى و كوشش تو رادر اين كار يارى نخواهد كرد.
امام على(علیه السلام): «اياك و صحبه من الهاك و اغراك فانه يخذلك و يوبقك».
بپرهيز از رفاقتبا كسى كه اغفالت مىكند و فريبت مىدهد كه سرانجام مايه خوارىو هلاكتخواهد بود.
امام على(علیه السلام): «اقمعوا هذه النفوس فانها طلقه ان تطيعوها تنزع بكمالى شر غايه».
اين نفوس سركش را مقهور كنيد كه خودسر و بىقيدند. اگر خواستههاى آنهارا پيروى نماييد سرانجام شما را در بدترين پرتگاه مىافكنند.
امام على(علیه السلام): «غلبه الشهوه تبطل العصمه و تورد الهلك».
غلبه و فرمانروايى شهوت، مصونيت اخلاقى را از بين مىبرد و آدمى را به وادىهلاكت مىرساند.
امام على(علیه السلام): «اولى الاشياء ان يتعلمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالااحتاجوا اليها».
بهترين چيزى كه شايسته است جوانان ياد گيرند چيزهايى است كه در بزرگسالى موردنيازشان است.
امام صادق(علیه السلام): «يا معشر الاحداث اتقوا الله و لاتسالوا الروساء، دعوهم حتىيصيروا اذنابا».
ابان بن تغلب گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم مىفرمود: اى گروهجوانان از خدا بترسيد و گرد فرمانروايان ستمكار نگرديد، آنان را ترك كنيد تااز مقام بزرگى تنزل كنند و دنبالهروى جامعه باشند.
امام جواد(علیه السلام): «اياك و مصاحبه الشرير فانه كالسيف يحسن منظره و يقبحاثره».
از رفاقتبا شرور بپرهيز كه مانند شمشير، ظاهرى خوب و اثرى بد دارد.
امام جواد(علیه السلام): «راكب الشهوات لاتقال عثرته».
كسى كه بر مركب شهوات خويش سوار است (و خودسرانه مىتازد) هرگز از لغزش و سقوطرهايى نخواهد داشت.
على عليهالسلام:
«من نصب نفسه للناس اماما فعليه ان يبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكنتاديبه بسيرته تاديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناسو مودبهم»
كسى كه خود را پيشواى مردم قرار دهد بايد قبل از آموزش ديگران به آموزش خودبپردازد و بيش از آن كه به زبان آموزش دهد با سيرت و رفتار آموزش دهد، آن كهبه آموزش و پرورش خويشتن بپردازد بيشتر سزاوار ستايش است تا آن كه به آموزش وپرورش ديگران مىپردازد…..
جوان در قرآن کریم
قرآن درياى ژرفى از حقايق و معارف است كه هيچ غواصى را ياراى دستيابى به عمق و ژرفاى آن نيست مگر پيامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است كه هركس به قدر ظرفيت وجودى خويش و آمادگى روحى اش از آن بهره مى گيرد و عطش كمال خواهى خود را با آب حيات آيات آن فرو مى نشاند.
براى آنان كه بخواهند و روح خود را آماده دريافت و پذيرش حق سازند، همه چيز در قرآن هست، چرا كه خود فرموده است: «لارطب و لا يابس الا فى كتاب مبين» (۱) (هيچ تروخشكى نيست مگر آن كه در كتاب مبين است) و بايد نيز چنين باشد زيرا كلام حق است و پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم كلام باشد و هم كلام ختم. چون كه بالاتر از قرآن هيچ كلامى نتوان يافت و پس از صاحب قرآن نيز هيچ رسولى نخواهد آمد تا كلامى از حق بر او نازل گردد.
اكنون بايد كه جان هايمان را به قرآن بسپاريم و دل هايمان را در مسير وزش نسيم حيات بخش آن قرار دهيم و به حق، آن را امام و پيشواى خود بدانيم كه فلاح و رستگارى ما در پيروى و عمل به تعاليم نورانى آخرين كتاب آسمانى است.
براى آشنايى با يكى از درهاى ارزشمند درياى ژرف قرآن بررسى كوتاهى پيرامون «جوان» در قرآن در زير مى آيد، به اميد آن كه روزنه كوچكى باشد براى مشاهده گوشه اى از نعمت ها و حكمت هاى فراوان اقيانوس بيكران معارف قرآن .
در آيات قرآن مجيد، ۱۰ بار به «جوان» اشاره شده كه در همه آن ها كلمه «فتى» و مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به كار رفته است. اين تعبير به نوبه خود درس و تذكر مهمى براى ما است كه «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و بايد اصول جوانمردى يعنى پاكى، گذشت، شهامت و رشادت را رعايت كند.
كلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به كار رفته كه شامل موارد زير است:
۱- حضرت ابراهيم (انبياء / ۶۰)
۲ و ۳- دوست و رفيق حضرت موسى (كهف / ۶۰و۶۲)
۴- حضرت يوسف (يوسف/۳)
۵-همراهان حضرت يوسف در زندان (يوسف/۳۶)
۶و۷- اصحاب كهف (كهف /۱۰و ۱۳)
۸-خدمتگزاران حضرت يوسف در زمان پادشاهى (يوسف /۶۲)
۹و۱۰- كنيزان مومن (نساء / ۲۵) و (نور/۳۳)
قرآن درباره حضرت ابراهيم مى فرمايد: «قالوا سمعنا فتى يذكر هم يقال له ابراهيم» (۲) (آنان گفتند ما جوانى ابراهيم نام را شنيده ايم كه بت ها را به بدى و زشتى ياد مى كرد)
در شان نزول آيه فوق آمده است كه:
بت پرستان بعد از پايان مراسم جشن بزرگى كه در بيرون شهر برگزار شده بود وقتى كه به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند كه هوش از سرشان پريد. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شكسته و به هم ريخته مواجه گرديدند و فريادشان بلند شد كه چه كسى اين بلا را بر سر خدايان ما آورده است؟ گروهى كه تهديدهاى ابراهيم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آميز او را با اين معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنيديم جوانى از بت ها به بدى ياد مى كرد كه نامش ابراهيم است.
طبق بعضى از روايات حضرت ابراهيم در آن هنگام ۱۶ سال داشت. با اين حال تمام ويژگى هاى جوانمردان يعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعيت در وجودش جمع بود.(۳)
قرآن ابراهيم و پيروانش را به عنوان الگو و سرمشق نيكو معرفى مى كند و مى فرمايد:
«قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه» (۴) (همانا در ابراهيم و پيروان او براى شما الگو و سرمشق نيكويى است) همچنان كه پيامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و سرمشق مردم مى داند:
«لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه» (۵) ( به تحقيق در پيامبر خدا (ص) براى شما الگو و سرمشق است)
اصحاب كهف يكى از داستان هاى بسيار جالب و آموزنده قرآن است كه در دو مورد، از آن ها به «جوان» تعبير شده است: «اذاوى افتية الى الكهف فقالوا ربنا اتنا من لدنك رحمة و هيئ لنامن امرنا رشدا» (۶)
(آنگاه كه جوانان در غار كوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت كردند، پروردگارا در حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسيله رشد و هدايتى كامل فراهم گردان)
«نحن نقص عليك نبأهم بالحق انهم فتية امنوا بربهم وزدناهم هدى» (۷)
(ما داستان اصحاب كهف را به درستى بر تو نقل مى كنيم. آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما بر هدايتشان افزوديم)
داستان اصحاب كهف بسيار مفصل و جالب است. در اينجا تنها به قسمت كوتاهى از آن از زبان امام صادق (ع) اشاره مى كنيم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن كشى بودند كه اهل كشور خود را به بت پرستى دعوت مى كرد و هركس دعوت او را اجابت نمى كرد به قتل مى رساند. گروهى از مردم كه خداى يكتا را پرستش مى كردند و ايمان خود را پنهان داشته بودند تصميم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسير به چوپانى برخورد كردند. او را به پرستش خداى يگانه دعوت نمودند ولى نپذيرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پايان روز به غارى رسيدند و تصميم گرفتند مقدارى در غار استراحت كنند. خداوند خواب را بر آن ها چيره كرد و همان گونه كه در قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابيدند كه شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعيت ديگرى جاى مردم شهر را گرفتند و …(۸)
اصحاب كهف پس از خواب طولانى ۳۰۹ ساله به اراده الهى بيدار شدند تا آيت و نشانه اى باشند بر رستاخيز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قيامت، قرآن مى فرمايد: «وكذالك اعترنا عليهم ليعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاريب فيها (۹)
(و اين چنين مردم را متوجه حال آن ها كرديم تا بدانند وعده خدا حق است و در رستاخيز ترديدى نيست)
قرآن از اين افراد به عنوان جوان و جوانمرد ياد نموده است. در روايتى از امام صادق(ع) وارد شده كه فرمودند: تمام اصحاب كهف پير و مسن بودند و خداوند به علت ايمانشان آن ها را «جوان» ناميد. كسى كه به خدا ايمان آورد و تقوا پيشه نمايد (جوان) و (جوانمرد) است. (۱۰)
در پايان بعضى از درس هاى انسان سازى آيات فوق را كه براى همه به خصوص جوانان عزيز عبرت آموز است، يادآور مى شويم:
۱- شكستن سد تقليد و جدا شدن از همرنگى با محيط فاسد و داشتن استقلال فكرى در برابر اكثريت گمراه و توجه به اين كه اصولاً انسان بايد سازنده محيط باشد نه ساخته محيط .
۲- هجرت از محيط آلوده و تحمل انواع محروميت و كاستى ها براى حفظ ايمان
۳- تكيه بر مشيت خدا و استمداد از لطف او و اميدوارى به رحمت و هدايت حق و امداد الهى در دشوارترين شرايط و محيط.
۴- توجه هميشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (۱۱)
پي نوشت :
۱- انعام / ،۵۹ ۲- انبياء/،۶۰ ۳- تفسير نمونه ج ۱۳ ص ۴۳۵و ،۴۳۶ ۴- ممتحنه /،۴ ۵-احزاب /،۲۱ ۶- كهف /،۱۰ ۷- كهف /،۱۳ ۸-تفسير نمونه ج ۱۵ ص ۳۹۵ و ،۳۹۶ ۹- كهف /،۲۱ ۱۰- ميزان الحكمه ج ۵ ص ،۱۰ ۱۱- با استفاده از تفسير نمونه ج ۱۵ص ۴۰۱ تا ۴۰۳


حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح روز شنبه در دیدار جمعی از مدیران، مدرسان و طلاب حوزههای علمیهی تهران، «هدایت فکری و دینی»، «هدایت سیاسی و بصیرتافزایی» و «راهنمایی و حضور در عرصهی خدمات اجتماعی» را سه وظیفهی عمدهی روحانیت برشمردند و تأکید کردند: طلاب باید با کسب صلاحیتها و آگاهیهای لازم، در دنیای متفاوت امروز، خود را برای ایفای مسئولیتهای تعیینکننده در جامعه آماده کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با توصیه به طلاب برای قدر دانستن ارزشها و مسئولیتهای طلبگی افزودند: اگر همهی تخصصهای مورد نیاز یک جامعه به بهترین شکل وجود داشته باشد اما جامعه، دینی نباشد، آن ملت در دنیا و آخرت دچار خسران و مشکلات واقعی خواهد بود و این مسئولیت عظیم یعنی تبدیل جامعه به جامعهای دینی، بر عهدهی علما، روحانیت و طلاب است.
ایشان مفهوم هدایت دینی را «تبیین اندیشههای ناب اسلامی» خواندند و با اشاره به تأثیر فضای مجازی بر افزایش شبهات دینی و وجود انگیزههای سیاسی برای تزریق افکار منحرف و غلط در ذهن جوانان تأکید کردند: این میدان، میدان واقعی جنگ است و روحانیون و طلاب باید مسلح و آماده، وارد عرصهی مقابله با شبهات و تفکرات غلط و انحرافی شوند.
رهبر انقلاب، «اسلام ارتجاعی، متعصب، بدون فهم حقایق معنوی و دچار جمود در ظواهر» را، نمود واقعی تفکرات انحرافی برشمردند و افزودند: در لبهی دیگر این قیچی، «اسلام التقاطی» و «اسلام آمریکایی» مشغول مقابله با «اسلام ناب» هستند.
رهبر انقلاب، «درک اسلام ناب و متکی بر کتاب و سنت» را با ابزار خرد و اندیشهی اسلامی، وظیفهی مهم روحانیون برشمردند و افزودند: راه انبیا، ترویج این تفکر اصیل است و روحانیون نیز ادامهدهندهی همین راه سعادتبخش یعنی هدایت دینی مردم هستند.
ایشان، هدایت عملی مردم را مکمل هدایت اندیشهای آنان دانستند و افزودند: با بهترین روشها، مردم را به عبادات و ظواهر و مصادیق دینی از جمله صدق، امانت، تقوا، ترک منکر، امر به معروف و سبک زندگی صحیح، هدایت کنید.
ایشان در همین زمینه عمق بخشیدن به اعتقادات موروثی مردم را مهم برشمردند و خاطرنشان کردند: باید با استدلال صحیح، اعتقادات موروثی را که ممکن است در گذر زمان دچار زوال شده باشند، عمق ببخشید و به مسیر صحیح بکشانید.
حضرت آیتالله خامنهای «هدایت سیاسی» را دیگر وظیفهی مهم علما و روحانیون خواندند و افزودند: علت تأکید مکرر بر ضرورت انقلابی بودن حوزههای علمیه این است که استمرار حرکت صحیح و انقلابیِ کشور و جامعه، بدون حضور مستمر روحانیت امکانپذیر نیست.
رهبر انقلاب با اشاره به قضایای «تنباکو، مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت» افزودند: مشروطیت و نهضت ملی بهعلت استمرار نیافتن حضور روحانیت به اهداف خود نرسید اما هنر امام خمینی (رحمهالله) این بود که نگذاشت دشمن، حضور روحانیت را در حرکت عظیم انقلاب و پس از آن متوقف کند چرا که در غیر این صورت، نه انقلاب پیروز میشد و نه جمهوری اسلامی به حرکت خود ادامه میداد.
حضرت آیتالله خامنهای خاطرنشان کردند: آمریکاییها از اول انقلاب نیز مانند امروز درصدد حذف روحانیت از حرکت عمومی ملت ایران بودهاند تا در مرحلهی بعد، حضور مردم در صحنه از بین برود و سپس انقلاب به شکست بینجامد اما تاکنون موفق به تحقق این هدف نشدهاند و به فضل الهی نخواهند شد.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: در زلزلهی بیداری اسلامی هم، «دین»، مردم را به میدان کشاند اما چون دستگاههای دینی در آن کشورها متفرّق هستند، این کار استمرار نیافت و بیداری به نتیجهی لازم نرسید اما در جمهوری اسلامی، تداوم حضور علما و روحانیون و در نتیجه، حضور مردم در عرصهها، استمرار حرکت انقلاب را ممکن کرده است.
حضرت آیتالله خامنهای پس از تبیین هدایت دینی و هدایت سیاسی، به سومین وظیفهی مهم روحانیت یعنی «حضور هدایتگر و نیز میدانی در عرصهی خدمات اجتماعی» پرداختند.
ایشان افزودند: حضور طلاب در خدماترسانی به مردم، مدرسهسازی، بیمارستانسازی، کمک به مردم هنگام حوادث و دیگر عرصهها، نیروهای مردمی را نیز به صحنه میآورد و منشأ خدمات خواهد شد.
رهبر انقلاب با توصیه به طلاب برای «درس خواندن خوب و تهذیب نفس»، خاطرنشان کردند: همت خود را برای ایفای مسئولیتهای روحانیت که هیچ تخصص دیگری نمیتواند جایگزین آن شود، بهکار گیرید؛ البته این کار نباید به معنای هدفگیری مناصب و مقامات و عناوین باشد بلکه در همهی اوقات باید کسب رضایت پروردگار و امام عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) هدف اصلی قرار گیرد.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به مطالب برخی از اساتید و طلاب حوزههای علمیهی تهران، گفتند: «مراقبت از اینکه حوزههای علمیه از شیوهی طلبگی به شیوهی دانشگاهی گرایش پیدا نکنند»، «طرح آموزش اخلاق در حوزهها» و «منطقهای کردن گزینش و جذب طلاب»، از مسئولیت مدیران حوزهها است که باید پس از بررسیهای لازم درخصوص این موضوعات تصمیمگیری کنند.
رهبر انقلاب همچنین با اشاره به قدمت و اهمیت حوزهی علمیهی تهران و علما و فضلای برجستهای که در این حوزه حضور داشتهاند، خاطر نشان کردند: حوزهی علمیهی تهران اکنون دارای هویت است و این هویت نیز باید قدر دانسته شود تا برجستگانی در فقه و علوم عقلی و تفسیر و حدیث، در این حوزه پرورش یابند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجتالاسلام والمسلمین صادقی رشاد رئیس شورای حوزههای علمیهی استان تهران با اشاره به سابقهی حوزهی علمیهی تهران و نقش آن در تحولات سیاسی و اجتماعی، گفت: این حوزه با ۱۳۳ مدرسه، شش مرکز تخصصی و ۱۵ هزار طلبه و ۱۶۰۰ استاد در سطح استان تهران فعال است.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد با بیان اینکه حوزههای علمیهی استان تهران ۳۶۰ شهید تقدیم انقلاب اسلامی کردهاند، برخی از فعالیتها و موفقیتهای این حوزه را برشمرد و افزود: البته یکی از نگرانیهایی که امروز حوزههای علمیه با آن مواجه هستند، فاصله گرفتن از هویت اصلی و تبدیل هویت آنها به هویت دانشگاهی است.
همچنین حجج اسلام والمسلمین آقایان صدیقی، حسینی، پناهی، روحانی، تحصیلی، رستمی، بیرانوند، رفیعی، پناهیان و خانمها راستی و میرمؤمنی، دیدگاههای خود را درخصوص موضوعات مختلف طلاب و حوزههای علمیه بیان کردند.
برخی نکات مهمی که اساتید و طلاب در سخنان خود به آنها اشاره کردند عبارت بود از:
- لزوم معنویتمحوری در حوزههای علمیه، اهتمام به اخلاق، معرفی الگوهای موفق و شناساندن سبک زندگی آنها
- تأکید بر پایبندی به زیّ طلبگی، برخورداری از روحیه و عمل انقلابی، نگاه حداکثری به دین و شناخت مقتضیات زمان
- اهمیت تعامل حوزه و دانشگاه در قالب کرسیهای آزاداندیشی
- تقویت ارتباط مستقیم طلاب و روحانیون با مردم
- معرفی طرح جامع «بنیان مرصوص» با هدف تقویت و بهروزرسانی تواناییها و آمادگیهای علمی، اخلاقی و اجتماعی طلاب
- مشکلات معیشتی طلاب و پیشنهاد تقویت حوزههای علمیه در مناطق غیر مرکزی با هدف کاهش مهاجرت طلاب برای تحصیل علوم حوزوی
- ضرورت تحول در نظام آموزشی حوزههای علمیه با هدف افزایش بهرهوری علمی و جلوگیری از فرسایش انگیزههای طلاب جوان
- حضور موفق بانوان طلبه در تحصیل و تبلیغ معارف دینی و پیشنهاد تشکیل «قرارگاه زن جهادی مسلمان» بهمنظور مقابله با آسیبهای اجتماعی و خانوادگی
- لزوم پاسخگویی دقیق و حکیمانهی حوزههای علمیه به شبهات و مسائل مورد نیاز جامعه و بهرهگیری از مبانی استنباطی و قویِ فقه جواهری
- ضرورت ایجاد مراکز تخصصی تبلیغ و آموزش مهارتهای خطابه و اقناع
در انتهای این دیدار نماز ظهر و عصر به امامت رهبر انقلاب اسلامی اقامه شد


آقای….. سوالی مطرح است که وقتی فرزندان شما علیه انقلاب و نهادهای انقلابی ایستادند و در خیابان ها و در کنار فتنه گران و ضد انقلاب مشارکت داشتند شما چرا سکوت کردید و هیچ اعلام موضوعی از خود نشان ندادید؟
آیا سکوت در بحرانی ترین برهه ی انقلاب اسلامی کمک به انقلاب است یا ضربه به آرمانهای انقلاب؟
چرا وقتی فرزند شما فاطمه خانم درباره حکومت اسلامی میگوید: “سال ۸۸ روزی پدر ما را دورهم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم میکنند، باشیم و قطعاً شما بهترین زندگی را خواهید داشت؛ اما اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت میکنند و به زندان میاندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما انجام میدهند و شما باید اینها را تحملکنید و ما هم گفتیم تحمل میکنیم زیرا چیزی جز راه درست در کنار مردم را نمیخواهیم!”
شما از چنین گستاخی اعلام برائت نکردید؟ آیا حق میدهید که بگوییم شما در گمراهی فرزندانتان نه تنها تلاش نکردید بلکه به عنوان کاتالیزور آنها را به سمت #انحراف_سوق دادید؟
آقای …..
شما در یکی از سخنرانیهای خود در سال 1362 درباره ی حمله به دادگاههای انقلاب اسلامی؛ گفتید: “یک عدهای مخالف هستند و در این مملکت و در این انقلاب آنهایی که مخالف دادگاه انقلاب هستند که قاعدتاً مخالف انقلاب هستند و یا آنهایی که انقلاب را نمیفهمند…”
↩️و همچنین در جای دیگری میگویید: ” اگر روزی ما بخواهیم جامعه اسلامی واقعی داشته باشیم دادگاههای متناسب با نظام جمهوری اسلامی، با قاطعیت و سرعت و صداقت، چیزی شبیه همین باید داشته باشیم، بهاضافه تجربه و معلومات که این تدریجی است و باید کمکم تربیت بشوند و جلو بیایند. قضاوت اسلامی اصلاً عجله در آن خوابیده، سرعت درونش خوابیده، … دادگاههای انقلاب نیز چیزی نیست که بشود در یک مقطعی آن را قطع کرد”
وقتی فرزند مجرم شما، مهدی بر اساس رأی دادگاه انقلاب اسلامی محکوم به گذراندن زندان شد؛ شما در راستای رفتار تربیتی و انقلابی فرزندان، چه عکسالعملی از خود نشان دادید؟
چرا برای فرزند خود فیلم وداع درست کردید و در گوشش اعلام کردید” من بهروشنی میبینم که انشاءالله بهزودی سالم و بانشاط بیرون میآیید و وارد جامعه میشوید برای خدمت؛ و خداوند اجر زحمات طولانی تو را فراموش نخواهد کرد و جامعه هم بحمدالله تاکنون متوجه شده و بیشتر متوجه خواهد شد که بر تو ظلم رفت”
آقای …… آیا مظلوم نشان دادن فرزندی که محکوم است، نشان از تلاش شما برای تربیت فرزندانتان است یا حمایت از رفتارهای آنها؟
وقتی شما مهدی را مظلوم بخوانید قطعاً فائزه نیز بر اساس همین نگاه به خود #جرئت میدهد با دشمنان انقلاب اسلامی نشستوبرخاست کند و مطمئن باشد پدرش، هیچ نگرانی از این بابت نخواهد داشت.
در جامعه ی دینی هیچگاه خلاف و جرم فرزند را به حساب پدر و مادر نمینویسند و بالعکس؛ اما اگر پدر و مادر از فرزند خود به صورت مطلق حمایت کنند باید این حق را به افکار عمومی داد که بگویند قطعاً پدر نیز همسو هم جهت با افکار و رفتار فرزندان است.
متأسفانه آقای …… فائزه نه تنها مخلص نیست بلکه در زمره ضدانقلاب قرارگرفته است و اگر شما باز هم سکوت کنید، برای مردم ثابت میشود که نسبت به رفتارهای ضد انقلابی فرزندان خود نه تنها حساسیت ندارید بلکه در مقاطعی همراه و هم جهت هستید.
آفتاب درخشان عرفان
آيت الله العظمي محمدتقي بهجت فومني در اواخر سال 1334 هـ. ق در خانوادهاي دين دار و تقواپيشه، در شهر مذهبي فومن واقع در استان گيلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكي طعم تلخ يتيمي را چشيد.
درباره نام آيت الله بهجت خاطرهاي شيرين از يكي از نزديكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اين جا جالب مينمايد و آن اين كه:
پدر آيت الله بهجت در سن 16-17 سالگي بر اثر بيماري وبا در بستر بيماري ميافتد و حالش بد ميشود به گونهاي كه اميد زنده ماندن او از بين ميرود وي ميگفت در آن حال ناگهان صدايي شنيدم كه گفت: «با ايشان كاري نداشته باشيد، زيرا ايشان پدر محمدتقي است.»
تا اين كه با آن حالت خوابش ميبرد ومادرش كه در بالين او نشسته بود گمان ميكند وي از دنيا رفته. اما بعد از مدتي پدر آقاي بهجت از خواب بيدار ميشود و حالش رو به بهبودي ميرود و بالاخره كاملاً شفا مييابد.
چند سال پس از اين ماجرا تصميم به ازدواج ميگيرد و سخني را كه در حال بيماري به او گفته شده بود كاملاً از ياد ميبرد.
بعد از ازدواج نام اولين فرزند خود را به نام پدرش مهدي ميگذارد. فرزند دومي دختر بوده. وقتي فرزند سومين را خدا به او ميدهد، اسمش را محمد حسين ميگذارد و هنگامي كه خداوند چهارمين فرزند را به او عنايت ميكند به ياد آن سخن كه در دوران بيمارياش شنيده بود ميافتد و وي را محمدتقي نام مينهد ولي وي در كودكي در حوض آب ميافتد و از دنيا ميرود. سرانجام پنجمين فرزند را دوباره محمدتقي نام ميگذارد و بدينسان نام آيت الله بهجت مشخص ميگردد و پدر در زير عكس كودكي ايشان محمدتقي ثاني نوشته بود.
كربلايي محمود بهجت، پدر آيت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و درضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم ميپرداخت و اسناد مهم و قبالهها به گواهي ايشان ميرسيد. وي اهل ادب و از ذوق سرشاري برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثي اهل بيت(علیهم السّلام) به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين(علیه السّلام) شعر ميسرود مرثيههاي جانگدازي كه اكنون پس از نيم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باري، آيت الله بهجت در كودكي تحت تربيت پدري چنين كه دلسوخته اهل بيت(علیهم السّلام) به ويژه سيدالشهدا(علیه السّلام) بود، و نيز با شركت درمجالس حسيني و بهره مندي از انوار آن بار آمد. از همان كودكي از بازيهاي كودكانه پرهيز ميكرد و آثار نبوغ و انوار ايمان در چهرهاش نمايان و عشق فوقالعاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوهگر بود.
تا اين كه تحصيلات ابتدايي را در مكتب خانه فومن به پايان برد و پس از آن در همان شهر به تحصيل علوم ديني پرداخت.
روح كمال جو و جان تشنه او تاب نياورد و پس از طي دوران مقدماتي تحصيلات ديني در شهر فومن، به سال 1348هـ. ق هنگامي كه تقريباً 14 سال از عمر شريفش ميگذشت، به عراق مشرف شد و در كربلاي معلي اقامت گزيد.
بنا به گفته يكي از شاگردان نزديك ايشان، معظم له خود به مناسبتي فرمودند: «بيش از يك سال از اقامتم در كربلا گذشته بود كه مكلف شدم.»
آري،دست تربيت حضرت رب سبحانه همواره بندگان شايسته را از اوان كودكي و نوجواني تحت نظر جهان بين خود گرفته و فيوضاتش را شامل حال آنان گردانيده و پيوسته ميپايد تا در بزرگي، مشعل راهبري راه پويان طريق الي الله را به دستشان بسپارد.
بدين سان، آيت الله بهجت حدود چهار سال در كربلاي معلي ميماند و از فيوضات سيدالشهدا(ع) استفاده مينمايد و به تهذيب نفس ميپردازد و طي اين مدت بخش معظمي از كتابهاي فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن ديارمطهر ميخواند.
در سال 1352هـ. ق براي ادامه تحصيل به نجف اشرف مشرف ميگردد… ايشان علاوه بر تحصيل فقه، در اين شهر مقدس، به تهذيب نفس نيز اشتغال داشت و در 18 سالگي در زمره شاگردان عارفان بزرگ سيدعلي قاضي طباطبايي درآمد و از محضر آن عارف برجسته بهرههاي بسياري برد.
آيت الله بهجت در سال 1363هـ. ق (1324هـ. ش) به قصد ديدار با خانواده به تهران بازگشت و سپس براي زيارت حضرت معصومه(س) به شهر قم عزيمت كرد، اما به خواست الهي، در آن مكان مقدس ماندگار شد و از زمره برجستهترين شاگردان آيت الله كوهكمرهاي و آيت الله بروجردي درآمد. بزودي نام آيت الله بهجت در فقه وعرفان در ميان طلاب حوزه علميه قم زبانزد شد.
برخي توصيهها و نكتههاي ناب از خلال فرمايشات آن عزيز را با يكديگر مرور ميكنيم:
ذكر شريف استغفار
ذكر شريف استغفار را زياد تكرار نماييد و خسته نشويد. خداوند به شما توفيق دهد!
راه غلبه برمشكلات زندگي
ضمن اينكه صدقه ميدهيد و معوذتين (قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس) را تكرار مينماييد، ذكر شريف «لا حول و لا قوه الا بالله» را زياد تكرار كنيد.
علت غيبت امام زمان (عج)، خود ماييم
سبب غيبت امام زمان(عج) خود ما هستيم و گرنه اگر ظاهر و حاضر شود چه كسي او را ميكشد؟! آيا جن آن حضرت را ميكشد، يا قاتل او انسان است؟! ما از پيش امتحان خود را پس دادهايم كه چگونه از امام تحفظ و يا اطاعت ميكنيم و يااين كه او را به قتل ميرسانيم؟! انحطاط و پستي انسان به حدي است كه قوم حضرت صالح(ع) ناقه صالح را با اين كه وسيله ارتزاق و نعمت آنها بود پي كردند، چنان كه قرآن كريم درباره آن ميفرمايد:
«لها شرب ولكم شرب يوم معلوم»
يعني، يك روز آب سهم شما باشد و روز ديگر هم آن و روزي كه آب چاه را ميخورد در عوض به آنها شير ميداد!
محبت صادقانه
محبت صادقانه اين است كه محبت مخالف درآن نباشد. هركس به هركدام از اين چهارده معصوم(ع) محبت داشته باشد، كارش تمام است. فقط شرطش اين است كه محبتش راست باشد.
دوري از بيانات اهل بيت(ع)
به هر اندازه از بيانات اهل بيت(ع) دور باشيم، از خود ايشان دوريم. ممكن است به خاطر كثرت مراجعه به احاديث براي ما علم مطالب پيدا شود و مذاق ائمه (ع) براي ما معلوم گردد.
اگر به واسطه عدم مراجعه، چيزهايي از ما فوت شود كه ماذون نباشيم، چه عذري خواهيم داشت؟!
بايد در پي باقيات بود و فانيات را پيش از فنا، افناء كرد
چنان كه اگر جواني، حليله جميلهاي داشته باشد و اصلاً سراغ او نرود و از او تحرز كند، لابد در عقل او اشكال است. اگر كسي با وجود اين همه مشوقات از قرآن و اخبار براي سير وكمال، از آنها بهرهمند نشود در عقل او خلل است. مزاج شخص مريض شيريني را دوست ندارد، لذا با زور يا براي امتثال امر ميخورد. نماز خواندن براي اهلش مانند حلوا خوردن است. لذا از نماز خواندن خسته نميشوند. بله، بايد باقيات راگرفت و فانيات را قبل از فنا، افنا كرد.
ايشان شايد اصلاً گناه نكرده باشد
آيت الله فهري: بنده از مرحوم آيت الله حاج شيخ عباس قوچاني، وصي خاتم العرفا و زبدتهم آقاي ميرزا علي آقاي قاضي(قدس الله نفسه الزكيه) شنيدم كه ميفرمود: «من احتمال ميدهم كه آقاي بهجت اصلاً گناه نكرده باشد، زيرا ايشان هنگامي كه به حوزه مرحوم قاضي وارد شد هنوز مراهق بود و مكلف نشده بود. پس از آن نيز به واسطه نيل به مراتب عرفان و درك عظمت و حضور خداوندي از هرگونه نقص و گناه مبرا بوده است.»
به گفته عارف شيراز:
هركه شد محرم دل درحرم يار بماند.
اطاعت امر والد واجب است
حجت الاسلام والمسلمين فهري، فرزند آيت الله فهري و داماد آيت الله شهيد دستغيب: پيش از انقلاب، زماني كه پدرم در مسجد «دارالسلام» خيابان «ابوسعيد تهران» امام جماعت بودند، روزي به من تلفن نمودند و امر كردند كه مدتي بروم و به جاي ايشان اقامه جماعت كنم. من عذر آوردم وگفتم: «برايم خيلي سخت است از قم بيايم و يكي دو هفته در تهران بمانم.» ولي ايشان اصرار كردند كه من اين كار را قبول كنم.
در نهايت ايشان فرمودند: حال كه اين طور است، برو پيش آقاي بهجت استخاره كن. به مسجد «فاطميه» رفتم و بين نماز يا بعد از نماز، قرآن را برداشتم و كنار ايشان نشستم و بعد از احوالپرسي عرض كردم: «يك استخاره بفرماييد.» ايشان بدون مقدمه فرمودند: «اطاعت امر والد واجب است.»
من خيلي جا خوردم كه ايشان از كجا فهميد، گفتم: «در عين حال استخاره هم بفرماييد.» قرآن را گرفتند و بعد از استخاره فرمودند: «هماني كه گفتم.»
در هر صورت خيلي براي من سؤال برانگيز بود كه چيزي را به جز من و والد من كسي ديگر نميدانست، ايشان از كجا فهميد.
اين مطلب را وقتي براي حاج آقا والد تعريف كردم، فرمودند: «اين مسايل براي آقاي بهجت پيش پا افتاده است، چون كسي كه چهل پنجاه سال رياضت كشيده است، اين چيزها برايش خيلي مهم نيست.»
نماز آقاي بهجت
حجت الاسلام فهري: چندي پيش آقاي شيخ محمود قوچاني، آقازاده آيتالله آقا شيخ عباس قوچاني را ديدم، فرمودند:
سوريه رفته بودم و حاج آقاي شما را ديدم، به مناسبتي ذكر خير آيت الله بهجت شد، آقاي والد شما (آيت الله فهري) گفتند:
«حضرت آيت الله بهجت در مقام عصمت عملي هستند؛ چون كه ايشان از سن بلوغ، محضر حضرت آيت الله قاضي را درك كردهاند و چنين كسي قطعاً تطهير ميشود وعملاً گناهي از او سر نميزند.»
والد ما هر موقع به «قم» مشرف شود، به هرترتيبي باشد بايد خودش را به نماز آقاي بهجت برساند، حتي اگرمهمان داشته باشد. اين را بر خود واجب ميداند ومقيد به اين كار است، نه براي اينكه باايشان ملاقات بكند، بلكه صرف حضور در نماز و روضه و آنچه مربوط به آقاي بهجت است، خيلي براي ايشان مهم است.
چهل سال دعا ميكنند و خسته نميشوند
حجت الاسلام والمسلمين قدس از شاگردان آيتالله بهجت: روزي حضرت آيتالله بهجت قبل از شروع درس، در رابطه با دعا و كيفيت آن و اين كه گاهي دعا به اجابت نميرسد و مصلحت در آن است، فرمودند: «ما از عاقبت كار بي خبريم چه بسا مطلبي كه مورد تقاضا و مسئوليت ما قرار گرفته، براي ما ضرر داشته باشد.» سپس فرمودند: «آقايي در نجف اشرف نقل ميكرد كه من حاجتي داشتم و مدام دعا ميكردم و به اجابت نميرسيد پس از گذشت چهل سال روشن شد كه اگر آن دعا به اجابت ميرسيد، به ضرر من بود.»
آنگاه فرمودند: «بعضيها عجب صبر و استقامت دارند كه چهل سال دعا ميكنند و خسته نميشوند!»
من امروز هيچ ندارم
حجت الاسلام والمسلمين دهقان، از شاگردان آيت الله بهجت:
روزي در دوران طلبگي بي پول شدم. به حدي كه هيچ گونه خرجي نداشتم. صبح جمعه بود و حضرت آيت الله بهجت هر صبح جمعه در منزل مجلس روضه خواني اباعبدالله الحسين(ع) داشتند. به منزل ايشان رفتم و باخودم گفتم اگر درست ميگويند كه معظم له از حال ما خبر دارند، من امروز هيچ چيز ندارم و يقيناً ايشان به من كمك خواهند كرد. وقتي مجلس روضه خواني تمام شد و خواستم از منزل ايشان بيرون بروم، پشت سر من بيرون آمدند و مبلغي رابه من كمك كردند.
تربت امام حسين(ع)
حجت الاسلام دهقان: يكي از دوستانم چندسال پيش مريض شد به گونهاي كه در «ايران» از معالجه او عاجز شدند. قبل از آنكه به خارج از كشور حركت كند، به خدمت حضرت آيت الله بهجت رسيد و مشكل بيمارياش را براي معظم له مطرح كرد. حضرت آيت الله بهجت مقداري تربت امام حسين(ع) راجهت استشفا به او دادند. دوست ما مقداري از تربت را خورد و چند روز بعد به خارج سفركرد.
وقتي به خارج از كشور رفت وبيماري اش را نزد پزشكان مطرح كرد و آنها او را معاينه كردند ديدند هيچ گونه بيماري ندارد، لذا او را روانه «ايران» كردند. تااين زمان هم هيچ گونه مشكلي ندارد و باصحت كامل مشغول بحث و درس و از طلبههاي بسيارموفق است.
مادامي كه كار شما خدمت به حجاج باشد
حجت الاسلام والمسلمين شوشتري: يك روز در اين فكر بودم كه آيا من هرسال به عنوان روحاني كاروان ميتوانم حج بروم و از آن فضاي معنوي استفاده كنم ياخير؟ وقتي به محضر ايشان رسيدم، معظم له بدون مقدمه فرمودند: «تا مادامي كه كار شما خدمت به حجاج بيت الله الحرام باشد، هميشه ميرويد.»
والحمدلله تا الان هميشه روحاني كاروان بودهام.
احتياج به هيچ وعظي ندارد
آيت الله بهجت: «بارها گفتهام وبار ديگر ميگويم كسي كه بداند هركه خدا را ياد كند، خدا همنشين اوست، احتياج به هيچ وعظي ندارد. ميداند چه بايد بكند و چه بايد نكند. ميداند كه آنچه را ميداند، بايد انجام دهد و آنچه كه نميداند، بايد احتياط كند.
استاد تو علم توست؛ به آنچه ميداني عمل كن، آنچه را كه نميداني، كفايت شود.»
برگرفته از :
1ـ نكتههاي ناب، گردآوري: رضا باقي زاده گيلاني.
2ـ كرامات الاوليا سيدعباس موسوي مطلق