پاسخ با قرآن
پاسخ با قرآن
شهید حسن بهمنی
زمانی که در عملیات فتح المبین مجروح شده بود، جراحت ایشان چنان شدت داشت که او را بین شهدا پیدا کرده بودند. در بیمارستان بستری بود. گویا در حالت بیهوشی، آیه ی قرآن را تلاوت می کرد که: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ» «هر کس خدا را یاری کند، خدا هم او را یاری می کند.»
زمانی که به هوش آمدند، پزشکی که بالای سرش بود، آن آیات مبین را برای حاج حسن تلاوت کرده بود. پزشک به او می گوید: «شما در حالت بی هوشی، این آیه ی قرآن را تلاوت می کردید».
انس و علاقه ی خاصی به قرآن داشت. یادم هست همیشه قبل از نماز، قرآن را با صدای بلند می خواند.
*
یکی از اقوام ما، متأسفانه گرایش به چپ داشت. مطالعاتی هم می کرد، یک بار با حسن بحث می کرد. زمانی که دیدگاهش را مطرح می کند، حاج حسن با یک آیه ی قرآن جواب می داد و او را به سر جای خودش می نشاند. آن قدر این بحث طول کشید، که آن فرد عصبانی شد و گفت: «من اگر از مارکس و دیگران هم بگویم، شما با آیه ی قرآن جواب می دهید! شما بحث می کنید، یا قرآن می خوانید!»
در بحثهایش یک خط قرمز داشت؛ اگر کسی از این خط می گذشت. دیگر با او صبحت نمی کرد و می گفت: «با هم بحثی نداریم».
در خاطرم هست به کسی گفت: «حیف این جایی که خداوند به شما داده است و شما دارید آن را به هدر می دهید.»
در خاطرم هست، یک بار به من گفت که: «اگر در جبهه حضور پیدا می کنید، باید بدانید که کجائی. وقتی این جنگ برای خدا و ولایت است. ظرف و مظروف باید با هم، هماهنگی داشته باشند، این ها فرصتهایی است که دیگر دست نمی دهد و اگر از بین برود معلوم نیست که چه زمانی به دست بیاید. در این زمانها، اگر انسان موقعیت خودش را درک کند، می تواند مجموعه ای از فیوضات الهی را به دست بیاورد». و زمانی که به ایشان می گفتم که: «شما به این مسائل برخورد کرده اید؟»
با شکسته نفسی می گفت: «نه من فقط حرفش را می زنم و چیزی نصیبم نشد…» امّا از اعمال حاجی کاملاً پیدا بود که از این قضایا، بهره ها برده است. در خاطرم هست که، یک بار با هم صحبت می کردیم؛ گفتند که: محمود! خداوند ارزش تدبیر را در ذهن انسان قرار داده است. تو سعی کن، در ذهنت یک کانال تدبیر به وجود بیاوری و زمانی که این مسائل را از این کانال رد می کنی، توکل هم داشته باشی، متوسل هم بشوی و در عین حال تدبر هم بکنی این دو تا منافاتی با هم ندارند. چه، تدبیر کردن به نوعی توکّل کردن و توسّل جستن است من فکر می کنم، این بهترین راه حل بحران ها و مشکلات است.»
هر جایی به مطالبی پی می برد و درک می کرد، می کوشید که آن را به اطرافیان انتقال بدهد؛ دریافتهایش را خاص خود نمی دانست؛ در واقع با این شیوه ها به ما درس می داد.