معالجه علمي حسد
معالجه علمي حسد
گفتيم که حسود از نعمت هايي که نصيب ديگران مي گردد،رنجيده خاطراست. او اگرچه به زبان نياورد اما در دل بر چگونگي تقسيم نعمت ها حساس و معترض است. او برخوردار شدن رقيب را عادلانه نمي داند و به تدريج صفت عدالت را براي خداوند توجيه ناپذيرمي يابد و کم کم نسبت به خداوند بدبين مي شود.
حسود مي خواهد همه فعل و انفعالات عالم هستي را درمغزکوچک خود تجزيه و تحليل کند و سرّهرداشتن و نداشتن را به روشني بفهمد.هرگاه که در معادلات پيچيده اداره جهان فرو مي ماند،همه را به بي نظمي و بي عدالتي متهم مي کند.
غافل ازاين که آنچه اتفاق مي افتد يا عدل است و يا اگرظلم است،حاصل تلاش انسان هايي است که از اختيار و آزادي خود سوء استفاده کرده و ظلم را تحقق بخشيده اند.خداوند حتي براي جلوگيري از اين ظلم ها تدابيري انديشيده و قوانيني همچون مجازات ظالمان و کمک به مظلومان را وضع کرده است.
عدل الهي بحثي اعتقادي است که درکتاب هاي مربوط به آن موضوع،مطرح شده است و ما در اين نوشتار اخلاقي،نمي خواهيم وارد موضوع اعتقادي بشويم،بلکه در اين جا هدف بيان اين نکته است که ناآگاهي و جهل نسبت به مبنايي عقيدتي و ضعيف بودن باورهاي اعتقادي منجر به متهم کردن خداوند به بي عدالتي مي شود. اين ضعف اعتقادي دست حسود را باز مي گذارد تا به داشته هاي ديگران رشک برده و معترض شود. پس ما بايد اعتقادات خويش را دقيق بررسي کنيم.
عدالت و حکمت الهي را با دليل و برهان مطالعه کنيم. از ظاهر بيني دست برداشته و بدانيم که پشت هر حادثه اي سرّ و حکمتي عميق نهفته
است و هيچ اتفاقي نمي تواند گردي بر دامن عدالت گسترحق تعالي بنشاند. آن گاه که به چنين نتيجه اي رسيديم دل سپردن و ايمان آوردن به آن،گام بعدي است.گفت و گوهاي ما بايد از مرحله عقل گذر کرده و به قلب برسد تا در کردار و پندار ما تأثير گذارد.
نظام کلي اتم نظام متصوراست…اين مطلب در لسان همه جريان دارد و هرکس به اندازه سعه علم و عقلش براي آن برهاني اقامه کرده،ولي چون از حد قيل و قال تجاوز نکرده و به مرتبه قلب و حال نرسيده، لسان هاي اعتراض باز است.. آن کس که حسد مي ورزد و زايل شدن نعمت غير را آرزو کند و کينه صاحب نعمت را در دل دارد، بداند که ايمان ندارد که حق تعالي از روي صلاح تام اين نعمت را نصيب او کرده و دست فهم ما از آن کوتاه است… ايمان به عدل با حسد منافي است؛تو اگر او را عادل مي داني،تقسيم او را هم عادلانه بدان.
يکي ديگراز راه هاي معالجه حسادت، توجه به نتيجه کاراست.اولين محصول اين صفت زشت،زندگي سخت و تلخ براي حسود مي باشد.
ما با توجه کردن به عاقبت شوم اين بيماري،هيچ وقت وجود آن را در خود تحمل نخواهيم کرد. اگر ما بدانيم که به دنبال حسادت،حسرت خوردن است و اين که حسود به آنچه که مي خواهد نمي رسد، دراين صورت سعي خواهيم کرد تا داشته هاي ديگران را تحمل کنيم و اصلاً کاري به ديگران نداشته باشيم.به خود بقبولانيم که ديگران نيزبندگان خدايند و مي توانند از نعمت هاي خداوند برخوردار شوند.ما هم اگر عقل و شعور و ايمان به خدا داريم،از خداوند درخواست کنيم که نعمت هايش را به ما نيز ارزاني دارد و براي رسيدن به آن ها لازم نيست به داشته هاي ديگران حساسيت و حسادت داشته باشيم؟