چهارمین راه درمان حسادت و روشهای دیگر
4-يادآوري نعمت ها
يادآوري نعمت هاي خدادادي،ميل به اطاعت و دوري از نافرماني را به همراه دارد.اين نعمت ها به قدري زيادند که انسان از شمردن آن ها عاجزاست. تأسف آن که بسياري،پس از محروم شدن از نعمت، متوجه آن مي شوند.جواني را در نظر بگيريد که از نشاط و شادابي و توان ذهن و بازو برخوردار است.او مشکلاتي همچون پيري، بيماري و ناتواني را در ديگران مي بيند و ناخودآگاه، خود را به دور از اين مسائل تلقي مي کند. گويا گمان مي کند که او تافته اي جدا بافته است و اصلاً حق او است که چنين برخوردار باشد. غافل از اين که هزاران عامل خدادادي دست به دست هم داده اند تا در يک مقطع زماني، اين جوان را در اوج قدرت و شکوفايي قرار دهند، شايد که از اين فرصت،براي رسيدن به نيکي ها تلاش کند.
بايد بدانيم که انسان موجودي سرتا پا نيازمند است.آن پيرمردي که در بستر خوابيده و ناي باز کردن چشمانش را ندارد، روزگاري براي خود يلي بود و اين قضيه نشان مي دهد که ما از خود هيچ نداريم هرچه که داريم؛ از قدرت بينايي و شنوايي و هوش و حافظه گرفته تا برخورداري از هدايت هاي دروني و بيروني به سوي رستگاري،همه و همه از اوست. با توجه به اين نعمت ها چگونه مي توان،خواسته او را زيرپا گذاشت. حسود چگونه مي تواند خودش را غرق در نعمت الهي ببيند و در عين حال داشته هاي ديگران،او را به نافرماني سوق دهد. حضرت امام درباره توجه نمودن به نعمت هاي الهي مي فرمايد:
اکنون ملاحظه کن،نعمت هاي ظاهره و باطنه که مالک الملوک،جلّ شأنه،به ما مرحمت کرده که اگرجن و انس بخواهند يکي از آن ها را به ما بدهند،نمي توانند و ما از آن غفلت داريم.مثلاً اين هوايي که ما شب و روز از آن استفاده مي کنيم و حيات ما و همه موجودات محيط بسته به وجود آن است… و همين طور قدري متذکر شو ساير نعم الهي را؛از قبيل صحت بدن (و) قواي ظاهره؛ از قبيل: چشم و گوش و ذوق و لمس و قواي باطنه: از قبيل: خيال و وهم وعقل و غير آن که هريک منافعي دارد که حدّ ندارد… و انبيا و پيغمبران فرستاده و کتبي فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده…بدون اين که به طاعت و عبادت ما احتياجي داشته باشد… بعد از تذکراين نعمت ها و هزاران نعمت هاي ديگر که حقيقتاً از شمردن کليات آن،تمام بشرعاجز است؛ چه برسد به جزييات آن آيا درفطرت شما احترام همچو منعمي لازم است؟ و آيا خيانت نمودن به همچو ولّي نعمتي درنظر عقل چه حالي دارد؟ 5-داشتن راهنما
کسي که به پالايش نفس خويش مشغول شده است، در واقع سفر روحاني خود را آغاز کرده است.دورشدن ازهرپستي و رذيلت و نزديک شدن به هرکدام از نيکي ها،طي نمودن منزلي از منزل هاي اين مسافرت است.
کسي که از يک سو انسان را و از سوي ديگر کمال مطلق را مي شناسد،مي داند که اين مسير چقدرطولاني است و گردنه هاي خطرناک و پرپيچ و خم،هرلحظه احتمال گمراهي مسافر را بيش تر مي کند. از اين رو است که چنين سفري بدون بلد راه و بدون چراغ هاي هدايت امکان پذير نيست.
در حديثي، امام باقر (ع) به نکته فوق اشاره کرده، مي فرمايد:وقتي يکي از شماها به مسافرت چندفرسخي مي رويد، راهنمايي با خود
مي بريد،و اين درحالي است که شما به راه هاي آسمان ناآشناتراز راه هاي زمين هستيد،پس لازم است که براي سفر آسماني راهنمايي بيابيد.
آيه اي که همراهي کردن با صادقان و راستان را توصيه مي کند و حديثي که امامان را پرچم هاي هدايت معرفي مي کند، تنها نمونه اي کوچک از آيه ها و روايت هايي هستند که بر پيروي کردن از معصومان (ع) تأکيد دارند.
حضرت امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايد:
کسي که تسليم پيش حق و اولياي خدا شود و درمقابل آن ها چون و چرا نکند و با قدم آن ها سير ملکوتي کند،زودتر به مقصد مي رسد. (
کي شوي واقف تو از اسرار دين
کي شود حاصل تو را ذوق يقين
درطريقت عارف حق کي شوي
گر نگردي کاملان را پيروي
روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي
در کنار اصول کلي اصلاح نفس،روش هاي درمان بيماري هاي اخلاقي نيز مطرح است. درميان کتاب هاي اخلاقي،راه هاي گوناگوني مشاهده مي شود و درآثار به جا مانده ازحضرت امام،دست کم دو روش مي توانيم بيان کنيم:
1.روش رياضت و مجاهدت
بوعلي سينا سه هدف براي رياضت ذکر مي کند:
اول،دورساختن غيرحق از راه حق؛دوم، تابع ساختن نفس اماره به نفس مطمئنه،تا قواي تخيل و وهم به سوي توهمات مناسب با امر قدسي کشيده شوند و از توهمات مناسب جهان زيرين و خاکي روي گردان شوند؛سوم،لطيف ساختن درون براي تنبيه و آگاهي است.
مقصود از روش رياضت و مجاهدت اين است که فرد درراه عبادت هاي طاقت فرسا و تحمل فشارمبارزه و مخالفت با نفس بکوشد. تا با محو نمودن هريک از رذايل نفساني،خود را به صفحات حق متخلق نمايد.
«روش ضد» که در کتب اخلاقي به آن اشاره شده است،همين راه رياضت است؛ مثلاً آدم ترسو براي رفع اين رذيله بايد رياضت بکشد و به نفس تحميل کند که بر ضد خواسته نفس عمل کند و به جاهاي هولناک برود تا تدريجاً براي او عادي شود و ملکه شجاعت را پيدا نمايد.يا اگر کسي دچار تکبراست،ضد آن تواضع مي باشد و بايد به نفس سخت بگيرد و او را وادار به تواضع کند و آن قدر به اين عمل بپردازد تا بر نفس، متواضع بودن ملکه شود.
مرحوم نراقي يکي از شيوه هاي درمان را «روش ضد» دانسته اند؛با اين توضيح که گاهي براي زايل شدن يک صفت منفي اخلاقي، بايد به يک صفت منفي اخلاقي ديگر (در حد اعتدال) متوسل شويم. مثلاً براي از بين بردن ترس،بايد اعمال متهورانه و جسورانه انجام داد؛تا ترس زايل شود. حضرت امير (ع) مي فرمايد:
هرگاه از چيزي ترسيدي،خود را در آن بينداز؛زيرا گاهي ترس از چيزي از خود آن سخت تراست.
حضرت امام نيز در درمان پاره اي از رذايل اخلاقي، همين شيوه را تذکر مي دهد. ايشان در درمان رذيله کبر مي فرمايد:
اگر در صدد اصلاح نفس برآمدي، طريق عملي آن نيز با قدري مواظبت،سهل و آسان است. و دراين طريق با همت مردانه و حرّيت فکر و بلندي نظريه به هيچ مخاطره تصادف نمي کني.تنها راه غلبه ي به نفس اماره و شيطان و راه نجات،برخلاف ميل آن ها رفتار کردن است.
درروش رياضت،نکته مهم و اساسي، تمرين و تکرار است؛يعني با اتخاذ اين شيوه، مي توان رذايل را کنار گذاشت و فضايل اخلاقي را نه تنها کسب،بلکه تبديل به ملکات نمود؛ چنانچه حضرت علي (ع) مي فرمايند:
«العاده طبع ثان»؛ عادت طبيعت و سرشت دوم انسان است.
بررسي روش رياضت:به هيچ وجه نمي توان اهميت روش رياضت و عمل به ضد را در درمان رذايل اخلاقي،ناديده گرفت. سخن در ميزان تأثيرآن در درمان رذايل اخلاقي، ناديده گرفت.دراين روش،آدمي با نفس خود مي جنگد و هرجا در نفس خود ردپاي بدي و زشتي ديد،برضد آن عمل مي نمايد و به مبارزه به آن مي پردازد. همواره اين مبارزه وجود دارد تا سالک موفق شود رذايل را از خود دور مي کند و وارد عالم محبت شود و در وادي معرفت حق تعالي قدم گذارد.هرمسلمان مومني موظف به مجاهده و تحمّل سختي است.اگر رياضت به طورصحيح و براساس دستورهاي شرع انجام گيرد،سرانجام به محبت منجر مي شود.
2.روش محبت
در اين روش،به محبت خداوند دعوت مي شود. حضرت امام (ره) مي فرمايند:
کمال مطلق،معشوق همه است. تمام موجودات و عايله بشري با زبان فصيح،يک دل و يک جهت گويند:ما عاشق کمال مطلق هستيم. ما حبّ به جمال و جلال مطلق داريم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستيم. آيا درجميع سلسله موجودات، در عالم تصور و خيال و در تجويزات عقليه و اعتباريه،موجودي که کمال مطلق و جمال مطلق داشته باشد،جزذات مقدس مبدأ عالم، جلّت عظمته،سراغ داريد؟ و آيا جميل علي الاطلاق که بي نقص باشد،جزآن محبوب، مطلق هست؟
در اين بيان حضرت امام (ره)،محبت به کمال و جمال مطلق را فطري مي شمارد و محبت خداوند را در سرشت موجودات- به ويژه آدميان- نهفته مي داند،لذا بايد گفت: عشقي که در وجود انسان نسبت به خالقش وجود دارد،در تمامي اجزاي هستي جاري است. حضرت امام در کتاب
مصباح الهدايه مي فرمايند:فإن بالعشق قامت السماوات؛ آسمان بر پايه عشق استواراست. از ديدگاه حضرت امام (ره) عشق در سرشت موجودات است:
عشق جانان ريشه دارد در دل از روز الست
عشق را انجام نبود،چون ورا آغاز نيست
ساکنان در ميخانه عشقيم مدام از ازل مست ازآن طرفه سبوييم همه
حضرت امام درکتاب شريف آداب الصلوه با توجه به خلقت نظام وجود براساس عشق و محبت و قراردادن حب ذاتي و عشق جبلي در فطرت تمام موجودات،اين راه را نزديک ترين راه براي رسيدن به مقصد مي داند. دراين روش محبوب چيزي غير ازنفس است.درروش رياضت،نفس آدمي درگيربود،ولي دراين جا همين نفس بدون کم ترين سختي و فشاري ازهمه چيز مي گذرد.
دراين جا مهم اين است که جمال و جلال محبوب،درقلب سالک قرار گيرد و محب در برابر ابهت و عظمت حضرت حق خاضع گردد؛ دراين صورت،آدمي براساس تجلّي حق به خضوع و خشوع و عبادت مي پردازد و از خدمت محبوب خسته نمي گردد و تمام دستورهاي او را با کمال ميل و اشتياق انجام خواهد داد و با انعکاس صفات محبوب در محب تمام رذايل خود به خود محو و خواسته هاي او خواسته هاي سالک خواهد گشت.
بلقيس وار گر در عشقش نمي زديم
ما را به بارگاه سليمان گذرنبود.
دراين روش عالمان اخلاق و مهذّبان نفوس به تحصيل محبت خداوند تأکيد دارند.اين محبت نتيجه معرفت است و معرفت نيز با فکر و ذکر حاصل مي شود. وقتي آدمي به فکر مي نشيند،تمامي اسباب دوست داشتن را در حق تعالي مي يابد.اگراحسان موجب محبت است،خداوند متعال محسن است. اگر جمال سبب عشق ورزيدن است، او خود اصل جمال است و عالم با تمام زيبايي هايش سايه اي از جمال مطلق است. اگر کمال موجب دوست داشتن است، او اصل تمامي کمالات و مبدأ آن است و هر کمالي در هر جايي ديده شود، پرتوي از کمال او است.
از اين رو معرفت مقدمه محبت قرار مي گيرد و سپس حالت ميل و التذاذ به آن به وجود مي آيد. هرچه شناخت قوي تر باشد، محبت قوي تر و عميق تر مي گردد. افرادي که در مقابل قدرت و زور، از کم ترين سرمايه خود، نمي گذرند، با اندکي محبت همه دارايي خود را به سادگي و با کمال نشاط و شوق فداي محبوب مي نمايند، لذا محبت،نفوس قوي را هم رام مي کند. حتي حيوانات را مي توان با نظر محبت رام نمود.براي عبد سالک حقيقتاً هيچ سيري شيرين تر از سيرحبّي نيست.روش محبت، روش مناسب و سريعي جهت درمان رذايل اخلاقي است. دراين روش:اولاً،هرعملي از سالک سرمي زند از محبت و عشق او به خالقش نشأت مي گيرد.ثانياً،دراين جا خستگي و ملالت نيست و سالک با رغبت و اشتياق کوشش مي کند صفات محبوب را يکجا کسب نمايد. اين گونه نيست که با سختي و مشقت بخواهد رذايل را بزدايد،بلکه چون عاشق جمال و کمال محبوب است، هرآنچه غير دوست است،يک باره آن ها را کنار مي گذارد وبساط غيررا از صفحه قلب بر مي چيند.
اگر درصدد ايجاد محبت برآمد،زود موفق مي شود؛زيرا که نورمحبت ظاهراست بر ظلمت و کدورت.
حضرت امام در درمان رذيله عجب،پس از اين که راه اصلاح مفاسد را روي آوردن به حق مي دانند،اشاره مي فرمايند:
معرفت خدا حب خدا آورد و اين حب چون کامل شد،انسان را از خود منقطع کند و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود و چشم طمع به خود و ديگران نبندد.. و نور ازل درباطن قلب او طلوع کند و از باطن به ظاهر سرايت کند و فعل و قول او نوراني شود.
دراهميت و ارزش محبت و تهذيب جاي هيچ ترديدي نيست؛به ويژه اين که آيات قرآن و روايات معصومان (ع) سرشارازاين مضامين است.با نگاهي به دعاهايي که از اين محبّان دوست وارد شده است،حقيقت مطلب بهترمشخص مي شود،ولي شايسته است به يک نکته در بررسي محبت
توجه نماييم و آن چگونگي تحصيل محبت خداوند است. ترديدي درعظمت مسأله نيست، ولي چگونه و از چه راهي بايد رفت تا به محبت خداوند رسيد؟ در جواب اين سوال، معمولاً اين گونه پاسخ داده مي شود که بايد کسب معرفت نمود و هرچه اين معرفت، معرفت به خداوند بيش تر شود محبت افزون تر مي گردد.
همان گونه که مي دانيد در ميان مدعيان دروغين، آنچه رونق دارد بازار عشق و محبت به خداوند است،ازاين رو بايد توجه داشت که در مسير محبت نيز نفس انسان ساکت نخواهد نشست و از هر راه ممکن جهت منحرف نمودن،بهره خواهد برد.امام خميني (ره) با توجه به اين نکته مي فرمايد:سرمنشأ تمام خطاهاي انساني و رذايل اخلاقي،حب نفس است.
بايد توجه داشت که روش محبت الهي،سر از مخالفت با دستورها و توصيه هاي خداوند تبارک و تعالي،پيامبران و امامان معصوم (ع) در نياورد.پس بايد دراين روش نيز از چراغ هاي هدايت الهي سود جست و نهايت اين که بايد به ذات حق تعالي پناه برد.