مباحثی از کتابی که وهابیت را در هم شکست11
توسل عمر به عباس ^
«بخارى» در صحیح خود از «انس» نقل مىکند که در هنگام خشکسالى «عمر بن خطاب» با توسل به «عباس بن عبدالمطلب» طلب باران مىکرد و مىگفت: خداوندا ما توسل به پیامبرمان مىکردیم و تو باران بر ما نازل مىکردى و امروز ما متوسل به عموى پیامبرمان شدهایم، پس بارانت را بر ما نازل فرما.
«زبیر بن بکار» در «انساب» از طریق دیگرى این قصه را بهصورت مفصلتر آورده است که خلاصه آن چنین است:
از عبداللَّه بن عمر، نقل شده است که: عمر بن خطاب در سال «رماده»به عباس بن عبدالمطّلب توسل جست، به میان مردم رفت، سخنرانى کرد و گفت: اى مردم! نگاه رسول خدا به عباس، نگاه پسر به پدر بود؛ پس شما نیز به او اقتدا کنید و عمویش را وسیلهاى به درگاه خدا قرار دهید، پس اى عباس دست به دعا بردار.
و از جمله دعاهایى که عباس نمود، چنین بود: خدایا هیچ بلایى جز بهواسطه گناه نازل نمىشود و جز بهواسطه توبه برطرف نمىگردد؛ اینک مردم به واسطه نسبت من با پیامبر صلى الله علیه و آله به من روى آوردهاند و این دستان گناهکار ماست که بهسوى تو بلند است و چهره نادم ماست که رو به تو کرده است، پس بر ما باران ببار و حرمت پیامبرت را درمورد عمویش حفظ فرما. پس باران مانند سیل بر آنها فروریخت، زمین بارور شد و معیشت مردم برقرار گردید. و مردم بر سر عباس ریخته او را مسح کرده مىگفتند:
گوارایت باد اى ساقى حرمین! و عمر گفت: بهخدا قسم این وسیله ارتباط و تقرّب خداوند بود و در همین زمینه است که «عباس بن عتبه» پسر برادرش ابیاتى سرود، از جمله:
بعمی سقى اللَّه الحجاز وأهله
عشیه یستقى بشیبته عمر
ابن عبدالبر در برخى روایات چنین گفته است: که آسمان دهان مشکهایش را گشود و باران چون کوهى فروریخت بهگونهاى که گودىها با بلندى مساوى گشت و زمین سبز گردید و معیشت مردم به سامان آمد؛ سپس عمر گفت: بهخدا قسم که این همان وسیله به درگاه الهى و جایگاه نزد اوست.
همانگونه که دانستى وسیله قراردادن بزرگان بهسوى خداوند، عبادت آن وسایل نیست، مگر اینکه کسى آنها را «رب» بهحساب آورد، همانگونه که بتپرستان چنین برخوردى نسبت به بتها داشتند وگرنه اگر کسى چنین اعتقادى نداشته باشد، ضمن اینکه از جانب خداوند مأمور به استفاده از وسایل است درواقع این وسیلهجویى خود عبادت خداوند آمر مىباشد.