مباحثی از کتابی که وهابیت را در هم شکست12
قصه عتبى در توسل
ابن کثیر مىگوید: گروهى از جمله: شیخ ابومنصور صباغ، حکایت مشهورى را از عتبى نقل کردهاند که گفته است: کنار قبر پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بودم که عرب بیابانى آمد و گفت: السلام علیک یا رسول اللَّه، شنیدهام که خداوند مىگوید:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً»؛
و اکنون با استغفار از گناهان بهسویت آمدهام و تو را نزد پروردگارم شفیع قرار دادهام، سپس این اشعار را خواند:
یا خیر من دفنت بالقاع أعظمه
فطاب من طیبهن القاع والأکم
نفسی الفداء لقبر أنت ساکنه
فیه العفاف وفیه الجود والکرم
پس از رفتن اعرابى، خواب بر من غلبه کرد و در خواب پیامبر صلى الله علیه و آله را دیدم که فرمود: نزد آن اعرابى برو و به او بشارت بده که خداوند او را بخشیده است. این قصه را امام نووى در کتاب معروفش «الإیضاح» در باب ۶، ص ۴۹۸ بیان کرده است همچنانکه «ابن کثیر» در تفسیر مشهورش ذیل آیه «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ …» بیان داشته است.
و «امام قرطبى» در تفسیرش بهنام «الجامع» قصهاى شبیه این را نقل نموده است و مىگوید: «ابوصادق» از على نقل مىکند که گفت: بعد از سه روز که از دفن پیامبر گذشته بود، عربى بیابانى نزد قبر آمد، خود را روى قبر انداخت و از خاک قبر بر سرش ریخت و گفت: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله ما سخن تو را شنیدیم و آنچه را از خدا دریافته بودى ما از تو گرفتیم و از جمله آیات نازلشده بر تو این آیه است:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ …»
و من بر خود ستم کردهام و آمدهام تا تو برایم استغفار کنى؛ پس صدایى از قبر برخاست که مىگفت: محققاً تو مورد آمرزش قرار گرفتهاى.