مباحثی از کتابی که وهابیت را در هم شکست13
شبههاى مردود
همه این احادیث و روایات، توسل را اثبات و تأیید مىکنند؛ اما اگر کسى شبهه کند که این امر اختصاص به زمان حیات حضرت دارد، باید جواب داد:
دلیلى براى این اختصاص وجود ندارد؛ زیرا روح بقا دارد و احساس و درک و دریافت توسط روح انجام مىگیرد.
دیدگاه اهل سنت و جماعت نیز چنین است که مرده مىشنود و حس مىکند و درک مىکند، از خیر بهرهمند و شاد مىشود و از شر، ناراحت و آزرده مىگردد. و این امر نسبت به هر انسانى قابل تطبیق است و از همین روست که پیامبر صلى الله علیه و آله اهل قلیب را که از کفار قریش بودند در روز بدر صدا زد و فرمود: «یا عتبه، یا شیبه، یا ربیعه» به حضرت گفتند: چگونه آنها را صدا مىزنى در حالىکه لاشهاى بیش نیستند؟ حضرت فرمود: شما شنواتر از آنها نیستید و لکن آنها قادر به پاسخگویى نمىباشند؛ بنابراین اگر مطلب یادشده در مورد همه انسانها صادق است، چگونه در مورد بهترین، گرامىترین و بزرگترینِ خلائق، درست نباشد؟
بدون شک حضرت کاملترین احساس و برترین ادراک و قوىترین دریافت را داراست؛ ضمن اینکه به صراحت- در روایات بسیار- اشاره شده است که حضرت کلام را مىشنود و سلام را جواب مىگوید و اعمال امت بر او عرضه مىشود و او در برابر بدىهاى امتش استغفار و در برابر خوبىها، شکر مىگوید.
و ارزش انسان درواقع به مقدار ادراک، احساس و دریافت اوست نه به زندگىاش و از همین روست که مىبینیم بسیارى از زندگان را خداوند از احساس و دریافت محروم نموده است و از همان فکر کوتاه و ذوق ناچیز خویش نیز بهره نمىبرند و باید آنها را در صفوف مردگان بهحساب آورد والعیاذ باللَّه.
صحابه از پیامبر صلى الله علیه و آله، طلب شفاعت مىکنند
برخى چنین پنداشتهاند که در دنیا نمىتوان از پیامبر صلى الله علیه و آله طلب شفاعت کرد و برخى دیگر از لجوجان این امر را شرک و گمراهى مىدانند و به این آیه استناد مىکنند:
«قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَهُ جَمِیعاً».
این استدلال باطل است با دو دلیل، که بیانگر فهم نادرست آنان است:
۱- هیچ نصّى در کتاب و سنت وجود ندارد که طلب شفاعت از پیامبر را در دنیا نهى کرده باشد.
۲- آیه مذکور دلالت بر مدعاى ذکرشده ندارد، بلکه این آیه مانند بسیارى از آیات دیگر، بیانگر مختص بودن همه آنچه در ملکیت خداوند است به او، و عدم تعلقش به دیگران است به این معنى که او تصرف در آنها مىکند و این امر، نفىکننده عطاى او به هرکس که بخواهد نیست؛ زیرا او مالک ملک است به هرکس بخواهد مىدهد و از هرکس بخواهد مىستاند و مشابه این آیه است آیه:
«لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ».
و پس از وصف خویش به مالک الملک مىگوید:
«تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ».
پس همانگونه که خدا به هرکس هرچه بخواهد مىدهد و از عزتى که اختصاص به خویش دارد به رسول و مؤمنین مىدهد، از شفاعتى که اختصاص به او دارد به انبیا و بندگان صالحش؛ بلکه به بسیارى از بندگان مؤمنش- طبق روایات صحیح متواتر- عطا مىکند.
چه مشکلى بهوجود مىآید اگر انسان از مالکى، برخى از مایملکش را درخواست کند، بهخصوص اگر آن مالک کریم و سائل بهشدت محتاج و نیازمند به آن چیز باشد. آیا شفاعت چیزى جز دعا کردن است و دعا نیز مورد اذن و مقبولیت قرار گرفته، بهخصوص اگر از جانب پیامبران و صالحان باشد، چه در زمان حیات چه پس از وفات، در قبر و چه در روز قیامت.
بنابراین، حقّ شفاعت به کسانى که پیمانى با خدا دارند عطا گردیده است و خداوند عزّ وجلّ شفاعت را درمورد هرکس که با توحید از دنیا برود مىپذیرد.
این سخن ثابت شده که برخى از اصحاب از پیامبر صلى الله علیه و آله طلب شفاعت کردند و پیامبر صلى الله علیه و آله نفرمود چنین درخواستى شرک است، تو باید از خدا طلب کنى و چیزى را براى او شریک قرار ندهى. و پیامبر مىفرمود: انشاء اللَّه چنین خواهم کرد.
این روایت را «ترمذى» در سنن در باب «ما جاء فی صفه الصراط» آورده و آن را حسن دانسته است.
همینطور درخواست شفاعت از دیگر اصحاب نیز مطرح گردیده است.
اگر طلب شفاعت از حضرت در دنیا و در زمان حیات ایشان صحیح است مىتوان گفت که آن امر بعد از وفات حضرت نیز اشکالى ندارد؛ بنابرآنچه اعتقاد اهل سنت و جماعت در مورد حیات برزخى انبیا است و پیامبر ما محمد صلى الله علیه و آله کاملترین و بزرگترین آنها در این زمینه است، چراکه سخن را مىشنود و اعمال امت بر او عرضه مىشود و از خدا برایشان طلب استغفار مىکند و خداى را حمد مىکند و صلوات مصلّین به او مىرسد؛ حتى اگر در دورترین نقطه این سرزمین باشد، همانگونه که در حدیثى- که جمعى از حفاظ حدیث آن را صحیح دانستهاند- این مطلب آمده است: «حیاتی خیر لکم تحدثون ویحدث لکم ومماتی خیر لکم تعرض أعمالکم علیّ فإن وجدت خیراً حمدت اللَّه وإن وجدت شراً استغفرت اللَّه لکم».
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ
ما اعتقاد راسخ و محکم داریم که اصل در طلب یارى، فریاد خواهى، مسألت و صدازدن، اختصاص به خداوند دارد و در این امر هیچ شک و تردیدى نیست. خدا یاریگر، فریادرس و اجابتکننده دعاست و او فرموده است:
«وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ».
و در آیات دیگر:
«فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ»؛«وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لا یَسْتَجِیبُ لَهُ إِلى یَوْمِ الْقِیامَهِ»؛«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ»؛
بنابراین همهگونه عبادت تنها براى خداست، و هیچ بخشى از آن را نمىتوان بهسوى دیگران- هرکس که باشد- جهتدهى کرد.
ما معتقدیم که خداوند خالق بندگان و افعال آنهاست و هیچ موجودى جز او- اعمّ از زنده یا مرده- تأثیرگذار نمىباشد، و هیچکس با خداوند در انجام یا ترک کار یا روزىرسانى و زنده کردن و میراندن شریک نمىباشد و هیچ احدى قدرت بر انجام یا ترک کارى را مستقلًا یا با مشارکت خداوند یا در مراتب کمتر از این ندارد.
بنابراین، یگانهتصرفکننده در هستى، خداوند تعالى است و هیچکس مالک چیزى نیست مگر هنگامى که خداوند به او تملیک کند و اجازه تصرف دهد؛ هیچ انسانى براى خودش- چه رسد به دیگران- مالک نفع و ضرر و مرگ و زندگى و حشر و نشر نیست مگر مواردى که خدا بخواهد و با اذن او. بنابراین، نفع و ضرر محدود به این مرزها و مقید به این شرایط است و نسبت دادن این امور به خلق از باب اسباب بودن آنها و کسب این امور است نه از باب خلق و ایجاد کردن یا تأثیرگذارى یا علت بودن آنها است. بنابراین چنین نسبتهایى مجازى است نه حقیقى؛ ولى مردم تعبیرات گوناگونى از این واقعیت دارند.برخى در استعمال مجاز و بیش از حد زیادهروى مىکنند و بهگونهاى دچار شبهات لفظى مىگردند که حقیقتاً از آن برى مىباشند و درواقع قلب آنها تسلیم توحید محض و تنزیه خداوند تعالى است.
توجه به پیامبر صلى الله علیه و آله و یارى خواستن از ایشان
چنانکه ذکر شد ما اعتقاد قطعى و محکم داریم که اصل در یارى خواستن، استغاثه، صدازدن و مسألت از خداست و تنها او یارىکننده و فریادرس و اجابتگر است و خود فرموده است:
«وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ».
بنابراین هرکس از مخلوقى کمک بخواهد یا فریادخواهى کند یا صدایش زند یا از او طلب نماید- خواه زنده یا مرده- و اعتقادش این باشد که او خودش مستقلًا بدون استعانت از خدا ضرر یا نفع مىرساند، این فرد مشرک است. و لیکن خداوند اجازه داده است که مردم، برخى از برخى دیگر کمک بگیرند یا فریادرسى بخواهند وفرمان داده که هرکس از او کمک خواسته مىشود، کمک کند و هرکه مورد فریادرسى قرار مىگیرد به یارى او بشتابد و هرکه را صدا مىکنند اجابت کند و احادیث در این زمینه بسیار است که به فریادرسى درمانده، کمک محتاج و گرهگشایى مشکلات، توصیه مىکند و پیامبر صلى الله علیه و آله بزرگترین انسانى است که بهوسیله او نزد خداوند براى حل مشکلات و برآورده شدن حاجات فریادرسى مىشود.
چه شدت و سختىاى بزرگتر از سختى روز قیامت، هنگامى که وقوف به طول انجامد و فشار بالا گیرد و حرارت و عرقریزان مردم را احاطه کند، با اوج گرفتن این شدت و به نهایت رسیدن آن مردم به بهترین خلق خدا استغاثه جسته و او را وسیله به درگاهش قرار مىدهند همانگونه که پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرماید: «وبیناهم کذلک استغاثوا بآدم»؛و حضرت از لفظ استغاثه استفاده مىکنند و همین لفظ در صحیح بخارى آمده است.
کمکخواهى و طلب فریادرسى از خدا بهواسطه حضرت رسول صلى الله علیه و آله در مصائب
دلایل ونصوص فراوانى بر این مضمون وارد شده است که هنگام خشکسالى و نباریدن باران، مردم به حضرت پناه مىبردند، او را شفیع و وسیله قرار مىدادند و به واسطه او به خداوند استغاثه مىجستند، حالِ خویش را بر پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه مىکردند و از بلا و گرفتارى خویش به او شکوه مىبردند.
مثلًا مىبینیم که عرب بیابانى در روز جمعه، هنگامى که حضرت مشغول خطبه نماز است فریاد مىزند و مىگوید: اى رسول خدا! اموال ما از بین رفته و راهها بر روى ما بسته شده است، از خداوند بخواه که به فریاد ما برسد؛ آنگاه باران شروع به باریدن کرد و تا جمعه بعد ادامه یافت. آن فرد نزد حضرت آمد و عرض کرد:
خانههاى ما خراب شده و چهارپایان به هلاکت افتادهاند و از شدت باران راهها بر ما بسته شده است؛ پس حضرت دست به دعا برداشت، ابرها بهسویى رفتند و بارش باران به بیرون شهر جهت داده شد. این روایت را «بخارى» در کتاب «الاستسقاء» باب «سؤال الناس الامام استسقاء إذا قحطوا» آورده است.
پیامبر صلى الله علیه و آله تکیهگاه، پناه و نگهدارنده
«حسان بن ثابت» (شاعر پیامبر صلى الله علیه و آله) او را ندا مىکند و حضرت را تکیهگاهى مورد اعتماد و حصنى براى پناهجویى مىشمارد:
یا رکن معتمد و عصمه لائذ
و ملاذ منتجع وجار مجاور
یا من تخیره الإله لخلقه
فحیاه بالخلق الزکی الطاهر
أنت النبی وخیر عصبه آدم
یا من تجود کفیض بحر زاخر
میکال معک وجبرئیل کلاهما
مدد لنصرک من عزیز قادر