«لذّت» نبریم به سرنوشت شیطان دچار میشویم
جت الاسلام پناهیان: «لذّت» نبریم به سرنوشت شیطان دچار میشویم
لذّت و شهوت همیشه بی ارزش نیست و همیشه به انسان ضربه نمی زند، ما به هیچ وجه بنا نیست همهی لذّت ها را در خودمان کور کنیم بلکه لذّات را باید در خودمان بیدار کنیم.
تقرب به خداوند متعال تنها از طریق تحمّل رنج نیست برخی اوقات به دلیل اینکه برخی لذّت ها را می توانیم ببریم به خداوند مقرب می شویم؛ مثلاً خصلت «سخاوت» برای انسان کریم، لذّت فوق العاده ای در پی دارد. کسی که از این سخاوت لذّت برد و برای دیگران سفره پهن کرد و دیگران از آن خوردند و او از اینکه دیگران مال او را کم کرده اند لذّت برد، با همین لذّت به درگاه خداوند مقرب می شود و با همین لذّت، «تعالی روح» پیدا می کند؛ اینجا لازم نیست انسان با هر لذّتی مبارزه کند. یا مثلاً کسی کودک خودش را ببوسد و او را نوازش کند، این محبّت که زجرآور نیست، بلکه لذّت دارد؛ خب هم لذّت می برد و هم طبق روایات با هر بوسه، خداوند یک درجه در بهشت به او می دهد.
وقتی درباره اهلبیت عصمت و طهارت خبر خوبی می شنویم و در فضای میلاد یک امام قرار می گیریم، لذّت می بریم. وقتی در فضای عید غدیر قرار می گیریم و قصه غدیر را برایمان تکرار می کنند، احساس لذّت و خرسندی به ما دست می دهد و «یفرحون لفرحنا» تحقق پیدا می کند. یقیناً این «فرح» و شادی که اینجا ذکر شده، لذت است؛ رنج که نیست. قطعاً این فرح، انسان را مقرب خداوند می کند. قیمت این فرح، لااقل بیشتر از قیمت گریه های برخی ها است؛ نمی خواهم بگویم این شادی ارزشش بیشتر از گریه برای اهلبیت است؛ از گریه برخی ها باارزش تر است. اتفاقاً گریه برای اهلبیت خیلی آسان تر از خوشحال شدن برای آن بزرگواران بدست می آید. برای اهلبیت خوشحال که شدی و لذّت هم بردی، به مقامات عالیه هم دست پیدا می کنی. این لذّتی است که کم پیدا می شود و واقعاً لذّت عمیقی هم دارد؛ آنقدر عمیق که در فقدان این لذّت، انسان حقّ دارد زار زار گریه کند؛ خود آن گریه هم لذّتبخش است. مثل لذّت «فرج» که همان تصور و تخیّلش، در انسان شادی ایجاد می کند، فرج که به تأخیر می افتد او گریه می کند.
برخی لذّت ها را حتماً باید ببریم و برخی لذّت های دیگر را باید در خودمان بیدار کنیم و مصداق برخی های دیگر را در خارج از خود جستجو کنیم و آن ها را ببریماصلاً بنا نیست «مبارزه با هوای نفس» مساوی با «مبارزه با لذّت» تلقی شود. منظور از «هوا»، لذّات و دوست داشتنی هایی هستند که انسان را ساقط می کنند، وگرنه از برخی دوست داشتنی ها اگر لذّت ببریم باعث رشد ما می شود و تازه ما باید بگردیم آنها را پیدا کنیم.
مؤمنین باید به گونه ای از دین خودشان حرف بزنند و آن را به گونه ای معرفی کنند که در جامعه این تلقی ایجاد شود که افراد با ایمان زندگی خوش تری دارند و انسان معنوی، از زندگی لذّت بیشتری می برد. تصور دیگران از دینداران و مؤمنین این است که آنها کم تر لذّت می برند. این تصور، یک اتهام نابجا است که باید آن را شکست.
امؤمنینی که لذّت بردن خود از زندگی را در جامعه اظهار نمی کنند در روایات صریحاً آمده که نعمات را باید اظهار کنیم. دلیل این کار این است که دیگران فکر نکنند مؤمنین انسان های بیچاره و بدبختی هستند و چون مبارزه با نفس می کنند، بدحال و بی حال دارند زندگی می کنند. وقتی به هیئت می روید، لذّتی که از آن می برید را در جامعه بیان کنید.
ما برای تغییر این تصورات، امکانات فراوانی از جمله فیلم و سریال در اختیار داریم. فرد مؤمن ممکن است نتواند لذّتی که از یک امر معنوی می برد را ابراز کند؛ مثلاً او نمی تواند لذّتی که از نافله خواندن می برد را بگوید، امّا فیلمساز می تواند این را نشان دهد. فیلمسازی که فهیم باشد، فرآیند چگونگی لذّت بردن یک فرد از ارتباط با خدا را متوجه می شود. برخی ها فقط فرایند عاشق شدن دختر و پسر را می توانند متوجه شوند و سایر فرایندها را متوجه نمی شوند؛ فرایند عاشق شهادت شدن را متوجه نمی شوند، به همین دلیل فیلمی که می سازد همه می گویند مصنوعی و شعاری است و راست هم می گویند، چون او خودش این فرایند را طی نکرده است. حالا اگر کسی فرایند لذّت بردن از عبادت را تجربه کرده باشد و هنر تبدیل آن به فیلم را داشته باشد، می تواند آن را نشان بدهد. بنده حاضرم اگر چنین سریالی ساخته شد، یکی از منبرهای شب های ماه رمضان را کنار بگذارم و به تماشای آن بنشینم و لذّت ببرم. چنین سریالی تصور مردم از دین را تغییر می دهد؛ به همین دلیل، ما هیچ گاه توقع خود از فیلمسازان را پایین نمی آوریم. انتقادات که سر جای خود محفوظ است.
تلقی ما از دین باید اینگونه باشد که اگر دینداری مان کم بشود، یعنی به ما خوش نمی گذرد. اگر به ما خوش نگذرد تلقی مان این باشد که دینداریمان کم است، به ما خوش بگذرد یعنی دین داری مان افزایش پیدا کرده، افزایش پیدا کند به ما خوش می گذرد. سحر از خواب بیدار نشویم تأسف ما باید برای چه چیزی باشد؟ باید برای این باشد که آن روز به ما خوش نخواهد گذشت، باید بگوییم امروز قوای ذهنی من خوب کار نخواهد کرد و نشاطم کم می شود. آنموقع باید استغفار کرد تا شاید خدا معجزه ای بکند و جبران کند و لذّات آن روز را به ما برگرداند. «ظلمت نفسی» که در دعای کمیل آمده است به همین معنی است؛ یعنی من به خودم ظلم کردم و به خودم لطمه زدم.
این تصور که معنویت به معنای غمگین و افسرده بودن است و خداوند متعال انسان های غمگین را بیشتر می پسندد، کاملاً غلط است. درست است که گفته شده خداوند نزد دلهای شکسته است، امّا کدام دل شکسته؟ دل شکسته ای که آنقدر شادی و لذّت چشیده که اگر یک ذره از آن را از او بگیرند، دلش می شکند. بعد خداوند چون شادی او را دوست دارد سریعاً او را ناز می کند و در آغوش می کشد. مثل کودکی که آنقدر در آغوش مادرش راحت است وقتی یک دقیقه از مادرش جدایش می کنند دلش می شکند و شروع به گریه می کند. امّا برخی ها اصلاً دلشان نمی شکند، چون هیچ وقت لذت نبرده اند.
برخی ها این نوع نگاه به دین را بر نمی تابند و می گویند «این که می شود دینداری به خاطر خوشی نه به خاطر خدا، این دیگر چه نوع دینداری است»دلیل پرسیدن این سؤالات اعتراضی این است که عموماً برداشت ها از دین غلط است. تصور شما از دین چیست؟ اگر انسان قربه الی الله به خدا نزدیک شود لذت ندارد؟! آیا تصور شما از دین، همان تصوری است که از قوانین راهنمایی و رانندگی و حقوق جزایی دارید؟ قانون که لذّتبخش نیست. آیا همه کارهای ما برای تقرب به خدا است یا نه؟ تقرب به خدا لذت دارد یا ندارد؟ برخی ها ممکن است بگویند بله به خاطر تقرب الی الله است ولی به خاطر لذّتش نیست. این در حالی است که این لذّت چسبیده به تقرب الی الله است و نمی شود گفت خدایا من تقرب به تو را می خواهم امّا لذّتش را نمی خواهم. ما برای لذّت بردن آفریده شده ایم. ما آفریده شده ایم برای اینکه مست لذّت تقرب الی الله بشویم. اگر کسی به این لذّت باور نداشته باشد، یا همیشه از کار قربه الی الله فرار خواهد کرد یا اگر انجام بدهد، عُجب و غرور پیدا می کند و دچار ریا می شود، دچار آفت های متعدد می شود تا جایی که همه، حالشان از دینداری او بهم می خورد. اصلاً ما باید با کسی که قربه الی الله نماز خواند و لذّت نبرد، دست به یقه شویم.
در روایات آمده که به محض اینکه یک فرد، نگاهش را از نامحرم برگرداند، همان لحظه خداوند لذّتی را در کام او قرار می دهد که قابل قیاس با هیچ لذّت دیگری نیست. ممکن است برخی ها بگویند ما از لذّت نامحرم چشم بپوشیم به خاطر لذّت خدا، این که همه اش می شود لذّت. باید گفت بله، وجود انسان یعنی لذّت. آیا خدا ما را آفریده تا زجر و شکنجه بدهد؟! انسان برای لذّت آفریده شده. اگر از محدودیت ها و قوانین نیز صحبت شده برای این است که اینها ما را به آن لذّتی برسانند که بالاترین لذّت هاست.
به گریه های آدم دیندار نگاه نکنید؛ این گریه ها از فرط لذتی است که می برد. او اگر از تقرب الی الله لذّت نبرده بود که با یک مقدار دوری و فاصله گرفتن از خدا اینطور گریه نمی کرد. عین بچّه ای که به محض فاصله گرفتن از مادرش شروع به گریه می کند. باید دیگران در مورد دینداران متوجه این موضوع بشوند که آنها بیشتر از بقیه افراد لذّت می برند. باید بفهمیم که دینداری بدون لذّت بردن دینداری کاملی نیست، برخی اوقات هم اصلاً دیندای نیست. شیطان اگر از عبادتش لذت درست و حسابی برده بود و از قرب الی الله مست شده بود، به محض اینکه خدا دستور سجدّه بر آدم را به او داد، مستانه سجده می کرد و از فرمان مولا تخطی نمی کرد. این موضوع بسیار مهمّی است؛ ما اگر از دینمان و از تقرب خدا لذّت نبریم، دینداریمان دچار لغزش خواهد شد؛ حسرت اهل گناه را خواهیم خورد. عبادت خدا را می کنیم امّا حسرت اهل گناه را می خوریم. خداوند به ملائکه می گوید این دیگر چطور بنده ای است که آمده پیش ما سجّاده پهن کرده امّا دلش آنطرف است، دیگر او را برای نماز بیدار نکنید بگذارید بخوابد، بیچاره حسرت گناهکاران را می خورد پس چه لذّتی از ما برده است.
اگر از عبادت لذّت نبریم دچار غرور می شویم و فاسد می شویم در مقابل، اگر از عبادات لذّت ببریم بیشتر شرمنده خدا خواهیم شد و دوست داریم بیشتر او را عبادت کنیم.
مدیریت لذّت ها نه تنها به معنای مبارزه مطلق با آنها نیست بلکه به معنای رسیدن به «مطلق لذّت» است. در مورد رساله عملیه، لطیفه نامردانه ای درست کرده بودند به این مضمون که خلاصه رساله عملیه یعنی این که هرچیزی که لذّت دارد حرام است. هرچند ما با این لطیفه خندیدیم، امّا نامردی بود؛ زیرا باید همه متوجه این نکته لطیف بشوند که رساله عملیه راهی است برای لذّت بیشتر بردن از زندگی.