قطره دریاست،اگر با دریاست.....
قطره دریاست ،اگر با دریاست
ورنه او قطره و دریا ،دریاست
قطره ای بودم تنها ؛
در راه به گلزار ی رسیدم که گلهایش پژمرده بودند.
خواستم شادابشان کنم ،نتوانستم ؛
چون
قطر بودم وتنها .
از آن گذشتم .
به جنگلی رسیدم که درختان و بوته هایش تشنه بودند . خواستم سیرابشان کنم ،
نتوانستم ،
چون
قطره بودم و تنها .
از آنهم عبور کردم و رفتم . به کویری رسیدم سخت خشک و بایر ،خواستم آبادش کنم ،نتوانستم ؛
چون
قطره بودم وتنها.
خدایا !
اگر روزارم چنین بگذرد ،
نه عطشی را فرومشانده ام و نه طراوتی را بخشیده ام،
و پس از چندی
با نسیمی محو خواهم شد.
بار الها!
اگر دریا بودم ،
گلزار شاداب بودو جنگ سیراب ؛
کویر آباد بود و من همچنان دریا ،
تا به دادهمه تشنگان برسم.
الهی !
قطره های وجودمان را
در دریای بیکران وجودت محو کن
تا دیگر نه جایی خشک و بایر بماند و نه موجودی تشنه و عطشان.
مدرسه عشق همان دریاست؛
دریای رحمت و عشق الهی !
بسیج ،مدرسه عشق است…….
منبع : کتابچه مدرسه عشق ،ص 3