فاجعه ای بدتر از منا 2
سلسله ساسانیان به عنوان آخرین سلسله ای که پیش از حمله اعراب بر ایران حکمرانی می کرد، به جایی از ضعف و ناکامی رسیده بود که هجوم چندهزار نفری سپاه اعراب درهم پاشید. اینکه برخی اعراب را مقصر اصلی ناکامی ایرانیان در اعصار بعدی تاریخی می دانند نشان از تحلیل های مغرضانه یا ناآگاهانه دارد. ایران در زمان ساسانیان حتی توان دفاع در مقابل دیگر اقوام را در مرزهای شرقی را نیز نداشت. اسلام با شعار آزادی، برابری و برادری، شاخص ها و مولفه های را برای دیگر کشورهای منطقه آشکار کرده بود که تا پیش از آن محلی از اعراب نداشت. حمله اعراب به ایران و پس از آن پذیرش دین اسلام از سوی ایرانیان، نشاندهنده این موضوع است که گروه های مختلف ایرانی، با پذیرش آگاهانه اسلام به دلیل شاخص هایی که عنوان شد، راهی دیگر را برای خود برگزیدند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که عنوان می شود، به زور شمشیر، ایرانی ها، اسلام را قبول کردند تا از آسیب های بعدی توسط اعراب در امان باشند اما بنا بر اسناد و روایت های معتبر تاریخی، هیچ اجباری در این امر نبوده و تا سال های پس از شکست ایران از اعراب، گروه های مذهبی مانند زرتشتیان بر آیین خود بودند. اما در زمینه اختلاط نژادی باید اعتراف کرد، نژادپرستی در میان اعراب در آن زمان بسیار رایج تر از ایرانی ها بود. هر چند پیامبر اسلام (ص) سعی بسیاری کردند تا این پدیده مذموم از میان اعراب رخت بربندد، اما پس از رحلت ایشان، بار دیگر بر این موضوع پافشاری شد و عرب و عجم را پررنگ تر کردند.
نقل می شود که در زمانی که حکام عرب بر سرزمین های ایران فرمانروایی می کردند، قلعه ها و محل فرمانداری آنها در حاشیه یا خارج از شهر بنا می شد تا از اختلاط میان اعراب و ایرانی ها اجتناب شود. آنها تا آن حد بر برتری قوم عرب تاکید داشتند که ازدواج با دختران ایرانی را در شان و مقام خود نمی دیدند و بسیاری از ازدواج های رسمی آنها تنها با زنان عرب بود.
بنابراین از این منظر می توان حکام عرب را در ایران یکی از مقصران اصلی پررنگ شدن بحث نژادی در آن ایام دانست که به مرور نقش برجسته ای در رویدادها و جنگ های بعدی داشته و فرمانروایان ایرانی را به نبرد با حکام عرب کشاند.
آنچه فراتر از مباحث تاریخی و ریشه یابی نژاد پرستی مهم تر است، قرار گرفتن این پدیده در بطن برخی از حوادث امروزی است. دلیلی وجود ندارد، به خاطر عقب افتادگی یا شکست های تاریخی، قومی یا نژادی را مقصر دانست یا با توهین سعی در خالی کردن عقدهای فروخفته داشت.
حوادثی بسیار دردناک در جریان حج امسال روی داده که منجر به جان سپردن هزاران نفر و صدها ایرانی شده است که آن را تبدیل به فاجعه کرد. پیش از این نیز در جریان تجاوز به نوجوانان ایرانی یا اعدام ایرانی ها در عربستان، موج نژادپرستی در فضای مجازی و نیز شبکه های اجتماعی به راه افتاده بود اما بسیار تاسف بارتر آن است که از یک شرایط مذهبی و دینی برای تسویه حساب های نژادی و قومی سواستفاده شود. در فاجعه ای که مقامات سعودی مقصر بودند، بحث به سمت نژاد عرب کشیده شد و توهین به اعراب و عرب ستیزی، اولین اقدامی بود که به جای بررسی علل واقعی فاجعه صورت گرفت.
عرب ستیزی یا نفرت از نژاد عرب، نمونه بارزی از نژادپرستی در میان برخی از ایرانیان است که حتی پا را فراتر می گذارند و اسلام ستیزی را نیز در دستور کار قرار می دهند. این شیوه حتی طمع دشمنان ایران را نیز برای بهره برداری از این جریان به دنبال داشته و در طرح های خود با برجسته کردن شعارهای ملی و نژادی، تقابل اعراب و ایرانیان را محلی برای زدودن اسلام از فرهنگ ایرانی ها در نظر می گیرند. پدیده ای که در قالب پروژه خود را بروز می دهد تا از یک اختلاف نژادی، بیشترین بهره برداری برای اسلام ستیزی انجام شود.
به طور کلی، اسلام کیمایی است که دل های مسلمانان را به یکدیگر پیوند می دهد و از زمان شروع این دین در زمان پیامبر (ص)، شعار برابری، یکی از اصول واقعی و نه ظاهری آن بود. برابری میان تمامی نژادها و قومیت ها در اسلام موضوعی است که در کمتر دینی مشاهده می شود. مسلمانان ایرانی و عربستانی، با یکدیگر برابر و برادر هستند و دامن زدن به نژادپرستی عرب و عجم، خیانت و جفای است که به اسلام می شود. در هیچ یک از اختلافات میان کشورها نباید به نژاد یا قوم گرایی دامن زد، چرا که اصل اختلاف به کناری نهاده می شود و آن موضوع به محل تجمیع عقدها و توهین های نژادی تبدیل می شود که در نهایت هیچ راه حل مناسبی نیز در پی آن اندیشیده نمی شود.
در فاجعه منا و فجایعی دیگری که در رابطه میان ایران و عربستان روی داده است، این مقامات حاکم سعودی بوده اند که آن فجایع را رقم زده اند و نباید سوءمدیریت یا خیانت آنها را به پای عرب بودن نوشت. ایران در رابطه با روسیه، آمریکا، انگلیس و برخی از دیگر کشورها نیز در طول تاریخ متضرر شده و جان هزاران ایرانی قربانی سیاست های کشورهای استعماری گشته، اما مباحث نژادی در این زمینه بروز پیدا نمی کنند اما در رابطه با کشورهای همسایه عرب یا ترک، برخی اختلافات را تبدیل به منازعات قومی و نژادی می کنند و به تقلیل گرایی از مباحث کلان به موضوعات خرد می افتند. هرچند باید اذعان کرد، نژادگرایی ممکن است از طرف دیگر سهیم در اختلاف نیز دامن زده شود، اما اینکه در میان ایرانیان، چنین مباحثی شکل بگیرد باید آسیب شناسی شود و نژادپرستی را از فرهنگ ایرانی زدود. اشتباه دیگران را نباید با یک اشتباه بدتر تلافی کرد. نژادپرستی نیز پدیده ای مذموم و نکوهش شده است که ایرانیان با وجود فرهنگ غنی نباید خود را در ورطه چنین پدیده ای شوم بیاندازند. عرب بودن، افغانستانی بودن و یا اهل هر کشور یا نژاد دیگر بودن، در فرهنگ اسلامی - ایرانی، مساله ای نیست که باعث اختلاف شود و کسانی که در پی چنین مسائلی هستند، ربطی به فرهنگ اسلامی - ایرانی ندارند و موضوعات نژادپرستانه به نگاه دیگران به ایرانیان آسیب وارد می کند که باید از آسیب زدن به فرهنگ و برداشت دیگران، جلوگیری شود.