بررسی شبهات وهابیت ( تبرک)
معناي تبرک
تبرک در لغت به معناي طلب برکت است و برکت به معناي زيادت و رشد يا سعادت است.[1] تبرک به چيزي؛ يعني طلب برکت از طريق آن شيء. و در اصطلاح به معناي طلب برکت از طريق چيزها يا حقيقت هايي است که خداوند متعال براي آنها امتيازها و مقام هاي خاصي قرار داده است؛ همانند لمس کردن يا بوسيدن دست پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا برخي از آثار آن حضرت بعد از وفاتش.
تبرک در قرآن کريم
کلمه برکت در قرآن کريم با الفاظ گوناگوني به کار رفته است؛ براي افاده اين معنا که برخي از اشخاص يا مکان های معيني را خداوند متعال به جهات خاصي نوعي برکت افاضه کرده است. ما در اینجا به ذکر برخی از این موارد بسنده خواهیم کرد.
1) برکت در اشخاص
2) برکت در مکان
1)برکت در اشخاص
خداوند متعال درباره اهل بيت (عليهم السلام)، يا اهل بيت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ عَلَيْکُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ؛ [2] رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است، زيرا خداوند بسيار ستوده و بزرگوار است.
2 ـ هم چنين درباره حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: وَ جَعَلَني مُبارَکًا أَيْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛ [3] و مرا هر کجا باشم براي جهانيان مايه رحمت و برکت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زکات سفارش کرد.
2)برکت در مکان
لفظ برکت و مشتقّات آن در مورد برخي از اماکن و بخش هايي از زمين يا زمان نيز به کار برده شده است:
1 ـ خداوند متعال راجع به مکه مکرمه مي فرمايد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکًا وَ هُدًي لِلْعالَمينَ؛ [4] همانا اولين خانه اي که براي مکان عبادت مردم بنا شده مکه است که در آن برکت و هدايت خلايق است.
2 ـ در رابطه با مسجد الأقصي و اطراف آن مي فرمايد: سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذي بارَکْنا حَوْلَهُ؛ [5] پاک و منزه است خدايي که در شبي بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سوق داد که پيرامونش را مبارک و پرنعمت ساخت.
تبرک در روايات
با مراجعه به روايات با طيف بسياري از کلمات نبوي و اهل بيت (عليهم السلام) مواجه مي شويم که سخن از تبرک به ميان آورده و محمّد و آل محمّد (صلي الله عليه وآله) را اشخاص مبارک، معرفي نموده اند:
1 ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در کيفيت صلوات چنين دستور داده اند که بگوييد: اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد کما صلّيت علي ابراهيم، و بارک علي محمّد و علي آل محمّد، کما بارکت علي ابراهيم في العالمين انّک حميد مجيد و السلام کما قد علمتم. [6] .
2 ـ در صحيح بخاري در کيفيت صلوات به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چنين آمده است: اللّهم صلّ علي محمّد عبدک و رسولک، کما صلّيت علي ابراهيم و بارک علي محمّد و آل محمّد کما بارکت علي ابراهيم. [7] .
تبرک در تاريخ
تبرک به آثار انبيا، از جمله مسائلي است که در امت هاي ديني پيشين نيز سابقه داشته است، اينک به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم:
1 - خداوند متعال در مورد تبرک حضرت يعقوب (عليه السلام) به پيراهن فرزندش حضرت يوسف (عليه السلام) و فرستادن آن براي پدرش يعقوب (عليه السلام) از قول حضرت يوسف (عليه السلام) مي فرمايد: اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرًا؛ [8] پيراهن مرا نزد پدرم يعقوب برده بر روي او افکنيد تا ديدگانش بينا شود.
برادران حضرت يوسف (عليه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پيراهن را برداشته و بر صورت يعقوب (عليه السلام) انداختند. پدري که در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زيادي اشک نابينا شده بود. در اين هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به برکت پيراهن يوسف (عليه السلام) بينا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد که اين عمل را مستقيماً انجام دهد، ولي از آن جا که عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نيز برخي مادي و برخي معنوي است، حکمت الهي بر اين تعلق گرفته که در انبيا و صالحين و آثارشان برکت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنها اعتقاد پيدا کرده و به آنها نزديک شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا کرده و به ثواب او نائل آيند.
2 ـ از جمله موارد ديگري که قرآن در مورد امت هاي ديني پيشين به آن اشاره کرده، تبرک جستن بني اسرائيل به تابوتي است که در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن کريم قصه پيامبر بني اسرائيل که بشارت به پادشاهي طالوت داد، اين چنين حکايت مي کند: إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التّابُوتُ فيهِ سَکينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ؛ [9] نشانه پادشاهي او اين است که آن صندوق(عهد)که در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان، و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون(در آن)بر جاي نهاده اند در حالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند به سوي شما خواهد آمد.
اين تابوت همان تابوتي است که به امر خدا مادر حضرت موسي (عليه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود، اين تابوت در بين بني اسرائيل احترام خاصي داشت؛ به حدّي که به آن تبرک مي جستند. حضرت موسي (عليه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصيّ اش يوشع به وديعه گذارد. اين صندوق نزد بني اسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه مي داشتند. بني اسرائيل تا مادامي که تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولي هنگامي که گناه کرده و به تابوت بي احترامي کردند، خداوند آن را مخفي نمود. آنان بعد از مدّتي، آن را از يکي از انبيايشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان کرد و نشانه ملک او، همان صندوق(عهد)بود.
زمخشري مي گويد: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسي(عليه السلام) در صدد قتال برمي آمد آن را بيرون آورده و در منظر بني اسرائيل قرار مي داد تا با ديدن آن آرامش پيدا کرده و در جهاد سست نگردند…. [10] .
سيره صحابه در تبرک به پيامبر در زمان حياتش
ابن حجر مي گويد: هر مولودي که در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بوده قطعاً پيامبر(صلي الله عليه وآله) را ديده است، زيرا اصحاب انگيزه فراواني داشتند تا فرزندان خود را به نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آورده تا به پيامبر(صلي الله عليه وآله) متبرک ساخته و پيامبر(صلي الله عليه وآله) او را تحنيک کند.[11] حتي گفته شده که بعد از فتح مکه، اهالي آن فرزندانشان را نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا دست مبارکش را بر سرشان کشيده و دعاي به برکت نمايد. [12] .
در اين زمينه روايات فراواني است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ عايشه نقل مي کند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا آنان را تحنيک کرده و مبارک گرداند. [13] .
2 ـ امّ قيس فرزندش را ـ که هنوز غذا نخورده بود ـ نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آورد و او را در دامن آن حضرت (صلي الله عليه وآله) قرار داد…. [14] .
ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد: از اين حديث استفاده مي شود که تحنيک طفل و تبرک به اهل فضل مستحب است. [15].
3 ـ انس مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ديدم که حلاّق سر مبارکش را مي تراشيد و اصحاب دور وجودش طواف مي کردند تا اگر دانه مويي از سر حضرت (صلي الله عليه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گيرد. [16] .
4 ـ ابي حجيفه مي گويد: خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيدم، در حالي که وضو مي گرفت و مردم بر هم سبقت مي گرفتند تا از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بهره ببرند. هر کس از آن آب بر مي داشت، براي تبرک به خود مي ماليد و کسي هم که به آن دسترسي پيدا نمي کرد از رطوبت ديگري استفاده مي برد. [17] .
عروه از مسور و ديگران نقل مي کند: هنگام وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، نزديک بود که مردم به دليل هجوم آوردن براي تبرک از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) خودشان را هلاک کنند. [18] .
5 ـ سعد مي گويد: از اصحاب رسول خدا شنيدم که مي گفتند: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) کنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از چاه آب کشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت. بعد از اين جريان هرگاه شخصي مريض مي شد، از آن چاه آب مي کشيدند و او را مي شستند؛ و فوراً شفا مي يافت. [19] .
6 ـ ابوايوب انصاري مي گويد: بعد از آن که رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد خانه ما شد؛ من براي حضرتش غذا مي آوردم، هنگامي که ظرف غذا را بر مي گرداندم، من و همسرم از محل دست هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) در غذا به نيت تبرک برداشته و استفاده مي کرديم. [20] .
رأي ابن تيميه و احمد بن حنبل در تبرک
ابن تيميه در کتاب اقتضاء الصراط المستقيم نقل مي کند: احمد بن حنبل و غير او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را بر روي منبر براي تبرک مسح نمايد، ولي مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولي در روايتي که به آن اشاره می کنیم احمد بن حنبل مسح قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) را نيز جايز شمرده است.
عبدالله بن احمد بن حنبل مي گويد از پدرم درباره حکم کسي که به منبر رسول خدا دست مي کشد و تبرک مي جويد و آن را مي بوسد و با قبر نيز همين کار را مي کند تا ثواب ببرد، پرسيدم. گفت: اشکالي ندارد.[21]
تبرک صحابه و تابعين به آثار پيامبر بعد از وفاتش
1 ـ نقل است که معاويه هنگام وفات وصيت کرد که با پيراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) دفن شود. [22] .
2 ـ عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخني از پيامبر(صلي الله عليه وآله) را آورده و در کفنش قرار دهند. [23] .
3 ـ ابن سعد مي گويد: در حنوط انس بن مالک، کيسه اي از مشک و مويي از موهاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را قرار دادند. [24] .
4 ـ ابن سيرين مي گويد: به عبيده گفتم: نزد ما مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طرف انس يا اهل او باقي مانده که براي من محبوب تر است از دنيا و آخرت. [25] .
5 ـ صفيه مي گويد: هرگاه عمر بر ما وارد مي شد دستور مي داد تا کاسه اي که از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم پر مي نمود و از آن مي آشاميد و به قصد تبرک بر صورتش مي پاشيد. [26] .
7 ـ ابن سيرين نقل مي کند: نزد انس بن مالک، عصايي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود که بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش دفن نمودند. [27] .
تبرک به قبر رسول الله(صلی الله علیه و آله)
1 ـ سمهودي نقل مي کند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي ماليد و بلال نيز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مي کند که اين عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدين جهت تعظيم و احترام اشکالي ندارد. [28] .
2 - بلال، مؤذن پيامبر، رسول خدا را در خواب ديد که به او مي فرمايد: اي بلال، اين چه جفايي است؟ آيا وقت آن نشده که به زيارت من آيي؟بلال بيدار شد و اندوهگين و ترسان گشت. بر مرکب خود سوار شده به زيارت قبر پيامبر درمدينه آمد و شروع کرد به گريستن و صورت بر قبر پيامبر ماليدن. چون حسن و حسين عليهماالسلام آمدند، آن دو را درآغوش کشيد و بوسيد.[29] .
3 -محمد بن احمد رملي، از بزرگان شافعيه درشرح (منهاج) گفته است: سايه بان گذاشتن روي قبرو بوسيدن صندوق قبر و لمس کردن آن هنگام زيارت، مکروه است، مگر آن که به قصد تبرک باشد، همچنان که فتوا داده اند اگر کسي در اثر ازدحام نمي تواند حجرالاسود را لمس کند، با عصا به آن اشاره کند، آن گاه عصا را ببوسد.[30] .
4 - مروان روزي مردي را ديد که صورت و پيشاني بر قبر پيامبر نهاده است. گردن او را گرفت و گفت: مي داني چه مي کني؟ وقتي سربلند کرد، ديد ابوايوب انصاري است. ابوايوب گفت: آري! من سراغ سنگ نيامده ام، سراغ رسول الله آمده ام. از آن حضرت شنيدم که مي فرمود: بر دين گريه نکنيد وقتي که شايستگان عهده دار آن شوند، بلکه زماني بر دين گريه کنيد که نااهلان عهده دار و والي آن گردند![31] .
نتیجه
فيض و فضل خداوند از دو طريق بربندگانش نازل ميشود؛ گاهي از طريق اسباب عادي و مادي، و گاهي از طريق اسباب غير عادي؛ گرچه تأثير هر دو طريق عادي و غير عادي به اذن و اراده الهي وابسته است. بر همين مبنا، مسلمانان به آثار رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم از قبيل: موي آن حضرت، آب وضو، لباس، ظروف و بدن مطهر آن حضرت و…تبرک ميجستند، تا اينکه به صورت سنّتي در بين صحابه در آمد و سپس تابعين و صالحين در عصرهاي بعدي از آنان پيروي نمودند.
ابن هشام در کتاب خود، در ضمن فصلي که براي صلح حديبيه گشوده است مينويسد: ((قريش، عروة ابن مسعود ثقفي را به نزد پيامبر فرستادند. او مدّتي در محضر رسول خداصلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم نشست و پس از آنکه از قصد پيامبر براي حرکت به طرف مکه خبردار شد، به سوي قريش بازگشت و از آنچه ديده بود گزارش داد و گفت: وقتي محمّد وضو ميگيرد اصحابش براي گرفتن آب وضوي او از يکديگر سبقت ميگيرند و هر مويي که از سر او ميافتد برميدارند…)).[32]
بسياري از انديشمندان مسلمان، وقايعي را که در زمينه تبرّک صحابه بهآثار پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم رخ داده است، ثبت و ضبط کرده و کتابها نوشتهاند. محور اين کتابها پيرامون: تبرّک با کام برداري اطفال به وسيله پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، تبرک به وسيله مسح يا مس پيامبر صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، استفاده از آب وضو و غسل و باقيمانده خوردنيها و نوشيدنيهاي آن حضرت است. البته تبرک جستن صحابه منحصر در اين موارد نيست، آنان از آبي که حضرت در آن دست کرده يا از آن نوشيده، مو، ناخن، ظرف آب، جاي لبها، منبر، سکههاي طلايي که به کسي داده بودند و بالاخره به قبر آن حضرت تبرک ميجستند و با گذاردن گونههاي خود بر تربت پاک آن حضرت، اشک ميريختند.
علامه محقق، محمد طاهر ابن عبدالقادر، از علماي مکه مکرّمه، کتابي با عنوان «تبرّک الصّحابه بآثار الرسول» نگاشته است. در بخشي از اين کتاب آمده است:
((صحابه رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم که الگوي هدايت يافتگان و صالحانند، بر تبرّک به آثار رسول خدا صلَّي اللَّه عليه و آله و سلَّم، اتفاق نظر دارند.آنان خود از مو، آب وضو، عرق، لباس، ظروف، تماس با بدن آن حضرت و… تبرّک مييافتند. اينگونه تبرّکها در زمان آن حضرت انجام ميشد و ايشان با عدم مخالفتشان، آن را تأييد ميکردند و اين خود دليل محکمي بر مشروعيّت اين اعمال است و اگر مشروعيت نداشت و مورد تأييد آن حضرت نبود، قطعاً پيامبر از آن نهي ميکردند و جلوگيري مينمودند. ))
ودر آخر اینکه ؛ از آن جا که قبور و حرمهاي مطهر پيامبر خدا و اهل بيت عصمت (ع) منتسب به آنان است، علاقه مندي به آستان بلندشان و برکت يافتن از قبور پاکشان، جزء سنتهاي ديني است، چه به صورت دست کشيدن و لمس کردن، چه بوسيدن و چه صورت برقبور و آستان آنان نهادن. هيچ يک از اينها هم با توحيد و پرستش خداوند، ناسازگار نيست. بزرگان دين و پيشوايان مذاهب مختلف اسلامي پيوسته در آستان (اولياء خدا) متواضعانه زمين ادب مي بوسيدند و چهره بر آستان بلندشان مي ساييدندو با تربت قبر آنان تبرک مي جستند. پس این کار به هیچ وجه شرک نیست بلکه عین توحید است.
«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»(سوره انسان،آیه3)
پی نوشت ها :
1- لسان العرب ، ج10،ص 390 و صحاح اللغة ، ج4،ص 1075
2- سوره هود، آیه 73
3- سوره مریم، آیه 31
4- سوره آل عمران، آیه 96
5- سوره إسراء، آیه 1
6- صحیح مسلم، کتاب الصلاة، باب الصلاة النبی(صلی الله علیه و آله) بعد التشهد
7- صحیح بخاری، ج 3، ص 119،کتاب التفسیر، تفسیر سورة الاحزاب
8- سوره یوسف، آیه 93
9- سوره بقره، آیه 248
10- تفسیر کشاف، ج 1، ص 293
11- تحنیک عبارت است از اولین خوردنی که به طفل میخورانند از تربت یا چیز دیگر
12- الإصابة، ترجمه ولید بن عقبه، ج 3، ص 638، رقم 9147
13- مسند احمد، ج 7، ص 303، ح 25243
14- صحیح بخاری، ج 1، ص 62، کتاب الغسل
15- فتح الباری، ج 1، ص 326، کتاب الوضوء
16- صحیح مسلم با شرح نووی، ج 15، ص 83 – مسند احمد، ج3، ص 591
17- صحیح بخاری، ج 1، ص 55، کتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس
18- همان
19- الطبقات الکبری، ج 1، ص 2، ح 184
20- البدایة و النهایة، ج 3، ص 201 – سیره ابن هشام، ج 2، ص 144
21- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1414
22- السیرة الحلبیة، ج 3، ص 109 – تاریخ دمشق، ج 59، ص 229
23- طبقات ابن سعد، ترجمه عمر بن عبد العزیز، ج 5، ص 406
24- همان ، ج7، ص25، ترجمه انس
25- صحیح بخاری، ج 1، ص 51، کتاب الوضوء، باب الماء یغسل شعر الانسان
26- الإصابة، ترجمه فراس، ج 3، ص 202 – اسد الغابه، ج 1، ص208
27- البدایة و النهایة، ج 6، ص 6
28- وفاء الوفاء، ج 4، ص 1405
29- شفاءالسقام، سبکی، ص 39 – اسد الغابه، ج 1، ص 208
30- کنز المطالب، حمزاوی، ص 19
31- مستدرک حاکم، ج 4، ص 515 – وفاء الوفاء، ج 2، ص 410
32- السیرة النبویة 2/314 ، صلح حدیبیه
نامه رهبر انقلاب به رئیسجمهور درباره الزامات اجرای برجام
بسماللهالرحمنالرحیم
جناب آقای روحانی
رئیسجمهور اسلامی ایران و رئیس شورای عالی امنیّت ملّی (دامت توفیقاته)
با سلام و تحیّت؛
اکنون که موافقتنامهی موسوم به «برجام» پس از بررسیهای دقیق و مسئولانه در مجلس شورای اسلامی، کمیسیون ویژه و دیگر کمیسیونها و نیز در شورای عالی امنیّت ملّی، سرانجام از مجاری قانونی عبور کرده و در انتظار اعلام نظر اینجانب است، لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم تا جنابعالی و دیگر دستاندرکارانِ مستقیم و غیرمستقیم آن، فرصتهای کافی برای رعایت و حفظ منافع ملّی و مصالح عالیهی کشور در اختیار داشته باشید.
۱) پیش از هر چیز لازم میدانم از همهی دستاندرکاران این فرایند پرچالش، در همهی دورهها از جمله هیئت مذاکرهکنندهی اخیر که در توضیح نقاط مثبت و در اصلِ تثبیت آن نقاط همهی سعی ممکن خود را به کار بردند، و نیز از منتقدانی که با ریزبینیِ قابل تحسین، نقاط ضعف آن را به همهی ما یادآور شدند و مخصوصاً از رئیس و اعضای کمیسیون ویژهی مجلس و نیز از اعضای عالیمقام شورای عالی امنیّت ملّی که با درج ملاحظات مهمّ خود، برخی از نقاط خلأ را پوشش دادند، و سرانجام از رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی که با تصویب طرحی محتاطانه، راه درست اجرا را به دولت ارائه کردند، و نیز از رسانهی ملی و نویسندگان مطبوعات کشور که با همهی اختلافنظرها، در مجموع تصویر کاملی از این موافقتنامه در برابر افکار عمومی نهادند، قدردانی خود را اعلام دارم. این مجموعهی پر حجم کار و تلاش و فکر در مسئلهای که گمان میرود از جملهی مسائل به یاد ماندنی و عبرتآموز جمهوری اسلامی باشد، در خور تقدیر و مایهی خرسندی است. به همین دلیل با اطمینان میتوان گفت که پاداش الهی برای این نقش آفرینیهای مسئولانه، مشتمل بر نصرت و رحمت و هدایت ذات حضرت حق خواهد بود، انشاءالله؛ زیرا وعدهی نصرت الهی در برابر نصرت دین او، تخلّفناپذیر است.
۲) جنابعالی با سابقهی چند دهه حضور در متن مسائل جمهوری اسلامی، طبعاً دانستهاید که دولت ایالات آمریکا، در قضیّهی هستهای و نه در هیچ مسئلهی دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. اظهارات رئیسجمهور آمریکا در دو نامه به اینجانب مبنی بر اینکه قصد براندازیِ جمهوری اسلامی را ندارد، خیلی زود با طرفداریاش از فتنههای داخلی و کمک مالی به معارضان جمهوری اسلامی، خلاف واقع از آب درآمد و تهدیدهای صریح وی به حملهی نظامی و حتّی هستهای –که میتواند به کیفرخواست مبسوطی علیه وی در دادگاههای بینالمللی منتهی شود– پرده از نیّت واقعی سران آمریکا برداشت. صاحبنظران سیاسی عالَم و افکار عمومی بسیاری از ملّتها، بوضوح تشخیص میدهند که عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیّت و هویّت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حقّ اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملّتهای ضعیف، افشای حمایت آمریکا از دیکتاتوریهای قرون وسطائی و سرکوب ملّتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملّت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالات متّحدهی آمریکا را بر ضدّ جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامی که جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت.
چگونگی رفتار و گفتار دولت آمریکا در مسئلهی هستهای و مذاکرات طولانی و ملالآور آن، نشان داد که این نیز یکی از حلقههای زنجیرهی دشمنی عنادآمیز آنان با جمهوری اسلامی است. فریبکاری آنان در دوگانگی میان اظهارات اوّلیّهی آنان که با نیّت قبول مذاکرهی مستقیم از سوی ایران انجام میشد، با نقض عهدهای مکرّر آنان در طول مذاکرات دوساله و همراهی آنان با خواستههای رژیم صهیونیستی و دیپلماسی زورگویانهی آنان در رابطه با دولتها و مؤسّسات اروپاییِ دخیل در مذاکرات، همه نشاندهندهی آن است که ورود فریبکارانهی آمریکا در مذاکرات هستهای، نه با نیّت حلوفصل عادلانه، که با غرض پیشبرد هدفهای خصمانهی خود دربارهی جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
بیشک حفظ هوشیاری نسبت به نیّات خصمانهی دولت آمریکا و ایستادگیهایی که بر اثر آن در طول مسیر مذاکرات از سوی مسئولان جمهوری اسلامی به کار رفت، توانست در موارد متعدّدی، از ورود زیانهای سنگین جلوگیری کند. با این حال، محصول مذاکرات که در قالب برجام شکل گرفته است، دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعدّدی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظهبهلحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آیندهی کشور منتهی شود.
۳) بندهای نهگانهی قانون اخیر مجلس و ملاحظات دهگانهی ذیل مصوّبهی شورای عالی امنیّت ملّی، حاوی نکات مفید و مؤثّر است که باید رعایت شود، با این حال برخی نکات لازم دیگر نیز هست که همراه با تأکید بر تعدادی از آنچه در آن دو سند آمده است، اعلام میگردد.
اوّلاً: از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانهی اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرائی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جملهی آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیهی اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتّحادیهی اروپا و رئیسجمهور آمریکا، باید تصریح شود که این تحریمها بکلّی برداشته شده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزلهی نقض برجام است.
ثانیاً: در سراسر دورهی هشتساله، وضع هرگونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خودساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسّط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوّبهی مجلس، اقدامهای لازم را انجام دهد و فعّالیّتهای برجام را متوقّف کند.
ثالثاً: اقدامات مربوط به آنچه در دو بند بعدی آمده است، تنها هنگامی آغاز خواهد شد که آژانس، پایان پروندهی موضوعات حال و گذشته (PMD) را اعلام نماید.
رابعاً: اقدام در مورد نوسازی کارخانهی اراک با حفظ هویّت سنگین آن، تنها در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد قطعی و مطمئن دربارهی طرح جایگزین و تضمین کافی برای اجرای آن منعقد شده باشد.
خامساً: معاملهی اورانیوم غنیشدهی موجود در برابر کیک زرد با دولت خارجی در صورتی آغاز خواهد شد که قرارداد مطمئن دراینباره همراه با تضمین کافی منعقد شده باشد. معامله و تبادل مزبور، باید بتدریج و در دفعات متعدّد باشد.
سادساً: مطابق مصوّبهی مجلس، طرح و تمهیدات لازم برای توسعهی میانمدّت صنعت انرژی اتمی که شامل روش پیشرفت در مقاطع مختلف از هماکنون تا پانزده سال و منتهی به ۱۹۰ هزار سو است، تهیّه و با دقّت در شورای عالی امنیّت ملّی بررسی شود. این طرح باید هرگونه نگرانی ناشی از برخی مطالب در ضمائم برجام را برطرف کند.
سابعاً: سازمان انرژی اتمی، تحقیق و توسعه در ابعاد مختلف را در مقام اجرا بهگونهای ساماندهی کند که در پایان دورهی هشتساله هیچ کمبود فنّاوری برای ایجاد غنیسازیِ مورد قبول در برجام وجود نداشته باشد.
ثامناً: توجّه شود که در موارد ابهام سند برجام، تفسیر طرف مقابل مورد قبول نیست و مرجع، متن مذاکرات است.
تاسعاً: وجود پیچیدگیها و ابهامها در متن برجام و نیز گمان نقض عهد و تخلّفات و فریبکاری در طرف مقابل بویژه آمریکا، ایجاب میکند که یک هیئت قوی و آگاه و هوشمند، برای رصد پیشرفت کارها و انجام تعهّدات طرف مقابل و تحقق آنچه در بالا بدان تصریح شده است، تشکیل شود. ترکیب و وظایف این هیئت باید در شورای عالی امنیّت ملّی تعیین و تصویب شود.
با توجّه به آنچه ذکر شد، مصوبهی جلسهی ۶۳۴ مورخ ۹۴/۵/۱۹ شورای عالی امنیّت ملّی با رعایت موارد یاد شده تأیید میشود.
در خاتمه همانطور که در جلسات متعدّد به آنجناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد کردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملّت ایران کار لازمی است، لیکن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات کنونی جز با جدّی گرفتن و پیگیری همهجانبهی اقتصاد مقاومتی میسّر نخواهد شـد. امید است که مراقبت شود که این مقصود با جدّیّت تمام دنبال شود و بخصوص به تقویت تولید ملّی توجّه ویژه صورت گیرد و نیز مراقبت فرمایید که وضعیّت پس از برداشته شدن تحریمها، به واردات بیرویّه نینجامد، و بخصوص از وارد کردن هرگونه مواد مصرفی از آمریکا جدّاً پرهیز شود.
توفیقات جنابعالی و دیگر دستاندرکاران را از خداوند متعال مسئلت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۲۹ مهرماه ۹۴
فاجعه ای بدتر از منا 2
سلسله ساسانیان به عنوان آخرین سلسله ای که پیش از حمله اعراب بر ایران حکمرانی می کرد، به جایی از ضعف و ناکامی رسیده بود که هجوم چندهزار نفری سپاه اعراب درهم پاشید. اینکه برخی اعراب را مقصر اصلی ناکامی ایرانیان در اعصار بعدی تاریخی می دانند نشان از تحلیل های مغرضانه یا ناآگاهانه دارد. ایران در زمان ساسانیان حتی توان دفاع در مقابل دیگر اقوام را در مرزهای شرقی را نیز نداشت. اسلام با شعار آزادی، برابری و برادری، شاخص ها و مولفه های را برای دیگر کشورهای منطقه آشکار کرده بود که تا پیش از آن محلی از اعراب نداشت. حمله اعراب به ایران و پس از آن پذیرش دین اسلام از سوی ایرانیان، نشاندهنده این موضوع است که گروه های مختلف ایرانی، با پذیرش آگاهانه اسلام به دلیل شاخص هایی که عنوان شد، راهی دیگر را برای خود برگزیدند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که عنوان می شود، به زور شمشیر، ایرانی ها، اسلام را قبول کردند تا از آسیب های بعدی توسط اعراب در امان باشند اما بنا بر اسناد و روایت های معتبر تاریخی، هیچ اجباری در این امر نبوده و تا سال های پس از شکست ایران از اعراب، گروه های مذهبی مانند زرتشتیان بر آیین خود بودند. اما در زمینه اختلاط نژادی باید اعتراف کرد، نژادپرستی در میان اعراب در آن زمان بسیار رایج تر از ایرانی ها بود. هر چند پیامبر اسلام (ص) سعی بسیاری کردند تا این پدیده مذموم از میان اعراب رخت بربندد، اما پس از رحلت ایشان، بار دیگر بر این موضوع پافشاری شد و عرب و عجم را پررنگ تر کردند.
نقل می شود که در زمانی که حکام عرب بر سرزمین های ایران فرمانروایی می کردند، قلعه ها و محل فرمانداری آنها در حاشیه یا خارج از شهر بنا می شد تا از اختلاط میان اعراب و ایرانی ها اجتناب شود. آنها تا آن حد بر برتری قوم عرب تاکید داشتند که ازدواج با دختران ایرانی را در شان و مقام خود نمی دیدند و بسیاری از ازدواج های رسمی آنها تنها با زنان عرب بود.
بنابراین از این منظر می توان حکام عرب را در ایران یکی از مقصران اصلی پررنگ شدن بحث نژادی در آن ایام دانست که به مرور نقش برجسته ای در رویدادها و جنگ های بعدی داشته و فرمانروایان ایرانی را به نبرد با حکام عرب کشاند.
آنچه فراتر از مباحث تاریخی و ریشه یابی نژاد پرستی مهم تر است، قرار گرفتن این پدیده در بطن برخی از حوادث امروزی است. دلیلی وجود ندارد، به خاطر عقب افتادگی یا شکست های تاریخی، قومی یا نژادی را مقصر دانست یا با توهین سعی در خالی کردن عقدهای فروخفته داشت.
حوادثی بسیار دردناک در جریان حج امسال روی داده که منجر به جان سپردن هزاران نفر و صدها ایرانی شده است که آن را تبدیل به فاجعه کرد. پیش از این نیز در جریان تجاوز به نوجوانان ایرانی یا اعدام ایرانی ها در عربستان، موج نژادپرستی در فضای مجازی و نیز شبکه های اجتماعی به راه افتاده بود اما بسیار تاسف بارتر آن است که از یک شرایط مذهبی و دینی برای تسویه حساب های نژادی و قومی سواستفاده شود. در فاجعه ای که مقامات سعودی مقصر بودند، بحث به سمت نژاد عرب کشیده شد و توهین به اعراب و عرب ستیزی، اولین اقدامی بود که به جای بررسی علل واقعی فاجعه صورت گرفت.
عرب ستیزی یا نفرت از نژاد عرب، نمونه بارزی از نژادپرستی در میان برخی از ایرانیان است که حتی پا را فراتر می گذارند و اسلام ستیزی را نیز در دستور کار قرار می دهند. این شیوه حتی طمع دشمنان ایران را نیز برای بهره برداری از این جریان به دنبال داشته و در طرح های خود با برجسته کردن شعارهای ملی و نژادی، تقابل اعراب و ایرانیان را محلی برای زدودن اسلام از فرهنگ ایرانی ها در نظر می گیرند. پدیده ای که در قالب پروژه خود را بروز می دهد تا از یک اختلاف نژادی، بیشترین بهره برداری برای اسلام ستیزی انجام شود.
به طور کلی، اسلام کیمایی است که دل های مسلمانان را به یکدیگر پیوند می دهد و از زمان شروع این دین در زمان پیامبر (ص)، شعار برابری، یکی از اصول واقعی و نه ظاهری آن بود. برابری میان تمامی نژادها و قومیت ها در اسلام موضوعی است که در کمتر دینی مشاهده می شود. مسلمانان ایرانی و عربستانی، با یکدیگر برابر و برادر هستند و دامن زدن به نژادپرستی عرب و عجم، خیانت و جفای است که به اسلام می شود. در هیچ یک از اختلافات میان کشورها نباید به نژاد یا قوم گرایی دامن زد، چرا که اصل اختلاف به کناری نهاده می شود و آن موضوع به محل تجمیع عقدها و توهین های نژادی تبدیل می شود که در نهایت هیچ راه حل مناسبی نیز در پی آن اندیشیده نمی شود.
در فاجعه منا و فجایعی دیگری که در رابطه میان ایران و عربستان روی داده است، این مقامات حاکم سعودی بوده اند که آن فجایع را رقم زده اند و نباید سوءمدیریت یا خیانت آنها را به پای عرب بودن نوشت. ایران در رابطه با روسیه، آمریکا، انگلیس و برخی از دیگر کشورها نیز در طول تاریخ متضرر شده و جان هزاران ایرانی قربانی سیاست های کشورهای استعماری گشته، اما مباحث نژادی در این زمینه بروز پیدا نمی کنند اما در رابطه با کشورهای همسایه عرب یا ترک، برخی اختلافات را تبدیل به منازعات قومی و نژادی می کنند و به تقلیل گرایی از مباحث کلان به موضوعات خرد می افتند. هرچند باید اذعان کرد، نژادگرایی ممکن است از طرف دیگر سهیم در اختلاف نیز دامن زده شود، اما اینکه در میان ایرانیان، چنین مباحثی شکل بگیرد باید آسیب شناسی شود و نژادپرستی را از فرهنگ ایرانی زدود. اشتباه دیگران را نباید با یک اشتباه بدتر تلافی کرد. نژادپرستی نیز پدیده ای مذموم و نکوهش شده است که ایرانیان با وجود فرهنگ غنی نباید خود را در ورطه چنین پدیده ای شوم بیاندازند. عرب بودن، افغانستانی بودن و یا اهل هر کشور یا نژاد دیگر بودن، در فرهنگ اسلامی - ایرانی، مساله ای نیست که باعث اختلاف شود و کسانی که در پی چنین مسائلی هستند، ربطی به فرهنگ اسلامی - ایرانی ندارند و موضوعات نژادپرستانه به نگاه دیگران به ایرانیان آسیب وارد می کند که باید از آسیب زدن به فرهنگ و برداشت دیگران، جلوگیری شود.
فاجعه ای بدتر از منا 1
بهگزارش گروه سیاسی فرهنگ نیوز، آیا ایرانیان نژاد پرست هستند؟ برخورد طنز یا تمسخرآمیز با قومیت ها در قالب نژاد است یا قوم گرایی؟ چرا برخی نفرت از اعراب را در میان مردم ترویج می دهند و آیا این موضوع پرژوه ای برای شکل بخشیدن به منازعات همیشگی نژادی میان ایرانیان و اعراب است یا ریشه در فرهنگ دارد؟
تمامی این سوالات خود جای تحقیق مستقل و مبسوط را می طلبد اما در تقبیح نژادپرستی باید گفت، این پدیده در رویدادهایی خود را بیشتر بروز می دهد و عینک بدبینی را به جای انصاف می نشاند. با بروز حوادثی در عربستان بار دیگر عرصه برای عرب ستیزان میهنی باز شد تا با نشر ادبیات سخیف در این باب، حتی تلویزیون را از این موضوع بی نصیب نگذارند. کافی است مطلبی یا پستی در شبکه های اجتماعی درباره یک موضوعی که مربوط به اختلاف ایران با کشورهای عربی است گذاشته شود تا بسیاری خود را در مقام توهین و تحقیر نژادپرستانه قرار دهند و اصل موضوع را به کناری نهند و ناسزا و فحش در کامنت ها پررنگ تر شود.
نژادپرستی تنها مختص ایران نیست و در همه جای جهان به شیوه های مختلف خود را بروز می دهد. در مسابقات ورزشی که رقابت ها به سطح ملی کشیده می شود ممکن است، حتی نژادپرستی آن مسابقات را تحت تاثیر خود قرار دهد و درگیری های نژادی، جذابیت بیشتری از رقابت های سالم ورزشی پیدا کنند. اما کل کل های نژادی ممکن است منجر به بروز درگیری ها و حتی جنگ های خونینی شود که نشاندهنده قدرت پوپولیستی این مقوله در عرصه های ملی است. نژاد برتر، عنوانی بود که هیتلر در زمان حکومت نازی ها بارها از آن برای پیشبرد اهداف شوم خود به کار برد و جنایت های بسیاری را رقم زد.
هویت جمعی ملت ها در تطور تاریخی آنها از یک سو بر نقاط مشترک افرادشان و از سوی دیگر بر نقاط تمایزدهنده نسبت به هویتهای بیرونی شکل میگیرند. زبان، آداب و رسوم، دین و دیگر عناصر فرهنگی از غنیترین منابع هویت بخشی در هر دو بخش ایجاد اشتراکات بین افراد یک مجموعه و نیز تمایزات با مجموعههای دیگر هستند.
روان شناسان اجتماعی با متمرکز ساختن توجه خود بر افراد و گروه های تعاملی کوچک در پی یافتن شیوه هایی هستند که مردم یا گروه ها و ملت ها مرتبط می گردند. تأثیری که احساسات در برانگیختن یا کاهش احساس دلبستگی به گروه دارند اهمیت اصلی این تمرکز است. نگرش های اقوام و گروه ها به ملت و قومیت خود و دیگران و اینکه احساسات قوم مدارانه با ملی گرایانه به چه نحوی در موقعیت های مختلف میان فردی و میان گروهی بروز می کند، نقطه عزیمت روا ن شناسان اجتماعی در مطالعه چالش ها و ناسیونالیسم قومی است. همچنین در رویکرد روان شناسی اجتماعی رابطه فرد با نظام سیاسی و دولت و قومیت خود و مقوله نیاز از جمله مفاهیمی هستند که مورد توجه قرار دارند.
منطقه غرب آسیا با تنوع قومی و نژادی گسترده ای روبه رو است و محل زیست اعراب، ایرانیان و ترک ها، ترکمن ها، کردها و گروه های کوچکتر نژادی است. شمولیت نژاد از قومیت گسترده تر تعریف شده و ممکن است در کشوری اقوام مختلفی وجود داشته باشند اما در قالب نژاد کلی قرار گیرند. می توان گفت قوم گرایی و نژاد گرایی در بیشتر حوزه ها هم پوشانی دارند اما تمایزات آنها نیز آشکار است. قومیت عرب وزبان عربی در کشور های عرب منطقه عامل مهمی هستند که آنها را به یکدیگر پیوند می دهند و در عین آنها را از مردم غیر عرب منطقه جدا می سازند. پس از اعراب دو گروه قومی و زبانی دیگر منطقه فارس ها و ترک ها می باشند که در ایران و ترکیه سکونت دارند. برخی گرو های قومی و زبانی در منطقه حضور دارند که مختص به یک کشور نیستند بلکه در کشور های مختلف بهدعنوان گرو ه ها ی اقلیت حضور دارند. بزرگترین گروه اقلیت کرد ها هستند که عمدتا در شمال عراق ، غرب و شمال ترکیه و شمال سوریه سکونت دارند.
در اینجا بحث بر سر منازعات قومی نیست مانند منازعاتی که کردها با ترک ها در ترکیه یا کردها در عراق با حکومت مرکزی دارند. موضوع اصلی، نژادگرایی یا نژاد پرستی است که ریشه در پندارهای قوم گرایانه نیز ممکن است داشته باشد. برخی ایرانی ها را نژاد پرست می دانند ولی برخی کنش ها یا واکنش های ایرانیان را به موضوعات ملی را که به تقابل فرهنگی با دیگر نژاد ها منجر می شود، ناشی از هیجان گرایی یا جوزدگی های می دانند که به صورت مقطعی هستند و نژادپرستی را در میان ایرانیان نسبت به کشورهای دیگر، بسیار اندک ارزیابی می کنند. برخوردهایی که ایرانی ها با افغانستانی ها در ایران می کنند و در توهینی آشکار “افغانی بودن” را نشانی از پستی یا فرودست بودن می دانند، به عنوان نژادپرستی در فرهنگ ایرانی ها ارزیابی می شود. در حالیکه نژادپرستی در فرهنگ اسلامی- ایرانی جایی ندارد و آنچه در اشکال مختلف در قالب نژادپرستی بروز پیدا می کند، ربطی به فرهنگ ندارد و پدیده ای است که برخی به آن دامن می زنند تا برتر بودن را در نژاد دنبال کنند. افغانستانی ها قربانی چنین نگاهی در ایران شده اند اما بسیاری در ایران، چنین نگاهی را محکوم می کنند و نگاهی برابر و برادرانه نسبت به آنها دارند. تحقیر و توهین در قالب نژادپرستی امری سخیف و زننده است که نسبت به هر قومیت و نژادی محکوم است.
اما به هر حال چه در ادبیات کشور و چه در فرهنگ، شاهد وجود نوشتارها و گفتارهایی هستیم که برتری نژادی ایرانی یا آریایی را نسبت به دیگر نژادهای موجود در منطقه یا جهان نشان می دهند و در رویدادهای مانند تجاوز به دو نوجوان ایرانی در فرودگاه جده، فاجعه منا و کشته شدن صدها ایرانی و در مسابقات فوتبال ملی خود را بروز می دهد. باید خاطر نشان شاخت پدیده نژادپرستی امری مذموم است که سازمان ها و نهادهای بین المللی با آن مبارزه می کنند و شاهد آن هستیم که حتی شعارهای نژادی در برخی از مسابقات ورزشی باعث جریمه های بسیار سنگینی نیز شده است.
افکار و ادبیات نژادپرستی در برخی حوادث بروز بیشتری پیدا می کنند و حتی برخی از افرادی که به این اندیشه ها تمایلی ندارند، براثر جو به وجود آمده همراه موج می شوند و برای چندصباحی این پدیده در کشور غالب شده و ممکن است برخی از شخصیت ها و مسئولان نیز اسیر چنین شرایطی شوند. نمونه بارز آن ادبیات سخیفی بود که اکبر عبدی، بازیگر سینما و تلویزیون، در شماتت رفتار سعودی ها، در قبال اعراب به کار برد که نقدهای بسیاری را نیز به دنبال داشت. این بازیگر در یک برنامه زنده تلویزیونی در نقل خاطره ای از سفر به مکه، اصطلاح بسیار زشتی را به کار برد که تا به حال از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شنیده نشده بود.
در نقد چنین پدیده ای در میان ایرانیان باید گفت، کسانی که به نژاد آریایی یا ایرانی دامن می زنند به تاریخ کهن استناد می کنند و عنوان می دارند، ایران پیش از حمله اعراب در اوج اقتدار و قدرت امپراطوری جهانی قرار داشت که با هجوم اعراب، نقطه سقوط نژاد آریایی آغاز شد. آنها اختلاط نژادی و حکمفرما شدن فرهنگ عربی را در ایران، نشانی از انحطاط تاریخی می دانند و خروج از این انحطاط را تنها در پاکسازی نژادی و فرهنگی می دانند. حتی در پیشبرد چنین فضایی، دست به انحراف تاریخ و جعل سازی های می زنند که در هیچ جای تاریخ عنوان نشده ولی به دلیل جذابیت ملی گرایانه، مورد استقبال و حتی استناد قرار می گیرند.
دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر انقلاب
دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمعی از خانوادههای آنان و همچنین خانوادههای شهدای این نیرو، با اشاره به نقش جوانان انقلابی نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب در تأمین امنیت دریا و ایجاد رعب در دشمن، تأکید کردند: دشمنان به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم بهویژه جوانان هستند و همه باید هوشیار و بیدار باشند.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با اشاره به اهمیت موضوع امنیت دریا گفتند: آمادگیها باید همواره بهگونهای باشد که براساس دستور قرآنی، در دشمن ایجاد رعب کند و جرأت تجاوز را از او بگیرد زیرا اگر خاکریزها قابل نفوذ باشند، دشمن نفوذ خواهد کرد.
ایشان خاطرنشان کردند: اکنون به برکت تشکیل جبههی انقلابی در جنوب کشور که متشکل از نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب است، دستور قرآنی ایجاد رعب در دشمن، محقق شده است.
فرمانده کل قوا با تأکید بر اینکه ما هیچگاه شروعکنندهی جنگ نخواهیم بود، افزودند: اما طبیعت دشمن همواره خوی تجاوز و نفوذ است، بنابراین باید تواناییهای علمی و تجهیزاتی در قالب نوآوریها، روزبهروز افزایش یابند.
رهبر انقلاب اسلامی، همافزایی نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش را بسیار ضروری خواندند و با تأکید بر لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطرهی جوانان با ایمان و انقلابی همچون شهید نادر مهدوی و همراهان وی که شجاعانه در مقابل ناو آمریکاییها ایستادند و به آنها درس فراموشنشدنی دادند، گفتند: با این رشادتها و ایستادگیها، دشمنان نظام اسلامی متوجه شدند که جمهوری اسلامی ایران، نظامی نیست که هرگونه بخواهند بتوانند با او رفتار کنند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین از همراهی خانوادهها و بهویژه همسران فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی برای حضور در مناطق جنوبی کشور قدردانی کردند.
ایشان در ادامه به برنامههای خطرناک قدرتهای استکباری برای منطقه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه این قدرتها هیچ ابایی در استفاده از تجهیزات بسیار خطرناک و روشهای غیرانسانی برای کشتار انسانهای بیگناه ندارند، افزودند: ادعای آنها مبنی بر حمایت از حقوق بشر و حقوق شهروندی، خلاف واقع و کاملاً پوچ و بیهوده است.
رهبر انقلاب اسلامی حمله به بیمارستان در افغانستان و کشتار مردم در سوریه، عراق، یمن، فلسطین و بحرین را نمونههایی از فجایع قدرتهای استکباری و بیرحمی و سنگدلی آنها دانستند و خاطرنشان کردند: امروز بزرگترین خطر برای دنیا، نفاق و ریا و دروغگویی مدعیان حقوق بشر است.
حضرت آیتالله خامنهای به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه اشاره کردند و گفتند: در چنین شرایطی جمهوری اسلامی، به توفیق الهی علاوه بر جلوگیری از نفوذ دشمن در داخل، در بسیاری از موارد مانع از عملی شدن نقشهها و برنامههای دشمن در منطقه شده است.
ایشان با تأکید بر اینکه ناکامیهای دشمن در داخل و در منطقه، به برکت هوشیاری و آمادگی و عزم جوانان انقلابی و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه بوده است، خاطرنشان کردند: بر همین اساس بیشترین تلاش و برنامهریزی قدرتهای استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است و ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ است.
رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از عدهای سهلانگار و سهلاندیش در داخل که متوجه ابعاد و عمق این موضوع نیستند، افزودند: در کنار این افراد سهلاندیش، بیخیالان جامعه و افرادی هم هستند که به مصالح و منافع ملی کشور هیچ اهمیت و توجهی ندارند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به طرح برخی مسائل از جانب افراد سهلاندیش و سهلانگار درخصوص مذاکره با آمریکا، گفتند: این افراد میگویند چگونه است که حضرت علی علیهالسلام و حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت میشود؟
ایشان در پاسخ به این شبهه افزودند: چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت سادهاندیشی است زیرا حضرت علی علیهالسلام با زبیر و حضرت امام حسین علیهالسلام با عمربنسعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: متأسفانه عدهای برای توجیه مذاکرهی جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامهها، سخنرانیها و فضای مجازی مطرح میکنند، که کاملاً اشتباه است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه ایران هیچ مخالفتی با اصل مذاکره با کشورها، اعم از اروپایی و غیراروپایی ندارد، خاطرنشان کردند: اما در مورد آمریکا موضوع متفاوت است زیرا آنها تعریفی که از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران کردهاند، به معنای نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل است.
ایشان با اشاره به همراهی و همکاری آمریکا و جریان صهیونیستیِ ضد بشریت، تأکید کردند: مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مذاکرات اخیر هستهای گفتند: در این مذاکرات، طرف مقابل، تلاش داشت، از هر فرصتی برای نفوذ استفاده کند و حرکتی بر خلاف منافع ملی کشور انجام دهد، البته مذاکرهکنندگان ایرانی، حواسشان جمع بود، اما بالاخره آمریکاییها در جاهایی فرصت پیدا کردند.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضررهای بیشماری نیز دارد.
رهبر انقلاب گفتند: شرایط کنونی از لحاظ فعالیتها و تلاشهای دشمنان جمهوری اسلامی که ما بر آنها احاطهی اطلاعاتی نیز داریم، مقطع مهمی است زیرا آنها به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم درخصوص مسائل انقلابی، دینی و مصالح ملی کشور هستند.
ایشان با تأکید بر اینکه در موضوع تغییر افکار مردم، هدف اصلی جوانها هستند، جوانان را به هوشیاری بیش از پیش فراخواندند و افزودند: البته به لطف خداوند جوانان ما در دانشگاهها و همچنین در نیروهای مسلح بیدار و پای کار هستند و من از این جهت هیچ نگرانی ندارم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سالروز مباهله و ایستادگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان مطهر ایشان در مقابل جریان کفر، خطاب به جوانان انقلابی کشور، تأکید کردند: همانگونه که در قضیهی مباهله در صدر اسلام، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نیز در جمهوری اسلامی ایران، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفای معنوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان ایشان توانست دشمن را از میدان خارج کند، امروز هم ملت ایران با اقتدار معنوی خود، دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود خاطرنشان کردند: اگر برای یاری دین خدا آماده و پا به رکاب باشیم، قطعاً وعدهی الهی مبنی بر نصرت یاریکنندگان دین خدا، محقق خواهد شد و بدخواهان نظام اسلامی در طرحها و برنامههای امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی شکست خواهند خورد.
پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب، دریادار فدوی فرماندهی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سخنانی با اشاره به رشادتهای سپاه در دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: سربازان شما منتظر فرمان هستند تا درس عبرتی تاریخی به شیطان بزرگ و ایادی موذی، میهمانکش و کودککش آنها در منطقه بدهند.
سردار فدوی با تأکید بر اینکه در آمادهترین شرایط ممکن قرار داریم، گفت: نشان دادن بخشی از توان رزمی و آمادگیهای نیروی دریایی سپاه موجب شد تا دشمنان از لزوم تغییر استراتژی دریایی خود سخن بگویند در حالی که آنچه آنها از ما میدانند نسبت به آنچه نمیدانند قابل قیاس نیست.
آشنایی با سید حسین الحوثی و سید عبدالملک رهبران انقلاب یمن
شیعیان زیدی ساکنان اصلی استان صعده، در شمال غربی یمن و همچنین دیگر مناطق این کشور، شیعه پنج امامی و معتقد به امامت زید بن علی بن الحسین (ع) بن علی بن ابیطالب (ع) هستند. حضرت زید بن علی که فرزند امام سجاد (ع) بود، خود را امام نمیدانست اما به خونخواهی مظلومان عاشورا قیام کرد و اکنون، پیروانش، وی را بهعنوان امام پنجم میشناسند و به همین دلیل «زیدیه» نامیده میشوند. عقاید خاص حضرت زید بن علی (ع) ازجمله قیام و خروج علیه ظالمان در هر شرایطی و امکان قیام علیه ظلم بدون برخورداری از علم غیب و عصمت، سبب شد بااینکه خود مدعی امامت نباشد، اما پیروانش او را امام بدانند
چرا اهل سنت و وهابیت به شیعیان رافضی می گویند؟ رافضی به چه معنا است؟
چرا اهل سنت و وهابیت به شیعیان رافضی می گویند؟ رافضی به چه معنا است؟
جواب اجمالي:
رافضي به معناي رها كننده است و در ابتدا به كسي گفته مي شد كه با حكومت وقت مخالفت كند و چون شيعيان خلافت بعضي خلفا را رها كردند، اين نام را براي آنان استفاده كردند ولي انگيزه اصلي به كارگيري اين لقب طعنه زدن به شيعيان به عنوان رها كنندگان دين است و بهانه اي گرديده بود براي ظلم كردن به آنان.
جواب تشريحي:
«رافضه» از ماده «رفض» به معناي ترك كردن و رها كردن است، چنان چه در مقابيس اللغة آمده: (رفضتُ الشيء أي تركته) يعني فلان شيء را رفض كردم يعني آن را ترك كردم. و در ادامه گفته: به كساني كه با اميران و حاكمان خود مخالفت مي كردند، روافض گفته مي شد.([1])
اين واژه در ابتدا، همان طور كه در معناي لغوي گفته شد، به كساني كه با حكومت وقت مخالفت مي كردند، اطلاق مي شده است، چنانكه معاويه اين لفظ را بر مروان و عده اي ديگر كه پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به كار برده و در نامه خود به عمروعاص نوشته است: «وقد سقط الينا مروان بن الحكم في رافضة اهل البصرة»([2]); مروان با گروهي از رافضه (كساني كه با علي(عليه السلام) مخالفت مي كردند) نزد ما آمد. و اين كه بعدها به شيعيان رافضه گفته شد به اين دليل بود كه شيعيان را به خروج از دين و ترك آن متهم مي كردند. و آنان را مخالف و ترك كننده خلفا مي دانستند.
اما بعد از آن اين اصطلاح در مورد شيعيان به دو صورت به كار رفته است:
الف) گاهي اين واژه به همه فرقه هاي شيعه اطلاق شده، چنان كه اسفراييني، اماميه را يكي از فرقه هاي رافضه دانسته و دو فرقه ديگر را كيسانيه و زيديه بر شمرده است.([3])
ب) و گاهي اين واژه به فرقه خاصي از شيعه (اماميه) اطلاق شده چنان كه ابوالحسن اشعري گفته است: «دومين گروه از شيعه، رافضيان يا اماميه اند»([4])
به هر حال با مطالعه در تاريخ متوجه مي شويم كه بعضي از اهل سنت از اين اصطلاح به عنوان حربه براي تضعيف و به انزوا كشيدن شيعه استفاده كرده اند، چرا كه از اين طريق آنها را به رها كردن و ترك دين و خروج از اسلام متهم مي كنند و وقتي شيعيان با چنين برخوردي از طرف اهل سنت مواجه مي شدند نزد ائمه(عليهم السلام)مي رفتند و از اين وضع شكايت مي كردند و ائمه(عليهم السلام) با درايت اين مشكل را به نحو مطلوبي حل مي كردند. در روايتي آمده كه يكي از ياران امام صادق(عليه السلام) به ايشان عرض كرد: مردم به ما لقبي مي دهند كه كمر ما را شكسته و قلب هاي ما را پژمرده كرده است و حاكمان به بهانه اين لقب خون ما را مباح مي دانند. امام صادق(عليه السلام) فرمود: آيا منظورت لقب «رافضه» است، عرض كرد: آري، امام(عليه السلام) او را دلداري داد و به او فرمود: اندوهگين مباش كه گروه خاصي از اصحاب موسي (كه فرعون را رها كردند) به اين نام، ناميده شدند… آري شما بدي را رها كرديد ولي آنان خوبي را»([5])
حال جاي بسي تعجب است كه محبان اهل بيت(عليهم السلام) به خروج از دين متهم مي شوند، اهل بيتي كه مردن همراه با محبت آنان، مردن در اوج و كمال ايمان است (من مات علي حب آل محمد مات مؤمناً متكمل الايمان)([6]) و شافعي چه نيكو سروده:
ان كان رفضاً حب آل محمد***فليشهد الثقلان اني رافضي([7])
يعني اگر محبت نسبت به اهل بيت رفض است پس زمين و آسمان شهادت دهند كه من رافضي هستم .
________________________________________
[1]- محمد بن فارس، معجم مقایيس اللغة، ذيل كلمه رفض.
[2]- نصر بن مزاحم: وقعه صفين (مؤسسة العربية الحديثه) ص 24 و شبيه اين عبارت در: انساب الاشراف: بلاذري (دارالفكر، بيروت) ج 3، ص 72 .
[3]- اسفراييني: التبصير في الدين، تحقيق از كمال يوسف الحوت (عالم الكتب، چاپ اول، 1403 هـ ) ص 27 .
[4]- ابوالحسن اشعري: مقالات الاسلاميين (مكتبة العصرية) ج 1، ص 88 .
[5]- كليني: كافي (دارالاضواء، چاپ سوم، 1405) ج 8، ص 28 .
[6]- ديوان شافعي (دار احياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1402 هـ ) ص 55. و ابن عساكر: تاريخ دمشق (تحقيق علي شيري، دارالفكر) ج 9، ص 20 .
[7]- همان.
فتاوای شاذ علمای وهابی:
فتاوای شاذ علمای وهابی:
1. تحریم حمل جنازه با آمبولانس:
«حمل جنازه با ماشینهایی که مخصوص جنازه -آمبولانس- و تشییع جنازهای که در ماشین است توسط مردم مشروع نیست».
2. تحریم صله ارحام در اعیاد:
«اینکه زیارت زندهها به دو روز عید اختصاص داده شود، چون که نمیتوانند در طول سال به زیارت آنها بروند، بدعت است».
3. تحریم احترام به پرچم:
« برای مسلمانان جایز نیست که برای پرچم هر کشور یا سلام کشوری برخیزند بلکه این کار از بدعتهای منکری است که در عهد رسول خدا و عهد خلفای راشدین نبوده است….».
4. تحریم نصب قاب عکس به دیوار:
«آویزان کردن تصاویر بر دیوار خصوصا تصاویر بزرگ حرام است. حتی در صورتی که برخی از جسم یا سر آن ظاهر شده باشد، چرا که قصد تعظیم در آنها ظاهر است و اصل شرک همین غلوهاست».
5. تحریم شستن دستها با صابون قبل از وضو:
«شستن دستها و صورت با صابون هنگام وضو مشروع نیست».
6. مبطل وضو بودن خوردن گوشت:
«اگر انسان از گوشت شتر چه نر یا ماده آن بخورد، وضویش باطل میشود چه خام باشد یا پخته».
7. جلوگیری از احترام به استاد:
«ایستادن دختران برای معلم زن خود، و نیز پسران برای معلم مرد، کاری است که نباید انجام گیرد و کمترین حکمی که برای آن است کراهت شدید میباشد».
8. گردش خورشید به دور زمین:
«ظاهرا ادله شرعیه اثبات میکند، که خورشید است که به دور زمین گردیده و به سبب آن شب و روز در سطح زمین پدید میآید .. اما آنچه را که علمای نجوم امروزه میگویند برای ما به درجه یقین نرسیده است و لذا بخاطر این حرفها دست از ظاهر کتاب پروردگار و سنت نبی بر نمیداریم».
9. تحریم برگزاری روز مادر، تولد، ازدواج:
« اعیاد میلاد شخص یا اولادش یا مناسبت ازدواج و نحو آن تماما غیرمشروع بوده و به بدعت نزدیکتر است تا مباحبودن».
10. تحریم رفتن به سوی غار حرا:
«رفتن به غار حرا، از جمله شعائر حج و از سنتهای اسلام نیست بلکه از جمله بدعتها و راهی به شرک است. و لذا باید مردم را از رفتن به آن منع نمود.»
11. جهاد نکاح:
جنگ سوریه سبب شد تا نخستین بار واژهای به نام جهاد نکاح به ادبیات گروههای سلفی وارد شود؛ جهادی که فقط مخصوص زنان است و در آن برای آسودگی خاطر سلفیها، زنان خود را در اختیار آنها میگذارند. نخستین بار هم یک روحانی وهابی سعودی این حکم را داد و بعدها منکرش شد. عمده رسانهها، شروع ماجرای “جهاد النکاح” را فتوای منسوب به شیخ محمد عریفی مبلغ مذهبی اهل عربستان معرفی کردهاند. گفته میشد که شیخ عریفی در توییتر خود فتوا داده که زنان و دختران به “جهاد نکاح” بپیوندند.
به گزارش دویچه وله، اوج این ماجرا زمانی بود که بیستم سپتامبر پارسال، موضوع از سطح گمانهزنیهای رسانهای خارج شده و یک مسؤول دولتی در این زمینه ابراز نظر کرد. لطفی بن جدو، وزیر کشور تونس، در برابر اعضای پارلمان این کشور خبر داد که بسیاری از زنان تونسی که برای جهاد نکاح به سوریه رفته بودند، حامله از این کشور بازگشتهاند.
روزنامه تونسی «الشروق»، روز ۲۲ سپتامبر، گزارشی از جهاد نکاح منتشر کرد که در آن، با برخی دختران بازگشته از سوریه مصاحبه شده بود. این روزنامه، به روایت داستان یکی از دخترانی پرداخته که به تازگی از سوریه بازگشته است.
الشروق به نقل از یک منبع امنیتی تونسی نوشت: «زنانی بین ۳۰ تا ۵۰ ساله با روبنده در مساجد، فروشگاههای لباس مذهبی، دانشگاهها و دستشوییهای حاشیه شهرها، دختران را به کلاسهای مذهبی دعوت کرده تا پس از گذراندن دورهای سه ماهه، به سوریه اعزام کنند. س.م. پس از بازگشت از سوریه میگوید که به همراه ۹ دختر دیگر بعد از دریافت ۱۲۰۰ دلار و با وعده دریافت مبلغی ۵ برابر آن به سوریه اعزام شده است».
این روزنامه تونسی در بخش دیگری از گزارش خود مینویسد: «پدر یکی از دختران که به ایدز مبتلا شده میگوید که دخترم حامله بازگشت. او به ایدز مبتلا شده و ما کاری نمی توانیم انجام دهیم مگر اینکه منتظر مرگ او باشیم».
عبدالرحمن الراشد، سردبیر نشریه «شرق الاوسط» گفته است: «وهابیون با شستشوی مغزی دختران و وعدههای بهشت و حوریان بهشتی آنان را به عنوان برده جنسی به سوریه میفرستند تا در خدمت سربازان باشند؛ اما این اقدام پیش از این، در دو دهه آشفتگی الجزایر نیز وجود داشت؛ همان طور که القاعده نیز چنین باوری را ترویج میکرد و از تمام امکانات خود برای عضوگیری جوانان استفاده می کرد. همین تندروها امروز وارد بحران و هرج و مرج سوریه شده و زنان و مردان را اغفال میکنند».
غادة عويس يکي از سرشناسترين خبرنگاران و گويندگان خبري شبکه الجزيره قطر است. او چندي پيش با هدف پوشش اخبار حوادث جاري در سوريه به اين کشور سفر کرد اما چند روز بعد رسانههاي عربي خبر دادند که توسط جنگجويان تروريست مورد تجاوز جنسي قرار گرفته است. اين خبر بلافاصله توسط شبکه خبري الجزيره تکذيب شد اما اکنون و بعد از گذشت چند روز، گروهک تروريستي جبهة النصره با صدور بيانيهاي رسمي فاش کرد که غادة عويس مورد تجاوز قرار نگرفته بلکه به طور داوطلبانه خود را در اختيار جنگجويان قرار داده است. به گفته جبهة النصره ، غادة عويس در واقع به جهاد نکاح تن داده تا بتواند نيازهاي جنسي جنگجويان مخالف حکومت بشار أسد رئيس جمهور سوريه را تأمين کند. اين بيانيه افزود: خبرنگار الجزيره با يکي از رهبران جبهة النصره هم بستر شده و جهاد نکاح را به جا آورده از همين رو اين اقدام ثواب بسيار زيادي دارد و مايه افتخار وي است.
چندی پیش شیخ وهابی در سخنرانی خود در شبکه ماهواره ای وصال که نزدیک به حرکتهای جهادی تندرو در سوریه است، از انتقادات وارده به فتوای “جهاد نکاح” گله کرده بود. این شیخ وهابی اجازه داد که مجاهدین مسلح میتوانند در غیاب زنان مجاهد نامحرم، با محارم خود عقد ازدواج بخوانند!! سخنان ناصر العمر بازتاب گستردهای در محافل دینی و افکار عمومی جهان اسلام داشت، به گونهای که همگان بر مشمئز کننده بودن این سخنان تاکید داشتند و از این شیخ وهابی خواستند فتوای خود را پس بگیرد.
اما اعضای گروهک شبه نظامی جبهه النصره رسما اعلام کردهاند، به فتوای مفتی سلفی ایمان دارند و آن را به اجرا در خواهند آورد. تروریستهای تکفیری با استناد به این فتوا اعلام کردهاند که امروز آنها از نظر دینی این حق را دارند با محارم خود نزدیکی کنند و خداوند گناهی را برای آنان و نزدیکانشان ثبت نخواهد کرد، چرا که این امر توسط شیخشان حلال شده است. خبرها حاکی از آن است که، فتوای ناصر العمر تنها پرده از این عمل ناشایست و خلاف اخلاق برداشته و این عمل از مدتها پیش در میان اعضای این گروه مرسوم شده است. به شکلی که کودکانی از این ارتباط به دنیا آمدهاند. و مشکلاتی را از نظر هویت و …. بوجود آمده است.
لازم به ذکر است، فتواهای عجیب تنها محدود به ازدواج جهادی و ازدواج با محارم نمیشود و این افراد با استناد به رای و حکم شیوخ سلفی با اصطلاحات ساختگی نظیر “جهاد لواط” و “جهاد نکاح النفس” فحشا را در سرزمین شام گسترش میدهند.
12.خوابيدن زن كنار ديوار:
ظاهرا صدور فتاوای مضحک، عجیب و شرم آور، به مردان سلفی منحصر نمیشود بلکه گویا به تازگی زنان سلفی افراطی نیز صاحب فتوا شده و در خدشهدار کردن چهره واقعی اسلام ناب در جهان و وارونه کردن احکام اسلامی با مردان خویش هم صدا شدهاند .
به تازگی یکی از زنان افراطی سلفی مقیم سوریه به نام منیره القبیسی به این نتیجه رسیده که خوابیدن زنان نه تنها در کنار مردان نامحرم بلکه در کنار دیوار نیز به دلیل مذکر بودن کلمه “دیوار” در ادبیات عرب، حرام است.
13. حلال بودن فیلمهای مستهجن:
عیسی بن صالح مفتی سرشناس وهابی در جدیدترین فتوای خود اعلام کرد: جایز است افرادی که از ناتوانی جنسی رنج میبرند، فیلمهای غیراخلاقی مشاهده کنند، به شرط اینکه بازیگران آن مسلمان باشند!
مواضع علمای تسنن و شیعه بر وهابیت:
مواضع علمای تسنن و شیعه بر وهابیت:
هنگامی که محمد ابن عبدالوهاب عقاید خود را ابراز و مردم را به پذیرش آنها دعوت کرد، گروه زیادی از علما به مخالفت با عقاید او پرداختند. از اولین کسانی که به مخالفت با وی پرداختند پدر و برادری وی بود. سلیمان ابن عبدالوهاب، در رد عقاید وی کتابی با نام صواعق الالهیه فی الرد علی الوهابه تألیف کرد. دکتر عبدالله محمد صالح مینویسد: « علما در طول زمان بیش از دو هزار جلد کتاب و رساله علیه افکار ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب نوشتهاند که متاسفانه به دلایلی تعداد زیادی از آنها چنان از میان رفتهاند که فقط اسمی از آنها باقی مانده است و با این حال، اکنون نیز حدود چهارصد نسخه کتاب و رساله از علمای اسلام در دست داریم که در موزهها، کتابخانهها، کلکسیون شخصی و سایر جاها از کلکته تا لندن پراکندهاند. متاسفانه در یک و نیم قرن اخیر به علت فشارهای مختلف مالی و سیاسی و نیز به علت غفلت مسلمانان برای چاپ و نشر آنها اقدام نشده است». پس از جنایات وهابیت در عراق، شیعیان به مخالفت با وهابیت پرداختند و آثار زیادی را به رشته تحریر در آوردهاند. نخستین کتابی که عالمی شیعه در رد عقاید محمد ابن عبدالوهاب نوشت، منهج الرشاد اثر شیخ جعفر کاشف الغطا است.
جالب این است که در این مبارزه و مخالفت، علمای اسلامی چنان اتفاقنظر و وحدت رویه داشته اند که برای بعضی از صاحبنظران، مایه شگفتی و حیرت شده است. چنانکه پژوهشگر دقیق النظر سوری، دکتر عبدالله محمد صالح، در این باره میگوید: «… در مبارزه با فرقهها و نحلههای انحرافی، معمولا یکی از موانع وحدتنظر، گرایشهای فقهی – مذهبی بوده است. چنان که در تاریخ دیده میشود، زیاد اتفاق افتاده که علمای یکی از مذاهب با گروهی مخالفت و مبارزه کردهاند و علمای مذاهب دیگر سکوت یا حتی گاهی از آن حمایت کردهاند. در مورد جهمیه و حشویه امر از این قرار بوده است. اما باکمال تعجب میبینیم در مخالفت و مبارزه با وهابیت و تفکر وهابیگری، وحدتنظر عجیبی میان علمای مذاهب مختلف اسلامی دیده میشود. سوای عده بسیار محدودی از حنبلیها، علمای بقیه مذاهب اسلامی به اتفاق، تفکر و عقاید وهابی را مردود و باطل دانسته و با آن به مبارزه برخاستهاند. چنان که همین اتفاقنظر در مخالفت با احمد ابن تیمیه، بنیانگذار اصلی این تفکر، به خوبی آشکار است. در آن زمان علمای تمام مذاهب اسلامی در برابر تفکر او ایستادند و برخی اندیشههای او از جمله تجسم خداوندی، رویت حسی ذات او را کفر و زندقه معرفی کردند.»
مدتی است که در عربستان از علمای اهل سنت افرادی پیدا شدهاند که با تندرویهای سلفیها و وهابیان مخالفت کرده و در برابر گزافهگویی آنها ایستادهاند. از جمله این اشخاص محمد بن علوی مالکی است که در مسجد الحرام کرسی تدریس حدیث، فقه و تاریخ را داشت. او که عالمی سنی بود پرچم مخالفت با وهابیان را در کشور عربستان به دست گرفت و با سخنان و کتابهایش به مقابله با آنان پرداخت. بعد از انتشار کتابهایش، وهابیان او را محاکمه و محکوم به اعدام نمودند. ایشان در یکی از کتابهایش مینویسد: «ما به کسانی مبتلا شدهایم که در توزیع کفر و شرک و صادر کردن احکام با القاب و اوصاف غیرصحیح تخصص دارند، اوصافی که لایق مسلمان شهادتدهنده به توحید و نبوت پیامبر اسلام نیست، مثل اینکه برخی از آنان به افرادی که مخالف خود در رأی و مذهب میباشند عنوان تحریفکننده…دجال… شعبدهباز…بدعتگذار و در آخر مشرک… و کافر را اطلاق میکنند. اینگونه از برخی سفیهان میشنویم که بصورت گسترده امثال این دشنامها و فحشها و الفاظ قبیح را به کار میبرند، الفاظی که تنها از افراد کوچه و بازار صادر میشود، کسانی که اسلوب دعوت و طریقه ادب در مباحثه را به خوبی نمیدانند.». جالب است که علمای اهل سنت، تندرویهای وهابیت را عاملی برای گسترش تشیع در جهان اسلام میدانند.
حسن بن فرحان مالکی که از علمای سنی و از مخالفان وهابیت به شمار میرود میگوید:«… زود است که غلو سلفیها از بزرگترین اموری گردد که باعث انتقال سریع اهل سنت به سوی شیعه شود مگر آنکه عقلاء سلفی به فکر چاره برآمده و غلو و تندروی خود را از درون نقد کنند، غلوی که در وجود احادیث ضعیف و جعلی برای تأیید مذهب و تکفیر مخالفان مذهب و روش سلفی پدیدار گشته است. همچون تکفیر ابی حنیفه، احناف و تکفیر شیعه و معتزله…».
شیخ جمیل صدقی زهاوی در مورد وهابیت میگوید: خداوند وهابیت را بکشد، زیرا این فرقه به خود جرأت داده که همه مسلمین را تکفیر کند گویا همّ و هدف بزرگ آن فقط تکفیر نمودن است و بس. میبینید که وهابیان کسانی را که توسط پیامبر به خداوند متوسل میشود تکفیر نمودهاند. این عالم اهل سنت کتابی به نام «الفجر الصادق فی الرد علی منکری التوسل و الکرامات و الخوارق» در رد وهابیت نوشته است.
زینی دحلان مفتی مکه میگوید که سید عبد الرحمن اهدل مفتی زبید میگفت: هیچ نیازی به تالیف کتاب در ردّ وهابیت دیده نمیشود زیرا در ردّ آنان همین سخن پیامبر که فرمود «سیماهم التحلیق» یعنی چهره و علامت آنان این است که موی سرش را میتراشند، کفایت میکند. زیرا محمد بن عبد الوهاب دستور داده است که پیروان او سرشان را بتراشند. ( شیخ خالد بغدادی میگوید: اگر کتابهای وهابیها را به دقت مطالعه کنیم در مییابیم که مانند کتابهای لا مذهبها سعی دارند که با افکار باطلهشان مسلمانان را مورد خدعه قرار داده و آنان را گمراه کنند.
اختلاف نظرهای وهابیت و اهل سنت
اختلاف نظرهای وهابیت و اهل سنت
1. به اعتقاد وهابیان هرگاه کسی شهادتین را بر زبان جاری کند، ولی بدان عمل نکند ارزشی ندارد و چنین کسی کافر و مشرک است و خون و مال او حلال است. در مقابل مسلمانان همگی بالاتفاق معتقدند که هرکس شهادتین را بر زبان جاری کند مال و خونش محفوظ و محترم است.
2. وهابیان به اصل اجتهاد آزاد معتقد هستند و تقلید از مذاهب چهارگانه را لازم نمیدانند، بلکه بر خلاف آن مذاهب اجتهاد میکنند. محمد ابن اسماعیل صنعانی از معاصران ابن عبدالوهاب و از بنیانگذاران مذهب وهابیت مینویسد: فقهای مذاهب اربعه اجتهاد بر خلاف آن مذهب را جایز نمیشمارند ولی این سخنی است نادرست که جز شخص جاهل و نادان لب به آن نمیگشاید.
بنابراین، وهابیان بر خلاف مذاهب چهارگانه (حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی) قائل به انفتاح باب اجتهادند و حرف فقههای مذاهب چهارگانه را که میگویند اجتهاد بعد از چهار مذهب جایز نیست، باطل میشمارند.
3. وهابیها با استدلال به ظاهر برخی آیات و روایات، جسم و جهت برای خداوند اثبات کرده و به رویت حسی خداوند قائلند. در مقابل علمای اهل سنت، اعتقاد به تجسم خدا و رویت حسی خداوند را جایز نمیدانند.
4 . محمد ابن عبدالوهاب معتقد بود که تمام اعمال مسلمانان به حد شرک رسیده است و از این رو، وی مسلمانان سنی و شیعهای را که دیدگاههای او را قبول نداشتند تکفی میکرد؛ در صورتی که ائمه اهل سنت به ویژه ابوحنیفه، تکفیر اهل قبله را جایز نمیشمارند.
5. وهابیان زیارت قبر انبیا و اولیا و سفر به قصد زیارت قبور آن بزرگواران را حرام میدانند، ولی مذاهب چهارگانه بالاترین ثواب را برای زیارت قبر نبی و مسافرت برای آن قائلند.
6. سوگند دادن خداوند به حق مقام اولیا از نظر وهابی ها حرام و موجب شرک است، ولی حنفیها و شافعیها این امر را مکروه و نه حرام و شرک میدانند.
7. وهابیها نذر برای مردگان و اهل قبور و اولیا را شرک میدانند. در حالی که اهل سنت میگویند اگر نذر برای بت نباشد لازم الوفا است.
8. توسل، شفاعت، تبرک جستن از پیامبر، استغاثه و طلب حاجت از پیامبران و اولیا و جشن گرفتن میلاد پیامبر اکرم از نظر وهابیت جایز نیست ولی اهل سنت همه اینها را جایز میدانند.
9. وهابیها ساخت بنا بر قبور را حرام ولی اهل سنت آن را مکروه میدانند.