دینداران آدمهای عاشقی میشوند...
دینداران آدمهای عاشقی میشوند؛ هرچند ممکن است عاشقانه شروع نکنند.
عشق و محبت شدید، چگونه میتواند تجربه شود؟ برای اینکه سختی های دین برای ما جابیفتد، باید بدانیم که سختی در ذات حیات دنیا هست.
ما چون «انسان» هستیم، بین تمایلاتمان درگیری وجود دارد؛ چه دین باشد و چه نباشد! دین برای مدیریت تمایلات و عبور بهتر از تلخیهای حیات، به ما برنامه میدهد.
️ مدیریت علاقهها، یکطرفش تضعیف علاقههای بد است و یکطرفش تقویت علاقههای خوب.
دین برنامهای است برای تقویت علاقهها و افزایش محبت در دل انسان، دین انسان را به علاقههای بسیار شدید میرساند.
هر کسی که با دین مواجه میشود، اول سختیهای دین را میبیند. اما برای اینکه سختیهای دین و اساساً فلسفۀ دین برایش جابیفتد، باید سختیهای حیات را متوجه شود و بداند که این سختی در ذات حیات دنیا هست.
انسان یک موجود «انتخابگر» است و طبیعتاً در این انتخاب «تلخی» هست. چون وقتی میخواهد انتخاب کند و به یک علاقهاش پاسخ دهد حتماً باید یک علاقهاش را کنار بزند که این با تلخی همراه است. ما باید تلخی حیات را به بچههای خودمان یاد بدهیم تا تصور نکنند این تلخیها تصادفاً برایشان پیش میآید و فکر نکنند که میتوانند از تلخیها فرار کنند.
ما چون «انسان» هستیم، بین تمایلاتمان درگیری وجود دارد؛ چه دین باشد و چه نباشد. ما چون انسان هستیم، باید بین تمایلاتمان انتخاب کنیم و طبیعتاً باید از برخی تمایلات خودمان بگذریم. از هر کسی میتوان پرسید: «تو کدام تمایلت را زیر پا گذاشتهای و کدام تمایلت را پاسخ دادهای؟»
دین برای مدیریت تمایلات انسان و عبور بهتر از تلخیهای حیات و بالا بردن شیرینیها در متن این رنجها، به ما «برنامه» میدهد. دین به ما میگوید: شما علاقههای کمتر را کنار بزن و علاقههای باارزشتر را انتخاب کن.
دین آمده است علاقههای ما را مدیریت کند؛ این مدیریت علاقهها یک طرفش این است که علاقههای بد را تضعیف میکند و یک طرفش این است که علاقههای خوب را تقویت میکند.
دین نمیگوید: «هرچیزی را دوست داری، کنار بگذار!» بلکه شما باید با علاقههای خوب خودتان به جنگ علاقههای بد بیایید. و این علاقههای خوب ظرفیتشان خیلی بالاتر است و از این علاقههای خوب بیشتر میشود لذت برد.
دین برنامهای است برای تقویت علاقهها و افزایش محبت در دل انسان. دین انسان را به علاقههای بسیار شدید میرساند. حتی میتوان ادعا کرد: کسی که دین ندارد نمیتواند عاشق شود، اصلاً نمیتواند معنای عشق را بفهمد
ما باید به اوج محبت برسیم؛ و کار دین هم این است. دین در آنِ واحد دو کار را همزمان انجام میدهد: علاقههای بیارزش را در انسان تضعیف میکند، و علاقههای باارزش را در انسان تقویت میکند
عشق و محبت شدید، چگونه میتواند تجربه شود؟ با زدن علاقههای کم که همیشه مزاحمند. وقتی این علاقههای کم را بزنی، به آن علاقههای برتر میرسی و آنها تقویت خواهد شد، آنوقت تازه میتوانی در وجود خودت گرمای محبت را بچشی
دینداران بر اساس عشقشان سنجیده میشوند. بنده از دیندارانی که علاقههای باارزش در آنها تقویت نشده است، تعجب میکنم! اینها باید در دینداریشان یک تجدید نظر اساسی کنند.
دینداران را اینگونه به اهل عالم معرفی کنید که «دینداران آدمهای عاشقی میشوند؛ ممکن است عاشقانه شروع نکنند، ولی امورشان ختمِ به عشق میشود» اینها به محبت شدید میرسند. و شما هم هر لحظه خودتان را در این زمینه امتحان کنید؛ مثلاً بینید که در اول ماه رمضان و آخر ماه رمضان، تفاوتتان چقدر شده است؟
بیایید دوست داشتن را دوست بداریم و این غصۀ ما بشود که چرا عاشق نیستیم؟! آرزو کنیم که «ای کاش میتوانستیم بامحبت باشیم و به مقام محبت برسیم» و اینرا از خدا تمنا کنیم و از اینکه اینگونه نیستیم، اشک بریزیم.
انسان میتواند دوست داشتن را دوست داشته باشد؛ آنهایی که عاشق نیستند هم وقتی فیلم عشقی میبینند، خوششان میآید و میفهمند. حتماً ما نباید عاشقی را تجربه کرده باشیم تا آنرا بفهمیم.