بصيرت دل هاى صاف
بصيرت دل هاى صاف
حضرت مسيح (عليه السلام) به پروردگار گفت: در بين مردم يكى از نزديك ترين دوستانت را به من نشان بده.
خداوند فرمود: دوست ترين دوست و نزديك ترين رفيق من، آن كسى است كه در روزگار تو از همه به من نزديك تر است، آدرس او اين است. به آدرس رسيد، پيرزنى بود، پا، دست و چشم نداشت، گرفتار جذام شده بود.
سلام كرد. جواب داد: «السلام عليك يا روح الله»
حضرت فرمود: مادر! تو كه چشم ندارى، از كجا متوجه شدى كه من روح الله هستم. گفت: از طريق كسى كه تو را به طرف من هدايت كرد، همان كس به من گفته است كه روح الله به نزد تو مى آيد.گفت: مادر! در چه حالى هستى؟ گفت: اى مسيح! «الحمدلله على آلائه»
دائم بر همه نعمت هاى باطنى او شكر مى كنم، «و الشكر على نعمائه»و در همه نعمت هاى مادى او در سپاسگزارى هستم.
قال رسول اللَّه:«اربع من اعطيهن فقد اعطى خير الدنيا والآخرة بدنا صابرا ولساناً ذاكراً وقلباً شاكرا وزوجة صالحة» حضرت مسيح گفت: مگر چه چي ز دارى؟ گفت: «يكون لى قلباً شاكراً و لساناً ذاكراً و بدنى صابراً» دلم شاكر، زبانم ذاكر و بدنم صابر است. چشم مرا گرفت، چه مى دانى؟ اگر نمى گرفت، ممكن بود تا آخر عمر فقط يك بار به نامحرم دوخته شود. عجب نعمتى به من داد. دست مرا گرفت، تا به كسى ظلم نكنم و يا لقمه حرام برندارم. پاى مرا گرفت تا به دنبال لذّات جسمى و هوسى نروم.
حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: روزى تو را چه كسى مى دهد؟ گفت: روزى مرا آن كسى مى دهد كه هفت آسمان را در فضا معلّق قرار داده است؛ يعنى نگاه نكن كه من چشم ندارم، من همه عالم را با چشم خدا مى بينم.
همه اين ها كار دل است، نه دست ما اين كاره است، نه گوش و نه بدن ما.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايند: «ان الله سبحانه وتعالى جعل الذكر جلاءً للقلوب» واقعيتى است. حضرت مسيح (عليه السلام) مبهوت شد كه خدا در گوشه و كنار عالم چه رفقايى دارد. دل، چه دريافت ها و رموزى دارد.
خوشا آنان كه الله يارشان بى به حمد و قل هوالله كارشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازندبهشت جاودان مأوايشان بى
اين شرح حال عاشقان او است و اما شرح حال ما
خداوندا به حقّ هشت و چارت زما بگذر شتر ديدى نديدى
از آن روزى كه ما را آفريدىبه غير از معصيت چيزى نديدى
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان