اعتقاد به خداوند
نمودهاي باور هاي ديني
1. اعتقاد به خداوند
دين و باورهاي ديني با ارائه يک چارچوب جامع براي تفسير وقايع، و نيز ارائه پاسخ هاي مشخص و قانع کننده اي براي پرسش هاي وجود مانند اينکه از کجا آمده ام و به کجا مي روم، تفسيري همه جانبه از حيات انساني در اختيار مي گذارد و خلأ زندگي را با ايجاد معنا براي لحظه لحظه ي آن برطرف مي کند. سلامت بخش ترين جنبه ي دين، توانايي آن در فروکاستن از نگراني ها و تشويش ها از طريق اعطاي اين انديشه که يک احساس کنترل براين دنياي مادي دارد و در سايه قدرت خداوند، مي تواند بر مشکلات فايق شود. قدرتي که برترين قدرت ها و صاحب اراده و اختيار است. اين باور همان اعتقاد به خداي يگانه است که مهم ترين باور ديني به حساب مي آيد.
توحيد و خداپرستي موجب مي شود نگرش فرد به همه ي هستي و زندگي انسان، هدف دار و معنادار باشد و در رفتارها با انسجام، وحدت رويه و آرامش عمل کند. باور به خدا، همه ي رفتارها و زندگي خانوادگي را به سوي کسب رضايت خداوند، سوق مي دهد. فردي که خدا را ناظر و همراه خود و حتي از رگ گردن به خود نزديک تر مي بيند، تلاش مي کند در برخورد با اعضاي خانواده و انجام وظايف خانوادگي، رضايت او را جلب نمايد. توجه به عدالت خداوند و اينکه هيچ گونه ظلمي را روا نمي دارد و حق هيچ موجودي را ضايع نمي کند، زمينه ي شناختي ديگري براي مهار رفتاري اعضاي خانواده است. هر چه اين حالت قوي تر باشد، مشکلات فرد کمتر خواهد بود، و چنين افرادي به ناظر و داور بيروني براي حل مشکلات خود نياز نخواهند داشت. توجه به صفحات خداوند، از جمله رحمت و مهرباني گسترده، توانايي نامحدود، حمايت از مخلوقات خود از جمله انسان و کفايت آنها، نيز آثار مثبت بر زندگي فرد و جنبه هاي خانوادگي او بر جاي مي گذارد. عطوفت و رحمت اعضاي خانواده نسبت به هم که شعبه اي از تجلي رحمت خداوند است، زمينه ي پيشگيري و حل بسياري از مشکلات است.توکل برخداوند، يعني اعتماد و تکيه بر قدرت او در همه ي امور زندگي، از آثار ايمان به خداست. گاهي سستي اراده، ترس، غم، اضطراب و عدم اشراف کامل برموقعيت ها موجب مي شود فرد نتواند از روش هاي مقدور براي حل مشکل بهره برداري مناسب کند. توکل بر خدا باعث تقويت ارده و تأثير کمتر عوامل مخل رواني شده و فرد را در کوشش براي حل مسائل زندگي و رسيدن به تعادل و سازگاري، تواناتر مي کند. خانواده ها در طول زندگي، با مشکلات متعددي روبه رو مي شوند که برخي اقتصادي اند، مانند در آمد کم، ورشکستگي يا دزديده شدن اموال و بيکاري، برخي به سلامت اعضا مربوط مي شوند، مانند بيماري، معلوليت و مرگ، و برخي به روابط و مشکلات باز مي گردد. در چنين شرايطي توکل بر خدا، به تقويت اراده اعضاي خانواده و کوشش بيشتر آنها کمک مي کند. افزون بر اين، در بن بست ها و شرايطي که به ظاهر همه ي اسباب و نشانه هاي مادي از عدم حل مشکل حکايت مي کند، توکل بر خدا روزنه ي اميدي در برابر افراد مي گشايد و گاه مشکلات را از راه هايي که افراد گمان نمي برند، حل مي کند. پژوهش هاي تجربي نيز که درباره ي رابطه ي توکل و حرمت خود(عزت نفس) انجام شده مؤيد اين مطلب است. در تحقيقي که توسط محمد صادق شجاعي درباره ي رابطه ي توکل و حرمت خود انجام گرفت، اين نتيجه حاصل شده که کساني که بر خداوند توکل دارند، از حرمت خود(عزت نفس) بالايي برخوردار بوده و در زندگي احساس نيرومندي و کارآمدي مي کنند. اينها در مشکلات زندگي مقاوم بوده و با اراده اي قوي که در سايه ي اعتماد به خداوند به دست آورده اند، برمشکلات غلبه مي کنند.
اگر نگاهي به زندگي اولياي خدا و پيامبران و همچنين افراد موفق داشته باشيم متوجه خواهيم شد که در سايه ي توکل به خدا و حرمت خود بوده است. حضرت شعيب (عليه السلام)، علت توفيق و موفقيت خود را در مقابل مشکلات و تهديدهاي مشرکين اين گونه بيان مي کند: توفيق، من فقط از خداست. به او توکل کردم و به سوي او باز مي گردم.(هود: 88) نکته ي مهم در خانواده، توصيه ي متقابل افراد به توکل است که اين نکته براي زنان بيشتر اهميت دارد و مثبت تر ارزيابي شده است؛زيرا مسئوليت اصلي حل بيشتر مشکلات به ويژه اقتصادي بر عهده مرد است و تقويت روحيه ي او از جانب ديگران، اهميتي ويژه دارد.
از آثار ايمان به خدا، تسليم و رضا به مقدرات الهي است. پديدآيي اين حالت مبتني بر فراهم شدن زمينه هاي شناختي و عاطفي است. فرد بايد باور داشته باشد که همه ي رويدادهاي جهان منوط به اذن خداوند و تواني است که او به اسباب و علل افاضه مي کند.(کهف: 39)؛ اسراء: 20) به علاوه، خداوند نه تنها نسبت به مصالح انسان ها آگاه تر است، بلکه خيرخواه تر و سعادت طلب تر از خود آنها نسبت به خودشان است؛ بنابراين؛ همه ي حوادث در جهت خير و صلاح انسان ها روي مي دهد. حالت رضايت به رضاي الهي موجب مي شود اعضاي خانواده مشکلات را در زندگي، مثبت و تکامل بخش تلقي کنند و زمينه ي سازگاري با چنين حوادث بازگشت ناپذيري را فراهم کرده و اختلافات ناشي از اين حوادث را آسان تر حل کنند. در همين رابطه پژوهش هاي متعدد، تأثير باورهاي ديني بر رضايت مندي از ازدواج را تأييد کرده است. تحقيقات ديگر، دين را مهم ترين عامل ثبات و پايداري ازدواج اعلام کرده است.
در پژوهشي که توسط مجتبي حيدري در سال 1383انجام گرديد اين نتيجه به دست آمد که بين دينداري و رضامندي خانوادگي رابطه ي زيادي است. هر مقدار نگرش ديني افراد قوي تر باشد، رضايت از زندگي آنان افزايش مي يابد. يعني هر چقدر اعتقاد به خداوند و دستورات او محکم تر باشد، زندگي زناشويي از ثبات بيشتري برخوردار بوده و آرامش بيشتري در خانواده حاکم خواهد بود.هانت(1978) پس از بررسي سازگاري زناشويي زوج ها اعلام کرد، مذهب و باورهاي مذهبي، با سازگاري زناشويي و سازگاري و رضامندي از زندگي ارتباط دارد و اين افراد سازگاري و رضايت بيشتري از زندگي دارند.