احساسات نامطبوع در دوران نوجوانی
احساسات نامطبوع
نوجوان گاهي اميدوار و گاهي مأيوس ونااميد است، اما در مجموع غلبه و برتري با احساسات نامطبوع و منفي است؛ يعني حالت نوميدي همچون امواج خروشاني او را احاطه به راحتي و آساني دلسرد مي کند.نوجوان در اين شرايط حالت غريقي را دارد که براي رهانيدن خود از اين امواج، به هر وسيله يا متوسل و متشبث نيست و آن، «در خود فرورفتگي» نوجوان است. بلوغ، زمان تأمل در افکار، احساسات و انديشه هاي گوناگون است و فرد بيشتر به دنياي درون گرايش دارد تا دنياي برون؛ يعني نوجوان همچون کساني است که سر در گريبان عزلت فرو مي برند و ارتباط با جهان خارج را محدود مي کنند. لذا گوشه ي تنهايي را بر حضور در جمع ترجيح مي دهند.
تنهايي براي فکر کردن و تمرکز انديشه، فرصتي ارزشمند براي نوجوانان است.چرا که اين موقعيت به صورت متعادل مي تواند آثار مثبتي به همراه داشته باشد.چنانچه نوجوان بيش از حد لازم و ضروري در تنهايي به سر برد، روحيه ي او تضعيف مي شود و توان مقابله و رويارويي با مشکلات زندگي را از دست مي دهد.
از آنجا که نوجوان در اين شرايط، نيازمند تفکر و خودانديشي است، لذا اوليا و مربيان بايد اين فرصت را به او بدهند تا با خود تنها باشد. در عين حال بايد از او غفلت نکنند و مراقب حالات و روحيات او باشند.
والدين و مربياني که در اين خصوص سستي مي ورزند و موقعيتي براي نوجوانان فراهم نمي کنند تا ايشان در محل کل کار يا اتاق خود، لحظاتي تنها باشند، مسبب ايجاد روابطي حاکي از سوءظن و بدبيني خواهند بود.
اين موضوع با توجه به ديگر دشواريهاي خاص نوجوان، مزيد بر علت خواهد شد و به اصول و چهارچوب روابط سالم و سازنده ي فيمابين، آسيب وارد خواهد نمود.
به لحاظ احساسات و عواطف، نوجوان در مقايسه با دوران کودکي درون گراتر مي شود و مجموعاً شرايطي را براي او به وجود مي آورد که بعضاً دستخوش ناکامي مي گردد.شايد يکي از علل احساس ناکامي تفاوت عمده اي است که بين خواستها و قابليتهايش وجود دارد از يک سو، نوجوان خواستهاي نامحدود و بي نهايتي دارد و معمولاً آرزو مي کند به خواسته هايش پاسخ مثبت داده شود و از ديگر سو، تواناييها و محدوديتهايش کمتر از يک انسان معمولي است. از اين رو به لحاظ عدم تطبيق سرمايه هاي وجودي اش با اميال و آرزوها، سرانجام به ناکامي و حرمان مي رسد که برآيند طبيعي و معمولي اين معادله است.
هرچه سعي مي کنم موقع درس خواندن و بخصوص ايام امتحانات حواس خود را جمع کنم، متأسفانه کمتر موفق مي شود. مشکل من نداشتن تمرکز فکر است.آنقدر به دور دستها فکر مي کنم و آينده را در نظر مجسم مي کنم که از وظايف اصلي ام باز مي مانم.
و متأسفانه در بيشتر مواقع دو موضوع ازدواج و نويسندگي، من را به خود مشغول مي کند.گاهي آنقدر در اين افکار غرق مي شوم که اطرافيانم مرا سرزنش و تحقير مي کنند و اين مسئله درمواقعي که تنها هستم بيشتر مي شود.لطفاً بگوييد که چه کنم؟
منتظر جوابتان هستم.
منبع: راسخون