پندی از آیت الله شاه آبادی
دنیا دوباره تکرار نمیشود
بدان که تو هستی و نمیمیری. بدن است که می میرد، تو هستی و زنده. حساب کار خودت را بکن که برای زندگی آخرت چه تهیه دیدهای. ببین برای این دو روزه، که میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلّاها میکنی. برای آنجا که به حکم فطرت، هستی و زندگی ابدی است، چه کوشش کرده و چه تهیه دیدهای؟ در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت منفرداً باید رفع کنی؛ باب استقراض و استمداد مسدود است. این جا آمدهای که برای آنجا تهیه ببینی. معصوم میفرماید: «ما کانت الدنیا مرّتین»… دنیا دوباره تکرار نمیشود.باید به اراده کارت درست شود، به صِرف اراده زندگی آخرت اداره شود. آن جا، نتیجهی تحصیلات عقلی و نفسی و حسّی است؛ یعنی، باید عقلت منوّر باشد به معارف حقّه و عقاید صحیح و نفست که قلب است، باید منوّر باشد به اخلاق حسنه و حسّت منور به اعمال صحیح و صالح.
آیت اله شاه آبادی استاد اخلاق حضرت امام (ره )
بصيرت دل هاى صاف
بصيرت دل هاى صاف
حضرت مسيح (عليه السلام) به پروردگار گفت: در بين مردم يكى از نزديك ترين دوستانت را به من نشان بده.
خداوند فرمود: دوست ترين دوست و نزديك ترين رفيق من، آن كسى است كه در روزگار تو از همه به من نزديك تر است، آدرس او اين است. به آدرس رسيد، پيرزنى بود، پا، دست و چشم نداشت، گرفتار جذام شده بود.
سلام كرد. جواب داد: «السلام عليك يا روح الله»
حضرت فرمود: مادر! تو كه چشم ندارى، از كجا متوجه شدى كه من روح الله هستم. گفت: از طريق كسى كه تو را به طرف من هدايت كرد، همان كس به من گفته است كه روح الله به نزد تو مى آيد.گفت: مادر! در چه حالى هستى؟ گفت: اى مسيح! «الحمدلله على آلائه»
دائم بر همه نعمت هاى باطنى او شكر مى كنم، «و الشكر على نعمائه»و در همه نعمت هاى مادى او در سپاسگزارى هستم.
قال رسول اللَّه:«اربع من اعطيهن فقد اعطى خير الدنيا والآخرة بدنا صابرا ولساناً ذاكراً وقلباً شاكرا وزوجة صالحة» حضرت مسيح گفت: مگر چه چي ز دارى؟ گفت: «يكون لى قلباً شاكراً و لساناً ذاكراً و بدنى صابراً» دلم شاكر، زبانم ذاكر و بدنم صابر است. چشم مرا گرفت، چه مى دانى؟ اگر نمى گرفت، ممكن بود تا آخر عمر فقط يك بار به نامحرم دوخته شود. عجب نعمتى به من داد. دست مرا گرفت، تا به كسى ظلم نكنم و يا لقمه حرام برندارم. پاى مرا گرفت تا به دنبال لذّات جسمى و هوسى نروم.
حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود: روزى تو را چه كسى مى دهد؟ گفت: روزى مرا آن كسى مى دهد كه هفت آسمان را در فضا معلّق قرار داده است؛ يعنى نگاه نكن كه من چشم ندارم، من همه عالم را با چشم خدا مى بينم.
همه اين ها كار دل است، نه دست ما اين كاره است، نه گوش و نه بدن ما.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايند: «ان الله سبحانه وتعالى جعل الذكر جلاءً للقلوب» واقعيتى است. حضرت مسيح (عليه السلام) مبهوت شد كه خدا در گوشه و كنار عالم چه رفقايى دارد. دل، چه دريافت ها و رموزى دارد.
خوشا آنان كه الله يارشان بى به حمد و قل هوالله كارشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازندبهشت جاودان مأوايشان بى
اين شرح حال عاشقان او است و اما شرح حال ما
خداوندا به حقّ هشت و چارت زما بگذر شتر ديدى نديدى
از آن روزى كه ما را آفريدىبه غير از معصيت چيزى نديدى
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
يكى شدن دل با ايمان
يكى شدن دل با ايمان
اميرالمؤمنين (عليه السلام) تعبير عجيبى دارند كه مى فرمايند: انسان بايد به جايى برسد كه نگوييم دلِ او داراى ايمان است، بلكه بگوييم: او خودِ ايمان است. ديگر دلى در كار نباشد و از دويى حرف نزنيم. ديگر حرف دل نيست.
«و الايمان مخالط لحمك و دمك» اين حرف را برادران اهل سنت نيز نقل كرده اند كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله) به اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند: خون و گوشت تو با ايمان مخلوط شده است. اين دل، محبوب ترين دل است.
وقتى بلال حبشى را مى زدند، يا او را عريان مى كردند و روى ريگ هاى بيابانهاى اطراف مسجد الحرام كه در آتش سرخ شده بود مى انداختند، به دشمن مى گفت: شما مى توانيد بدن مرا از من بگيريد، ولى خدا و پيغمبر (صلى الله عليه و آله) را نمى توانيد بگيريد.
دست شما فقط به بدن من مى رسد، ولى به خدا و پيغمبر (صلى الله عليه و آله) درون وجودِ من نمى رسد. خيلى شكنجه شد، ولى خدا را از دست نداد. چون دل او با خدا، پيغمبر (صلى الله عليه و آله) و قيامت يكى شده و وحدت پيدا كرده بود.
وقتى اميرالمؤمنين (عليه السلام) به دربِ مغازه ميثم خرمافروش آمد و فرمود: چند لحظه بيرون بيا و با من قدم بزن. بى درنگ بيرون آمد و با محبوبش قدم مى زد كه به درخت خرما رسيدند، فرمود: اين درخت را نگاه كن، بيست سال ديگر، تو را به جرم عشق و علاقه به من به اين درخت مى آويزند. آن روز چه مى كنى؟ عرض كرد: هيچ، راحت بر سر دار مى روم.
فرمود: آيا از من دست برنمى دارى؟ گفت: نمى توانم؛ چون همه وجودم با شما يكى شده است. فرمود: دست و پاى تو را قطع مى كنند. گفت: اما نمى توانند شما را از من قطع كنند. اين دل است كه نسبت به ايمان، سخت ترين است.
حجت الاسلام والمسلمین انصاریان
شهید علیمحمدی، سردار سربلند جبهه علم و دانش
شهید علیمحمدی، سردار سربلند جبهه علم و دانش
22 دی ماه مصادف با سالروز شهادت شهید علیمحمدی ( دانشمند برجسته هسته ای )
مراقب باشیم دستاوردی که حول آن گرد میز مذاکره با جهانیان نشسته ایم به خون جوانان و مردان و دانشمندان این مرز وبوم آغشته است و دفاع از آن جهادی دیگر را می طلبد نه صرفا مذاکره بلدی
.
قسمتی از پیام رهبری به مناسبت شهادت شهید علیمحمدی:
((دست جنایتکاری که این ضایعه را آفرید، انگیزهی دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشاء و برملا کرد. بیگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن، این انگیزهی خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت…))
قرارداشتن مسئله فرهنگ در راس توجهات رهبری
مقام معظم رهبری ( 92.12.15)
همهی ارکان نظام از جمله این مجلس، باید نگاه مبتکرانه و اساسی به مسائل داشته باشند…
یک مسئله هم مسئلهی فرهنگ است؛
که آقایان هم حالا معلوم شد که نگرانی دارید،
بنده هم نگرانم.
مسئلهی فرهنگ، مسئلهی مهمی است. اساس این ایستادگی، این حرکت و در نهایت انشاءالله پیروزی، بر حفظ فرهنگ اسلامی و انقلابی است و تقویت جناح فرهنگی مؤمن، تقویت این نهالهایی که روییده است در عرصهی فرهنگ؛ بحمدالله جوانهای مؤمنِ خوبی داریم در عرصهی فرهنگ و هنر؛ فعالیت کردند، کار کردند؛ حالا بعضی جوانند، بعضی دورهی جوانی را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگی کم نداریم. ما حتماً در مسئلهی فرهنگ[باید توجه کنیم]، دولت محترم هم باید توجه کند، دیگران هم توجه کنند. بنده هم در این نگرانی با شما سهیم هستم و امیدوارم که مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد
راهی که امتدادش (( روشن )) است
21 دی ماه سالروز شهادت مجاهد عرصه علم و عمل شهیدمصطفی احمدی روشن
شهیدی که وجودش چراغی فراروی جوانان این مرز و بوم شد و مسیری را باز کرد با این شعار که ، می شود دانشگاه هم جبهه تو باشد و در سنگر علم مستقیماً به مقابله با دشمن بپردازی و چه بسا به شهادت هم برسی
این راه همان راه امام و تداوم انقلاب اسلامی است تا اتصال به انقلاب جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهید احمدی روشن:
«دو ارزش در جوان شما به خوبی تبلور پیدا کرد که هرکدام به تنهایی مایهی افتخار است. یکی جنبهی علم و تحقیق و تسلط بر کار مهمی که زیر دستش بود… این یک بُعدش است که مایهی افتخار است هم برای خانواده و اطرافیان، هم برای ما.
بُعد دوم اهمیتش بیشتر است که همان بُعد معنوی و الهی است. بُعد دوم همان چیزی است که او را آماده میکند برای شهید شدن. حالا البته شهیدشدن برای ما که اهل دنیا هستیم، برای شما که پدر و مادر و همسر هستید و محبت دارید نسبت به او، تلخ است چون در عرصهی ظاهر زندگی فقدان است؛ از دست دادن است؛ این پوستهی شهادت است… لکن اصل شهادت چیزی غیر از این است، برتر از این حرفهاست. اصل شهادت این است که انسان ناگهان از درجات عالیهی الهی سر دربیاورد و مقامش از فرشتگان بالاتر برود. آن زندگی اصلی که همهی ما بعد از چند سال بالاخره واردش میشویم خواه ناخواه، در آن زندگی ابدی جایگاهش عالی بشود، رتبهاش عالی بشود، مورد توجه باشد، فیض او در روز قیامت به دیگران برسد: یَسْعَی نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم؛ در ظلمات قیامت وقتی بندگان خوب که از جملهی آنها جوان شماست، حرکت میکنند آنجا را روشن میکنند. در آن روز منافقان میگویند از نورتان به ما هم بدهید و اینها جواب میدهند: قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا؛ بروید پشت سرتان را نگاه کنید، زندگی دنیاییتان را نگاه کنید، اگر نوری قرار است داشته باشید از آنجا باید داشته باشید. این بُعد دوم شخصیت جوان شما و همهی شهداست.»
اوصاف یاران امام زمان علیه السلام
در شب راهبانند؛
شب که سراغ آنها می روی،
گویی سراغ یک عده راهب رفته ای،
ولی روز که سراغشان می روی
گویی سراغ یک عده شیر رفته ای…
کتاب انسان کامل ،ص ۱۵۳
...
امام رضا علیه السلام می فرماید:
کسی که از گناهان پرهیز ندارد، دین ندارد.همچنین کسی که از تقیه استفاده نمی کند ،ایمان ندارد.گرامی ترین شما در نزد خداوند، دانا ترین شما به تقیه است.گفته شد :ای پسر رسول خدا !تقیه تا چه زمانی لازم است؟ فرمود:تاقیام قائم.هرآنکه پیش از خروج قائم ما،تقیه راترک کند،از مانیست.
منبع:کتاب هزارو یک نکته پیرامون امام زمان علیه السلام،ص۲۸۸
فرزندانی که برای والدین، عمل صالحاند
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین لعنةالله علی اعدائهم اجمعین
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱)
[از حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) روایت شده است که: هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد؛]
«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت میکنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار میآورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار میآید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمیکنند، به همدیگر خیانت میکنند؛ اینها را هم بچّه میبیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمیدهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همینجور بار میآید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمیکند بچّه را، لکن رها میکند، رها میکند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش میکنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت میکنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمیگذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمیشود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمیشود.
آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان اینجور نیست که انسان هر یکیک بچّهها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت میشوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،
حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنهای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۳۴
منبع : درس خارج فقه مقام معظم رهبری،1395/9/15
ويژگي هاي ممتاز حضرت معصومه سلام الله عليها
حضرت معصومه (س) ویژگی های منحصر به فردی دارد که هیچ یک از امام زادگان ندارند ؛ حرم آن حضرت وقبر نورانیش برکات بزرگی دارد که در کمتر نقطه ای از زمین می توان یافت ؛ بی مبالغه است که گفته شود یکی از مقدس ترین اماکن روی زمین ومعادل دیگر اماکن مقدس دنیاست ؛
در ميان امام زادگان ايران و شهرقم وفرزندان حضرت امام موسي (عليه السلام) که نورافشاني مي کنند، ماه تاباني که همه آنها را تحت الشعاع انوار درخشان خود قرار داده ، تربت پاک شفيعه محشر، کريمه اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دخت گرامي موسي بن جعفر، حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ مي باشد.
حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ از جهت شخصيت فردي و کمالات روحي در بين فرزندان موسي بن جعفر ـ سلام الله عليها ـ بعد از برادرش، علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ در والاترين رتبه جاي دارد. اين در حالي است که شيخ مفيد و ديگران فرزندان دختر امام کاظم ـ عليه السّلام ـ حداقل هجده تن بوده اند و فاطمه در بين اين همه بانوي مکرمه سرآمد بوده است.[1]
حاج شيخ عباس قمي درباره دختران موسي بن جعفر مي نويسد: “برحسب آنچه به ما رسيده، افضل آنها سيده جليله معظمه، فاطمه بنت امام موسي ـ عليه السّلام ـ معروف به حضرت معصومه
است".[2]
حال به طور اختصار به بررسي بعضي از خصوصياتي که آن حضرت را از ديگر امام زادگان جدا مي کند مي پردازيم.
1-شرافت خانوادگي: تأثير شخصيت پدر و مادر در روح و جسم فرزندان را نمي توان انکار کرد. مطالعه سيره ائمه گواهي مي دهد که طهارت و پاکي مادر شرط اساسي براي گزينش مادران امامان بوده است و سعادتي که نصيب فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ شده اين بود که مادرش، مادر امام رضا ـ عليه السّلام ـ نيز بود. لذا از هر آلودگي در هر اندازه اش به دور ماند[5].
٢-شفاعت گسترده: بالاترين جايگاه شفاعت از آن رسول گرامي اسلام است،[6] اما دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم شفاعت گسترده اي دارند که بسيار وسيع و جهان شمول است و مي تواند همه اهالي محشر را فرا گيرد: 1 . خاتون محشر، صديقه اطهر، حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ 2 . شفيعه روز جزا حضرت فاطمه معصومه ـ سلام الله عليها ـ که امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ در اين رابطه مي فرمايد: “تدخل بشفاعتها شيعتنا الجنه باجمعهم” با شفاعت او همه شيعيان ما وارد بهشت مي شوند.[7]
٣-ويژگي هاي ديگر: مثل عصمت، محدثه بودن، ورود زيارتنامه مخصوص، و … باعث شده که حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ از ديگر امام زادگان و برادران وخواهران پيشي گيرد.[8] امام رضا ـ عليه السّلام ـ در فقره اي از زيارتنامه آن حضرت مي فرمايد: “فان للک عند الله شانا من الشان"[9] يعني تو در محضر الهي شأن و منزلت وصف ناپذيري داري، که بر خاک نشينان اين عالم قابل تصور نيست و تنها خدا و پيامبر و اوصياء طاهرينش بر آن واقفند.
٤-ویژگی وامتیاز منحصر به فرد دیگر اینکه زیارزت آن حضرت است که ثواب آن پاداش وجایزه بزرگی دارد :
امام صادق (ع) قبل از تولد امام کاظم (ع)ضمن تبیین جایگاه قم وقداست آن به جهت دفن فاطمه معصومه درآن ؛ پاداش زیارت این با نو را ورود به بهشت معرفی کرد
-موقعیتی وبرتری جایگاه شهر مقدس قم وقداست وبرکات آن از وجود حضرت معصومه (س) است ؛
٦-ویژگی مهم دیگر حضرت معصومه این است که کراماتي که از آن حضرت وقبر شریفش به همه مسلمانان وعلاقه مندان اهل بيت واهل علم ومراجع عظام رسيده که بی مانند است که همه اهل دل آشنا هستند وهمه مردم این نورانیت را با جان ودل احساس کرده اند ؛
منابع:
[1] . صدوق، عيون الاخبار، موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، ج 1، ص 14؛ شيخ مفيد، الارشاد، دارالمفيد، ج 2، ص 244.
[2] . شيخ عباس قمي، منتهي الامال، انتشارات هجرت، ج 2، ص 273.
[5] . طبرسي، اعلام الوري، دارالکتب الاسلاميه، تهران، ص 302.
[6] . سوره بقره، آيه 256.
[7] . سفينة البحار، شيخ عباس قمي، کتابخانه سنائي، تهران، ج 2، ص 376.
[8] . طبق حديثي از امام رضا ـ عليه السّلام ـ لقب حضرت به حضرت فاطمه دادند و اين دلالت بر عصمت و پاکي آن حضرت دارد. طبق نقل علامه اميني در الغدير، حضرت معصومه ـ سلام الله عليها ـ ناقل حديث از اجداد خود بوده است از اين روي به وي محدثه مي گويند. (علامه اميني، الغدير، ج 1، ص 196
[9] . علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، ج 102، ص 266.