مىخواهم طلبه شوم نصيحت بفرماييد در چه سنى درس طلبگى را شروع نمايم؟
می خواهم طلبه شوم نصيحت بفرماييد در چه سنى درس طلبگى را شروع نمايم؟ براى طلبه شدن مقدماتى نياز است كه بايد ابتدا آن را به دست آوريد. ابتدا بايد فقط براى رضاى خدا طلبه شويد و فكر ديگرى در ذهن نداشته باشيد. در امر درس خواندن به خدا پناه ببريد تا نتيجه خوبى بگيريد و ابتدا چند سالى از دبيرستان را بخوانيد تا با معلومات كافى وارد حوزه شويد. تهذيب نفس، درس خواندن براى خدا و جدّيت در تحصيل معنوياتى هستند كه قبل از شروع درس بايد آنها را به مرور زمان عملى كنيد و اگر در جوانى حركت جدّى داشته باشيد ان شاء الله موفق خواهيد شد. قدر جوانى را بدانيد و با توكل به خدا درس را شروع كنيد و در درس خواندن عجله نكنيد و با اساتيدى كه از نظر تقوا و درس معروف هستند مشورت كنيد. اگر شما براى خدا و خدمت به دين و با جدّيت درس را شروع كرديد كم كم نورانيتى احساس خواهيد كرد كه خود آن، شما را به موفقيت خواهد رساند. اگر طلبه جوان براى خدا و بدون انتظار از كسى؛ بلكه فقط براى خدمت به دين طلبگى را شروع كرد، كم كم لذتى را در درس خواندن احساس خواهد نمود كه خود سبب خواهد شد ضمن جديت در درس، فرد مفيدى باشد. در همه مراحل تقواى الهى نبايد فراموش شود كه آن نقش اساسى را دارد.
درسهای اخلاقآیت الله میرزا جواد تبریزی
با پنج کس همراه و هم صحبت مشو ...
امام سجاد عليه السلام به فرزند گرامي شان، امام باقر عليه السلام فرمودند:
« يا بني انظر خمسة فلا تصاحبهم و لا تحادثهم و لا ترافقهم في طريق فقلت يا ابه من هم قال اياک و مصاحبة الکذاب فانه بمنزلة السراب يقرب لک البعيد و يباعد لک القريب و اياک و مصاحبة الفاسق فانه بايعک باکلة او اقل من ذلک و اياک و مصاحبة البخيل فانه يخذلک في ماله احوج ما تکون اليه و اياک و مصاحبة الاحمق فانه يريد ان ينفعک فيضرک و اياک و مصاحبة القاطع لرحمه فاني وجدته ملعونا في کتاب الله عز و جل في ثلاثة مواضع ؛
پنج کس را در نظر داشته باش و با آن ها همراه و هم صحبت و رفيق راه مشو. بپرهيز از همراهي و رفاقت با دروغگو؛ زيرا او به منزله سرابي است که دور را به تو نزديک و نزديک را از تو دور سازد؛و بپرهيز از رفاقت با فاسق؛ زيرا او تو را بفروشد به لقمه اي از خوراکي يا کمتر از آن؛و بپرهيز از رفاقت با بخيل؛ زيرا او تو را محروم مي کند از مالش در وقتي که تو نهايت احتياج را به او داري؛و بپرهيز از رفاقت با احمق؛ زيرا او مي خواهد به تو سود رساند (ولي به واسطه حماقتش) به تو زيان مي رساند؛و بپرهيز از رفاقت با کسي که قطع پيوند خويشاوندي کرده است زيرا من يافتم او را که در سه جاي قرآن از رحمت خداوند به دور شمرده شده است.» (الکافي، جلد 2، صفحه 376)ماه رجب و شعبان در کلام رهبر
پروین اعتصامی ، شاعره ای مردمی و اهل حکمت
شاعره ای که به گفته مقام معظم رهبری _ سعی شده چهره اش پوشانده شود _
شعرهای زیبا و حکمت آموز پروین اعتصامی در عین سادگی و همه فهمی ، سرشار از نکات اخلاقی و پندآموز و حاکی از رنجهاو محنتها و پستی و بلندیهای زندگی مردم است.
همه ما با اشعاری از پروین از قبیل اشک یتیم و موروسلیمان و … خاطراتی بسیار داریم.
پروین در اشعارش تجلی انسانیت و اخلاق و آرمانخواهی انسانی است.
آنجا که صحبت از حکمت است اورا حکیمیه ای بزرگ و هرجا صحبت از جامعه است اورا مصلحی امین می یابیم.
مهدی اخوان ثالث :
از جمله دلایل عزیز و ارجمند بودن پروین اعتصامی مثلا همین است که این آزاده زن بزرگوار با آن همه شعر و سخن که دارد، در دیوانی با پنجهزار بیت فقط یک یا دوجاست که از خودش حرف زده و «منِ شخصی و خصوصی» او از پسِ پشت شعرش خود مینماید و جلوه میکند.
روحش شاد و یادش گرامی
چندگام تا نفوذ در دل دیگران
چندگام تا نفوذ در دل دیگران
برای نفوذ در قلب دیگران و رهبری موفق این نکات را دنبال کنید:
1 - انتقاد تند ، شکایت و محکوم نکنید.
2 - صادق باشید.
3 - در دیگران انگیزه ایجاد کنید.
4 - از صمیم قلب و ذاتاً به دیگران علاقه مند باشید.
5 - همیشه حتی در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید.
6 - به یاد داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است.
7 - شنونده خوبی باشید . دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند.
8 - بر اساس علایق دیگران صحبت کنید.
9 - طوری رفتار کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هر کاری که از دستتان بر می آید صادقانه برایشان انجام دهید.
10 - بهترین راه موفقیت در بحث، اجتناب از آن است.
11 - به « نظر » دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید « اشتباه می کنید »
12 - اگر اشتباه کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید.
13 - دوستانه صحبت کنید.
14 - بهتر است طوری صحبت کنید که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان « بله » بگوید.
15 - اجازه دهید طرف مقابل بیشتر صحبت کند.
16 - اجازه دهید طرف مقابل احساس کند از شما برتر است.
17 - صادقانه همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید.
18 - با عقاید و آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید.
19 - با افراد مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید.
20 - عقایدتان را به دیگران تحمیل نکنید.
21 - خود را با علائم غیر کلامی طرف مقابل هماهنگ کنید.
22 - صادقانه از دیگران تعریف کنید.
23 - خطاها و اشتباهات دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید.
24 - قبل از انتقاد از دیگران در مورد اشتباهاتتان صحبت کنید.
25 - به جای دستور صریح، سؤال کنید.
26 - در دیگران احساس امنیت ایجاد کنید.
27 - هر پیشرفت جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید.
28 - تشویق کنید و مشوق باشید و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید.
29 - اجازه دهید افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند.
30 - اگر برای کسی کاری انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید.
من همدم قلب های شکسته هستم
آنگاه که غرور کسی را له میکنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی!
آنگاه که خدا را می بینی و بنده ی خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟!!
” من احزن مومنا ثم اعطاه الدنیا، لم یکن ذلک کفارته و لم یوجر علیه “؛
کسی که مومنی را اندوهگین سازد، آن گاه دنیا را به او ببخشد، این بخشش، گناه او را جبران نمی کند و پاداشی هم ندارد.
امام صادق (ع) می فرماید:اگر شما دلی را شکستید نمی توانید جبران آن دل شکستگی را بکنید اگر همه ی دنیا را به او بدهید.
اگر کسی لیوان قیمتی را بشکند ، می تواند آنرا بچسباند که حتی مشخص هم نشود ولی باز این مثل لیوان سالم نمی شود. اگر ما دل کسی را شکستیم باید از طرف دلجویی کنیم و طرف هم ما را ببخشد و خدا هم توبه ما را بپذیرد. ریشه ی این دل شکستن ها خودخواهی است. یعنی فرد فکر میکند که از دیگری بالاتر است و به من های درونش توجه می کند.
کوچه باغ نقاشی خاطره ها
توضیحاتی درمورد کتاب کوچه نقاشها :
سید ابوالفضل کاظمی از ناشناخته ترین رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس بود. البته از این ناشناختههای بزرگ که دلاوران صحنه جنگ بودند، فراوان داریم. وقتی جنگ شروع شد، او تهران را به مقصد جبههها ترک کرد. کتاب خواندنی «کوچه نقاشها» روایت خاطرات کاظمی، فرمانده گردان میثم در دوران جنگ تحمیلی از زبان خودش است. لحن ساده و بیپرایه کاظمی و به تعبیری ادبیات عامیانه او در کتاب سبب میشود مخاطب ارتباطی صمیمی با اثر برقرار کند.
بیان تفاوتهای سالهای قبل و پس از انقلاب از نقاط قوت گفتوگو با کاظمی در این کتاب است. دوران جوانی وی مقارن است با سالهای مبارزه علیه رژیم طاغوت و بعد از آن او 8 سال دفاع مقدس را تجربه میکند. همرزمی او با شهید چمران و دو سال حضور در خاک کردستان از زیباترین و خواندنیترین قسمتهای کتاب است. کتاب در شانزده فصل و بر اساس تاریخ وقایع و مکان آنها تدوین شده است. به دلیل تمرکز بر حوادث جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رخدادهای انقلاب اسلامی در این اثر به صورت خلاصه آمدهاند. «کوچه نقاشها» طی دو سال و براساس سه ماه مصاحبه تدوین شده است. لحن راوی در جای جای کتاب حفظ شده و راحله صبوری تلاش کرده در نوشتن خاطرات ابوالفضل کاظمی به واژهها، تکیه کلامها و اصطلاحات خاص وی وفادار باشد.
عنوان «کوچه نقاشها» هم بر میگردد به نام کوچهای که سید ابوالفضل کاظمی کودکیاش را با بسیاری از همرزمانش در آنجا سپری کرده است.
سید ابوالفضل کاظمی سال ۱۳۳۵ در تهران و در خانوادهای سنتی به دنیا میآید. وی که از مبارزان علیه رژیم شاه بوده، پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه میشود. کاظمی در کردستان با بزرگانی چون شهید شیرودی، شهید صیاد شیرازی، شهید وصالی و… همرزم میشود. او در کردستان گرفتار شبیخون کوملهها و اسیر ضدانقلاب میشود. تا پای اعدام هم میرود و در نهایت آزاد میشود و به تهران برمیگردد….
معجزه و تفاوت آن با سحر و جادو از منظر آیتالله مکارم شیرازی
بسیارى مىپرسند اگر ساحران مىتوانند، اعمال خارق العادهاى شبیه معجزه انجام دهند، چگونه مىتوان میان کارهاى آنها و اعجاز، تفاوت گذاشت؟ و چگونه سحر با معجزه پهلو نزند. دل خوش دار! پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته، روشن مىشود و آن اینکه: کار ساحر متکى به نیروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مىگیرد.
به همین جهت هر ساحرى کارهاى محدودى مىتواند انجام دهد، و اگر ماوراى آن را بخواهند عاجز مىماند، او تنها کارهایى را مىتواند انجام دهد که قبلا روى آن تمرین داشته و بر آن مسلط است و از پیچ و خم آن آگاه، ولى در غیر آن به کلى عاجز و ناتوان خواهد بود، در حالى که پیامبران چون از قدرت لایزال خدا کمک مىگرفتند، قادر به انجام هر گونه خارق عادتى بودند، در زمین و آسمان و از هر نوع و هر قبیل. ساحر، هرگز نمىتواند خارق عادت را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد، مگر اینکه تصادفا با کار او تطبیق کند (هر چند گاهى دوستان ناشناخته خود را تعلیم مىدهند که از وسط جمعیت برخیزند و پیشنهادهایى که قبلا تعیین شده به صورت ابتدایى مطرح کنند).
ولى پیامبران بارها و بارها معجزات مهمى را که مردم حق طلب، به عنوان سند نبوت مىخواستند انجام مى دادند، همانگونه که در همین سرگذشت موسى -علیهالسلام- نیز مشاهده خواهیم کرد. از این گذشته، سحر چون یک کار انحرافى است و یکنوع خدعه و نیرنگ است طبعا روحیاتى هماهنگ آن مىخواهد، و ساحران بدون استثناء افرادى متقلب و خدعهگر هستند که از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مىتوان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص و پاکى و درستى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و اثر آن را مضاعف مىکند.
و شاید روى این جهات است که آیات قرآن مىگوید:
«وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى»(طه/ ۶۹)
«ساحر هر کجا باشد و در هر شرایط و هر زمان رستگار نمىشود»
و به قول معروف به زودى پتهاش روى آب خواهد افتاد، چرا که نیرویش محدود است و افکار و صفاتش انحرافى است. این موضوع، مخصوص ساحرانى نیست که به مبارزه با انبیاء برخاستند بلکه درباره ساحران به طور کلى صادق است که آنها زود شناخته مىشوند و به پیروزى نمىرسند.
بنابر این گاهى حتى افراد غیر مؤمن بر اثر ریاضتهاى پرمشقت و مبارزه با نفس، توانایى بر پارهاى از خارق عادات پیدا مىکنند ولى تفاوت آن با معجزات این است کار آنها چون متکى به قدرت محدود بشرى است همیشه محدود است، در حالى که معجزات متکى بر قدرت بى پایان خدا است و قدرت او همچون سایر صفاتش نامحدود مىباشد. به همین دلیل مىبینیم عفریت، توانایى خود را محدود مىکند بر آوردن تخت ملکه سبا در مدت توقف سلیمان در مجلس داورى و بررسى امور کشور، در حالى که آصفبنبرخیا هیچ حدى براى آن قائل نمىشود و محدود ساختن به یک چشم بر هم زدن در حقیقت اشاره به کمترین زمان ممکن است، و مسلم است که سلیمان از چنین کارى که معرفى یک فرد صالح است حمایت مىکند، نه از کار عفریتى که ممکن است کوته نظران را به اشتباه بیفکند و آن را دلیل بر پاکى او بگیرند. بدیهى است که هر کس کار مهمى در جامعه انجام دهد و مورد قبول واقع شود خط فکرى و اعتقادى خود را در لابلاى آن تبلیغ کرده است و نباید در حکومت الهى سلیمان، ابتکار عمل به دست عفریت ها بیفتد، بلکه باید آنها که علمى از کتاب الهى دارند بر افکار و عواطف مردم حاکم گردند.
خداوند در داستان حضرت موسی -علیهالسلام- میگوید:
«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ – فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ – قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءکُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ»(یونس/ ۷۵-۷۷)
«بعد از آنها موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و اطرافیانش فرستادیم، اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهى مجرم بودند و هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکارى است! (اما) موسى گفت آیا حق را که به سوى شما آمده سحر مىشمرید؟ این سحر است؟ در حالى که ساحران رستگار (و پیروز) نمىشوند؟»
در نخستین آیه مىگوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و مَلَءِ او همراه با آیات و معجزات فرستادیم. مَلَءْ، به اشراف پر زرق و برق گفته مىشود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده مىشود و معمولا در آیاتى از قبیل آیات مورد بحث به معنى دار و دسته و اطرافیان و مشاوران مىآید و اگر مىبینیم تنها سخن از بعثت موسى به سوى فرعون و ملا به میان آمده در حالى که موسى مبعوث به همه فرعونیان و بنى اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعهها در دست هیئت هاى حاکمه و دار و دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحى و انقلابى اول باید آنها را هدفگیرى کند.
چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز مىگوید:
«فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ»
«با سردمداران کفر پیکار کنید.»
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند (فَاسْتَکْبَرُوا). آنها به خاطر کبر و خود برتر بینى و نداشتن روح تواضع، واقعیت هاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار همچنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کَانُوا قَوْمًا مجرمین).
آیات بعد، از مبارزات چند مرحله اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون سخن مىگوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوءنیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است، چنانکه قرآن مىگوید: هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با اینکه آنرا از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکارى است!
«فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ»
جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسى از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله اى بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند و این تهمت چیزى است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- دیده مىشود. اما موسى-علیه السلام- در مقام دفاع از خویش بر آمد، با بیان دو دلیل پرده ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت.
نخست به آنها گفت آیا شما نسبت سحر به حق مىدهید؟ آیا این سحر است و هیچ شباهتى با سحر دارد. یعنى درست است که سحر و معجزه هر دو نفوذ دارند این حق و باطل هر دو ممکن است مردم را تحت تاثیر قرار دهند ولى چهره سحر که امر باطلى است با چهره معجزه که حق است کاملا از هم متمایز مىباشد، نفوذ پیامبران با نفوذ ساحران قابل مقایسه نیست، اعمال ساحران کارهایى بى هدف، محدود و کم ارزش است، ولى معجزات پیامبران هدف هاى روشن اصلاحى و انقلابى و تربیتى دارد و در شکلى گسترده و نا محدود، عرضه مىشود. به علاوه ساحران هرگز رستگار نمىشوند (وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ).
این تعبیر در واقع دلیل دیگرى بر تمایز کار انبیاء از سحر است، …در اینجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه براى اثبات مطلب استمداد مىشود. ساحران به حکم کار و فنّشان که جنبه انحرافى و اغفال گرانه دارد، افرادى سودجو، منحرف، اغفالگر و متقلبند که آنها را از خلال اعمالشان مىتوان شناخت، اما پیامبران مردانى حق طلب، دلسوز، پاکدل، باهدف و پارسا و بى اعتنا به امور مادى هستند. ساحران هرگز روى رستگارى را نمىبینند و جز براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى کار نمىکنند، در حالى که هدف انبیاء هدایت و منافع خلق خدا و اصلاح جامعه انسانى در تمام جنبه هاى معنوى و مادى است.
ناصر مکارم شیرازی / تفسیر نمونه / ج ۸، ص ۳۵۷-۳۶۰ / و ج ۱۳، ص ۲۴۳ / و ج ۱۵، ص ۴۷۲٫
منبع:مرکز اشاعه ایمان
تولّی و تبرّی فرشتگان در آیات قرآن
از جمله اوصاف عملی فرشتگان «تولّی و تبرّی» است.
در آیه ۴ سوره تحریم خداوند میفرماید:
«فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَهُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»
در حقیقت خدا خود سرپرست اوست و جبرئیل و صالح مؤمنان (نیز یاور اویند) و گذشته از این فرشتگان هم پشتیبان (او) خواهند بود.
در این آیه چه روی صالح المؤمنین وقف بشود و چه وقف نشود یک معنای جامعی از این آیه استفاده میشود و آن این است که وجود مبارک پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوالسلّم- تحت ولایت ذات اقدس الله تعالی است و صالحین از مؤمنین اولیای او هستند، فرشتگان نیز مظاهر و پشتیبان و پشتوانهی اویند.
در جایی دیگر خدای سبحان در هنگام درود فرستادن، فرشتگان را به عنوان اهدا کنندگان صلوات بر رسول اکرم معرفی میکند و میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ خدا» و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند.
آنگاه میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید.
خدای سبحان بر رسول مطهر صلوات میفرستد، و فرشتگان نیز بر روان مطهر نبی اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوالسلّم- صلوات میفرستد و مؤمنین اعم از زن و مرد هم مکلف هستند به درود فرستادن، همانطوری که در نماز و غیر نماز بر آن حضرت صلوات میفرستد.
بنابراین تصلیه و تسلیم که کار فرشتگان است، مورد امر انسانها هم هست. شهادت به وحدانیت حق و رسالت فرشتگان یک کار علمی بود، و تصلیه یک کار عملی، و انسانها هم در کار علمی و هم در کار عملی با فرشتگان سهیم هستند.
تبری نیز در کنار تولی از فرائض دینی ما محسوب میشود، همانطوری که نماز و روزه واجب است تولی اولیای حق و تبری از اعداء حق، بر همه مکلفین واجب است. همانطوری که فرشتگان تولی دارند، تبری نیز دارند. در مورد تبری فرشتگان قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللّهِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ »
کسانی که کافر شدند و مردند در حال کفر، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر آنان باد. (بقره/ ۱۶۱)
فرشتگان همانند ذات اقدس اله از کافران منزجرند و تبری دارند و بر آنها لعنت میفرستند. مؤمنین و انسانها نیز همانند آنان از کافران منزجرند و بر آنها نفرین و لعن میفرستند. و کلمه «ناس» در آیه اختصاصی به مرد ندارد، لعنت ناس برای کافران است، همچنانکه لعنت فرشتگان بر کافران است.
منبع:مرکز اشاعه ایمان
رابطه ازدواج و طلاق با سلامت قلب انسان
رابطه ازدواج و طلاق با سلامت قلب انسان
تحقیقات علمی و بررسی وضع سلامت سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفر نشان می دهد ازدواج به سلامت قلب کمک می کند و طلاق با افزایش بیماری های قبلی - عروقی در ارتباط است.
این مطالعه که مهم ترین تحقیقات انجام شده از این نوع است نشان می دهد سلامت قلب چگونه با ازدواج و زناشویی در ارتباط است؛ نتیجه این تحقیقات در کنفرانسی که در دانشکده قلب نیویورک برگزار شده بود ارائه شد.
کارلوس آلویار سرپرست این گروه تحقیقاتی در مرکز پزشکی لانگون در دانشگاه نیویورک گفت: یافته های به دست آمده می تواند به افراد نشان دهد که ازدواج و زندگی زناشویی تا چه حد می تواند بر سلامت قلب و عروق تاثیرگذار باشد.
نتیجه این تحقیقات نشان می دهد احتمال ابتلا به بیماری های قلبی - عروقی و همچنین بیماری های مغزی - عروقی در افرادی که طلاق گرفته اند در مقایسه با افراد مجرد بیشتر است.
سوزان استینبام، رئیس بیمارستان « لنوس هیل » در نیویورک گفت: این مطالعه نشان می دهد عوامل دیگر از جمله سیگار کشیدن، چاقی، فشار خون، دیابت و عدم تحرک نیز در افرادی که طلاق گرفته اند بیشتر شایع است.