مبادا از مرگ بترسید!
مبادا از مرگ بترسید!
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: موت، هادم اللذّات است. مبادا از مرگ بترسید و معنای اول را بگیرید. چنین کاری ظلم به محمّد و آل محمّد(ص) است. یعنی به مولایم اعتماد ندارم که این طور نگاه میکنم. آیا دوست اهل بیت(ع) این جور بد جان بدهد؟ آیا ممکن است؟ بلکه شیرین جان میدهد. دم آخر نگاه میکند و میبیند امیرالمومنین(ع) بالای سرش است. نگاه میکند میبیند حضرت زهرا(س) در آن کنار نشسته است. برای هرکس به آنها اعتقاد داشته باشد، جمال آنها پیدا میشود. آنها شبح دارند و اگر بدنشان نیست، شبحشان که هست. آیا کسی که آنها بالای سرش نشسته باشند، بد جان میدهد؟ من وقتی میخواهم بخوابم اگر مادرم بالای سرم نشسته باشد، خوابی میکنم که در عمرم چنان خوابی نکردهام. این از برادر کوچک و آن هم از برادر بزرگ است. برای آن یکی، خانم حضرت زهرا(س) میآیند. چقدر مومن، زیبا جان میدهد. چنان جان میدهد که دیگر زنده نشود – از بس که جایش قشنگ است.
منبع:کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 40
با ناراحتیها بسازیم و صبر کنیم
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سر ما مسلمانان میآید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آن چه فهمیدیم عمل بکنیم، از جهت عمل به وظیفه فردای قیامت راحتیم.
مرحوم حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمود: ائمه ما (علیهم السلام) دعاها را در اختیار ما گذاشتهاند تا ما را غرق در نور ببینند، و انبیا (علیهم السلام) آمدهاند که ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند؛ ولی کفار به ما میگویند: دین را کنار بگذارید، ما به شما دنیا میدهیم، و وسایل راحتی ظاهری (نه راحتی درونی) شما را فراهم میکنیم! البته این سخن هم دروغ است؛ زیرا اگر آنها برای ما راحتی دنیا را میخواهند پس چرا این همه بر سر تسلط بر ما با هم نزاع دارند؟! نقشهای کفار این بود و هست که قرآن را از دست مسلمانان بگیرند، و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمهای معارف یعنی قرآن و سنت جدا سازند، تا این دو سلاح مهم (قرآن و سنت) از دست مسلمانان خارج گردد، و راه تسلط آنها بر بلاد و ثروتهای مسلمانان باز شود. و لو به این کسانی را در رأس قرار دهند که طبق مرام آنها کتاب و سنت را توجیه کنند و دیگران نابود با منزوی و یا کشته شوند. ای کاش میدیدیم که گرگها به ما هجوم آورده ما را میخورند. با این وضع چه باید کرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الکفرین اولیاء.
کافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرید.
گوش نکردیم. حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها که بر سر ما مسلمانان میآید چه باید بکنیم؟ اگر تکلیف خود را بدانیم که چه باید بکنیم و به آن چه فهمیدیم عمل بکنیم، از جهت عمل به وظیفه فردای قیامت راحتیم، هر چند وظیفه این باشد که با ناراحتیها بسازیم و صبر کنیم، خداوند متعال میفرماید:
و لنبلونکم بشی ء من الخوف و الجوع و نقص من الامول و الانفس و الثمرات و بشر الصبرین.
قطعاً شما را به نوعی از ترس و گرسنگی و زبان مالی و جانی و کمبود محصول، آزمایش میکنیم، و صابران را نوید بده.
یعنی صابران را بر فرج و ظهور حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت ده.
منبع:کتاب در محضر حضرت آیت ا…. العظمی بهجت – ص188
ارتباط راز گونه ماه رجب و امام حسین(ع)
ارتباط راز گونه ماه رجب و امام حسین(ع)
بعضی کلید واژه ها در فرهنگ اسلامی از چنان قداست و جایگاهی برخوردارند که دست یابی به حقیقت و ماهیت آنها به راستی و درستی امکان پذیر نیست، قلم فرسایی هایی که در حد تلاش انسان های بی بضائت صورت گرفته نیز نتوانسته حق مطلب را ادعا کند. کلید واژه هایی همچون امام حسین(علیه السلام) و ارتباط با یک ماه رحمانی از این موارد است. بازی با کلمات و عبارت پردازی به هر اندازه که زیبا باشد، اقرار به نقص و کاستی در خصوص این کلید واژه ها می کنند. باری به هر جهت، آب دریا را اگر نتوان کشید….هم به قدر تشنگی باید چشید.
ارتباط راز گونه دو کلید واژه رحمانی
وقتی صفحه های معارف اسلامی را آهسته آهسته ورق می زنیم، به این مطلب می رسیم که خدا دنبال بهانه می گردد، تا اینکه خیل کثیری از بندگان را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد، و آنها را از اقیانوس لطف و کرم خود بهره مند سازد، امام حسین (علیه السلام) و ماه رجب از جمله بزرگترین و زیباترین بهانه های خدا برای بخشش اند. این بهانه را به راستی می توان در روایات اسلامی مشاهده کرد، در روایت قدسی از خدای متعال این چنین نقل شده است: «الشَّهرُ شَهری و العَبدُ عَبدی و الرَّحمَةُ رَحمَتی فَمَن دَعانی فی هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ و مَن سَألَنی أعطَیتُهُ؛[1] ماه(رجب)، ماه من، بنده، بنده من، و رحمت، رحمت من است؛ هر كه در این ماه مرا بخواند، اجابتش كنم و هر كه حاجت آورَد، عطایش كنم.»
در منابع روایی و تفسیری نیز در ذیل آیه شریف: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛[آل عمران، آیه103] و همگى به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت ]، چنگ زنید، و پراكنده نشوید!.»، در روایات اسلامی مقصود از «حَبْلِ اللَّهِ» اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) معرفی شده است که به طور روشن یکی از مصادیق بارز آن امام حسین (علیه السلام) خواهد بود
در اهمیت و ارزش این ماه خدا، همین بس که از پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) این چنین نقل شده است: «ألا إنَّ رَجَبا شَهرُ اللّه ِ الأصَمُّ ، و هُوَ شَهرٌ عَظیمٌ ، و إنّما سُمِّیَ الأصَمَّ لأنّهُ لا یُقارِبُهُ شَهرٌ مِنَ الشُّهُورِ حُرمَةً و فَضلاً عِندَ اللّه؛[2] بدانید كه رجب، ماه اصمّ خداست و ماه بزرگى است و براى این آن را اصمّ نامیده اند كه حرمت و فضیلت هیچ ماهى نزد خداوند تبارك و تعالى به اندازه آن نیست.»
چرا حُرمت پدران مسیحی را شکستند؟
چرا حُرمت پدران مسیحی را شکستند؟
یهودیهای صهیونیزم، وقتی میخواستند ملتهای مسیحی را از هم متلاشی کنند، تا بتوانند سرپرستی آن جوامع را به دست بگیرند، یکی از کارهایی که کردند این بود که در جوامع مسیحی «حرمت پدر» را شکستند. گاهی حرمت پدر را به عنوان ظلم به زن، و گاهی به این عنوان که مقابل خواستههای فرزندان میایستند، شکستند.
چرا دعای ما برای ریشهکن شدن مدیران فاسد مستجاب نمیشود؟
چرا دعای ما برای ریشهکن شدن مدیران فاسد مستجاب نمیشود؟
عافیتطلبی یک ویژگی بسیار فراگیر و مهم بین آدمهاست. تفسیر بسیاری از انگیزههای ما، عافیتطلبی است. ما بیشتر از عافیتطلبی ضربه میخوریم تا از شهوترانی، بیدینی، بیایمانی و کفر!
خیلی از ایرادها هست که بعضیها دارند و بعضیها ندارند(مثل حسادت، تکبر، آلودگی به شهوات و…) اما ایرادی که اکثر آدمها دارند عافیتطلبی است و اولین تکلیف ما در مبارزه با هوای نفس، مبارزه با عافیتطلبی است. اگر کسی با عافیتطلبی مبارزه کرد، میتواند با شهوتطلبی هم مبارزه کند.
عافیتطلبی یعنی انسان بگوید: «به دردِسر نیفتم» و این به مفهوم راحتطلبی خیلی نزدیک است. راحتطلبی و عافیتطلبی قابل ریشهکن کردن است؛ ولی متاسفانه در برنامۀ ما نیست که عافیتطلبی خودمان را ریشهکن کنیم.
عافیتطلبی جلوههای مختلفی دارد. یکی از مهمترین جلوههای عافیتطلبی این است که انسان مسئولیت نپذیرد و احساس مسئولیت نکند. مثلاً یک بچههیأتی، بهجای اینکه خودش هیأت راه بیندازد، فقط در مراسم هیأت شرکت میکند. لازمۀ هیأت راه انداختن این است که آدم عافیتطلب نباشد.
جلوۀ اقتصادی عافیتطلبی این است که انسان برود یک جایی استخدام شود؛ درحالیکه خودش میتواند کاسبی کند و صاحبکار باشد، در روایت هست که این کار را نکنید(لا یُؤاجِرْ نفسَهُ..؛ کافی/5/90) ولی الان عافیتطلبی در جامعۀ ما، کارمندی و استخدام شدن را تبدیل به یک ارزش کرده است!
ما حاضر نیستیم پولهایمان را روی هم بگذاریم و کار کنیم و در سود و زیان هم شریک باشیم چون عافیتطلبیم و ریسکپذیر نیستیم. عافیتطلبی میگوید «پولتان را در بانک بگذارید!» آنوقت همیشه کسانی هستند که قانونی یا غیرقانونی از این پولها سوء استفاده کنند!
عافیتطلبی موجب بدبختی جامعه است و باعث میشود یک عده گرگصفت مردم را چپاول کنند. همانطور که الان تعدادی صهیونیست بر جوامع بشری حکومت میکنند. آنها در فیلمهایشان عافیتطلبی را یک ارزش معرفی میکنند و به مردم القاء میکنند که «عافیتطلب باشید!»
یکی از مظاهر عافیتطلبی، کم رفیق داشتن است! هر کدام از بچه حزباللهیها باید تعداد زیادی رفیق از طیفهای مختلف داشته باشند.
یکی دیگر از مظاهر عافیتطلبی این است که کار تشکیلاتی نمیکنیم. چون در کار تشکیلاتی باید رفیقت را متقاعد کنی، برایش وقت بگذاری، مراقب کارش باشی و مسئولیت کار او را برعهده بگیری!
ما در نتیجۀ عافیتطلبی، کار تشکیلاتی نمیکنیم، ولی دشمنان ما دارند شبانهروز کار تشکیلاتی میکنند. آنچه از قدرت دشمنان دین میبینید، نتیجۀ کار تشکیلاتی آنهاست. ما باید از عافیتطلبی فاصله بگیریم و بهدنبال کارهایی باشیم که مسئولیتآور است، نه زندگی کارمندی و بیدردسر؛ حتی در یک جای خوب.
آدم حزباللهی که وقتش را صرفِ کار تشکیلاتی و ارتباطگیری با رفقا نکند، به امام زمانش کمک نمیکند. امام زمان(ع) فرمود: وقتی شیعیان ما جمع شوند و قلباً با هم یکی شوند و ولایتمداری کنند، مژدۀ ملاقات ما بهتأخیر نمیافتد.(عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ؛ احتجاج/2/499)
در بین ما مذهبیها، فقط «جهتگیریِ درست داشتن» ارزش محسوب میشود درحالیکه این تنها ارزش نیست! برای این جهتگیری درست، «تلاش سازماندهی یافته» لازم است. ما اهل تظاهرات 9دی هستیم ولی اهل جلوگیری از فتنه نیستیم. آیا دشمن حتماً باید خیمۀ امام حسین(ع) را آتش بزند تا ما اقدامی کنیم؟!
طبق روایت، اگر تعداد مظلومان بیش از ظالمین باشد، دعای آنها برای رفع ظلم پذیرفته نیست(…فلا یستجیب لهم؛ الفردوس، ج1، ص149) ما اگر دعا کنیم خدا مدیران فاسد را ریشهکن کند، این دعا هم مستجاب نمیشود، چون ما خودمان میتوانیم با کار تشکیلاتی، مدیران فاسد را ریشهکن کنیم. اگر آدم صالحی هستی، ولی عافیتطلبانه زندگی میکنی، نه دعایت و نه شعارت علیه فساد، بهدرد نمیخورد.‼️
فقط گریهکن امام حسین(ع) نباشیم، بلکه واقعاً به درد مولایمان بخوریم و برایش یار جمع کنیم، بهحدی که وقتی امام حسین(ع) ما را دید بگوید: اگر در مدینه بود کار ما به کربلا کشیده نمیشد…
استاد پناهیان :96/1/27
منبع: بیان معنوی
دفاع از مظلوم حد و مرز نمی شناسد
دفاع از مظلوم حد و مرز نمی شناسد
نشست سیاسی
امروز در مدرسه علمیه فاطمیه شهرکرد سلام الله علیها نشست سیاسی برگزار شد . در این نشست مباحث روشنگری و بصیرت افزایی پیش از انتخابات مطرح شد . و طلاب به پاسخ شبهات وسوالات خود در این زمینه رسیدند.
احترام به پدر و مادر در گلستان سعدی
احترام به پدر و مادر
سعدی در حکایتی مردم را به احترام و خدمت به پدر و مادر فرا میخواند و از این که روزی از روی نادانی بر سرِ مادر خود فریاد کشیده است اظهار شرم میکند و میگوید:
وقتی به جهلِ جوانی، بانگ بر مادر زدم. دل آزرده به کنجی نشست و گریان همی گفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی میکنی.
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن
گر از عهد خردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
رمز برتری عالم بر عابد از نگاه سعدی
رمز برتری عالم بر عابد از نگاه سعدی
از منظر سعدی، تفاوت عالم و عابد در آن است که عابد، سر در سودای خویش دارد و عالِم دل در هوای دیگران؛ عابد بر آن اندیشه است که تنها، «گلیم خویش از موج به در برد»، ولی عالِم میکوشد که «بگیرد غریق را»:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عابد و عالِم چه فرق بود؟
تا اختیار نمودی از آن، این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج
وین سعی میکند که بگیرد غریق را
و از نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله در این باره روایت است:
آن گاه که عالِم و عابد در روز رستاخیز محشور میشوند، به عابد گفته میشود: به بهشت درآی و به برکت عبادت خود، از نعمتهای بهشت بهرهمند شو! ولی به عالِم میگویند: اینجا بایست و هر کس را که میخواهی شفاعت کن! و هیچکس را شفاعت نخواهی کرد، مگر آنکه شفاعت تو پذیرفته میشود و بدین ترتیب، عالِم در جایگاه پیمبران میایستد.
حکایت
از مرحوم آیتالله بروجردی نقل است که فرمود: «در ایام اقامتم در بروجرد، شبی در خواب دیدم به خانهای وارد شدم، گفتند: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آنجا تشریف دارد، وارد شدم و سلام کردم و در آخر مجلس که جا بود، نشستم. دیدم حضرت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در صدر مجلس جلوس فرموده است و بزرگانی از علما و زُهّاد در کنار ایشان نشستهاند و مقدّم بر همه و نزدیکتر از سایرین به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، سید جواد طباطبایی ـ برادر کوچکتر علامه سید مهدی بحرالعلوم ـ نشسته است».
به فکر فرورفتم که در میان این جمع، کسانی هستند که هم عالِمتر از سید جوادند و هم زاهدتر از او، چرا این امتیاز، نصیب سید جواد شده است. در همین اندیشه بودم که نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «سیدجواد به کار مردم و اهل حاجت، از همه کوشاتر بوده است».
اَلا گر طلبکار اهل دلی
ز خدمت مکن یک زمان غافلی
به حال دل خستگان درنگر
که روزی تو دلخسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نکتهای قرآنی
عنایت قرآن کریم بر توجه به دیگران، به حدی است که انفاق و گرهگشایی از کار دیگران را از شرایط مهم بهرهجستن از روح هدایتگری قرآن میداند. چنان که خداوند در آیههای 2 و 3 سوره بقره میفرماید:
آن کتاب [قرآن]که تردیدی در آن راه ندارد، مایه هدایت پرهیزکاران است.[پرهیزکاران]کسانی هستند که به غیب [یعنی آنچه از حس، پوشیده است]ایمان دارند و نماز به پا میدارند و از مواهبی که روزیشان دادیم، انفاق میکنند.
بنابر این آیات خداوند، آنهایی را هدایت میکند و کسانی را از شهد شیرین حقایق خود مینوشاند که در کنار ایمان به غیب و بهپاداشتن نماز، اهل انفاق و در اندیشه احسان و خدمت به دیگران نیز باشند.
چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گِرهگشا میباش
(حافظ)
پیام متن:
1. دگر خواهی و دیگردوستی در سیره عالمان؛
2. بالابودن مقام عالمان نسبت به زاهدان.
سعدی و آدمیان بیبهره از خدمت
سعدی و آدمیان بیبهره از خدمت
به عقیده سعدی، بنیآدم اعضای یکدیگر و از یک گوهرند، ازاینرو دردمندی بر غم و اندوه دیگران امری طبیعیاست، زیرا آن گاه که عضوی از پیکر آدمی به درد میآید، برای عضوهای دیگر قراری نخواهد ماند.
و به تعبیر یکی از شاعران معاصر:
گیرم نشاط و شادی دنیا را
یک سر به دامن دل من ریزند
آیا در آن زمان که بخندم شاد
لرزان لبی ز ناله نخواهد سوخت؟
طفلی درون کلبه تنگی سرد
با مادری گرسنه نمیلرزد؟
آخر کنار حسرت و رنج ای دوست
فارغ کجا توان شد و خوش خندید؟
آن اشک را چگونه نباید دید؟
وان ناله را چگونه توان نشنید؟
سعدی، آنانی را که در وجودشان روحیه سودمندی به حال دیگران به چشم نمیخورد، با سنگ خارا برابر میداند و به اعتقاد وی، در آهن و سنگ منافعی است که در برخی از آدمیان خبری از آن نیست:
اگر نفع کس در نهاد تو نیست
چنین گوهر و سنگ خارا یکیاست
غلط گفتم ای یار شایسته خوی
که نفعست در آهن و سنگ و روی
چنین آدمی مرده به ننگ را
که بر وی فضیلت بود سنگ را
پیام متن:
1. خدمت به مردم، سیره بزرگان دین و دانش؛
2. خدمت به همنوع و برادران دینی، از دستورات دین مبین اسلام.