مهريّه و جهيزيّه بهترين عروس
مهريّه و جهيزيّه بهترين عروس
مهريّه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها: دوازده و نيم وَقيه مى باشد
در مورد زمان ازدواج حضرت زهراء سلام اللّه عليها بين مورّخين و محدّثين اختلاف نظر است ؛ ولى مشهور آن است كه حضرت در سنين ده سالگى به ازدواج اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام در آمد، كه در ماه مبارك رمضان نامزدى و خطبه نكاح واقع شد؛ و در ماه ذى الحجّة مراسم عروسى انجام گرفت .
]در اين كه مهريّه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها و نيز جهيزيّه اش چه مقدار و چه وسايلى بوده ، بين نويسندگان اختلاف نظر است كه در اين نوشتار اشاره اى به مشهور گفتار تاريخ نويسان مى شود:
مهريّه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها: دوازده و نيم وَقيه مى باشد كه هر وَقيه معادل چهل درهم مى باشد، بنابر اين مهريّه آن حضرت پانصد درهم بوده است .
و بعضى گفته اند: چهارصد مثقال بوده ، كه هر هفت مثقال ، معادل ده درهم مى باشد.
و عدّه اى هم گفته اند: چهارصد و هشتاد درهم بوده است .
صورت جهيزيّه : طبق روايتى چنين آمده است ، كه حضرت علىّ عليه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهريّه تحويل رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختيار عمّار ياسر و بعضى ديگر از اصحاب خود قرار داد تا براى دخترش بهترين عروس دنيا جهيزيّه خريدارى نمايند.
صورت جهيزيّه به اين شرح مى باشد:
1 پيراهن عروس ، به قيمت هفت درهم .
2 عبا چادر قُطوانى كوفه اى .
3 پوشيه ، براى پوشش صورت از ديد نامحرمان.
4 رو انداز سياه رنگ .
5 تخت خواب ، جهت ايمنى از حيوانات گزنده .
6 دو عدد گليم كتانى مصرى .
7 چهار عدد بالش و متكّا، كه درون آن ها از گياهان خشك و خوشبو پر شده بود.
8 يك عدد پرده نازك از جنس پشم .
9 يك قطعه حصير، از اطراف بَحرين قَطَر .
10 دستاس ، جهت آرد كردن گندم و…. از سنگ ساخته شده بود.
11 قدح و طشت مِسّى ، براى خمير كردن آرد و شستن لباس .
12 ظرف آب مشگ ، كه از پوست بزغاله بود.
13 قدحى چوبى براى شير و دوغ .
14 مشگ كهنه ، جهت سرد شدن آب .
15 آفتابه و لگن .
16 بستو سبز رنگ ، جهت روغن و … .
17 كترى سفالى ، شبيه آفتابه .
18 فرش از پوست حيوان ، جهت نشستن .
19 مشک آب ، براى كارهاى متفرقه .
عروس به سوى حجله يا خانه بخت
در احاديث متعدّدى وارد شده و نيز مورّخين ثبت كرده اند:
چون جشن عروسى حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها برگزار شد و خواستند كه آن عروس بى همتا را به خانه سعادت و بخت ببرند، جبرئيل ، ميكائيل و اسرافيل عليهم السلام به همراه هفتاد هزار فرشته در مشايعت آن عروس شركت كردند.
پس مركب حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله را كه به نام دُلدُل معروف بود آوردند و عروس را برآن سوار نمودند.
و لِجام آن را جبرئيل عليه السلام در دست گرفت و اسرافيل كنار مركب مواظب عروس بود و ميكائيل نيز مُشک و عنبر دود مى كرد.
هنگام حركت عروس از منزل پدر به سوى منزل سعادت يعنى خانه شوهر جبرئيل تكبير مى گفت و ديگر همراهان و مشايعت كنندگان نيز مى گفتند: ((اللّه اكبر)). و از همان زمان بود كه شعار تكبير و صلوات در مجالس عروسى و جشن هاى مذهبى مرسوم گرديد.
در برخى از روايات گفته شده كه در شب عروسى ، يك ظرف شير توسّط حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله براى عروس و داماد فرستاده شد و فرمود كه آن را بياشامند. و در بعضى ديگر از روايات چنين آمده است كه صبح عروسى ، خود حضرت رسول براى عروس و داماد شير آورد و فرمود: بياشامي
صبح عروسى ، پدر عروس جهت ديدار داماد و عروس به منزل ايشان تشريف آورد و ضمن تبريك و تهنيت و بيان تذكّراتى به هر دو نفر، فرمود:
فاطمه جان ! تو را به شخصى شوهر دادم ، كه سرور تمام صالحان و نيكان دنيا و آخرت مى باشد.
و سپس خطاب به داماد كرد و فرمود: اين دخترم بسيار عزيز است ، پس هر كه او را گرامى دارد، مرا گرامى داشته و هر كه به او توهين نمايد، مرا توهين كرده است . و نيز فرمود: خداوند، زمين را مهريّه و صداق دخترم فاطمه قرار داد؛ پس هر كه روى زمين راه رود و مخالف وى باشد، همانا غاصب خواهد بود.
هشت سنت غلط ازدواج
از نگاه رهبر انقلاب
هشت سنت غلط ازدواج
حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف به آسیبشناسی مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداختهاند.
ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانوادهها و مسئولان مربوط باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در آخرین اظهار نظر رسمی دربارهی این موضوع در دیدار دانشجویی ماه رمضان امسال فرمودند: «بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دستوپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ این سنتها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبهگرید، پرنشاطید، پیشنهادکنندهى نقض خیلى از عادتها و سنتها هستید، به نظر من این سنتهاى غلطى را هم که در زمینهى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید.»
جدول و متن زیر به هشت مورد از این سنتهای غلط که مورد تصریح رهبر انقلاب اسلامی قرار گرفته، میپردازد:
۱. مهریه سنگین
کسانی که مهریهی بالا برای خانمشان قرار میدهند، به جامعه ضرر میزنند. خیلی از دخترها توی خانه میمانند، خیلی از پسرها بیزن میمانند، بهخاطر اینکه این چیزها وقتی در جامعه رسم شد، سنت و عادت شد، به جای «مَهرُ السّنّة»، به جای اینکه مهر پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) سنت باشد، وقتی مهر جاهلی سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلی خواهد شد.
خطبهی عقد ۱۳۷۷/۸/۱۱
مهریهی سنگین مال دوران جاهلیت است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آن را منسوخ کرد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از یک خانوادهی اعیانی است. خانوادهی پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله)، تقریباً اعیانیترین خانوادهی قریش بودند. خود ایشان هم که رئیس و رهبر این جامعه است. چه اشکالی داشت دختر به آن خوبی که بهترین دختران عالم است و خدای متعال او را «سیدة النّساء العالمین» قرار داد «مِن الاَوّلینَ و الآخِرین»، با بهترین پسرهای عالم که مولای متقیان است میخواهند ازدواج کنند، مهریهی ایشان زیاد باشد؟ چرا ایشان آمدند و این مهریهی کم را قرار دادند که اسمش «مَهرُ السُّنَّة» است.
خطبهی عقد ۱۳۷۴/۲/۲۸
مهریه هر چه کمتر باشد، به طبیعت ازدواج نزدیکتر است، چون طبیعت ازدواج معامله که نیست، خرید و فروش که نیست، اجاره دادن که نیست، زندگی دو انسان است. این ارتباطی به مسائل مالی ندارد. ولی شارع مقدس یک مهریهای را معین کرده که باید یک چیزی باشد. اما نباید سنگین باشد. بایستی عادی باشد جوری باشد که همه بتوانند انجام دهند.
خطبهی عقد ۱۳۷۴/۵/۱۸
بعضی خیال میکنند مهریهی سنگین به حفظ پیوند زناشویی کمک میکند. این خطاست. اشتباه است. اگر خدای ناکرده این زن و شوهر نااهل باشند، مهریهی سنگین هیچ معجزهای نمیتواند بکند.
خطبهی عقد ۱۳۷۵/۵/۱۱
بعضی از خانوادههای طرف عروس میگویند که ما مهریهی آنقدر بالا نمیخواهیم ولی خانوادهی داماد برای پز دادن و تفاخر میگویند نه نمیشود! چند میلیون یا فلانقدر. خب اینها همه دوری از اسلام است. هیچ کس با مهریهی بالا خوشبخت نشد. اینهایی که خیال میکنند اگر مهریه نباشد ازدواج دخترشان متزلزل خواهد شد، اینها اشتباه میکنند. ازدواج اگر چنانچه با محبت بود، با وضعیت درست بود، بیمهریه هم متزلزل نمیشود. ولی اگر چنانچه بر مبنای خباثت و زرنگی و کلاهبرداری و فریب و این چیزها بود، مهریه هر چقدر هم که زیاد باشد، مرد بدجنس زورگو، کاری خواهد کرد که بتواند از زیر بار این مهریه هم فرار کند.
خطبهی عقد ۱۳۷۵/۹/۴
من از مردم سراسر کشور خواهش میکنم که آن قدر مهریهها را زیاد نکنند. این سنت جاهلی است. این کاری است که خدا و رسول (صلیاللهعلیهوآله) در این زمان بخصوص، از آن راضی نیستند. نمیگوییم حرام است. نمیگوییم ازدواج باطل است. اما خلاف سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اولاد ایشان و ائمهی هدی (علیهمالسلام) و بزرگان اسلام است. خلاف روش اینهاست و بهخصوص در زمان ما که کشور احتیاج دارد به اینکه همهی کارهای صحیح، آسان شود، هیچ مصلحت نیست که بعضی ازدواجها را اینطور مشکل کنند.
خطبهی عقد
روایتی دخترانه از ۱۲۲۱۷ روز انتظار و گمنامی
فرزند شهید آقاجانی:
روایتی دخترانه از ۱۲۲۱۷ روز انتظار و گمنامی
تنها فرزند روحانی شهید تازه تفحص شده، جمشید آقاجانی میگوید: دو روز در این فکر بودم که وقتی دیدن پدرم میروم چه لباسی بپوشم خواستم مشکی بپوشم گفتم مشکی در شأن شهید نیست.
نوای انتظار تلفن همراهش فرازی از مداحی محمود کریمی است که میخواند: «کی گفته من بابا ندارم، کی گفته من بی کس و کارم، کی گفته من بابا ندارم، بابای من قشنگترین بابای دنیاست، حتی اگه تو آسمون است، خوب میدونه رقیه تنهاست…». 15 ماهه بود که پدرش پیشانیاش را بوسید و رفت جبهه و این آخرین باری بود که بوسه گرم پدر را بر صورت خود احساس میکرد. بعد از آن تمام روزهایش به رنگ بی خبری و انتظار بود. چون نه خبر شهادتی برایش آمد و نه خبر سلامتی. دیگر هیچ اثری از پدر نبود. سالها با همان قاب عکس پدر که با لباس زیبای روحانیت دختر را در آغوش گرفته است زندگی کرد و پدر را با همان لباس و قامت زیبا تصور کرد. هرچند پدر همیشه در رؤیاهایش زنده بود و با او حرف می زد و حالا او فکر میکند خیلی بیشتر از کسانی که حضور جسمانی پدر را درک کردهاند، پدرش را میشناسد اما رنج بی خبری و انتظار همه روزهای کودکی و جوانیاش را پر کرده است. 34 سال از آن روزها میگذرد. دخترک 15 ماهه پدر حالا خودش یک مادر است. و وقتی برایش خبر میآورند که استخوانهای پدر پیدا شده، کار شگفتی میکند. لباسهای سفید احرامش را میپوشد و راهی معراج شهدا میشود. تصویری که برای خیلیها سوال برانگیز بود. مرضیه آقاجانی حالا از پدر و رویاهای سی و چند سالهاش سخنان فراوانی دارد.
روحانی شهید جمشید آقاجانی، پنجم اردیبهشت 1338، در روستای نرجه از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد، پدرش عبدالله، کشاورز بود و مادرش سکینه نام داشت، به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت، روحانی بود، سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. او ساکن قزوین بود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و 15 اسفند 1362، در عملیات خیبر و در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید که اثری از پیکرش به دست نیامد. تا اینکه پیکر مطهرش در جریان عملیات تفحص کشف و هویت آن از طریق آزمایشات DNA شناسایی شد.
خاطراتم از پدر بیشتر از اطرافیان است/هیچ کس شهادت پدر را ندید
تنها دختر شهید آقاجانی در گفتگو با تسنیم میگوید: پدرم 15 اسفند 62 در عملیات خیبر و در منطقه طلائیه مفقودالاثر شد. من آن موقع 15 ماهه بودم. خواهر و برادری ندارم و تنها فرزند شهید آقاجانی بودم. من هر خاطره ای از پدر دارم یا مادرم و اطرافیان تعریف کردهاند، یا در خواب دیدهام و یا در رویاهایم. البته خاطرات من از همه بیشتر است. چون من در رویاهایم خیلی با پدرم بودم. خیلی به خوابم میآمد. به خصوص وقتی بچه بودم شبهایی که فردایش روز پدر بود و من بغض میکردم به خوابم میآمد. حتی مراسم معراج شهدا را قبلا در خواب دیده بودم.
او میگوید: ما هیچ خبری از پدرم نداشتیم. دقیقا تا آن لحظهای که به ما اعلام کنند پیکرش پیدا شده، ما منتظر بازگشتش بودیم. من طی این سالها خیلی جاها تماس گرفتم با همرزمانش صحبت کردم یکی از دوستان همراهش میگفت: «وقتی خیبر خیلی شلوغ شد و باکری هم به شهادت رسید، جمشید اقاجانی فرمانده محوری از عملیات بود اما یک دفعه دیدیم نیست و هیچ خبری از او نشد. انگار غیبش زد.» به همین دلیل متوجه نشدند که در کجا به شهادت رسیده و ممکن است پیکرش افتاده باشد حتی محل دقیقی ما از شهادت نداشتیم که به سردار باقرزاده بگوییم برای تفحص. من خودم 10 سال پیش یک مراسمی برایش برگزار کردم و سنگ یادبودی هم برایش گرفتم. 10 کیلومتری پاکستان زادگاه ایشان است که حالا هم همانجا تدفین میشود.
12 هزار و 217 روز بود که هیچ خبری از پدر نداشتیم/زیباتر و پاکتر از لباس احرامم لباسی نداشتم
آقاجانی در ادامه با شنیدن خبر بازگشت پدر میگوید: 28 مرداد بود که خبردار شدیم، پیکر پدرم در تفحص پیدا شده و مشخص شده هویت پیکر مربوط به پدرم است. ما روز از 15 اسفند 62 که ایشان مفقود شده بود تا 28 مرداد 96 خبری از ایشان نداشتیم. یعنی در واقع 12 هزار و 217 روز بود که هیچ خبری از پدر نداشتیم. وقتی مشخص شد که به شهادت رسیده من که همیشه فکر میکردم میآید و در رویاهایم ایشان را زنده تصور میکردم، آن روز برایم سخت بود و فهمیدیم که پیکرش پیدا شده و دیگر امیدی هم نیست. من آن روز تقاضایی که داشتم فقط میخواستم زودتر پیکر پدرم را ببینم.
او از دلیل سپیدپوش شدنش برای دیدار پدر چنین میگوید: تا قبل از اینکه برای دیدنش به معراج بروم دو روز در این فکر بودم که وقتی دیدن پدرم میروم چه لباسی بپوشم خواستم مشکی بپوشم گفتم مشکی در شأن شهید نیست. چون شهدا زنده هستند. دوست داشتم پاکترین و زیباترین لباسم را بعد از 34 سال برای دیدار با پدرم بپوشم. خیلی فکر کردم. دیدم به غیر از لباس احرامم زیباتر و پاکتر لباسی ندارم. لباس احرامم را دو سال پیش در حج تمتع 94 که مکه بودیم پوشیدم و وقتی برگشتم در بقچه گذاشته و کنار گذاشته بودم. آن را باز کردم و تصمیم گرفتم این لباس را برای دیدار با پدرم در معراج بپوشم. بعد با همان لباس آنجا طواف کردم.
در حج با خودم تصمیم گرفتم اگر پدر بازگشت دورش بگردم
دختر شهید تازه تفحص شده اقاجانی از طواف دور پیکر پدر گفته و ادامه میدهد: البته در اصل دور پدرم طواف نکردم بلکه حس میکردم خدا در استخوانهای به جا مانده از پدرم تجلی پیدا میکند. من با آن لباسها دور خانه خدا گشته بودم. دیدم بهتر است آنجا هم گرد پدرم بگردم. وقتی مکه بودم یک عمره برای پدرم به جا آوردم. خیلی سخت اما شیرین بود. در کل آن زمان و در مسیر سعی صفا و مروه همهاش با پدرم حرف میزدم. اصلا انگار در این عالم نبودم و در یک عالم معصومانه و کودکانهای حضور داشتم. آنجا با خودم تصمیم گرفتم اگر برگشت دور خودش بگردم و اگر جنازهاش پیدا شد، دور جنازهاش بگردم و همین باعث شد که تصمیم به طواف گرفتم.
عبای پدر را بعد از 34 سال به او بازگرداندم/مادر شهید میگوید تا پسرم را نبینم جان به عزرائیل نمیدهم
او که عبای پدر را بعد از34 سال به او بازگردانده است، در این باره میگوید: لباسی هم که روی پدرم انداختم عبا و قبایش بود. 14 سال پیش آن عبا را گاهی به همسرم میدادم تا وقت نماز روی دوشش بیندازد و گاهی میایستادم و تماشایش میکردم . یک شب خیلی حالم بد شد. وقتی لباسش را تن همسرم دیدم حال بدی به من دست داد و تا صبح نتوانستم بخوابم. آن شب تصمیم گرفتم عبایش را بگذارم لای پارچه سبز متبرک حرم امام حسین(ع) و داخل بقچه و دیگر در نیاورم. تا یا خودش برگردد و یا جنازهاش. وقتی جنازهاش برگشت آن را روی پیکر کشیدم. همیشه دلم پر میکشید آن عبا را دوباره از بقچه درآورم اما 14 سال همان طور لای بقچه بود.
مرضیه اقاجانی ادامه میدهد: پدر شهید حدود 12 سال پیش فوت کرد و مادر شهید در قید حیات است اما حالش خیلی بد است. دو روز مانده بوده به اینکه خبر شهادتش را بیاورند حالش خیلی بد بود و در آی سی یو بستری بود. آنجا به همه گفته بود: «من جان به عزرائیل نمیدهم. یا خود پسرم بیاید و یا جنازهاش را برایم بیاورند که ببینم و بعد بمیرم.» همیشه میگفت: «من برای عزرائیل نماز میخوانم که به من مهلت دهد من یا پسرم و یا جنازهاش را ببینم.» مادر من هم 18 ساله بود که پدرم رفت و شهید شد اما بعد از آن هم ازدواج نمیکرد. منتظر بود تا اینکه بعد از ازدواج من به اصرار ما ازدواج کرد. هنوز هم از خاطرات پدرم زیاد میگوید.
با در آغوش گرفتن پیکرش خستگی 34 سال از تنم رفت
فرزند این شهید تازه تفحص شده از احساسش بعد از شنیدن بازگشت پدر و زمانی که او را در آغوش گرفت چنین میگوید: دو روز است هر کسی که به من پیام میدهد، هم تبریک میگوید و هم تسلیت. دو روز با خودم فکر میکردم و میگفتم من شبیه کی هستم که باید هم تبریک بشنوم و هم تسلیت بشنوم. دیدم شبیه کسی هستم که در چاهی آویزان شده است. بالا را که نگاه میکند روزنه امید دارد اما آن معلق بودن برایش عذاب آور است. اما الان شبیه اینست که آن طناب را بریدهاند و من کف چاهم. دیگر زجر آن معلق بودن و انتظار و بیخبری را ندارم اما دیگر امیدی هم ندارم که بتوانم خودش را بغل کنم. البته بعد از در آغوش گرفتن پیکرش انگار خستگی 34 سال از تنم رفت. به خودش هم گفتم: «من گریه میکنم ناراحت نشو. اینها همه اشک شوق است. حال دخترت خوب است. زندگی دخترت خوب است. اصلا نگران نباش. اینها همه به خاطر شوق است. من توانستم با سختی درسم را بخوانم و به لطف تو زندگی خوبی دارم.»
سایت شهید آوینی
پنچ توصیه امام جواد(ع) به شیعیان
پنچ توصیه امام جواد(ع) به شیعیان
آنچه بیشتر از همه برای سالک اهمیت داشته و در تمامی لحظات نباید از آن غافل باشد، دقت در این امر است که بداند، همیشه در محضر الهی به سر می برد، و در مَنظر و مرئای او است.
مقدمه
همواره کسانی که به محضر اولیاءِ الهی، به خصوص رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام مشرّف می شدند، از ایشان تقاضای پند و اندرز یا نصیحتی می کردند تا در سایۀ نورانیت آن بزرگواران و مضامین عالیۀ کلامشان، قدم به قدم، وادی سلوک و تعالی را طی کرده و از رحمت خاصۀ الهی بهره مند گردند.
نیازهای انسان به پند واندرز
پند و اندرز در زندگی انسان بسیار اهمیت دارد؛ چنانچه امام جواد علیه السلام در اهمیت این امر می فرماید: «الْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِيقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُه»؛ (1) مؤمن به توفیق از طرف خداوند و پندگویی از طرف خودش و پذیرش از هر کسی که به وی اندرز دهد، نیازمند است.
امام جواد علیه السلام در این روایت سه نکته مهم در سیر اخلاقی را بیان می فرماید:
1. توفیق الهی؛ 2. پندگویی از جانب خویش؛ 3. قبول کردن از کسی که او را نصیحت می کند.
حقی که زن بر گردن مرد دارد
رعایت حق همسر مهمترین بحث اخلاقی در خانواده است. زیرا هر اندازه حق و حقوق زنان رعایت شود، احساس آرامش و آسایش بیشتری خواهند داشت و این مسأله باعث میشود هم در عرصه همسرداری و هم در عرصه تربیت فرزند موفق باشند.از این روست که اهلبیت(ع) به موضوع رعایت اخلاق در قبال همسر بسیار توجه کردهاند و قلقهای مختلفی را در قالب احادیث به شیعیانشان ارائه دادهاند که حقیقتاً گنجینههایی گرانبهایی هستند که منشأ وحیانی دارند.به عنوان نمونه امام سجاد(ع) در رساله حقوقشان به برخی حقوق مردان در قبال زنان اشاره کردند و فرمودند:
«حق زن آن است که بدانى:
ــ خداوند او را مایه آرامش و آسایش و همدم و پرستار تو قرار داده است.
ــ همچنین بر هر یک از شما واجب است خداوند را به خاطر وجود دیگرى ستایش کند و بداند که او نعمتى است که خداوند ارزانى داشته و واجب است که با نعمتِ خداوندى رفتار نیک داشته باشد و او را گرامى بدارد و با او سازگارى کند.
ــ هرچند حق تو بر زنت بیشتر است و فرمانپذیرى از تو، در هر چه دوست مىدارى یا نمىپسندى، تا آنجا که گناه نباشد، بر او لازمتر است، در هر حال او این حق را دارد که از تو مهربانى ببیند و از همدمى تو برخوردار شود
ــ و حق دارد که در برآوردن کامى که به ناچار باید برآورده شود، آرامش و آسایشش تأمین شود و این حقى بس بزرگ است و هیچ نیرو و توانى جز به خداوند نیست.»
آیا ازدواج علی و فاطمه در قرآن است؟
یکی از اتفاقات مبارکی که در ماه پر نور ذیالحجه سال دوم هجری رخ داد، ازدواج امیرالمؤمنین(ع) با حضرت زهرا(س) بود که نتیجه این ازدواج مبارک خیرات و برکات فراوانی برای بشریت به همراه داشت که در ادامه به آن اشاره میشود.
در این بین ممکن است سؤال پیش بیاید آیا قرآن به این ازدواج آسمانی اشاره کرده است یا خیر؟ باید گفت در دو جای قرآن میتوان به پاسخ این سؤال دست یافت:
یکی در سوره کوثر و دیگری در سوره الرحمن. اما در سوره کوثر آنجا که خداوند میفرماید «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ؛ ما به تو کوثر عطا کردیم» در واقع یکی از مصادیق خیر کثیر وجود مقدس ائمه معصومین(ع) است که از نسل حضرت زهرا(س) جریان پیدا کرد و باعث شد کوثریت حضرت در طول زمان جریان داشته باشد. این مسأله در گروی ازدواج با امیرالمؤمنین(ع) به عنوان تنها کُفو حضرت بود.
دومین جایی از قرآن که به ازدواج امیرالمؤمنین(ع) با حضرت زهرا(س) به صورت غیر مستقیم اشاره شده است، آیات 19 و 22 سوره الرحمن است، آنجا که خداوند میفرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ»، «بَيْنَهُمَا بَرْزَخ لا یَبغیِان»؛ «فَبِاَىّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»، «یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» دو دریا را (به گونهای) روان کرد که با هم برخورد کنند؛ میان آن دو، حدّ فاصلهای است که به هم تعدی نکنند؛پس کدامین نعمت خدا را تکذیب میکنید؛ از آن دو دریا، لولو و مرجان را خارج کرد. امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرمود: «على و فاطمه دو دریاى عمیقى هستند که هیچ کدام از آنها به دیگرى ظلم و ستم نکرد و از ایشان حسن و حسین بیرون آمد(به عنوان لؤلؤ و مرجان)» (تفسیر فرات کوفی،ص460)
راهکارهایی برای کنترل بهتر والدین بر روی بازی های رایانه ای فرزندان
راهکارهایی برای کنترل بهتر والدین بر روی بازی های رایانه ای فرزندان
۱- سعی کنید خودتان نیز در جریان بازی های رایج در سن فرزندتان باشید و قبل از تهیه بازی در مورد داستان و نقد آن بازی تحقیق و جستجویی داشته باشید و یک بار خودتان آن بازی را انجام دهید.
۲- توسط امکانات کنترل گر نرم افزاری تعبیه شده در سیستم عامل رایانه ها و انواع کنسول های بازی، محدودیت هایی را در دسترسی به بازیها برای فرزندتان ایجاد کنید تا به بازی های ناسالم دسترسی نداشته باشد.
۳- حتی الامکان سعی کنید جایگزینی برای بازی رایانه ای فرزندتان پیدا کنید و اوقات فراقت او را با کارهای مورد علاقه او که آسیب روانی نداشته باشد پر کنید. در غیر اینصورت در انتخاب بازی، به رده بندی سنی آن توجه کنید. حتما به آرم رده سنی “ASRA” که بر روی جلد بازی ها درج شده است دقت کنید.
۴- می توانید گاهی در کنار فرزندتان بازی کنید. در این حالت لازم است خود را به اندازه سن او پایین بیاورید و در هیجان ناشی از بازی با او همراهی کنید تا او شما را به هنوان یک همبازی بپذیرد. در این حالت نظرات شما را درباره درست و نادرست بودن بازی ها بیشتر می پذیرد.
۵- سعی کنید فضایی را برای بازی فرزندتان در نظر بگیرید که در دید و کنترل شما باشد و بتوانید بصورت نامحسوس در جریان بازی هایی که انجام می دهد قرار بگیرید. حتی المقدور از بازی کردن فرزندتان در اتاق خصوصی اش جلوگیری کنید.
۶- حتماً برای بازی فرزندتان با مشارکت خود او یک برنامه ریزی و زمان بندی در نظر بگیرید و سعی کنید همواره با آرامش و تدبیر، اجرای دقیق آن را پیگیری نمایید و برای اجرای این برنامه جایزه ای را برای او در نظر بگیرید. می توانید گاهی جایزه تشویقی او را افزایش زمان بازی با رایانه قرار دهید.
۷- به دلیل هیجان و مشغله ذهنی که این بازی ها به وجود می آورند همواره باید تلاش کنید که فرزندتان پس از انجام تکالیف خود به بازی بپردازد و نه قبل از آن، زیرا بازدهی و دقت او در درس و یادگیری بلافاصله بعد از بازی، قطعاً کاهش خواهد یافت و ذهن او درگیر مراحل مختلف بازی خواهد بود.
۸- برخی از بازی های رایانه ای که بصورت آنلاین انجام می شود، نیازمند برقراری ارتباط با بازیکنان دیگر است. می بایست به فرزندتان آموزش دهید که هیچ گاه در این ارتباط ها اطلاعات شخصی خود را بازگو نکند و در صورت دیدن رفتارهای ناشایست آن ها را با شما در میان بگذارد.
۹- بطور کلی برای اینکه بتوانید کنترل دقیقی بر روی فرزندتان داشته باشید و در عین حال او محدودیت هایی که شما برای او در نظر می گیرید را بپذیرد لازم است ارتباطی صمیمانه با او داشته باشید. برای رسیدن به چنین ارتباطی از کودکی به فکر باشید تا در نوجوانی و جوانی، بتوانید به راحتی با او ارتباط برقرار کنید و او نیز شما را به عنوان یک دوست و همراه مطمئن و دانا بپذیرد.
محمدرضا محقق انعکاس واقعیت حجاب یا تصویری مخدوش از شبه حجابی الکن
سینما و تلویزیون ما چه تصویری از حجاب و مهم تر از آن، عفاف به مخاطبانش ارائه می دهد؟ این تصویر تا چه اندازه ملهم از آموزه های دینی و تا چه اندازه قابل اعتنا و اعتماد است؟
این تصویر را چه کسانی می سازند؟ برنامه سازان تلویزیونی و فیلم سازان سینماگر یا کارشناسان امور دینی؟ آیا یک اتاق فکر متمرکز و دانشی این ایده ها و افکار و قالب ها و محتوای آنها را ساخته و پرداخته می کند؟ یا نه نظام خاصی بر این روند حاکم نیست؟
خروجی برنامه های تلویزیون و فیلم های سینمایی ما در باب حجاب و عفاف چیست؟ مخاطب عادی و عمومی با مواجهه ای که در برابر این خروجی ها دارد چه برداشت و ماحصلی از این برنامه ها خواهد داشت؟
وقتی موضوع عفاف و حجاب مطرح باشد و پای رسانه هایی مثل سینما و تلویزیون هم در میان باشد، اینها نکات و سوالات مهمی است که به ذهن انسان خطور می کند.
بگذارید از اینجا شروع کنیم: تکراری ترین و آشناترین تصویر یک زن چادری در سینما و تلویزیون ما کدام است؟ قدری به خاطرات و آرشیو ذهنتان فشار بیاورید. خب! پاسخ چیست؟
درست است! شما هم مثل نگارنده یک تصویر آشنا به ذهنتان خطور کرد: تصویر زن بذهکار یا متهمی که برای ادای توضیحات وارد دادگاه می شود. این زن یک مشخصه ظاهری دارد: چادری بدرنگ و کریه بر سر! بله درست است. البته با تأسف و تأثر!
این تصویر آشنا و پربسامد زن چادری در سینما و سیمای ماست، از زن و چادر! البته نمونه های عجیب و غریب دیگری هم هستند که نمی دانیم باید به دیده تردید به آنها بنگریم یا موضوع دیگری در کار است. به بررسی این نمونه ها در ادامه مطلب خواهیم رسید.
تصویری که اما از زن در سینما- نه تنها سینمای ایران و بلکه سینمای جهان- ارائه می شود با همه تفاوت های نسبی و تضادهای گاه و بی گاهی که دارد، از یک مدل معمولی و همیشگی پیروی می کند: تصویری نه مبتنی بر ارزش های والای انسانی و اسلامی که در زن مستتر و فطری است، بلکه نمایه ای الکن و ابتر از چیزهایی که سال هاست به خورد مخاطب داده می شود.
آسیب شناسی مدهای ناهنجار
آسیب شناسی مدهای ناهنجار و تاثیر آن بر جوانان
حس تنوع طلبی توام با گرایش به خودنمایی در محیط اجتماعی، تغییرات چشمگیری در نوع پوشش، آرایش، الگو، رفتار و اغلب گرایش های بشری را به همراه داشته است.
گستردگی این دگرگونی ها به اندازه زندگی انسان امروزی بوده و اشاعه هریک از آنها درسطح جامعه پیامدهای خاص خود را به همراه دارد .
پدیده مد گریبانگیرجامعهمصرف محور امروز جهان است.
گرایش به مد بیانگر نوعی تجدید نظرخواهی ودر واقع تلاش در جهت نوکردن وتغییر در مسائل مختلف ظاهری زندگی است.
به عبارت دیگر گرایش وسیع به تغییر و تنوع ، بیانگر حرص و نیاز شدید انسان برای ورود به قلمروهای جدید است، نیازی که جزئی از فطرت انسان ها را تشکیل می دهد.
میل به تغییر از یک نیاز فطری سرچشمه گرفته و قابل سرکوب کردن نیست.
برای همین انسان همواره به دنبال تغییر قالب ها و فرار از کلیشه هاست.
درهم آمیختگی اجتماعی باعث می شود که جامعه به سمت یک دست شدن درسبک پوشش، مدل آرایش، سلیقه رایج و طرز رفتار برود.
هرازچند گاهی شاهد تغییراتی دراین یکدستی می باشیم که نشانه مدرنیسم ومد است.
با ظهور تب مدرنیته یا مدرنیزاسیون وجهانی شدن وتحول دربرخی مفاهیم ومعیارها ، فضای زندگی بشر تبدیل به فضایی مصرف زده ، سطحی و کاملا صوری سوق داده شود.
دراین فضا انسان به دنبال این است که شکل ظاهری خود را تغییردهد واز آنجا که این تغییربزودی او را دل زده می کند، به سرعت به دنبال اشکال ظاهری جدیدی می رود.
چنانچه این ظواهر نوین به شکل صحیح ودر قالب فرهنگ ملی ومذهبی جامعه دراختیار وی قرار نگیرد، یا آنها را خلق می کند و یا ازدیگران تقلید می کند. براساس تحقیقات انجام شده، جوامعی که درقبال این رفتار جوانان و نوجوانان واکنش های تحقیرآمیز و مقابله ای درپیش می گیرند، به نتایجی وخیم تر درمسئله بحران نسل ها رسیده وبخش مهمی ازنیروی کارآمد انسانی خود را مضمحل خواهند یافت.
چگونه حرف زدن را از قرآن بیاموزییم؟
چگونه حرف زدن را از قرآن بیاموزیم!
دوازده ویژگی یک"سخن خوب” از دیدگاه قرآن کریم؛
۱. آگاهانه باشد. “لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ”
۲. نرم باشد. “قَوْلاً لَّيِّناً” زبانمان تیغ نداشته باشد.
۳. حرفی که می زنیم خودمان هم عمل کنیم. “لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ”
۴. منصفانه باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا”
۵. حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا” منطقی حرف بزنیم.
۶. ساده حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا” پیچیده حرف زدن هنر نیست. “روان حرف بزنیم”
۷.کلام رسا باشد.” قَوْلاً بَلِیغًا”
۸.زیبا باشد."قولوللناس حسنا”
۹.بهترین کلمات را انتخاب کنیم. “یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن”
۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد. “و قولوا لهم قولا معروفا”
۱۱. همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. “قولاً كريماً”
۱۲. کمک کنیم تا درجامعه حرف های پاک باب شود. “هدوا الی الطّیب من القول”