زاهدان واقعى
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
اَلزُّهدُ فى الدُّنیا قَصْرُ الأَمَلِ وَشُکْرُ کُلُّ نِعْمَة وَالْوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللهُ ؛
زهد در این جهان به سه چیز است: کوتاهى آرزو، شکرگزارى نعمت ها و پرهیز از حرام.
تحف العقول.
شرح حدیث:
بسیارى از مردم در فهم مفهوم زهد اسلامى گرفتار اشتباهند و آن را با بیگانگى و جدایى از زندگى مادى و اجتماعى مرداف مى شمرند و زاهدان واقعى را آنها مى دانند که در انزواى اجتماعى فرو رفته و پشت پا به همه مظاهر زندگى مادى زده اند، و به همین دلیل آن را یک برنامه استعمارى تلقى مى کنند.
در حالى که زهد واقعى یک مفهوم سازنده اجتماعى دارد که در حدیث بالا به آن اشاره شده:
پرهیز از غصب حقوق دیگران و اموال نامشروع و حرام، و صرف امکانات مادى در مصارف منطقى و انسانى (که حقیقت معناى شکرگزارى است) و کوتاه ساختن آرزوهایى که غرق شدن در آن، انسان را از همه چیز - جز پول و مقام و شهوت - بیگانه مى سازد.
فکر وعمل
پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:
إنَّ اللهَ لا یَنْظُرُ إلَى صُوَرِکُمْ وَلا إلى أَمْوالِکُمْ وَإنَّما یَنْظُر إلى قُلُوبِکُمْ وَ أَعْمالِکُمْ؛
خداوند به صورت ها و اموال نمى نگرد، بلکه به دلها و اعمال شما نگاه مى کند.
کتاب محجّة البیضاء، جلد 6، صفحه 312.
شرح حدیث:
در حالى که مقیاس ارزشیابى شخصیت افراد در غالب اجتماعات، سرمایه هاى مادّى و امتیازات جسمانى است، اسلام صریحاً مى گوید: انتخاب این امور به عنوان مقیاس سنجش شخصیت، یک انتخاب نادرست است; بلکه آنچه خدا به آن مى نگرد و در ترازوى حقیقت وزن دارد، فکر و عمل است، فکر پاک که سرچشمه اعمالى پاک شود; و در دادگاه پروردگار تنها صاحبان این دو سرمایه پیروزند.
فرو رفتن درگناه
پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:
إذا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ لایُبالِى مَا قالَ أَوْماقِیْلَ فِیْهِ فَإنَّهُ لَبَغیَّةٌ أَوْ شَیْطانٌ؛
هنگامى که ببینید کسى نسبت به آنچه مى گوید یا درباره او گفته مى شود اعتنایى ندارد، بدانید یا آلوده دامن است یا شیطان.
بحارالانوار، جلد 74، صفحه 147.
شرح حدیث:
فرو رفتن در انواع گناهان کار را به جایى مى رساند که انسان در برابر انواع تهمت ها بى تفاوت مى شود، نه نسبت به آنچه درباره دیگران مى گوید اعتنایى دارد، و نه نسبت به آنچه درباره او بگویند - به هرکس هر نسبتى مى دهد و از هر نسبتى که به او بدهند ناراحت نمى شود - آنها افرادى بى شخصیت و بى ارزش و شیطان صفتند.
غیرت
پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند:
إِنَّ اللهَ تَعالَى یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الْغَیُورَ؛
خداوند متعال بندگان غیرتمند خود را دوست دارد.
نهج الفصاحه، صفحه 15.
شرح حدیث:
غیرت در حقیقت به معناى وفادارى نسبت به حفظ دین یا ناموس یا آب و خاک کشور اسلام و یا سایر مواهب الهى است.
شخص غیور کسى است که خود را متعهد و مسئوول در برابر حفظ این امور مى داند و از دستبرد و تجاوز بیگانه به آنها فوق العاده ناراحت مى شود.
غیرت یکى از صفات برجسته پیغمبران و مردان خداست؛ درباره ابراهیم(علیه السلام)قهرمان بت شکن مى خوانیم: «ان ابراهیم کان غیورا» خلاصه غیرت سدّ نیرومندى در برابر هجوم بیگانگان است.
«راستگویى» و «امانت»
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
لا تَنْظُرُوا إلى کَثْرةِ صلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَ کَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنِتِهِمْ بِاللیْلِ وَلکِنْ أْنْظُروا إلى صِدْقِ الْحَدِیْثِ وَأَداءِ الأَمانَةِ؛
تنها به زیادى نماز و روزه و حج و نیکى به دیگران و شب زنده دارى بعضى نگاه نکنید (اگر چه اینها در مورد خود مهم است) بلکه نگاه به «راستگویى» و «امانت» آنها کنید!
نقل از کتاب سفینة البحار.
شرح حدیث:
با مطالعه مدارک اسلامى این حقیقت روشن مى شود که دو نشانه قطعى مسلمان واقعى این است که «راستگو» و «امین» باشد و با این که عبادات اسلامى همچون نماز و روزه و حج، برنامه هاى عالى تربیتى هستند، ولى تنها اینها نشانه اسلام نیستند، بلکه باید با راستگویى و امانت تکمیل گردند.
شهادت امام حسین
پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً؛
شهادت امام حسین(علیه السلام) در دل هاى افراد با ایمان آتش و حرارتى ایجاد مى کند که هرگز خاموش نخواهد شد.
مستدرک الوسایل، جلد 2، صفحه 217.
شرح حدیث:
پیکار خونین در جهان بسیار بوده که با گذشت چند ماه و چند سال به دست فراموشى سپرده شده است و گذشت ماه و سال گرد و غبار نسیان بر آن پاشیده; امّا خاطره جانبازى آنان که در راه خدا و آزادى انسانها، در راه شرف و فضیلت همه چیز خود را فدا کردند فراموش نخواهد شد; زیرا، خدا، آزادى، شرف و فضیلت کهنه شدنى نیست; امام حسین(علیه السلام)و یارانش سر سلسله این مجاهدان بودند.
سه چیز است که حجاب ها را پاره مى کند
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
ثَلاثُ تَخرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهِى إلَى مَا بَیْنَ یَدَى اللهِ:
صَرِیْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِ
وَ وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِدیْنَ
وَ صَوْتُ مَغازِلِ الُْمحْصَناتِ ؛
سه چیز است که حجاب ها را پاره مى کند و به پیشگاه عظمت خدا مى رسد:
صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!
و صداى قدم هاى مجاهدان در میدان جهاد!
و صداى چرخ نخ ریسى زنان پاکدامن!
از کتاب الشهاب فى الحکم و الاداب، صفحه 22.
شرح حدیث:
چه تعبیر عجیب و پر معنا! سه صداست که در اعماق هستى نفوذ مى کند و طنین آن تا ابدیت پیش مى رود و به پیشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و کوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداکارى و آهنگ تلاش و کوشش کار هر چند به ظاهر کوچک باشد.
و در حقیقت اساس یک اجتماع سربلند انسانى را نیز همین سه چیز تشکیل مى دهد، دانش، جهاد، و کار.
حسین منی و أنا من حسین؛
پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:
حسین منی و أنا من حسین؛
حسین (علیه السلام) از من است و من هم از حسینم.
بحار الأنوار ، ج۴۳، ص۲۶۱
شرح حدیث:
تفسیری که عموما بدان اعتقاد دارند و صحیح هم به نظر میرسد، این است که شهادت امام حسین (علیهالسلام)، باعث احیاء و زنده شدن مجدد دین اسلام و متعاقبا شخصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و احکام و قوانین اسلام شد. یعنی اگر امام حسین (علیهالسلام) و عملکرد ایشان نبود، از دین آسمانی اسلام که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن را از سوی خداوند ارزانی داشته بود، چیزی باقی نمیماند. فدا شدن امام حسین (علیهالسلام) منجر به بقاء دین و احیاء نام پیامبر (صلی الله علیه و آله) شد؛ و این امتیازی بود که امام حسین (علیهالسلام) داشت و دیگران از چنین موقعیتی برخوردار نبودند. این تفسیر خوبی است و تنها ایراد آن، سیاق دو جمله در روایت است. به این صورت که میفرماید حسین (علیهالسلام) از نظر ولادت از من است و من از نظر بقاء و دوام دینم از حسین (علیهالسلام) هستم.
وجوه دیگری برای پاسخ به این سؤال، ذکر شده است؛ که دو مورد از آنها را نقل میکنیم:
۱ـ ممکن است مراد این باشد که من و حسین (علیه السلام)، از یک شجره و یک نور هستیم و به هم اتصال داریم و این قرب و نزدیکی، باعث مودت و محبت بسیار بین آنها میباشد. اینگونه اصطلاحات در بین مردم نیز متداول است؛ مثلا یک نفر به پسر یا برادر و یا یکی از نزدیکان و عزیزان خود میگوید که «من از تو هستم» و این روایت نیز نشانگر آنست که پیامبر (صلی الله علیه و آله) میخواهد مزیتی برای امام حسین (علیهالسلام) بیان کند.
لکن ممکن است این پاسخ قانع کننده نباشد، چرا که حضرت علی (علیهالسلام) و امام حسن (علیهالسلام) و نیز سایر بنی هاشم نیز فضیلت و مزیتی دارند که دیگری ندارد و میتواند مشابه همین حکم را در مورد آنها به کار برد.
۲ـ تفسیر دیگر اینکه: همان گونه که میگویند درخت خرما از هسته خرما و هسته خرما از درخت خرماست، و مراد آن است که هرچه که در خرما هست، در درخت هم هست؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز میخواهد بیان کند که تمامی کمالات موجود در پیامبر (صلی الله علیه و آله)، در حسین (علیهالسلام) نیز جمع است و در حقیقت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و حسین (علیهالسلام) از تمامی جهات ـ غیر از نبوت ـ مانند یکدیگرند[1].
پینوشتها:
[1] - با تغییر و تلخیص: برگرفته از پرسش و پاسخ از مرحوم آیت الله کاشف الغطاء (رحمت الله علیه).
تکمیل و ادامه کار نیک
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
إِسْتِتْمامُ الْمَعْرُوفِ خَیْرٌ مِنْ إِبْتِدائهِ؛
تکمیل و ادامه کار نیک از آغاز کردن آن بهتر و مهم تر است.
نقل از کتاب نهج الفصاحه.
شرح حدیث:
در محیط زندگى اجتماعى غالباً به کارها و اقدامات مفیدى برخورد مى کنیم که نیمه کاره مانده است; انجام دهندگان آنها تحت تأثیر یک محرک آنى به اصطلاح دامن همّت به کمر زده و مشغول کار شده اند، اما خیلى زود آتش عشق آنها سرد شده و آن را رها کرده پى کار خود رفته اند.
اسلام افراد با ایمان و پشت کاردارى را مى پسندد که هر عمل مفیدى را شروع مى کنند به آخر مى رسانند.
بدترین کسب ها
پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) فرمودند:
شَّرُ الْمَکَاسِبِ کَسْبُ الرِّبا؛
امام صادق (علیه السلام) فرموند:إِذَا أَرادَاللهُ بِقَوْم هَلا کاً ظَهَرَ فِیْهِمُ الْرِّبا؛
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بدترین کسب ها کسبى است که آمیخته با رباخوارى باشد.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامى که خداوند بخواهد ملتى را هلاک کند رباخوارى در میان آنها آشکار مى گردد.
از کتاب وسایل الشیعه، جلد 12، صفحه 426 و 427.
شرح حدیث:
با تمام رونقى که بازار رباخواران در دنیاى امروز دارد، و وابستگى خاصى که جهان امروز با رباخوارى در اشکال گوناگون پیدا کرده، جاى شک نیست که رباخوارى نظام مالى و اقتصادى جمعیّت ها را ویران مى سازد و سبب مى شود که ثروت ها به گونه وحشتناکى در دست افراد و مؤسسات معدودى جمع گردد و این تقسیم غیر عادلانه ثروت ها خود سرچشمه انواع بدبختى هاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى است.