بسیج پاکترین انسانها
هر کس برای سرنوشت خود واین ملت ارزش قائل است
هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب می شود، آن کسی که از رنج های ملت فلسطین دلش خون است … آن کسی که مایل است بیش از یک میلیارد مسلمان دنیا قدرت عجیبی را تشکیل بدهند که بشریت را به سمت کمال هدایت کنند و خودشان در قله کمال قرار بگیرند، آن کسی که این احساسات و این درکها را دارد و حاضر است در این راه قدمی بردارد او بسیجی است.
از بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع خانواده های مکرم شهدای اراک24/8/79
بسیج در بیان مقام معظم رهبری
سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند.
جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.
گرامیداشت هفته بسیج 2/9/68
پیام امام خمینی (ره) در تشکیل بسیج
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
تشكيل بسيج در نظام جمهورى اسلامى ايران يقيناً از بركات و الطاف جليه خداوند تعالى بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامى ايران ارزانى شد. در حوادث گوناگون پس از پيروزى انقلاب خصوصاً جنگ، بودند نهادها و گروههاى فراوانى كه با ايثار و خلوص و فداكارى و شهادت طلبى، كشور و انقلاب اسلامى را بيمه كردند. ولى حقيقتاً اگر بخواهيم مصداق كاملى از ايثار و خلوص و فداكارى و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهيم، چه كسى سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود!
بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پرثمرى است كه شكوفه هاى آن بوى بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق مى دهد. بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشى اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصاً امريكا و شوروى از ما و اسلام عزيز دست برداشته اند؛ لحظه اى نبايد از كيد دشمنان غافل بمانيم. در نهاد و سرشت امريكا و شوروى كينه و دشمنى با اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- موج مى زند گمنامى است كه پيروانش بر گلدسته هاى رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامى است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشان در گمنامى و بى نشانى گرفته اند.
بسيج لشكر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همه مجاهدان از اولين تا آخرين امضا نموده اند .. من همواره به خلوص و صفاى بسيجيان غبطه مى خورم و از خدا مى خواهم تا با بسيجيانم محشور گرداند، چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجى ام. من مجدداً به همه ملت بزرگوار ايران و مسئولين عرض مى كنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترين ساده انديشى اين است كه تصور كنيم جهانخواران خصوصاً امريكا و شوروى از ما و اسلام عزيز دست برداشته اند؛ لحظه اى نبايد از كيد دشمنان غافل بمانيم. در نهاد و سرشت امريكا و شوروى كينه و دشمنى با اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- موج مى زند. بايد براى شكستن امواج طوفانها و فتنه ها و جلوگيرى از سيل آفتها به سلاح پولادين صبر و ايمان مسلح شويم.
ملتى كه در خط اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه عليه و آله- و مخالف با استكبار و پول پرستى و تحجرگرايى و مقدس نمايى است، بايد همه افرادش بسيجى باشند و فنون نظامى و دفاعى لازم را بدانند، چرا كه در هنگامه خطر ملتى سربلند و جاويد است كه اكثريت آن آمادگى لازم رزمى را داشته باشد .. خلاصه كلام، اگر بر كشورى نواى دلنشين تفكر بسيجى طنين انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد و الّا هر لحظه بايد منتظر حادثه ماند. بسيج بايد مثل گذشته و با قدرت و اطمينان خاطر به كار خود ادامه دهد.
امروز يكى از ضروريترين تشكلها، بسيج دانشجو و طلبه است. طلاب علوم دينى و دانشجويان دانشگاهها بايد با تمام توان خود در مراكزشان از انقلاب و اسلام دفاع كنند و فرزندان بسيجى ام در اين دو مركز، پاسدار اصول تغييرناپذير «نه شرقى و نه غربى» باشند. امروز دانشگاه و حوزه از هر محلى بيشتر به اتحاد و يگانگى احتياج دارند. فرزندان انقلاب به هيچ وجه نگذارند ايادى امريكا و شوروى در آن دو محل حساس نفوذ كنند. تنها با بسيج است كه اين مهم انجام مى پذيرد. مسائل اعتقادى بسيجيان به عهده اين دو پايگاه علمى است. حوزه علميه و دانشگاه بايد چهارچوبهاى اصيل اسلام ناب محمدى را در اختيار تمامى اعضاى بسيج قرار دهند.
بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامى باشند و اين شدنى است، چرا كه بسيج تنها منحصر به ايران اسلامى نيست، بايد هسته هاى مقاومت را در تمامى جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد. شما در جنگ تحميلى نشان داديد كه با مديريت صحيح و خوب مى توان اسلام را فاتح جهان نمود. شما بايد بدانيد كه كارتان به پايان نرسيده، انقلاب اسلامى در جهان نيازمند فداكاريهاى شماست و مسئولين تنها با پشتوانه شماست كه مى توانند به تمامى تشنگان حقيقت و صداقت اثبات كنند كه بدون امريكا و شوروى مى شود به زندگى مسالمت آميز توأم با صلح و آزادى رسيد.
حضور شما در صحنه ها موجب مى شود كه ريشه ضد انقلاب در تمامى ابعاد از بيخ و بن قطع گردد .. من دست يكايك شما پيشگامان رهايى را مى بوسم و مى دانم كه اگر مسئولين نظام اسلامى از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهى خواهند سوخت. بار ديگر تأكيد مى كنم كه غفلت از ايجاد ارتش بيست ميليونى، سقوط در دام دو ابرقدرت جهانى را به دنبال خواهد داشت.
من از تمامى بسيجيان خصوصاً از فرماندهان عزيز آن تشكر مى كنم و از دعاى خير براى اين فرزندان با وفاى اسلام غفلت نخواهم نمود. خداوند شهداى عزيز و گمنام بسيج را به نعمت همجوارى اهل بيت- عليهم السلام- متنعم و جانبازان عزيز را شفا و اسرا و مفقودين عزيز را سالماً به اوطانشان بازگرداند و هر روز بر عظمت و شوكت اين نهاد مقدس و مردمى كه پيروان اسلام عزيز و حضرت بقية اللَّه الاعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- هستند بيفزايد. والسلام عليكم و رحمة اللَّه ..
2 آذر 67
روح اللَّه الموسوى الخمينى.
چرا آتش گرفتی؟
این ضرب المثل را در مورد افرادی به كار میبرند كه عواقب رفتار غلطشان گریبانگیر خودش میشود.
در جنگلی سرسبز، روباهی در كنار شغالی زندگی میكرد. روباه لاغر و ضعیف بود و زور بازویی نداشت ولی به جای آن خیلی باهوش و زیرك بود. برعكس او شغالی كه در نزدیكی او زندگی میكرد. قوی و زورمند بود در مقابل خیلی از عقل و شعورش استفاده نمیكرد.
این دو حیوان با هم زندگی میكردند، هر روز صبح روباه مكار به شكار میرفت و با هر حیله و نیرنگی بود حیوانی را شكار میكرد و به لانه میآورد و با شغال میخورد. شغال عملاً كاری نمیكرد همیشه گوشهی لانه در حال استراحت بود. مگر وقتی كه روباه نیاز به زور بازو و قدرت شغال داشت مثلاً وقتی حیوان بزرگی را میخواست شكار كند كه بزرگتر از خودش بود. ولی با این حال بیشتر غذاها را شغال میخورد و مقدار كمی از آن نصیب روباه میشد روباه چند باری به شغال اعتراض كرد. ولی شغال كه اوضاع را به نفع خود میدید به اعتراضهای او گوش نمیداد.
یك روز كه شغال بیشتر غذایی كه آن روز شكار شده بود را خورد و روباره را گرسنه گذاشت، روباه عصبانی شد و چون میدانست با حرف زدن نمیتواند شغال را قانع كند تصمیم گرفت نقشهای بكشد تا از دست شغال نجات پیدا كند. یك روز كه روباه توانسته بود حیوان چاقی را شكار كند شغال حسابی گوشت خورد. و بعد از اینكه شغال سیر شد. روباه گفت: جناب شغال با اینكه شما موقع شكار كمكی به من نمیكنید ولی اشكالی ندارد. من این كار را میكنم ولی اگر شما یك روز مرا به حال خودم بگذارید و بروید من چه كار كنم؟
شغال كه از این محبت نابهنگام روباه تعجب كرده بود گفت: من تو را تنها بگذارم؟ محال است! اصلاً این حرفها چیه كه میزنی؟ من از كجا دوستی به خوبی تو پیدا كنم؟ (ولی در دلش میگفت: من از كجا دوستی به احمقی تو پیدا كنم، كه هر روز غذای من را هم تأمین كند.)
روباه مكار از فرصت استفاده كرد و گفت: من به درستی صحبتهای تو ایمان دارم. ولی ما روباهها یك رسمی میان خود داریم، برای اینكه وفاداری و دوستی را ثابت كنیم، وارد یك باتلاق سیاه میشویم و بعد از اینكه توانستیم از آن خارج شویم از روی آتشی كه قبلاً كنار باتلاق برافروختهایم میپریم. اگر توانستیم از روی آتش بپریم، این بهترین دلیل برای اثبات وفاداری ما به دوستانمان است. من دلم میخواهد تو هم وفاداریات را به من ثابت كنی تا بتوانم این دوستی را به دیگر روباههای جنگل نشان دهم.
شغال با خود گفت: من هیچ وقت نمیخواهم از دوست نادانم كه تمام كارهای من را انجام میدهد دور شوم. و به روباه گفت: باشد شرط تو قبول! من برای اثبات وفاداریم این كار را خواهم كرد.
روباه گفت: خیلی خوب، همین حالا من كنار باتلاق پایین كوه میروم و آتش را درست میكنم تا تو بیایی! شغال قبول كرد و از او خواست برای اینكه اطمینان او هم جلب شود روباه هم این كار را به همین شكل انجام دهد. روباه پذیرفت و گفت: باشه، تو بپر، بعد از تو نوبت من است.
هر دو راه افتادند و به كنار باتلاق سیاه رفتند. شغال گوشهای نشست و روباه به دنبال هیزم رفت تا آتشی درست كند. شغال همینطور كه نشسته بود در دلش به روباه و بازی جدیدی كه به راه انداخته بود میخندید.
شغال با خود میگفت: خوب من اگر از آب خارج بشم كاری ندارد از روی آتش پریدن. چون بدنم خیس است و حتی گرما رو هم حس نمیكنم.
روباه در این مدت هیزمها را جمع كرد و آتشی به راه انداخت. بعد رو كرد به شغال و گفت: حالا وقتش رسید كه وفاداریات را به من ثابت كنی. بیا وارد این باتلاق شو و بعد كه از آن خارج شدی از روی آتش بپر.
شغال كه فكرش هم نمیكرد چه امتحان سختی پیش رو دارد، سریع آمد و پرید در باتلاق، باتلاق آنقدر آرام بود كه هیچ حیوانی فكر نمیكرد، آبش اینقدر گل و لای همراه داشته باشد و سنگین باشد. شغال همین كه وارد شد، فهمید روباه زیرك شرط آسانی برای او نگذاشته. ولی به هر سختی و زحمتی كه بود خود را از باتلاق پر از گل و لای درآورد و دورخیز كرد تا از روی آتشی كه روباه افروخته بود بپرد. خواست از روی آتش بپرد ولی گل آنقدر او را سنگین كرده بود كه دقیقاً افتاد وسط آتش چون روباه آتش بزرگی درست كرده بود هرچه شغال دست و پا زد و خواست فرار كند ولی دیگر دیر شده بود و حسابی آتش گرفته بود.
روباه خندهاش گرفت و گفت: چرا آتش گرفتی؟ شغال میگفت: نمیدانم من كه دروغ نمیگفتم، چرا سوختم؟ روباه گفت: بله تو دروغ نمیگفتی، ولی این آتش تنها راهی بود كه به ذهن من میرسید تا از دست تو خلاص شوم. شغال تازه فهمید روباه مكار چه نقشهای برای فرار كردن از زورگویی های او كشیده. و او را در دام انداخته.
سپاسگذارم ایران، سپاسگزارم مجید مجیدی
زینب مغنیه، پس از دیدن فیلم «محمد رسول الله(ص)» در لبنان ، خطاب به مجید مجیدی، کارگردان این فیلم نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم
محمد رسولالله (ص) فیلمی است که کودکی پیامبر را روایت میکند، کاری است از مجید مجیدی کارگردان حرفهای و متعهد، پادشاهی که روی تخت سینمای معاصر نشسته است.
سه ساعت تمام گذشت بدون اینکه متوجه گذشتنش بشوم. از لحظات اول و تا لحظه آخر فیلم نفسم در سینه حبس شده بود. روی کدام عنصر زیبای فیلم بیشتر تمرکز کنم؟ در بین این همه زیبایی گم شدم! از زیبایی صحنهها و تصویرسازی رخدادها و شخصیتها تا موسیقی و بازیگری و اینها جدای از شخصیتی است که برای حضرت محمد (ص) به تصویر کشیده شد…
دیگر لذت جدیدی را هنگام فرستادن صلوات احساس میکنم، دیگر نمیتوانم آن را بیگریه تلفظ کنم…
حسرتی در دلم بهجا مانده است: پیامبری یتیم، مظلوم، مهربان که امروز با سوءاستفاده از اسمش به حریم دین تجاوز کردند…
ایکاش همه میتوانستند این فیلم را ببینند تا شاید در دلمان رحمت و اخلاقی را که به خاطر آن محمد(ص) فرستاده شد، بیدار شود.
سپاسگذارم ایران، سپاسگزارم مجید مجیدی
زینب مغنیه، خواهر شهید حاج عماد مغنیه (لبنان)»
عقل میگوید شرکت در پیاده روی و زیارت اربعین واجب است
عقل میگوید شرکت در پیاده روی و زیارت اربعین واجب است
نویسنده : حجت الاسلام پناهیان
ما بر سرِ این سفرۀ آماده نشستهایم و میخواهیم بهرهبرداری خودمان را بیشتر کنیم. مسلماً معرفت و نیت ما امکان بهرهبرداری ما را افزایش خواهد داد و فواید این سفر را برای ما بیشتر خواهد کرد و برکاتش را برای جهان اسلام، بلکه جهان بشریت بیشتر نازل خواهد کرد. در اینجا میخواهم نکاتی را عرض کنم که این نکات بتوانند به بهرهوری ما-از سفر اربعین- کمک کنند و برکت کار ما را افزایش دهند.
نکتۀ اول: «احساس وظیفه» برای زیارت اربعین
اولین نکته «احساس وظیفه کردن برای زیارت اربعین» است. ما باید به عنوان «وظیفه» با این سفر برخورد کنیم. بنده به دوستان مصاحبهگر رسانه عرض کردم که وقتی در مسیر پیادهروی اربعین، خواستید با زائرین مصاحبه کنید، همهاش از حسّ و حال معنوی آنها نپرسید که اینطور القاء شود که «ما صرفاً برای یک حال خوش معنوی آمدهایم تا لذتی ببریم و برویم!» در حالی که این وظیفۀ ما بوده که بیاییم.
اولین مفهومی که-در ارتباط با زیارت اباعبدالله الحسین(ع)- باید در ذهن و دل ما جا بگیرد این است که «این وظیفۀ ماست» همانطور که یک مؤمن در روز عاشورا احساس وظیفه میکند که برای امام حسین(ع) عزاداری کند، بدون اینکه در رسالههای عملیه به طرز خاصی بر او واجب کرده باشند. البته این زیارت را به شیوۀ حج، واجب نکردهاند و این هم یک اسراری دارد. گذاشتهاند خود مؤمنین این وظیفه را بفهمند.
امام صادق(ع) به یکی از دوستان خود فرمود: من شنیدهام برخی از مؤمنین هستند که دو سه سال بر آنها گذشته ولی به کربلا و زیارت امام حسین(ع) نرفتهاند.-حضرت طوری این سؤال را مطرح کردند که انگار معنایش این است: مگر میشود یک چنین افرادی هم باشند؟! در حالی که حضرت خودشان خبر داشتند که وضعیت چگونه است- آن شخص پاسخ داد: آقا جان! خیلیها هستند که اینگونه هستند. حضرت فرمود: این افراد در روز قیامت چگونه میخواهند جواب پیامبر(ص) را بدهند؟!
ضرورت زیارت امام حسین(ع) قطعاً از عمره بیشتر است
متاسفانه هنوز برخی میگویند: «کربلا را باید با دلت بروی!» یعنی اگر دلت حال و هوای سفر داشت، عزم سفر کنی! در حالی که ما چنین روایتی نداریم. بله؛ در روایات هست که وقتی به حرم رفتی، زیاد در آنجا نمان بلکه هرمقدار که توانستی بانشاط در حرم باشی، کافی است و زود برگرد. ولی اعلام کردهاند که فقرا لااقل سالی یکبار بروند و ثروتمندان لااقل سالی دو بار بروند و همچنین غیبت ما(نرفتن به کربلا) از سه سال نباید بیشتر باشد. در حالی که اصلاً دربارۀ حج، چنین مواردی نیست. و اگر شما یکبار به حج مشرف شوید، وظیفۀ خود را انجام دادهاید.
ضرورت زیارت امام حسین(ع) قطعاً از عمره بیشتر است و بر آن شرافت دارد.
نقاب دروغین تبعیت از رهبری بر چهره تخریب کنندگان آیت الله مصباح
نقاب دروغین تبعیت از رهبری بر چهره تخریب کنندگان آیت الله مصباح
متاسفانه امروزه چهره استاد اخلاق برجستهای چون حضرت آیت الله مصباح یزدی به راحتی مورد هجوم برخی افراد و رسانهها قرار گرفته و اتهاماتی بدون ارائه سند و مدرک به این شخصیت ارزشمند روا داشته میشود. جالب آن که گویندگان اینگونه مطالب، خود را علاقمند به رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز معرفی میکنند. در مقام پاسخگویی به این نکات، تنها به نقل برخی از جملات حضرت آیت الله خامنهای در مورد شخصیت ایشان میپردازم تا این افراد و رسانهها لااقل خود را پشت نقاب علاقمندی و تبعیت از رهبر معظم پنهان نسازند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مهر ۱۳۷۴ در حکم انتصاب حضرت آیت الله مصباح یزدی به ریاست موسسه ی امام خمینی (ره) چنین می نگارند:
«اکنون که بحمدالله موسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی – اعلی الله مقامه – در سایه ی تلاش پیگیر و موفق جنابعالی رسمیت یافته و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، جنابعالی را که از برکات ماندگار حوزه ی علمیه ی قم و از چهره های موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتکار می باشید به ریاست و مدیریت این موسسه منصوب می کنم … با توجه به احاطه و نکته دانی آن جناب، خود را از توصیه به کارهای بایسته بی نیاز می دانم و شما و همه ی همکاران هوشمند و دلسوزتان را به لطف و هدایت و فضل مستمر پروردگار متعال می سپارم.» (ر.ک. اندیشه ی ماندگار، ص ۲۱۱).
مقام معظم رهبری در جایی دیگر با اشاره به طول مدت آشنایی خود با آیت الله مصباح و ارادت قلبی به ایشان میفرمایند: «بنده نزدیک به چهل سال است که جناب آقای مصباح را می شناسم و به ایشان به عنوان یک فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحبنظر در مسائل اساسی اسلام ارادت قلبی دارم اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلاء آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.» (روزنامهی جوان، ۱۴ شهریور ۷۸، صص۱-۲)
رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از آخرین سفرهای غیررسمی خود به شهر مقدس قم (اسفند ماه ۸۹ )که با هدف بازدید از بزرگان و مراجع عظام تقلید صورت گرفته است، با حضور در منزل آیت الله مصباح یزدی، نزدیک به سی دقیقه با ایشان و خانواده و فرزندان وی به گفتگو پرداختند. در این دیدار که مشابه حضور پیشین ایشان در بیت آیت الله مصباح یزدی، سرشار از ابراز احساسات و عواطف خانواده آیت الله مصباح یزدی بود، رهبر معظم انقلاب نکاتی را پیرامون ویژگی های شخصیتی آیت الله مصباح یزدی بیان فرموده و به ابراز احساسات خانواده ایشان پاسخ گفتند. رهبر فرزانه انقلاب همچنین اظهار داشتند:« بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را میدانم. واقعا میدانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنهای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا».
رهبر معظم انقلاب با تاکید بر وجود سه عنصر اساسی علم، تقوا و بصیرت در ایشان، تصریح کردند: «این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال ان شاء الله وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. »
در پایان، تذکری مشفقانه به افراد، گروهها، و رسانههایی که در راستای تخریب این عالم وارسته تلاش میکنند؛ مبادا ناخواسته در جهت منافع دشمنان قدم برداشته و آب به آسیاب آنان ریخته شود.
مقام معظم رهبری در سال ۱۳۷۹ در جمع دانشجویان شرکت کننده در طرح ولایت – که سالهاست با همکاری سازمان بسیج دانشجویی و مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) اجرا میشود- فرمودند:
«این هجوم های تبلیغاتی را که به شخصیت های برجسته، به انسان های والا و با اخلاق برجسته می کنند، اینها همه اش نشان دهنده ی اهداف و نیات دشمن است. یک نفر مثل جناب آقای مصباح که حقیقتاً این شخصیت عزیز، جزو شخصیت هایی است که همه ی دلسوزان اسلام و معارف اسلامی از اعماق دل بایستی قدردان و سپاسگزار این مرد عزیز باشند، مورد هجوم تبلیغاتی قرار می گیرند … حرف رسا و نافذ، منطق قوی و مستحکم هر جایی که باشد، آنجا را دشمن زود تشخیص می دهد، چون حسابگر است دشمن آنجا را خوب می شناسد و به مقابله اش می آید با مرحوم شهید مطهری هم همین جوری برخورد کردند امروز شهید مطهری در دنیا نیست البته امروز هم بعضی ها هم شهید مطهری را رها نمی کنند حتی امروز هم به او تهاجم می کنند لکن آن روزی که زنده بود، آن کسانی که بودند و دیده اند، می دانند که با آن شهید عزیز چه کردند؛ چه اهانت ها، چه ناشایست ها و ناسزاها که به آنچه ره ی مطهر و منور زده شد…» (مجله ی اشراق اندیشه، ش اول)
*معاون تهذیب حوزه های علمیه
منبع:9دی
ندانم تا من مسکین کدامم ز محرومان و مقبولان چه نامم
در محضر مرحوم مجتهدی تهرانی (ره)
اگر ماشین خوب کار کند و جاده هم هموار باشد امکان به خواب رفتن انسان در آن بیشتر است( چرا که به راحتی رانندگی می کند) ولی اگر ماشین خراب باشد یا جاده ناهموار و دشوار باشد احتمال به خواب رفتن و غافل شدن انسان کمتر است، انسان در مسیر آخرت نیز اینگونه است.
گاهی سختی ها احتمال بیدار ماندن را بیشتر می کند، زمانی خداوند خیر بنده ای را می خواهد، سختی هایی را در زندگی اش قرار می دهد که متنبّه شود و به خواب نرود ولی اگر خیر کسی را نخواهد او را در ناز و نعمت قرار می دهد تا غفلت او را فرا بگیرد و خدا را فراموش کند.
امام صادق علیه السلام: اِنَ الله اِذا اَرادَ بِعبد شَراً فَاَذنَب ذَنبًا اَتبَعَه بِنقمَة و یَذکُرُهُ الاستغفارَ و اِذاَ اَرادَ بِعبد شَراً فَاَذنَبَ ذَنبًا اَتبَعَه بِنِعمَة لیُنسِیَه الاستغفارَ وَ یَتَمادی بها و هُو قَولُ الله عَزَ و جَل سَنَستَدرِ جُهُم مِن حَیثُ لایعلمونَ بالنَعَم عندَ المعصی (کافی /2/452).
هنگامی خدا خیر بنده ای را بخواهد و آن بنده گناهی را مرتکب شود خدا دنبالش او را کیفری دهد و استغفار را به یاد او اندازد و زمانی که برای بنده ای بدی خواهد و او گناهی بکند خدا دنبالش نعمتی به او دهد تا استغفار را از یاد او برد و به آن حال ادامه دهد و این است گفتار خدای عزوجل «به تدریج و آهستگی آنها را غافلگیر می کنیم از راهی که ندانند» (اعراف/182).
یکی را پای بشکستی و خواندی یکی را بال و پر دادی و راندی
ندانم تا من مسکین کدامم ز محرومان و مقبولان چه نامم
«آتش که بیاید تر و خشک با هم می سوزد»
استاد ما مرحوم آقای برهان می فرمود: اینکه می گویند : «آتش که بیاید تر و خشک با هم می سوزد» درست نیست چرا که چوب تر اول مدتی کنار چوب خشک می ماند و خشک می شود و بعد می سوزد.
در یک شهری که عده ای به گناه مشغول هستند اگر خوبان نهی از منکر نکنند مؤمنین هم مثل فاسقین می شوند و عذاب که بیاید هر دو را می گیرد.
چنانکه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود:
انَ الله لایعذَبُ العامّةَ بعملِ الخاضُةِ حَتَی یَرَوُا المُنکَرَ بَینَ ظَهر انِیَهم وَ هُم قَادرونَ عَلَی اَن یُنکِروُه فَلاینکروُنَهُ فَاذا فَعَلُوا ذَلِکَ عَذَبَ الله الخاصَةَ و العامّةَ. (میزان الحکمة/7/468):
خداوند همه مردم را بخاطر عمل عده ای خاص و کم، عذاب نمی کند .عذاب عمومی نمی آید مگر اینکه گناه را پشت گوششان بیاندازند و بتوانند نهی از منکر کنند و نکنند پس وقتی اینگونه شد خدا همه را عذاب می کند.