سیر یک انحراف قسمت سوم
قسمت سوم
ادامه آشنایی با عقاید انجمن حجتیه:
۴ - اعتقاد به عدم تشکیل حکومت اسلامی:
انجمن حجتیه در توجیه همکاری های خود با ساواک و رژیم شاه اعلام رسمی کرد که تشکیل حکومت اسلامی فقط در زمان ظهور امام زمان (عجل الله ظهوره) شکل خواهد گرفت لذا هر اقدامی برای تشکیل حکومت مذموم است و نباید با دولت شاه مبارزه کرد.
۵ - انحراف در زمینه سازی ظهور با ترویج گناه:
انجمن حجتیه با اعتقاد به این که امام زمان (عجل الله ظهوره) موقعی ظهور خواهند کرد که دنیا را ظلم و ستم و فساد گرفته باشد، با هر گونه اقدامی برای برچیدن ظلم و ستم و فساد مخالف بوده و معتقد است که این اعمال ظهور حضرت را به تعویق می اندازد.
۶ - کوتاهی در انجام برخی فروع دین به بهانه عدم حضور امام معصوم:
انجمن حجتیه انجام برخی از فروع دین را مختص به زمان ظهور دانسته لذا با این بهانه از انجام آن سرباز می زنند. مثلا معتقدند امر به معروف و نهی از منکر ظهور را به تعویق انداخته و یا جهاد در دوران غیبت معنا ندارد.
شیخ محمود حلبی موسس این گروه انحرافی در این زمینه می گفت:
شیعه می گوید در عصر غیبت امام زمان (عجل الله ظهوره) جهاد نیست. چرا؟ و پاسخ می دهد چون که حاکم اسلامی باید معصوم باشد و این موضوع مصداق پیدا نکرده است.
۷ - فرار از جهاد به بهانه تقیه:
انجمن حجتیه تقیه را در مقابل مبارزه قرار می دادند و معتقد بودند که نباید نیرو ها را هدر داد. همچنین محمود حلبی کشته شدگان در مبارزات علیه طاغوت را نه شهید بلکه خونشان را هدر رفته می دانست.
۸ - انحراف از مهدویت و تعریف غلط از مفهوم انتظار:
انجمن حجتیه معتقد است که در عصر غیبت تمام وظایف و مسئولیت های یک انسان مسلمان، انتظار فرج است.. لذا پس از تعریف غلط از معنی و مفهوم این واژه، انتظار را خانه نشینی و بی تفاوتی نسبت به اتفاقات پیرامون می خوانند و نتیجه می گیرند که باید در عصر غیبت در خانه نشسته و هیج کاری نکرده و منتظر ظهور حضرت ماند.
ولی رهبر انقلاب این مفهوم را چنین تبیین می کند:
“در حدیثی میخوانیم که انتظار فرج برترین اعمال است. لذا از این حدیث در می یابیم که انتظار فرج یک عملی است، بی عملی نیست.”
سیر یک انحراف قسمت دوم
قسمت دوم
ادامه آشنایی با عقاید انجمن حجتیه
۴ - اعتقاد به عدم تشکیل حکومت اسلامی:
انجمن حجتیه در توجیه همکاری های خود با ساواک و رژیم شاه اعلام رسمی کرد که تشکیل حکومت اسلامی فقط در زمان ظهور امام زمان (عجل الله ظهوره) شکل خواهد گرفت لذا هر اقدامی برای تشکیل حکومت مذموم است و نباید با دولت شاه مبارزه کرد.
۵ - انحراف در زمینه سازی ظهور با ترویج گناه:
انجمن حجتیه با اعتقاد به این که امام زمان (عجل الله ظهوره) موقعی ظهور خواهند کرد که دنیا را ظلم و ستم و فساد گرفته باشد، با هر گونه اقدامی برای برچیدن ظلم و ستم و فساد مخالف بوده و معتقد است که این اعمال ظهور حضرت را به تعویق می اندازد.
۶ - کوتاهی در انجام برخی فروع دین به بهانه عدم حضور امام معصوم:
انجمن حجتیه انجام برخی از فروع دین را مختص به زمان ظهور دانسته لذا با این بهانه از انجام آن سرباز می زنند. مثلا معتقدند امر به معروف و نهی از منکر ظهور را به تعویق انداخته و یا جهاد در دوران غیبت معنا ندارد.
شیخ محمود حلبی موسس این گروه انحرافی در این زمینه می گفت:
شیعه می گوید در عصر غیبت امام زمان (عجل الله ظهوره) جهاد نیست. چرا؟ و پاسخ می دهد چون که حاکم اسلامی باید معصوم باشد و این موضوع مصداق پیدا نکرده است.
۷ - فرار از جهاد به بهانه تقیه:
انجمن حجتیه تقیه را در مقابل مبارزه قرار می دادند و معتقد بودند که نباید نیرو ها را هدر داد. همچنین محمود حلبی کشته شدگان در مبارزات علیه طاغوت را نه شهید بلکه خونشان را هدر رفته می دانست.
۸ - انحراف از مهدویت و تعریف غلط از مفهوم انتظار:
انجمن حجتیه معتقد است که در عصر غیبت تمام وظایف و مسئولیت های یک انسان مسلمان، انتظار فرج است.. لذا پس از تعریف غلط از معنی و مفهوم این واژه، انتظار را خانه نشینی و بی تفاوتی نسبت به اتفاقات پیرامون می خوانند و نتیجه می گیرند که باید در عصر غیبت در خانه نشسته و هیج کاری نکرده و منتظر ظهور حضرت ماند.
ولی رهبر انقلاب این مفهوم را چنین تبیین می کند:
“در حدیثی میخوانیم که انتظار فرج برترین اعمال است. لذا از این حدیث در می یابیم که انتظار فرج یک عملی است، بی عملی نیست.”
سیر یک انحراف ۱ انجمن حجتیه
قسمت اول
آشنایی با انجمن حجتیه
آشنایی اجمالی با انجمن منحرف حجتیه و برخی از افکار و عقاید انحرافی آنها:
انجمن حجتیه، یک ساختار تشکیلاتی پیچیده و منحرف است، که مقارن با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، توسط شیخ محمود ذاکر زاده تولایی معروف به حلبی، با انگیزه مبارزه با فرقه بهائیت، تأسیس شد.
برخی از مهمترین عقاید انجمن حجتیه عبارتند از:
۱ - جدایی دین از سیاست:
در تبصره ۲ از ماده دوم اساسنامه انجمن حجتیه آمده است که به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت، زیرا دخالت در سیاست زیبنده پیشوایان دینی نیست..
لذا دین از سیاست جداست.
۲ - دشمن شناسی ضعیف و غلط شیخ محمود حلبی:
مؤسس انجمن حجتیه تأکید داشت که دشمن اصلی اسلام بهائیت است و تکلیف شرعی و دینی همه ما آن است که با بهائیت مبارزه کنیم.
ولی امام خمینی(ره) مبارزه با طاغوت را اصل میدانستند و معتقد بودند اگر رژیم طاغوتی جمع شود، بهائیت نیز از بین خواهد رفت که البته همینطور هم شد.
۳- اعتقاد به در آتش بودن قیام امام خمینی(ره):
انجمن حجتیه با متمسّک قرار دادن برخی احادیث میگفتند، هر پرچمی که قبل از ظهور امام زمان(عجل الله ظهوره) بلند شود در ضلالت است و به شکست می انجامد.. لذا نباید با رژیم مبارزه کرد و باید منتظر بود تا خود حضرت بیایند.
امام خمینی(ره) در پاسخ به این تفکر انحرافی می گفتند: آن دسته از روایات مربوط به مدعیان دروغین است نه قیام های مبتنی بر اسلام.
ادامه دارد…
سیر یک انحراف
مقدمه:
چند سالی ست با کلید خوردن پروژه اسلام هراسی از سوی غرب، به ویژه آمریکا، جریان های انحرافی درون دینی و مذهبی به بزرگترین چالش و خطر، برای تهدید اسلام تبدیل شده اند.
این خطر تنها به یک مذهب و مشرب هم مربوط نیست، بلکه این سرمایه گذاری در بین همه فرق و مذاهب اسلامی بویژه شیعه و سنی به منصه ظهور رسیده است.
نظام سلطه در راستای ارائه تصویری دروغین و خشن از اسلام، در کنار تجهیز و ترغیب جریان تکفیری ها و سلفی ها که بسیاری از آن ها به تندروهای اهل سنت تعبیر می کنند،جریان های خطرناک دیگری را در دل شیعیان بوجود آورده و آن ها را مورد حمایت مالی و رسانه ای قرار داده است و با اقدامات قابل تأمل و تأسف خود مشغول تیشه زدن به ریشه اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه وآله) و مکتب تشیع میباشد.
این جریان ها که در حال حاضر عَلَم آن در دستان انجمن منحرف حجتیه و همچنین بیت صادقی شیرازی ست، بدون توجه به شرایط زمان، مکان و مسائل جاری جهان اسلام، با توهین به مقدسات اهل سنت و ترویج شعارهای افراطی، زمینه تشدید اختلافات دینی را فراهم نموده و موجب کشتار شیعیان بی گناه در اقصی نقاط جهان شده است.
این جریان های مشکوک که با گذشت زمان نشانه های حمایت پیر استعمار نیز از آن مشهود و عیان تر میگردد، با سوء استفاده از احساسات و عواطف پاک شیعی و با بهره برداری از هیئات مذهبی، به دنبال ایجاد شکاف بین بدنه مذهبی مردم و نظام اسلامی بوده، هم زمان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی را مورد هجمه قرار داده و به ایجاد شکاف میان مسلمانان و همچنین به زمینه سازی برای واگرایی شیعیان جهان از نظام اسلامی میپردازد.
قبل از هر چیز این نکته لازم به ذکر است که، هر چند انجمن حجتیه و فرقه خاندان شیرازی اشتراکات زیادی با هم دارند..اما، نمی توان گفت که فرقه خاندان شیرازی، حجتیه ای هستند و بالعکس.
فکر کردن درد دارد...
عدالت خداوند کجاست؟
اگر ما باشیم و فقط این دنیا ، با اینهمه کودک کشی و جنایتهای باور نکردنی فقط میتوان گفت ، ناعدالتی موج میزند و تقریبا هیچ چیزش عادلانه به نظر نمیرسد…
ازخانواده ای که در آن زندگی میکنیم تا محل جغرافیایی، شرایط فیزیکی، قیافه ، استعداد و ثروت و همه چیز ناعادلانه پخش شده است!
اما به نظر شما قرار است انسان با دخالت مستقیم خدا، ظلم نکند؟ مثلا اگر انسان با اختیار خود بمب بیاندازد و خدا به خاطر این کودکان تمام بمب ها را معدوم کند، یا هر شوهری که دست به روی همسرش بلند کند، بلافاصله دستش خشک شود! یا هرکس رابطه نامشروع داشته باشد مثلا سنگی بیوفتد روی سرش …
آیا سلب اختیار به طوری که اصلا انسان نتواند به خودش یا دیگران ظلم کند، انسان را از انسان بودنش خارج نمیکند؟ اینکه پولدار به صورت اتوماتیک و ذاتا انفاق کند تا فقیری نباشد، هنر است؟ اصلا اینجور خدایی که نگذارد انسان کار بد کند و به زور مجبورش کند کار خوب کند ، چه هنری کرده است که انسان را آفریده؟ ملائک که بودند.
یا مثلا اگر همه قدرتها یکی بود، آیا دستگیری از زیر دست معنا داشت؟ آیا صبر بر مصیبت و خیلی از چیزهایی که عیار انسان را مشخص میکند وجود داشت؟ سنت خدا این است که جوری خدایی کند که اختیار انسانها از بین نرود!
اگر آخرتی نباشد و همه چیز همین جا باشد، خدایش عادل نیست… اما اگر آخرتی باشد و بر اساس توانایی ها و رنجها در آنجا قضاوت شود، خدایش عادل است! و از اینجاست که اصل معاد بعد از پذیرش خدا، یک امر عقلی و بدیهی است!
به کودکمان استرس وارد نکنیم
گاهي بدون آنكه بدانيم به كودك اضطراب و استرس وارد مي كنيم و در انتها تعجب ميكنيم چرا فرزندمان بي قرار است و اذيت ميكند.
« زود باش كار دارم»؛ «زود بگو باید برم»، «بدو دیرم شده» این جملات استرس را در جان كودك می نشاند.
این وظیفه شما والدين است كه زمان را طوری تنظیم كنید كه مجبور به عجله كردن نباشید.
بازدید دانش آموزان دبیرستان مهر خیام از نمایشگاه دفاع مقدس
بازدید دانش آموزان دبیرستان مهر خیام از نمایشگاه دفاع مقدس
روز چهارشنبه 12 مهر ، مدرسه علمیه فاطمیه شهرکرد میزبان دانش آموزان دبیرستان مهر خیام شهرکرد بود . این بازدیدکه با هماهنگی مسئولین مدرسه و معاون فرهنگی حوزه فاطمیه شهرکرد صورت گرفت در راستای ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، فراگيري آموزه هاي ديني دوران هشت سال جنگ تحميلي و همچنین آشنایی دانش آموزان با محیط حوزه می باشد. در ادامه مشاور مدرسه فاطمیه در جلسه ای برای دانش آموزان به موضوعاتی ازجمله اهمیت خود شناسی و نفوذ رسانه ها و شبکه های اجتماعی در خانواده ها و به ویزه نسل جوان و احترام به پدر و مادر و نتیجه دعای پدر و مادربرای عاقبت بخیری افراد اشاره داشتند .
آغاز زندگی مشترک با مجاهدت دو نفره در جبهه کردستان
همسر شهید عسگری گفت: آن زمان ضدانقلابها به بیمارستانها حمله میکردند. ما تازه ازدواج کرده بودیم و همسرم با شهید ممقانی مسئول بیمارستان الله اکبر مریوان بودند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، همسر شهید عسگری، از سرداران دوران دفاع مقدس بخش کوچکی از خاطرات جنگ تحمیلی را که همراه همسرش بوده است، چنین روایت کرد: 16ساله بودم که همراه همسرم وارد کردستان شدیم، آنجا حال و هوای عجیبی داشت و اولین برخوردم با شهید متوسلیان فرمانده تیپ محمد رسول الله آنجا اتفاق افتاد. طبق معمول من هم آنجا با خواهرها همکاری میکردم. در بیمارستان همان منطقه کمکهای اولیه را یاد گرفتم و به مجروحان کمک میکردم.
شبها را در آمبولانس میخوابیدیم
شبها اتاق خواب نداشتیم و در آمبولانس میخوابیدیم. یک آمبولانس بود که مجروحان را جابجا میکرد و شبها هم خانه ما بود. بعضی اوقات هم این آمبولانس شهدا را منتقل میکرد. وقتی میخواستیم دنبال مجروحان برویم، پتوهایمان را جمع کرده و در گوشهای از آمبولانس میگذاشتیم و با همسرم میرفتیم و مجروح میآوردیم.
آن زمان ضدانقلابها به بیمارستانها حمله میکردند. ما تازه ازدواج کرده بودیم و همسرم با شهید ممقانی مسئول بیمارستان الله اکبر مریوان بودند. ما در بیمارستان بودیم و زمانی که همسرم نگهبانی میداد، من با مجروحان میرفتم چون میترسیدم شب به تنهایی در آمبولانس بخوابم.
ضد انقلاب به دنبال پاسدارها بود
برای نگهبانی به پشت بام میرفتیم. من به دلیل سن کم، قدم کوتاه بود. یک اورکت به من داده بودند تا بپوشم که تا زیر زانوانم میآمد. شهید مققانی یک کلاشینکف دست من داده بود و با همسرم طرز کار با اسلحه را یاد داده بودند. من هم میخواستم به پشت بام بروم ولی از بالا رفتن از نردبان میترسیدم. همسرم رفت بالا و گفت:«مجبور هستی بالا بیایی» منم اسلحه را دست گرفته بودم و با هر سختیای که بود روی پشت بام رفتم و تا دو ساعت نگهبانی دادیم. ما مرتب به شکل دو ساعت به دو ساعت نگهبانی میدادیم، چون ضدانقلاب دائم حمله میکرد و میخواست پاسدارها را ببرد یا سر آنها را از تن جدا کند.
ایثار و فداکاری بین همسران رزمندگان زیاد بود
به همین منوال روزها گذشت تا این که تیپ وارد شهر اندیمشک شد. ما در محله شهید کلانتری یک خانه با شهید ممقانی گرفته بودیم و هر دو خانواده با هم زندگی میکردیم. جنگ علاوه بر سختیهای بسیار، لحظههای شیرین هم داشت. زمانی که میخواستند خبر شهید ممقانی را به ما بدهند، شب بود که تلفن به صدا در آمد و جرأت این که گوشی را برداریم نداشتیم. تمام بدنمان میلرزید. خواهرها همه با هم همکاری میکردند و دعا و توسل میخواندند، منتها زمان سختی را گذراندیم. زمانی که خبر شهادت شهید ممقانی را آوردند من و همسر شهید ممقانی همدیگر را بغل کرده و خیلی گریه کردیم. آن زمان ایثار و از خود گذشتگی بین بچهها خیلی زیاد بود که الان نصف آن ایثارگریها در بین مردم نیست.
همه امید ما به صحبتهای امام بود
خیلی ناراحت بودیم من گریه میکردم و او گریه میکرد. میگفتم:«ای کاش همسر من شهید شده بود» او میگفت: «نه خوب شد که همسر من شهید شد.» خیلی زیاد گریه کردیم اما کسی نبود ما را از هم جدا کند، ولی من از ته دل گفته بودم ای کاش همسر من جای همسر تو شهید شده بود که او میگفت: «نه من تحمل یتیمی بچههای شما را نداشتم، خوب شد که همسر من شهید شد.» دلاوران رفتند ولی ایثار و گذشت خواهرها خیلی زیاد بود. امید همه ما به صحبت های امام(ره) بود و تمام حواسمان به تلویزیون بود که امام صحبتی کنند. تمام حرف شهدا این بود که ولی فقیه را حمایت کنید ولی الان هیچ خبری از این حرف ها نیست که از این بابت بسیار شرمنده هستیم.
لبخند معتمدآریا و درمیشیان به دوربین تجزیهطلبان
همه افراد و گروهها از چند سینماگری که به بهانه سینما کنار تجزیهطلبان ایستادهاند تا همیشه ناراحت و غصهدار خواهند بود؛ سینماگرانی که مردمشان را رها کرده و با طرف مقابل عکس یادگاری گرفتهاند.
به گزارش جهان نيوز؛ یک هفته بعد از غائله کردستان عراق اتفاقی در بخش سینما همه را شوکه کرد. دیروز عکس معتمد آریا و پرتوی و اسدی در رسانه ها پخش شد که جشنواره سلیمانیه را افتتاح میکردند.ظاهرا درمیشیان هم داور این جشنواره است.
بعضی ها معتقدند این یک اتفاق فرهنگی است و ربطی به ماجراهای سیاسی این منطقه ندارد. اعتقاد دارند معتمد آریا و پرتوی صرفا رفته اند تا یک رویداد سینمایی را افتتاح کنند. سینما هم لابد به صلح کمک میکند و این کار آنها می تواند مانع بروز جنگ شود.
اما واقعیت این است که چنین استدلالی پایه اش سفسطه گری و آسمان ریسمان به هم بافتن برای نیل به هدف است و بس. یکبار دیگر شرایط را مرور کنیم. در قرن بیست و یکم منطقه کردستان عراق که سلیمانیه هم بخش مهمی از آن است تصمیم میگیرند همه پرسی برگزار کنند و آن منطقه را جدا کنند. ایران موضعی کاملا متضاد با آنها میگیرد و به صراحت اعلام میکند حاضر نیست تجزیه طلبی را بپذیرد و با این کار دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. گارد ایران دربرابر این تجزیه طلبی کاملا معلوم است. آنقدر که فرماندهان نظامی به تندی درباره آن حرف میزنند و بعد هم نشان میدهند که دربرابر هر تجزیه طلبی با قدرت خواهند ایستاد.
در همین حیص و بیص سه چهار نفر از سینماگران رویشان را آنطرف میکنند و سوت زنان راهی سلیمانیه میشوند. طوری هم خودشان را نشان می دهند که انگار از همه چیز بیخبرند. یکی از اینها معتمدآریاست..بازیگری که در حوزه تخصصش از بازیگران خوب و قابل است اما در حوزه رفتار و نگاه ، خیلی وقتها اشتباه کرده و مقابل مردم ایستاده است و پشت بندش هنوز آن یکی جبران نشده اشتباه دیگر و …
معتمد آریا در طول همه این سالها، نه تنها با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و ارزشهای برخاسته از آن همسو نبوده ، که به ارزشهای دینی و هویت اسلامی خود نیز اهمیت نمیدهد.
آن یکی هم رضا درمیشیان که وقتی نتوانست وجهه هنری کسب کند، برای دیدهشدن آویزان سیاست شد. هنوز فیلم او با موضوع فتنه در زمره توقیفی هاست و دارد تلاش میکند با لطایف الحیل از توقیف در آوردش. او با این حال و اوضاع و در شرایطی که با پروپاگاند توانست موقعیت اجتماعی و مالی خوبی به واسطه حمایت از فتنه کسب کند حالا داور جشنواره ای شده است در سلیمانیه. جشنواره ای که ظاهرا قرار است نقش تسهیل کننده فرهنگی تجزیه طلبی را ایفا کند . اسراییل و صهیونیستها هم به جد پشت این تجزیه طلبی هستند.. و او داور این جشنواره است .
عجیب تر این است که این نقدها یحتمل برای درمیشیان و معتمدآریا و …لابد مهم نیست. این حرفها و نقدها چه اهمیتی دارد. مثلا درمیشیان فردا روز با حمایت رفقای سینماییش به کشور بر میگردد و فیلمهای بعدیش را میسازد و موفقیت آنها را جشن میگیرد. اصلا هم به روی خودش نمی آورد که وقتی ایران مقابل تجزیه طلبان ایستاده بود او در لشکر تجزیه طلبان قرار داشت و داشت به دوربین ها لبخند میزد. درست مثل زمان جنگ که وقتی مردم با دشمنانشان میجنگیدند عده اندکی دیگراز مردم این کشور با صدام عکس یادگاری میگرفتند و با او دست میدادند.
نفر بعدی هم کامپوزیا پرتوی است که در اوج ممنوعیت جعفر پناهی در حرکتی لجوجانه با او همکاری کرد و حتی به واسطه همکاری با او عازم برلین شد و برایش صندلی خالی کردند و …پرتوی هم نشان داده است که با وجود محتاط تر بودنش آدمی نیست که نادانسته وارد این معرکه شود.
اما با این حرکت زشت چه برخوردی باید کرد؟ البته که برخورد قهری با سینماگران پسندیده نیست و منش نظام در حوزه فرهنگ هم برخوردهایی از این دست نیست. اما با جماعتی که در اوج درگیری کنار طرف مقابل قرار میگیرند و با او عکس یادگاری میگیرند باید چه کرد؟
آیا این جماعت مردمی و میهن دوستند؟ جماعتی که در شرایط بحران و درگیری باید پشت کشورشان بایستند و در کنار مردم سرزمینشان باشند، حالا طرف مقابل را ترجیح داده اند و در کنار افرادی ایستاده اند که صهیونیستها تاییدشان کرده و از آنها حمایت میکنند. شاید آنها بعدها ژست مردمی بودن بگیرند و خود را حامی وطنشان نشان دهند و از این دست بازیهای بی نمک، اما باید بدانند که مردم هیچوقت این کارشان را فراموش نخواهند کرد. مردم هیچوقت افرادی را که در بحران کنارشان نایستند و طرف مقابل را انتخاب کنند نمیبخشند. ممکن است هر گروه نظری متفاوت درباره آنها داشته باشند. بعضی ها از این حرکتشان متنفر شوند. بعضی عصبانی و بعضی ناراحت. بعضی هم حتی ممکن است بگویند: حالا اشتباهی کرده اند و رفته اند. باید به خاطر هنرشان آنها را بخشید…اما همه این افراد و همه گروهها از این چند نفر تا همیشه ناراحت و غصه دار خواهند بود. از افرادی که رهایشان کرده اند و با طرف مقابل عکس یادگاری گرفته اند.
دیدار خانواده شهید محسن حججی با رهبر انقلاب
دیدار خانواده شهید محسن حججی با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی ظهر دیروز (سهشنبه) در دیدار خانوادهی شهید محسن حججی، این شهید والامقام را نشانهی خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا، خواندند و با اشاره به حضور باشکوه و کمسابقهی مردم در تشییع آن شهید، خاطرنشان کردند: خداوند بهواسطهی مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزهی جاری انقلاب اسلامی قرار داد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به فراگیر شدن نام برجسته، ممتاز و درخشان شهید حججی در سراسر کشور در اثر مجاهدت و شهادت مظلومانهی او، گفتند: همهی شهدای ما مظلومند و غیر از محسن شما، شهدای دیگری نیز هستند که دشمن، سر از تنشان جدا کرده و همگی در نزد خداوند، عزیز و صاحب درجات هستند اما خدای متعال بر اساس حکمت خود و خصوصیات این جوان، او را نماینده و سخنگوی این شهیدان کرد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: همهی شهیدانی که از ایران، افغانستان، عراق و مناطق دیگر در مبارزه با اشرار تکفیری و دستنشاندهی آمریکا و انگلیس به شهادت رسیدند، در این جوان خلاصه و دیده میشوند و خداوند او را نماد شهادت مظلومانه و شجاعانه کرد.
ایشان، حضور کمنظیر مردم قدرشناس در تشییع شهید حججی در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و نجفآباد را بسیار پرمعنا دانستند و گفتند: خداوند دلها را مجذوب کرد و افراد گوناگونی که زندگی برخی از آنان در ظاهر تناسبی با جهاد و شهادت ندارد، عکس شهید را در دست گرفته و به تشییع او آمدند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به تلاشهای فراوان دشمنان برای بازگرداندن ملت و بهویژه جوانان از راه جهاد و شهادت و به فراموشی سپردن امام و گم کردن خط روشن انقلاب، افزودند: در چنین شرایطی، مجذوب بودن دلهای بخش زیادی از جوانان به مفاهیم انقلابی، حیرتانگیز است و اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دههی ۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: خداوند این واقعیت را با شهید حججی به همه اثبات کرد و با بزرگ و عزیز کردن او و نماد ساختن از او نشان داد که نسل جوان امروز، اینگونه مخلصانه و صادقانه در پی جهاد فی سبیل الله است، و این، آیت الهی و نشانهی خدا و معجزهی جاری انقلاب است.
ایشان، خانوادهی شهید، مسئولان و همهی ملت ایران را مرهون مجاهدت شهید حججی و امثال او دانستند و با تجلیل از نقش برجستهی پدر، مادر و همسر شهید گفتند: اگرچه فقدان شهید برای خانوادهی او، مصیبت بزرگی است اما عزتی که خدا بهواسطهی او به کشور داد، مایهی تسلّا و آرامش آنها خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین بر تصویر ماندگار شهید حججی در لحظهی اسارت، این جملات را مرقوم کردند: «سلام و درود حق بر این شهید پر افتخار و سرافراز که در حساسترین و خطیرترین لحظهی زندگی، نماد حق پیروز و آشکار در برابر باطل رو به زوال شد. سلام خدا بر او که با جهاد مخلصانه و شهادت مظلومانه، خود را و همهی ملت خود را عزیز کرد.»