خاطره ای از شهید شیرودی
شهید چمران در خصوص رشادت های شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه می گوید: “هنگام هجوم به دشمن با هلیکوپتر به صورت مایل شیرجه می رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور می داد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد می کرد، بزرگترین ضربات را به آنها می زد".همرزمان این شهید بزرگوار در خصوص شخصیت والای خلبان شیرودی می گویند: روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با بال هلیکوپتر بچه را ترساند و از آنجا راند و بعد برگشت و حمله کرد.
شقايق بازي دراز
شقايق بازي دراز
ساعت 6 صبح روز هشتم ارديبهشت ماه مجدداً اعلام کردند که عراق دست به پاتک ديگري زده است و تلاش مي کند تا ارتفاعات شهر سرپل ذهاب را تصرف کند. آماده پرواز بوديم. شيرودي به دنبال کمک خلباني براي بالگرد خودش بود. کمک خلبانش شب گذشته مسمويت غذايي پيدا کرده بود و حال چندان خوبي نداشت. احمد رضا آرش را انتخاب کرد و به راه افتادند. من هم منتظر ماندم تا پس از بازگشت آن ها به همراه تيم دوم براي عمليات به منطقه بروم. دقايقي از پرواز شيرودي و تيم اول پرواز، نگذشته بود که بالگرد نجات با وضعيت بسيار بدي داخل پايگاه روي زمين نشست. چند نفر از دوستان اطراف بالگرد را گرفتند لحظاتي بعد صداي آه و ناله و شيون و زاري شان بلند شد. وضعيت غيرعادي بوجود آمده بود و من هنوز نمي دانستم چه اتفاقي افتاده. داخل کابين بالگرد نشسته بودم و آماده ي پرواز بودم ازآن جايي که موتور بالگردم روشن بود، نمي توانستم پياده شوم. تنها کاري که مي توانستم انجام بدهم اين بود که از يکي از دوستان بپرسم چه خبر شده است. ناراحت و پر بغض جواب داد: شيرودي برنگشته. يکي از بالگردهاي کبري را زدند. معطلي جايز نبود. سريع تيم آتش را تکميل کردم و به اتفاق دو فروند بالگرد 214 به محل سانحه رفتيم. بالگرد کبراي شيرودي روي زمين افتاده بود. کابين جلو از بدنه اش جدا شده و چند متري دورتر ديده مي شود. از احمد رضا آرش هم خبري نبود. شيرودي داخل کابين شکسته گير کرده بود. با ريختن آتش به سوي نيروهاي عراقي، محلي را براي فرود بالگرد نجات آماده کرديم. گويا عراقي ها فهميده بودند چه کسي را مورد هدف قرار داده اند. از پيام هايي که براي يکديگر مي فرستادند و کلمه رمز شير که هر بار آن را تکرار مي کردند، مي شد فهميد که بالگرد که مورد هدف آن ها قرار گرفت در نگاه و نظر آن ها چه قدراهميت دارد. در دور دوم آتش به روي عراقي ها، بچه ها از طريق راديو به ما خبر دادند که آرش را پيدا کرده اند، اما پاهايش به شدت صدمه ديده است و خونريزي به حدي زياد بود که او را سريع به يکي از بيمارستان هاي تهران انتقال دادند، اما به نظر مي رسيد که شيرودي در همان لحظات اول به شهادت رسيده بود. تيم نجات تنها کاري که مي توانست انجام دهد اين بود که پيکرش را از داخل کابين شکسته و مچاله شده ي بالگرد بياورد.
شهادت شيرودي باعث ايجاد وقفه در کار ما شد. از يک طرف خلبان ها و از طرف ديگر فني هاي هوانيروز عاشورايي به پا کرده بودند. کسي دل و دماغ پرواز و کار نداشت. احساسات شديداً روي ذهنمان سوار شده بود و اجازه ي انديشيدن به کسي نمي داد. در آن ساعات از هر کسي درخواست مي کردند که به سر کارش برگردد، امتناع مي کرد. کار به جاي خطرناکي کشيده شده بود و ترديدي نبود که عراقي ها از اين فرصت براي فرود آوردن ضربات سخت و جبران ناپذير نهايت استفاده را مي کردند. در حالي که نيروها در غم از دست دادن شيرودي در محلي اجتماع کرده بودند، نمي دانم چه کسي بود که ميان جمعيت فرياد کشيد. مگر همين شيرودي نبود که مي گفت:براي من مملکتم و اسلام از هر چيز ديگر مهم تر است، پس چرا ايستاده ايد؟چرا راهش را ادامه نمي دهيد؟
پس از اين هشدار بود که خلبان هاي هوانيروز و کارکنان بخش هاي ديگر به خودشان آمدند و بر آن شدند تا دست روي دست نگذارند و کار را تمام شده نبينند.
احمد پيشگاه هاديان، به دليل آن که شيرودي رفاقت و صميمت بيشتري داشت و رابطه ي دوستي بين او و شيرودي تنگ تر عاطفي تر از ارتباط سايرين با شيرودي به نظر مي رسيد، محزون تر و متأثر از ديگران بود و نمي توانست از دست دادن شيرودي را تحمل کند. کاملاً روحيه اش را باخته بود. ساير دوستان و همکاران هر چه تلاش کردند تا او آرامش خودش را حفظ کند، موفق نشدند. دست آخر کلت کمري اش را بيرون کشيد و آن را روي شقيقه اش گذاشت و تهديد کرد اگر رهايش نکنند، شليک خواهد کرد. در اين حال و هوا که همگي دچار شکست روحي شده بوديم، يکي از فرماندهان که در محل حاضر بود فرياد زد:سرپل ذهاب دارد سقوط مي کند و اگر اين اتفاق بيفتد شما هوانيروزي ها مقصر هستيد.
اين حرف آرامش نسبي به وجود آمده را به هم ريخت. چند نفري هم با فرمانده دست به يقه شدند که چرا اين حرف را مي زنيد. يکي از بچه ها فرياد کشيد:روز اول که سر پل در حال سقوط بود کجا بوديد؟مگر همين سهيليان و شيرودي پادگان را نجات نداند؟ مگرهمين هوانيروزها نبودند که تک و تنها جلوي عراقي ها ايستادند؟
بعد به جسد شيرودي اشاره کرد و ادامه داد:سند کار هوانيروز اين جا خوابيده. اگر هوانيروز نبود حالا اين ارتفاعات پس گرفته نمي شد. اگر مي توانيد خودتان برويد مواظب باشيد تا دوباره دست عراقي ها نيافتد.
در همين گير و دار ناگهان آقايان خلخالي و کروبي به محل حادثه آمدند. وقتي برايشان تعريف کرديم که برخي ها چطور ما را متهم به کم کاري و شکست احتمالي کرده اند، رو به آن هايي که در محل حاضر بودند کرده و گفتند:هر کس اين حرف ها را زده بي خود کرده. هوانيروز چنين خلباني را از دست داده است{همين بيانگر رشادت و جسارت و کارکرد آن هاست}.
بعد آن دو روحاني همه ي بچه ها را به آرامش دعوت کردند و خواستند تا به مأموريت هاي محوله مان بپردازيم. خوشبختانه از پايگاه کرمانشاه هم تعدادي خلبان تازه نفس اعزام کرده بودند که همين کار بسياري از مشکلات روحي موجود در پادگان ما را حل کرد. آمدن دوستان تازه نفس قدري ما را از زير فشارهاي روحي بيرون آورد و با چند بار حمله به نيروهاي عراقي، توانستيم آن ها را عقب رانده و انتقام شهداي عمليات هاي پيشين به خصوص شهيدان کشوري و شيرودي را از آن ها بگيريم و با تثبيت مواضع خود در مناطق مرزي مذکور تا آخرين روز جنگ، ديگر عراق توانايي انجام عمليات در آن مناطق را پيدا نکرد.
لبخند سرخ زندگي و شهادت امير سرتيپ خلبان شهيد برات علي نمايان لبخند سرخ شهيد برات علي نمايان به روايت خواهرش
روستاي قوش عبدالله خراسان در سال 1332 شاهد تولد نخستين فرزند خانواده نمايان بود و تا 6 سال بعد با آغوش باز برات علي را در ميان دشت هاي فراخ و بي پايان خود پرورش داد.
برات علي در آستانه ي ورود به دبستان بود که خانواده اش تصميم گرفتند به شهر ساري عزيمت کنند. روستاي اسلام آباد ساري دروازه هاي علم و تحصيل را به روي برات گشود و او را همراه ساير نونهالان اسلام آبادي که نخستين بار تحصيل و فراگيري را تجربه مي کردند، روي صندلي هاي دبستان نشاند. دامنه ي سرسبز جلگه ي با نشاط ساري، برات را در دل خويش پرورش مي داد و برات به رشد و بالندگي، روزها و ماه ها زندگي اش را سپري مي کرد.
برات دوران دبيرستان را در شهر ساري به پايان رساند و دوري راه روستا تا شهر نتوانست او را از ادامه ي کسب علم محروم کند. ايجاد رابطه ي خوب با معلمان، انتخاب دوستان شايسته، کسب تجربه هاي جديد، تلاش در به سازي رفتارهاي فردي و اجتماعي و حرف شنوي از پدر و مادر و بزرگان محل و مدرسه از برات علي نوجواني مدير و مدبر ساخته بود.
در کنار پدر و مادر، روي رفتارهاي ما که بچه هاي کوچک تر خانواده بوديم، نظارت تربيتي و آموزشي داشت. اشتباهات ما را به ما گوش زد مي کرد و دعواهاي کودکانه ما را با تدبير و بزرگ منشي خويش از راه آموزش رفتارهاي خوب و ارائه ي پند و نصيحت حل مي کرد. کم حرف بود و به ما هم تأکيد مي کرد تا هميشه پيش از هر حرفي فکرکنيم و بعد لب به سخن بگشاييم. رفتار فردي، حرف زدن ها، حرکات و اخلاقيات او با ساير برادرها و خواهرهاي خانواده متفاوت بود. من هميشه با خودم مي انديشيدم که ممکن است برات علي از خانواده ي ما نباشد؛ عجول نيست، صبور و آرام و ساکت و مطمئن و پرتلاش و حمايت کننده است. گاهي به مادرم مي گفتم:
برات خيلي با ما فرق دارد و به نظر مي آيد که برات بچه ي خانواده ي ما نباشد، من گمان مي کنم او را از خانواده اي گرفتيد تا بزرگ کنيد؛ همين طور نيست، مادر؟و مادرم در حالي که با تعجب به من نگاه مي کرد و لبخند محبت آميز پشت نگاه مادرانه اش به من هديه مي کرد، جواب مي داد:البته که برات پسر من و بچه ي همين خانواده و برادر شماست.
برات بازوي راست خانواده در کارهاي کشاورزي محسوب مي شد. زمين هاي کشاورزي منطقه ي ما در رژيم گذشته به نفع شاپور پهلوي ضبط شده بود و ما براي گذران زندگي مجبور بوديم به عنوان رعيت يا نصفه کار، روي آن زمين ها کار کنيم.
در خاطرم هست که يک روز براي وجين و از بين بردن علف هاي هرز به پنبه زار رفته، مشغول کار شديم. ساعاتي نگذشته بود که هواپيمايي براي سم پاش مزارع پنبه، در آسمان نمايان شد. چند ثانيه بعد وقتي متوجه برات علي شدم؛ ديدم که محو تماشاي هواپيما و ويراژ دادن هاي خلبان است که براي سم پاشي پي در پي اوج مي گرفت. اين طرف و آن طرف مي رفت و آسمان اسلام آباد را قرق کرده بود. برات بدون لحظه اي درنگ و ترديد تا آخرين دقيقه هواپيما و اوج گرفتن ها و دور زدن هايش را به تماشا نشست.
آن روز نقطه ي آغازين آفرينش عشق و علاقه به پرواز در وجود برات علي بود. خوب به خاطر دارم وقتي هواپيما در آخرين مانورهاي پروازي اش آرام آرام از جلوي چشمان برات دور مي شد، جمله اي پشت سر هم و به تکرار از وجود برات بر مي خاست:من بايد خلبان بشم. من بايد پرواز کنم.
عشق به پرواز و دست يابي به آرزويي که در وجود برات علي ريشه گرفته بود باعث شد تا وي با علاقه و پشت کار بيش تري تحصيلات دوران دبيرستان را به پايان برساند و پس از دريافت مدرک ديپلم وارد هوانيروز شود. 3 سال بعد، در سن 21 سالگي با دختري به نام فاطمه رشيديان که اهل ساري بود، ازدواج کرد.
هنوز چند سالي از ازدواج و تأهل برات نگذشته بود که برات به آرزوي خود يعني خلبان شدن و پرواز رسيده بود و زندگي ساده و بي آلايش خود را در کنار زني صبورتر از خودش ادامه مي داد.
در همين سال ها يک بار به دعوت برات علي و همراه آن ها در منزل يکي از دوستانش مهمان بوديم. در خانه اي مجلل با اتاق پذيرايي که از مبلمان راحتي و صندلي چاي و ميوه خوري و غيره چيده شده بود. در بازگشت به برات علي گفتم:شما که خلبان
هستيد و درآمد نسبتاً خوبي داريد، چرا براي خانه ي خودتان مبل راحتي و ميز و صندلي تهيه نمي کنيد؟
برات در پاسخ من گفت:من از شما توقع شنيدن چنين حرفي را نداشتم. در روستاي ما کساني هستند که روي حصير مي خوابند، من که از آن ها بالاتر نيستم. من هم در زندگي ام مي خواهم مثل آن ها شرايط سخت را تحمل کنم.
منبع: آب آذری .مسعود / عبور از نهایت / انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش / تهران :چاپ اول .1386
بازتاب هاي بين المللي عمليات بيت المقدس
بازتاب هاي بين المللي عمليات بيت المقدس
نتايج عمليات بيت المقدس و به ويژه فتح خرمشهر انعكاسي جهاني داشت و اخبار مربوط به اين پيروزي در صدر گزارشات و تفسيرهاي سياسي و نظامي رسانه هاي گروهي جهان قرار گرفت. ناظران وتحليل گران رويداهاي جنگ تحميلي، اين عمليات را به عنوان نقطه عطفي در جنگ ايران و عراق مي شناختند و بر اين امر اذعان داشتند كه ايران از نظر نظامي در موضع برتري نسبت به عراق قرار گرفته است. عدم پذيرش شرايط بر حق ايران براي آتش بس از سوي عراق و تسامح مجامع بين المللي و وجود جريانات سياسي و نظامي در منطقه و جهان، كه تلاش مي كردند تا جمهوري اسلامي ايران به حقوق حقه خود نرسد، لزوم تعقيب متجاوز و مجازات او را پيش از پيش آشكار ساخت.
روز 15 خرداد ماه سال 1361 و پس از چند روز سكوت، نيروي هوايي عراق مناطق مسكوني چند شهر از جمله ايلام را بمباران نمود و در اين شهر مردم بي دفاع را كه به مناسبت سالگرد پانزدهم خرداد راهپيمايي مي كردند، به خاك و خون كشيد. در اين روز ارتش صهيونيستي رژيم اشغالگر قدس، تجاوز گسترده خود را به جنوب لبنان و به ويژه اردوگاه هاي فلسطيني آغاز كرد و روز بعد اين مناطق را اشغال نمود.
روند رو به رشد پيروزي هاي نظامي ايران بر نيروهاي متجاوز عراق امري نبود كه از ديد دشمنان انقلاب اسلامي مخفي مانده باشد و بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در عمليات بيت المقدس، موفقيت جمهوري اسلامي ايران در تعقيب متجاوز در آن سوي مرزها بسيار محتمل بود و قرائن و شواهد حاكي از ضعف نيروهاي نظامي عراق در مقابله با رزمندگان اسلام بود. تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان رويدادي بود كه مي توانست توجه ايران اسلامي را از ادامه جنگ با عراق به سوي لبنان جلب نمايد تا بدين وسيله زماني براي تنفس و تجديد قوا براي نيروهاي عراقي فراهم گردد. لذا اقدام تجاوزكارانه رژيم اشغال گر قدس به جنوب لبنان، بدون ارتباط با سرنوشت جنگ تحميلي نبود و بي ترديد چنين مسئله اي در ارزيابي ها و محاسبات طراحان تجاوز اسرائيل به لبنان، مد نظر قرار گرفته بود.
جمهوري اسلامي ايران بلافاصله اقدام اسرائيل در تجاوز به جنوب لبنان را محكوم كرد و اعلام نمود كه در حمايت از مردم لبنان و مبارزان فلسطيني آمادگي دارد تا همه گونه كمكي را به عمل آورد. رئيس جمهوري وقت ايران طي پيامي آمادگي ايران را براي همكاري نظامي با سوريه در دفع تجاوز اسرائيل اعلام كرد. در روز 17 خرداد ماه سال 1361، تيپ 58 پياده تكاور كه در حال تغيير مكان به جبهه ي كرمانشاه بود به دزفول مراجعت نمود تا براي اعزام به سوريه آماده شود. تيپ 27 پياده محمد رسول الله (ص) از سپاه پاسداران نيز براي اعزام به سوريه تعيين گرديد.
يگان هاي اعزامي به سوريه «نيروهاي قدس» نامگذاري شدند و در روز 27 خرداد ماه اولين گردان از تيپ 58 و يگان هايي از تيپ محمد رسول الله (ص) به سوريه عزيمت نمودند.
از نظر طراحان تجاوز اسرائيل به جنوب لبنان، جمهوري اسلامي ايران براي حمايت از مسلمانان لبنان و مبارزان فلسطيني، ناگزير خواهد بود قسمتي از توان نظامي خود را به مقابله با اقدامات تجاوز كارانه اسرائيل اختصاص دهد و ضرورت مبارزه با اسرائيل را بر ادامه جنگ با عراق مقدم شمارد و سركوبي رژيم صدام حسين را به بعد از دفع تجاوز اسرائيل به لبنان موكول نمايد. بديهي است كه هر گونه حركتي از اين مسير، تاثير چشمگيري در كاهش يا حتي توقف فشار نظامي ايران برعراق داشت و به رژيم بغداد فرصت و امكان مناسبي مي داد كه خود را از مهلكه نجات دهد و در صورت عدم واكنش ايران اسلامي در مقابل تجاوز اسرائيل و جنوب لبنان چنين تبليغ مي گرديد كه جمهوري اسلامي برخلاف خط مشي اعلام شده خود مبني بر لزوم مبارزه با اسرائيل حتي با درگير نگاه داشتن عراق مانع از اين گرديده كه آن كشور به كمك ساير اعراب در مبارزه با صهيونيست ها برخيزد، چرا كه عراق مدعي بود كه آماده مقابله نظامي با تجاوز اسرائيل به لبنان است اما ادامه جنگ ايران عليه عراق مانع از اين كار است و لذا عراق با توسل به اين بهانه خود را از درگيري با اسرائيل معاف مي كرد بدون آن كه از جانب ساير كشورهاي عربي مورد سرزنش قرار گيرد.
تجاوز اسرائيل به لبنان هم چنين ايران را در فشار كشورهاي همسايه و دوست خود قرار مي داد تا براي مبارزه با تجاوز اسرائيل به جنگ خود با عراق خاتمه دهد و يا قبول آتش بس همراه با ساير كشورهاي مسلمان و عرب به مبارزه با دشمن مشترك برخيزد.
در ساعت يك بامداد روز بيستم خرداد ماه راديو و تلويزيون عراق خبري منتشر كرد مبني بر اين كه مجلس شوراي انقلاب عراق تصويب نموده است كه نيروهاي عراقي بدون هيچ گونه قيد و شرطي ظرف دو هفته از ايران خارج و به طور يك طرفه اعلام آتش بس گردد و از هم اكنون به نيروهاي عراقي دستور آتش بس داده شده است. در اين خبر علت اين اقدام، فرا خواندن نيروهاي عراق براي جنگ با اسرائيل ذكر شده بود. اما گزارشاتي كه از طريق پست هاي استراق سمع و ساير منابع اطلاعاتي پس از انتشار اين خبر دريافت گرديد حاكي از آماده باش صد در صد نيروهاي عراقي در جبهه ها بود.
اما حضرت امام خميني (ره) با روش بيني پيامبر گونه خود فرمودند و هشدار دادند كه مبادا بخواهند با بازي دادن ما در مسئله لبنان، عراق را از تنگناي فعلي نجات دهند و مانع از پيروزي ايران اسلامي بر عراق شوند و لذا بايستي توجه داشت كه مسئله لبنان در موضوع جنگ ايران و عراق تاثيري نداشته باشد. ايشان سپس استراتژي «راه قدس از كربلا مي گذرد» را اعلام فرمودند.
در پي رهنمودهاي حضرت امام خميني (ره)، فرمانده نيروي زميني در جلسه توجيه گفتند: ضمن اعزام نيرو به سوريه و شركت فعال در هرگونه عمليات عليه تجاوز اسرائيل به لبنان همگام با سوريه، جنگ با عراق را نيز با سرعت و جديت دنبال نموده و تا موقعي كه عراق به شرايط ايران گردن نگذارده است در تصميم ايران داير به ادامه جنگ تغيير رخ نخواهد داد و اين موضوع كه عراق عنوان يك عمل فريب كارانه از سر موضع ضعف و اين كه خود را به شكست قطعي نزديك مي بيند، و نوعي اغتنام فرصت و گريختن از مهلكه چيز ديگري نيست، لذا ايران اسلامي ضمن پرداختن به مسئله لبنان و اعزام نيرو به سوريه مسئله اصلي را كه جنگ با عراق است فراموش نكرده و اقدامات آماده شدن براي عمليات بدون هيچ گونه وقفه و ترديدي ادامه دارد.
قرارگاه كربلا به منظور جلوگيري از هر گونه غافلگيري به يگان هاي خود در سراسر جبهه دستور داد كاملاً مراقب و هوشيار بوده و هر گونه قرايني دال بر آتش بس را در منطقه، يا عقب نشيني نيروهاي عراقي مشاهده نمودند سريعاً گزارش نمايند. بنابر گزارشات دريافتي از يگان ها، از ساعت ده و سي دقيقه بامداد روز بيستم خرداد آتش توپخانه دشمن قطع گرديد.
فرداي آن روز، نيروي زميني طي دستور العملي، در زمينه مقاصد اصلي عراق از اعلان آتش بس يك طرفه به كليه يگان ها هشدار داد. اين پيام براي پايان دادن به ابهامات و شايعات و تصوراتي به وجود آمده بود، به شرح زير منتشر گرديد:
«از بررسي مسايل سياسي چنين استنباط مي گردد كه امريكا و حكومت هاي ارتجاعي منطقه براي نجات صدام، نقشه حيله گرانه اي طرح نموده و مرتباًخروج نيروهاي عراقي را از مرزهاي ايران عنوان مي نمايند و اسرائيل نيز به منظور همكاري با آنان اقدام به حمله به لبنان را نموده و با اين عمل مي خواهند ميليون ها دلار خسارات وارده به كشور جمهوري اسلامي ايران و خون هزاران شهيد را پايمال نمايند ولي غافل از اين امر هستند كه ايثارگران ايراني نه تنها فريب اين گونه دسيسه كاري ها را نخورده بلكه ضمن آزادي مناطق تحت اشغال ارتش متجاوز عراق، براي آزادي فلسطين نيز پيش قدم خواهند بود. عليهذا دستور فرماييد ضمن ابلاغ مراتب فوق به فرد فرد پرسنل و اعلام اين كه هنوز جنگ پايان نگرفته است، يگان ها با آمادگي كامل موارد زير را مورد توجه خاص قرار داده و اخبار و اطلاعات غلط و فريبنده بيگانه درآمادگي رزمي آنان تاثيري نگذارد.
1ـ يگان هاي مستقر در مناطق عملياتي قرارگاه كربلا، قرارگاه قائم آل محمد (صلي الله عليه واله) و قرارگاه جنوب ضمن پدافند از مواضع متصرفي، آمادگي اجراي تك براي تامين خط مرز در منطقه كوشك، طلايه، شلمچه و فكه را داشته باشند.
2ـ يگان هاي مستقر در منطقه غرب ضمن گزارش هر گونه جابه جايي، آمادگي اجراي طراح هاي پيش بيني شده را بنا به دستور داشته باشند و از فعاليت ضد انقلاب در منطقه جلوگيري نموده و طرح هاي پاكسازي مناطق مربوطه را اجرا نمايند».
روز بيست و سوم خرداد ماه نيروهاي عراقي در ارتفاعات حمرين پرچم سفيد برافراشتند و شهر موسيان را تخليه و به پشت مرزهاي بين المللي و ارتفاعات حمربن عقب نشيني نمودند. قرارگاه قائم گزارش نمود قرائني دال بر عقب نشيني دشمن در منطقه چزابه نير مشاهده گرديده است و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ناحيه كرمانشاه اعلام كرد كه نيروهاي عراقي از منطقه دشت ذهاب تا پشت ميله هاي مرزي بيشگان عقب نشسته اند.
نيروي زميني به كليه يگان هاي مستقر در جبهه ها دستور داد با مراقبت دائم از منطقه فعاليت هاي دشمن را زير نظر قرار داده و مناطق تخليه شده را سريعاً اشغال و ضمن حفظ تماس خود با دشمن از عقب نشيني آزادانه آن ها جلوگيري نمايند.
از روز بيست و سوم تا 30 خرداد ماه هيچ گونه درگيري و فعاليتي در جبهه ها به جز تبادل سبك و پراكنده آتش، آن هم در بعضي از نقاط گزارش نگرديد. اما جبهه قرارگاه نصر (شلمچه) از شدت آتش بيشتري برخوردار بود. گزارشات اطلاعاتي و تفسير آخرين عكس هاي هوايي همه حاكي از تقويت نيروهاي دشمن در شلمچه، پاسگاه كيلومتر 25، كوشك و طلايه قديم بود و تجزيه و تحليل فعاليت هاي دشمن در اين منطقه نشان از تقويت و تحكيم هر چه بيشتر پدافند در شرق بصره چه از نظر نيرو چه از نظر ايجاد موانع و توسعه مواضع مي داد.
در ساعت 20:00 روز 30 خرداد ماه صدام حسين رئيس جمهوري عراق در يك سخنراني طولاني راديو تلويزيون در بغداد اعلام نمود كه رژيم اين كشور در آستانه تشكيل اجلاس سران كشورهاي غير متعهد در بغداد، به منظور نشان دادن حسن نيت خود در خاتمه دادن به جنگ با ايران و هم چنين آمادگي براي مبارزه با اسرائيل از تاريخ 31 خرداد ماه ظرف مدت ده روز نيروهاي خود را از خاك ايران خارج خواهد كرد.
صدام حسين در سخنان خود به قصد فريب مردم عراق از واقعيت جنگي كه او و رژيم حاكم بر بغداد آتش آن را برافروخته بودند رياكارانه به تحريف حقايق پرداخت و تلاش نمود شكست هايي را كه در ميدان هاي جنگ تحمل كرده و انهدام و عقب رانده شدن نيروهايش را در خوزستان به عنوان يك عقب نشيني تاكتيكي و نشان دادن حسن نيت براي آتش بس و مقاصد صلح طلبانه توجيه كند. پس از پايان سخنراني صدام حسين كه از راديو و تلويزيون عراق پخش مي شد نيروهاي عراقي در سراسر جبهه شروع به تيراندازي هوايي با سلاح هاي سبك و شليك گلوله هاي منور كردند تا بدين وسيله شادي خود را از اعلام آتش بس دروغين نشان دهند.
روز بعد فرمانده نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران در يك جلسه توجيهي كه براي فرماندهان يگان ها در قرارگاه كربلا تشكيل شد ضمن اعلام اين مطلب كه جنگ هنوز پايان نگرفته است دستور داد در صورت عقب نشيني دشمن به پشت خطوط مرزي و تا زماني كه اقدام خصمانه اي از طرف نيروهاي عراقي به عمل نيامده است از اجراي آتش درگذار خط مرز خودداري گردد. اما فعاليت هاي دشمن در داخل خط مرز و مناطق اشغالي باقي مانده بايستي كماكان تحت مراقبت مداوم قرار داشته و اين فعاليت به شدت سركوب شوند و يگان ها ضمن حفظ تماس خود با دشمن مواضع تخليه شده را سريعاً اشغال نمايند.
عقب نشيني عمومي يگان هاي دشمن كه ظرف ده روز گذشته مقدمات آن فراهم شده بود از روز 31 خرداد آغاز شد و اكثر مناطق اشغالي تخليه گرديد. عقب نشيني عراق يك عقب نشيني كامل و در حقيقت به پشت خط مرز نبود بلكه نيروهاي دشمن علي رغم تبليغات و سر و صداي بسيار در اين مورد نه تنها پاره اي از مناطق اشغالي را كماكان حفظ نمودند بلكه در ساير نقاط، هم روي خط مرز و يا اندكي جلوتر مستقر شده و مناطق وسيع مرزي را به اين ترتيب با آتش و ديده باني تحت كنترل قرار دادند كه اين عمل با عقب نشيني به مفهوم واقعي آن مغايرت داشت. مناطق عمده اي كه عراق در اين عقب نشيني كماكان در اشغال خود نگه داشت در جبهه غرب عبارت بودند از ارتفاعات آهنگران، خسروي، نفت شهر، منطقه مهران و در جبهه جنوب فكه و شلمچه.
عقب نشيني تقريباً عمومي عراق از مناطق اشغالي خود در ايران، نه به منظور آماده كردن نيروهايش براي جنگ با اسرائيل و دفاع از لبنان بود و نه براي ابراز حسن نيت در آستانه اجلاس سران كشورهاي غير متعهد، بلكه علت واقعي آن بود كه متجاوز برآورد نموده بود كه ادامه توقف نيروهايش در خاك ايران دير يا زود به انهدام آن ها منجر خواهد گرديد و اين درسي بود كه از نحوه عملكرد نيروهاي عراقي در نبردهاي ثامن الائمه، طريق القدس و فتح المبين آموخته و در نبرد بيت المقدس با تلخي بسيار به اين واقعيت پي برده بود، در واقع عراق با عقب نشيني و اميد به آتش بس در صدد برآمده بود كه از انهدام بيشتر نيروهاي خود در اين جنگ جلوگيري نمايد.
با عدم قبول شرايط عادلانه جمهوري اسلامي از سوي عراق براي خاتمه دادن به جنگ تبادل آتش و درگيري ها كه فروكش كرده بود مجدداً شدت يافت و سرانجام روز 22 تير ماه سال 1361 و درست دو ماه بعد از نبرد بيت المقدس، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، عمليات طرح ريزي شده كربلا 4 را با نام نبرد رمضان در شرق بصره آغاز كردند.
پايان
منبع:
تحليل عمليات بيت المقدس، سرتيپ نصرالله معين وزيري، هيات معارف جنگ، سال 1382
بيت المقدس به روایت فرمانده عراقی
بيت المقدس به روایت فرمانده عراقی
اطلاعاتي كه از اسراي عراقي درباره جنگ تحميلي به دست آمده به روشن شدن جريانات و حوادثي كه در خلال اين جنگ اتفاق افتاده كمك شاياني كرده است. ضمن اينكه بررسي عملياتهاي رزمندگان اسلام از زبان دشمن، خالي از لطف نخواهد بود.
متن زير گزارش يكي از فرماندهان اسير عراقي درباره عمليات بيتالمقدس است كه با حذف بخشهايي از آن كه شامل جزئيات گسترش يگانهاي دشمن در منطقه و عكس العمل سپاه سوم در برابر عمليات ميباشد، ارائه شده است.
آمادگي عراق
پس از عمليات فتح المبين در منطقه شوش و دزفول، عراق متحمل شكست نظامي بزرگي شد؛ بنابراين، به فكر حمله آينده و قريب الوقوع نيروهاي اسلام در جنوب و منطقه اهواز و خرمشهر افتاد و اقدامات سريع و گسترده اي را براي تمركز و بسيج نيرو و نيز تهيه طرح هاي پدافندي انجام داد تا حمله نيروهاي اسلام را به شكست كشانده و انتقام عمليات فتح المبين را بگيرد. اطلاعات موجود نزد فرماندهي عراق و عكس هاي هوايي ، فعاليت هاي شناسايي گروههاي گشتي، بالگردها، استراق سمع و افسران اطلاعاتي كه مأمور به شناسايي نيروهاي ايران بودند، حاكي از آن بود كه نيروهاي اسلام قصد انجام عمليات عبور از رود كارون در منطقه پل هالوب و منطقه كوت العبيد (طاهري) را دارند.
پيش بيني عراق از حمله نيروهاي ايران
عراق طرح تك نيروهاي اسلام را به شرح زير پيش بيني كرده بود:
الف) تك و عبور از رود كارون با فلش اصلي در منطقه كوت العبيد و پل هالوب و پيشروي بسمت جاده اهواز - خرمشهر و انهدام نيروي مستقر در غرب كارون؛
ب) حمله با فلش فرعي به منطقه اهواز از محور پادگان حميد (منطقه لشكر )؛
ج) حمله با فلش فرعي ديگر در منطقه هويزه (منطقه لشكر )؛
د) بعد از كسب موفقيت در اين عمليات، عبور از منطقه كوت شيخ به سمت خرمشهر.
طرح پدافندي عراق
فرماندهي نيروهاي مسلح دستور تقويت نيروهاي خرمشهر را صادر كرد و به دنبال اين دستور يگانهايي از سپاه در شمال و سپاه در منطقه مياني و نيز سپاه به زير امر سپاهكه مسئوليت منطقه جنوبي را داشتند در آمدند. هم چنين، صدام شخصاً دستوراتي به اين مضمون صادر كرد:« دفاع از خرمشهر همانند دفاع از بغداد و بصره بوده و خرمشهر تكيه گاه بصره به شمار مي رود بنابراين، بايد پيروزي در نبرد آينده را با هر قيمتي به دست آورد و نيروهاي ايراني را منهدم نمود ». هم چنين، فرماندهان به كليه نيروها تاكيد كردند كه اين آخرين نبرد است و بايد در اين عمليات مقاومت كنند تا جنگ پايان پذيرد.
گسترش نيروهاي عراق
الف) لشكر پياده از شهر خرمشهر تا روستاي گصبه واقع بر رود كارون) داخل) را پدافند مي كرد.
ب) لشكر زرهي به دليل تحركي كه داشت در غرب جاده اهواز - خرمشهر جلوي منطقه احتمالي عبور نيروهاي اسلام مستقر و يگان هاي زرهي، مكانيزه و پياده را زير امر او قرار داده بودند.
ج) لشكر مكانيزه از منطقه اهواز در محل زير آب برده شده طاهري و پادگان حميد و ساختمان هاي مسكوني پدافندكردند.
د) لشكر زرهي در هويزه تا هور هويزه پدافند مي كرد كه چند تيپ پياده به او مأمور و در خط پدافندي اول مستقر شدند.
ه) لشكر زرهي مستقر در جفير به عنوان احتياط عمومي لشكر مكانيزه و لشكر زرهي براي انهدام و مقابله با هرگونه رخنه در مواضع دو لشكر ياد شده تعيين گرديد.
و) لشكر زرهي (منهاي تيپ زرهي) به اضافه تيپ مكانيزه احتياط لشكر زرهي قرار داده شدند؛
ز) تيپ پياده لشكر با واحدهاي پياده مستقر در شلمچه به عنوان احتياط خرمشهر زير امر لشكر قرار گرفتند؛
ح) لشكر پياده به عنوان احتياط عمومي سپاه زير امر سپاه سوم قرار گرفت؛
ط) بعد از عبور نيروهاي اسلام، تيپ نيروي مخصوص زير امر سپاه سوم .
ي ) تيپ زرهي نيز زير امر سپاه سوم قرار گرفت؛
به كليه يگان ها دستور داده شد براي جلوگيري از غافلگيري، هوشياري و آمادگي خود را حفظ كنند.
نيروهايي كه مأمور پاتك بودند بايستي در كليه مناطق لشكر به طور مداوم براي بهتر انجام دادن مأموريت محوله تمرين مي كردند.
آغاز عمليات توسط نيروهاي ايران
در نخستين لحظات روز 10/02/1361 نيروهاي اسلام حمله اي كه انتظار آن مي رفت از محور به شرح زير بر سپاه سوم انجام دادند:
الف) نيروهاي اسلام با تلاش اصلي از منطقه طاهري، با عبور از رود كارون، نيروهاي تاخيري را پشت سر گذاشته و توانستند به جاده اهواز - خرمشهر برسند؛
ب) حمله با تلاش پشتيباني فرعي به جبهه لشكر مكانيزه در منطقه اهواز كه نيروهاي اسلام توانستند مواضع جلويي اين منطقه را منهدم كنند، ولي به دليل مقاومت شديد نتوانستند به عمق مواضع رخنه كنند؛ و
ج) حمله با تلاش فرعي به جبهه لشكر زرهي در منطقه هويزه كه نيروهاي اسلام در اين منطقه نيز نتوانستند به عمق مواضع رخنه كنند و فقط توانستند نيروهاي خط مقدم را عقب برانند.
) تجزيه و تحليل عراق از وضعيت جبهه ها و اتخاذ تصميمات لازم
عراق وضعيت جبهه را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و تصميمات نظامي سريعي اتخاذ مي كند. بعد از پيشروي خوب و مؤثر نيروهاي اسلام به سمت مرزهاي بين المللي و راندن كليه نيروهاي عراقي و تمركز اغلب نيروهاي اسلام در سمت چپ جاده اهواز - خرمشهر موارد زير براي فرماندهي عراق نمايان شد.
الف) چنانچه نيروها به پيشروي خود از خاكريزهاي مرزي ادامه دهند به تنومه در بصره و نشوه خواهند رسيد و اين به اين معني است كه كليه پل هاي شط العرب را به تصرف خود در آورده است.
ب) به اين ترتيب نيروهاي اسلام با پيشروي در پشت لشكر مكانيزه، لشكرزرهي و لشكرزرهي آنها را محاصره و اسير نموده و سرانجام سپاه منهدم مي شود.
ج) نيروهاي مستقر در خرمشهر نيز بدون درگيري به محاصره و اسارت در خواهند آمد.
بنابراين، فرماندهي عراق تصميمات زير را اتخاذ كرد:
الف) عقب كشيدن لشكر زرهي از محور نشوه به عراق و تخليه و انهدام شهر هويزه با مواد منفجره؛
ب) عقب كشيدن لشكر به شلمچه؛
ج) انتقال لشكر به منطقه كتيبان؛
د) كليه لشكرهاي مزبور پس از انتقال به عقب براي مقابله با تعرض هاي احتمالي دشمن به پل هاي شط العرب آماده باشند.
ه) افزايش نيروها و اصلاح موضع پدافندي در منطقه خرمشهر به سمت نيروهاي اسلام كه البته لازم است يادآوري شود خرمشهر در برابر نيروهاي اسلام به صورت نعل اسبي قرار داشت و تصميم گرفته شده بود كه كليه نيروها شهر را تخليه و به مرزهاي بين المللي انتقال يابند.
و) صدام شخصاً تصميم گرفت نبرد در داخل خرمشهر به هر قيمتي كه تمام شود انجام گيرد.
طرح دفاعي عراق از شهر خرمشهر پس از عبور نيروهاي ايران
تنها هدف فرماندهي نيروهاي مسلح عراق حفظ و نگه داري خرمشهر به هر قيمت ممكن بود، به طوري كه در اين مورد رهنمودهايي از شخص صدام صادر شد. وي هم چنين، معاون خود عزت الدوري و بعضي از اعضاي فرماندهي كشوري را براي بررسي وضعيت و آگاهي از نظرات آنان درباره نبرد آينده خرمشهر، به سپاه سوم اعزام كرد و به اين موضوع به دليل وجود نيروهاي عراقي در داخل خرمشهر كه امكان محاصره آنها وجود داشت اهميت داده شد و بهترين روش مقابله با وضعيت موجود تشخيص داده شد و هيچ كس جرآت دادن پيشنهاد عقب كشيدن نيروها را نداشت.
فرماندهي عراق به رسته مهندسي دستور داده بود پل مهندسي از نوع پي ام پي بر اروند رود در فاصله دو كيلومتري شمال جزيره ام الرصاص احداث كنند، اين پل كه آمادگي هاي نصب آن از قبل انجام شده بود در اثناي عمليات طاهري نصب گرديد.
طرح دفاعي فرماندهي عراق از خرمشهر به شرح زير بوده است:
الف) لشكر پياده مسئوليت اداره عمليات را به عهده داشت؛
ب) سرهنگ احمد زيدان فرمانده تيپ مسئول هماهنگي واحدهاي زير امر لشكر در خرمشهر بود؛
ج) تيپ براي مقابله با رخنه هاي احتمالي در جبهه، احتياط لشكر و در خرمشهر مستقر بود (اين تيپ احتياط محلي و مستقيم خرمشهر به شمار رفته و به محض صدور دستور لشكر وارد عمل مي شد)؛
د) شهر به وسيله نيروهاي اضافي تقويت شد؛
ه) جبهه يگانها به سمت رود كارون بود و سپس به سمت اهواز قرار داده شدند، اما بعضي از واحدها براي مقابله با عبور احتمالي (با تلاش فرعي) نيروهاي اسلام در فاصله اي نزديك رود كارون هم چنان باقي ماندند؛
و) ذخيره كردن مهمات به مقدار زياد؛
ز) تقويت واحدهاي توپخانه؛
ح) مأمور كردن تيپ پياده به لشكر ؛
ط) فرماندهي كل نيروهاي مسلح عراق لشكر پياده را براي بهره گيري در صورت نياز زير امر سپاه سوم قرار داد؛و
ي) تيپ نيرو مخصوص نيز به سپاه سوم مأمور شد.
خلا صه طرح پدافندي عراق از خرمشهر
الف) مقاومت و پايداري در سنگر تا آخرين گلوله و نفر دنبال شود؛
ب) به محض ايجاد رخنه در يكي از مواضع، تيپ نيروي مخصوص موظف بود فوراً با آن مقابله كند.
چنانچه رخنه گسترده بود و تيپ نيروي مخصوص قادر به مقابله با آن نبود به ترتيب لشكر و سپاه نيروي احتياط خود را وارد عمل مي كردند.
طرح تك و باز پس گيري خرمشهر توسط نيروهاي ايران در03/01/1361
خلاصه طرح تك نيروهاي اسلام به شرح زير است:
الف) رخنه و پيشروي به وسيله دو ستون در جبهه نيروهاي عراقي در شمال نهر عرايض كه ستون نخست: ستوني به سمت شط العرب و ستون دوم: ستوني به سمت نيروهاي مستقر در نزديك جاده اهواز - خرمشهر براي محاصره آنها بود؛
ب) نگهداري منطقه متصرفي بعد از موفقيت رخنه با تكيه بر نهر عرايض به عنوان يك مانع اصلي و قوي تا از شكستن محاصره توسط نيروي مستقر در شهر جلوگيري به عمل آيد؛
ج) نيرويي به سمت راست نهر عرايض، براي تنگ كردن حلقه محاصره و وادار كردن آنان به تسليم شدن، پيشروي نمايد؛
د) نيرويي به غرب نهر عرايض براي پدافند به سمت شلمچه اعزام بشود تا از رسيدن نيروهاي كمكي سپاه براي محاصره شهر جلوگيري به عمل آيد.
تك نيروهاي ايران در روز03/01/1361
الف) در ساعت :13روز03/01/1361، نيروهاي اسلام تك سريع و برق آساي خود را بر جبهه تيپ و تيپ انجام دادند و توانستند به آساني خط را شكسته و به سرعت به جاده خرمشهر - بصره برسند. هم چنين، پيشتازان اين نيروها به نزديك پل نو و قرارگاه تيپ كه گردان و گردان را اعزام كرده بود، رسيدند و توانستند كليه نيروهاي تاخيري و تعويقي را منهدم كنند به طوري كه قرارگاه تيپ 33 به عقب نشيني به سمت شط العرب وادار شد؛
ب) لشكر فوراً به تيپ ها براي اجراي طرح از پيش تعيين شده درباره دفاع از خرمشهر دستوراتي صادر كرد، ولي بدون نتيجه ماند و نيروهاي اسلام توانستند بخش عظيمي از تيپ هاي و را منهدم و پيشروي خود را به سمت شط العرب ادامه دهند؛
ج) گزارشهاي واصله از تيپ ها دقيق و واضح نبود. تيپ 33 به گردان دستور داد كه گروه هاي گشتي را به عقب برگرداند، اما اين گروهها از نقطه رهايي واقع در منطقه گردان تيپ حدود ده تا دوازده كيلومتر دور شدند كه اين امر به تيپ گزارش شد و تيپ فوراً به گردان كه در پادگان دژ به عنوان احتياط گردان مستقر بود براي مقابله با رخنه ايجاد شده در جبهه دستور حركت داد، گردان به سمت قرارگاه تيپ حركت كرد، ولي به علت تاريكي و آشنا نبودن فرمانده جديد آن كه چند روزي بيش از انتصاب وي به اين سمت نگذشته بود، نتوانست مأموريت خود را انجام دهد و در بامداد روز/3/1361 در قسمت غرب ساختمان هاي مسكوني (پيش ساخته) در محاصره كامل قرار گرفت و مجبور شد خود را به نيروهاي اسلام تسليم كند، اما گردان توانست يك گروهان به علاوه يك دسته به پادگان دژ اعزام دارد تا منتظر بازگشت گروه هاي گشتي شوند و خود را براي مأموريت آينده آماده كند.
د) پس از بازگشت گروه هاي گشتي، گردان به سمت پادگان دژ حركت كرد و با توجه به تماس بي سيمي خوبي كه با قرارگاه برقرار بود، وضعيت به تيپ گزارش داده شد. هم چنان وضعيت براي اغلب يگان ها به دليل آشنا نبودن با محورهاي پيشروي و اماكن متصرفي نيروهاي اسلام نامشخص بود واين كه آيا تردد از جاده خرمشهر به سمت پل نو توسط نيروهاي خودي انجام مي گيرد. در ساعت :30 روز /3/1361، گردان گزارش داد كه در منطقه نزديك مواضع توپخانه و ساختمان هاي مسكوني در ميان نخلستان هاي پراكنده محاصره شده و بعد از تسليم نيروها قادر به انجام كاري نمي باشد. با تسليم شدن گردان ، مشخص شد كه نيروهاي اسلام بر جاده خرمشهر تا قرارگاه تيپ كنترل دارند و پل نو و قرارگاه تيپ نيز به دست اين نيروها سقوط كرده و روشن شد كه نيروهاي اسلام به طور كامل بر نهر عرايض مسلط و حلقه محاصره را بر نيروهاي عراق تثبيت كرده است. در اين حين تماس با قرارگاه تيپ قطع شد تا پايان نبرد اين وضع ادامه پيدا كرد و اين مسئله به دليل به اسارت در آمدن نيروهاي گردان بود كه باعث تغيير فركانس ها شد و علي رغم آن، تماس هم چنان قطع بود؛
ه-) ما از داخل پادگان دژ مشاهده كرديم كه يگان هاي عراقي به سمت خرمشهر در حركت بودند و دليل آن را نمي دانستيم. شخصاً با قرارگاه تيپ تماس گرفتم آنها اعلام كردند لشكر به يگان ها دستور عقب نشيني به داخل شهر داده است اين تصميم بسيار اشتباه بود؛ زيرا، يگان ها در داخل شهر متراكم و كنترل آنان دشوار مي شد و چنانچه نيروها به دليل وجود مهمات و تداركات در مواضع خود باقي مي ماندند، كنترل آنان نيز آسان ميشود اين تصميم را ميتوان يكي از اشتباهات اصلي فرماندهي عراق در نبردهاي خرمشهر به حساب آورد.
و) در ساعت :9 سرهنگ احمد زيدان فرمانده تيپ و فرمانده نيروهاي مستقر در خرمشهر، بنا به دستور لشكر دستور داد كه منطقه بندر براي انجام حمله و شكستن محاصره شناسايي شد.
سرهنگ احمد زيدان كنترل خود را از دست داده و دستپاچه شده بود و حتي درحين شناسايي بندر به طور آشكار معلوم شد كه وي در حال شناسايي و جست وجوي محلي براي عبور از اروندرود است. در ساعت :15 سرهنگ احمد زيدان دستورات لشكر را به نيروهايي كه به طور انباشته و فشرده تجمع كرده بودند (به طور غيرقابل و صفي كپه شده بودند) ابلاغ كرد. هم چنين، شنيديم كه وي در داخل يكي از ميادين مين خرمشهر رفته و سرهنگ ستاد خميس مخيلف، فرمانده تيپ ، به جاي وي منصوب شده است. نيمه شب/3/1361 ، تمام يگان ها داخل بندر بودند.
ز) در ساعت :08 روز 3/3/1361، لشكر پشتيباني در منطقه شلمچه پاتك كرد، ولي با شكست روبه رو شد. هم چنين، از نيروهاي عراقي محاصره شده در شهر خواسته شد براي شكستن محاصره، از بندر به سمت قصر شيخ خزعل اقدام به حمله كنند، ولي با پاتك نامنظم به دليل وجود نهر عرايض و اجراي آتش انبوه سلاح ها با شكست روبه رو شد، و نيروهاي عراقي متحمل تلفات زيادي شدند.
ح) نيروهاي اسلام حلقه محاصره را در منطقه بندر تنگ تر كردند به طوري كه تا دروازه بندر رسيدند در اين حال، تمامي مهمات نيروهاي عراقي كه در موقع عقب نشيني از مواضعشان با خود حمل كرده بودند تمام شده و هزاران نفر خود را تسليم نيروهاي اسلام كردند.
ط) فرماندهي عراق، سرتيپ ستاد سعيد محمد فتحي را از سمت فرماندهي لشكر بركنار و هدايت عمليات به عهده سرلشكر ستاد قدوري الدوري، دبير فرماندهي كل نيروهاي مسلح واگذار شد. وي از نيروهاي عراقي خواست مقاومت كند و قول داد كه نيروهاي المنصور با پشتيباني نيروهاي زرهي در حال پيشروي به سمت خرمشهر مي باشند، ولي اين اظهارات به طور كلي نادرست بود.
ي) وضعيت به همين صورت ادامه داشت و هزاران نفر از جمله فرماندهان تيپ ها و گردان ها در قرارگاه نيروهاي كماندويي موجود در بندر گرد آمدند كه ترس، اضطراب و دستپاچگي همه را در بر گرفته بود و توپخانه نيروهاي اسلام به اجراي آتش خود ادامه مي داد كه باعث كشته و زخمي شدن ده ها نفر (به طوري كه از درد مي ناليدند) شد. در ساعت :18 روز /3/1361، نيروهاي اسلام موفق شدند بندر را تصرف كنند و هزاران نفر از نيروها و فرماندهان عراقي كه در محاصره بودند را به اسارت در آوردند و به اين ترتيب تصرف بندر خرمشهر پايان يافت.
زندگي و شهادت سرهنگ خلبان شهيد علي اکبر قربان شيرودي
زندگي و شهادت سرهنگ خلبان شهيد علي اکبر قربان شيرودي
شهيد علي اکبر قربان شيرودي در سال 1334 در روستاي شيرود محله تنکابن در خانواده اي کشاورز و متوسط به دنيا آمد. دوران دبستان و دبيرستان را در شيرود محله ي تنکابن تا مدرک چهارم متوسط به پايان رساند در سال 1349 براي کار و ادامه تحصيل عازم تهران شد. اما به علت فقر مالي قادر به ادامه تحصيل نشد تا اين که در سال 1353 جهت خلباني بالگرد به استخدام هوانيروز در آمد و پس از گذراندن آموزش هاي نظامي-زبان انگليسي و پرواز، با درجه ستوان يار سومي در پايگاه هوانيروز کرمانشاه به انجام وظيفه مشغول شد. با شروع جنگ تحميلي شهيد شيرودي با سه فروند بالگرد و 12نفر خدمه در مقابل لشکر عراق ايستاد ضمن نجات پادگان سرپل ذهاب و وارد آوردن خسارت فراوان به متجاوزان، آن ها
را کيلومترها به عقب راند. زماني که اين خبر به مجلس رسيد، حجه الاسلام هاشمي رفسنجاني-رييس مجلس وقت-او را مالک اشتر زمان خواند. در يکي از روزهاي جنگ به او خبر دادند که فرزندش ابوذر بيمار است و بايد براي معالجه وي چند روزي جبهه را ترک کند. شيرودي مخالفت کرد و گفت:زماني جوان هاي ما در جبهه ها به شهادت مي رسند، بايد ياور آن ها بود تا دشمن نتواند هستي فرزندان مان را بگيرد.
شهيد شيرودي بنابر گفته هاي دوستان و آشنايان و همکاران فردي راسخ و ثابت قدم بود. تا آن جا که مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه اي در يکي از بيانات خود مي فرمودند: شيرودي اولين نظامي است که من در نماز به او اقتدا کردم.
آخرين مأموريت شهيد شيرودي در تاريخ1360/2/8 در منطقه سر پل ذهاب بود. بالگرد او در حين نبرد با نيروهاي دشمن مورد هدف گلوله ي مستقيم توپ قرار گرفت و سقوط کرد و شيرودي در آن پرواز به مقام شامخ شهادت دست يافت و براي هميشه از ميان زمينيان پرواز کرد و به معراج رفت. او به ديدار حضرت دوست، پروردگار بلند مرتبه و معشوق جاوداني اش شتافت و رفتن در جوار يار ابدي را بر ماندن در سراي دنيايي ترجيح داد.
هنگامي که خبر شهادت شيرودي را به امام خميني(ره)دادند، امام فرمود: شيرودي آمرزيده است.
روياي صادقانه
به روايت حجت الاسلام دکتر سيد رضا موسوي
دو، سه شب به چهلم شهيد کشوري مانده بود، يک شب ايشان را در خواب ديدم که در فضاي بسيار معنوي و نوراني قدم مي زد در حالي که ناراحت و نگران به نظر مي رسيد. من به ايشان گفتم: شما چرا؟ شما که نبايد ناراحت و غمگين باشيد. در پاسخ من گفت: درست است که من به معبود و معشوق خود رسيدم، ولي آن چيز که باعث نگراني من شده اين است که براي يکي از دوستانم مشکلي به وجود آمده، و من براي همين ناراحتم .
هر چه سعي کردم بفهمم براي کدام يک از دوستانش مشکل پيش آمده، چيزي نگفت و با سکوت خود به من فهماند که بعداً متوجه مي شوم. من هم ديگر اصرار نکردم تا اين که مرا براي چهلم شهيد کشوري به هوانيروز کرمانشاه دعوت کردند. همه ي دوستان جمع شده بودند و من در آنجا خواب را نقل کردم و گفتم: اگر يکي از نزديکان شهيد فوت مي کرد يا برايش گرفتاري پيش مي آمد، ايشان نمي گفت مشکلي پيش آمده و اين ها را مشکل و گرفتاري نمي دانست حالا چه شده، که در جوار خداوند اظهار ناراحتي و نگراني مي کند و شهيد کشوري در پايان صحبت هايش به من گفت: به زودي نگراني هايش رفع مي شود. تا اين جمله را گفتم ديدم شهيد شيرودي همان کسي است که شهيد کشوري از او به عنوان يک يار و دوست و همدم ياد مي کرد، با صداي بلند شروع به گريستن کرد و شانه هايش مي لرزيد. جلو آمد و مرا در آغوش گرفت. مدتي از اين ماجرا نگذشته بود که شيرودي هم در سرپل ذهاب به شهادت رسيد.
مرداني شجاع و آماده
شهيدان شيرودي و کشوري در سخنان مقام معظم رهبري
در ستايش و توصيف خوبان، تنها خوبان مي توانند سخن سرايي کنند و يا دست به قلم بردارند. ما که توفيق يافتيم تا درباره ي نيک مرداني چون شهداي هوانيروز مجموعه اي را گردهم آريم، وقتي به خودمان رجوع کرديم، سوسوي نيکي و تراوش خصلت جوانمردان را در وجود خاکي مان نديديم، ازاين رو نتوانستيم چيزي در توصيف آن بزرگ مردان بنگاريم. از خود عبور کرديم و عنان انديشه را سپرديم به دست بزرگ مرداني که شايستگي قلم فرسايي و سخن سرايي در باب نيک مرداني که در مسير زيستن خويش به نور واحد و تجلي هستي بخش-آفريدگار بي همتا-رسيده اند را دارند. پس براي اين قسمت از اين دفتر، به سمت سال هايي رفتيم که پس از شهادت شهيدان نام آور-کشوري و شيرودي-مردي از تبار نيکان، در جامعه رهبري فرزانه، درباري آن ها گفته بود:
سروان شيرودي يک خلبان هوانيروز بود وانساني هميشه آماده ي شهادت. چندي قبل يکي از برادران گفته بود-از دوستان قديمي اش، از روحانيون متعهد در کرمانشاه-گفته بود:فلاني بيا يک خداحافظي از روي خاطر جمعي با تو بکنم، زيرا مي دانم که بايد شهيد بشوم. اين برادرمان در جواب گفته بود:خدا کند حفظ بشوي، شهيد نشوي، بماني و خدمت کني.
گفته بود:نه، سرهنگ کشوري را خواب ديدم. سرهنگ کشوري هم يکي ديگر از افسران شجاع هوانيروز بود که چند ماه قبل شهيد شده بود او شهيد کشوري-هم از مؤمنين بالله و رجال صادق در راه اين انقلاب بود. گفته بود:خواب ديدم که شهيد کشوري به من گفت:شيرودي يک عمارت خيلي خوبي برايت گرفتم، بايد بيايي توي آن عمارت بنشيني. لذا مي دانم که رفتني ام.
سرباز اسلام
شهيد شيرودي به روايت سرهنگ خلبان ايرج ميرزايي
شهيد شيرودي قدرت فوق العاده و چشمان تيزي داشت و دشمن را خيلي زود تشخيص مي داد. يک روز که با هم پرواز داشتيم، بالگردمان مورد اصابت سه گلوله دشمن قرار گرفت. يکي از گلوله ها از بالاي سرمان گذشت و درست جلوي پاي شيرودي پايين آمد. او در همان لحظه با ملاحت خاصي گفت: ببين، گلوله ها با من دوست هستند، هيچ وقت در من اثر نمي کنند، گلوله دشمن در سرباز اسلام، سرباز قرآن اثرنمي کند.
هوا تاريک شده بود و از طرفي برف شديدي هم مي باريد. گفتم: اکبر بالگرد ما، سه تا گلوله خورده، برگرديم. او در پاسخ گفت: نه، ما تا آخرين لحظه بايد عملياتمان را ادامه بدهيم تا موقعي که مطمئن شديم ديگر دشمن نمي توانند مقابله کنند.
او همچنان مقاوم و استوار به مبارزه ادامه داد تا اين که نيروي کفر را شکست داديم و سپس برگشتيم. شهيد شيرودي ارادت خاصي به شهيد کشوري داشت. او عقيده داشت:شهداي ارتش از قبيل کشوري، سرباز اسلام بودند و فقط طبق فرمان امام مي جنگيدند.
هر موقع به او مي گفتم تو خسته شده اي برگرد و مدتي استراحت کن، قبول نمي کرد و مي گفت: من براي شخص نمي جنگم و تا اسلام پيروز نشده من بايد بجنگم و هيچ وقت خسته نمي شوم.
يادم مي آيد يک روز خانم شيرودي به او گفت:اکبر بچه مريض شده، لااقل امروز به جبهه نرو. او در جواب گفت:مريضي يک بچه در برابر جان اين همه عزيزان که در حال جنگ هستند هيچ ارزشي ندارد.
منبع: آب آذری .مسعود / عبور از نهایت / انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش / تهران :چاپ اول .1386
استغفار ، عامل ریزش رزق
استغفار ، عامل ریزش رزق
حضرت امیر المومنین (ع) می فرمایند :« قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ الاِستغفارَ سَبَباً لِدُرور الرِّزقِ وَ رَحمَهِ الخَلقِ »یعنی خداوند استغفار را سبب پیوسته داشتن رزق بر رزق خواران و موجب رحمت بر آفریدگار قرار داده است .
حضرت در این فراز از خطبه می خواهند این نکته را متذکر شوند که یکی از عوامل تنگ شدن رزق گرایش های منفی انسان و افتادن در دام گناهان است . ما در پیروی از تمدن غرب ، بدون فرار از گناه و با غفلت از استغفار ، به دنبال رفاه و زرق و برق دنیا رفتیم در نتیجه رزقمان تنگ شد و به خوبی مشخص شد ریشه تنگی رزق در زمان معاصر برگشت از خدا و رجوع به دنیا است . ابزاری بعد از ابزاری ساختیم که با تسلط بیشتر بر طبیعت رزق خود را وسیع کنیم ولی همین ابزارها به خاطر غفلت از رزاق و امیدواری به ابزارها چنان رزق را تنگ کرد که می بینیم امروز انسان ها با این همه تلاش بیشتر از دیروز گرفتار رزق خود هستند در حالی که در تکنولوژی و ساختن ابزارها برای زندگی بهتر بیشتر از قبل پیشرفت کرده اند . به گفته یکی از دانشمندان در نقد ابزارهای تکنولوژی « ماشین حساب برای راحت حساب کردن ، اجاق گاز برای راحت غذا پختن ، بخاری برای راحت گرم شدن و ….، این ها همه ثابت می کند ما ناراحتیم و به دنبال راحتی هستیم که هنوز نیافته ایم ».
مردم عادی آمریکا گفته بودند : 18 ساعت کار می کنیم تا دو وعده غذا بخوریم . امیر المومنین (ع) در این فراز می فرمایند : رزقتان را با دوری از گناهان و استغفار از آن ها برگردانید ، ای بشریت ! اگر رزقی از دستتان رفته است به اعمال معصیت آلودتان کنید و علت را در آن اعمال بجویید . همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید : زیاد استغفار کنید زیرا استغفار روزی را به سوی شما می کشاند.
وظیفه انسان بندگی است
وظیفه انسان بندگی است
پیامبران در مقام عبودیت محض بوده اند . کنار این عبودیت هر وقت پیش می آمد کار هم می کردند اگر می بینید امیر المومنین (ع) نخلستان درست می کردند این نخلستان ها را برای کمک به انسان ها احداث نمی نمودند ولی می بینید که هیچ وقت هم دغدغه رزق نداشتند . خداوندی که می فرماید شما را برای بندگی آفریدم و اگر گرفتار رزق شویم از بندگی باز می مانیم پس حتماً دنیایش را طوری نیافریده است که ما گرفتار رزق شویم چون خداوند حکیم است و کار لغو نمی کند و تکلیفی که از طاقت بنده بیرون باشد از حکیم صادر نمی شود . یعنی هیچ وقت حکیم پای مرغ ها را نمی بندد و به آن ها بگوید بروید لانه ! اگر گرفتار رزق دنیا شدن لازمه زندگی دنیا باشد و در نتیجه به جهت این گرفتاری نتوانیم به بندگی بپردازیم و آن وقت از طرفی فرموده است ما شما را برای بندگی خلق کردیم پس چه موقع بندگی کنیم ؟ پس معلوم می شود دنیا را طوری آفریده است که با اندک فعالیت رزق حقیقی ما می رسد و نباید نگران رزق خود باشیم و از وظیفه اصلی خودمان که همان بندگی خدا است غافل گردیم .
حضرت در خطبه 114 در نهج البلاغه می فرماید : خداوند رزق را تکفل کرده و به عهده گرفته ولی عمل برای آبادانی قیامت را به عهده شما گذاشته است . فهم این مسئله یکی از اسرار عرفانی است چیزهایی در زندگی است که برای درک آن خیلی شعور می خواهد : یکی مسئله مرگ است که چگونه انسان آن را بفهمد و جایگاه آن را در حیات دنیای بشناسد . دیگری سر رزق در عالم است . امیر المومنین علی (ع)می فرمایند : اگر کسی این مسئله را بفهمد از همه مشکلاتش رها شود . البته به شرطی که از این موضوع سوء استفاده نکند و تنبلی نکند . کسی که بفهمد رزقش را خدا تکفل کرده است زندگی اش یک پارچه عبودیت و تلاش و نشاط می شود نه تنها یک گوشه نمی نشیند که خداوند خودش رزق را برساند ، بلکه تلاش هایش در افقی فوق زندگی دنیایی انجام می شود . مگر تو آمده ای در این دنیا رزق بخوری که در عین تأمین رزق یک گوشه نشسته ای و انتظار داری خودش رزقت را برساند ، فراموش کرده ای آمده ای تا عبودیت انسانی داشته باشی و در راه تحقق عبودیت باید همچون انبیاء و اولیای الهی عمل کرد با سوء استفاده از این سخن عملاً اگر کسی گوشه نشینی کند ، از آدمیت گوشه گیری کرده است .
جایگاه دارایی ها
جایگاه دارایی ها
حضرت امیر المومنین (ع) باب گرانقدری را نسبت به ثروت باز نمودند که می فرمایند : « چه زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم هنگام ثروت » و سپس در یک جمله فوق العاده نورانی می فرمایند : « اِنَّ لَکَ مِن دُنیاکَ ما اَصلَحتَ بِهِ مَثواکَ وَ اِن جَزِعتَ عَلی ما تَفَلَّت مِن یَدَیکَ فَاجزَع عَلی کُلَّ ما لَم یَصِل اِلَیکَ»(15) ؛ ای پسرم ! دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته نگران و ناراحت هستی پس نگران باش برای همه آنچه در دست نداری .
حضرت می فرمایند : آن قمدار از ثروت دنیا از تو است که می توانی به کمک آن قیامت خود را اصلاح کنی ، بقیه اش مال تو نیست و این قدرش هم برایت حتمی است .
محال است خدا کار را لغو کند چون حکیم است اگر ما را خلق کند و رزق مناسب ما را برای ما خلق نکند ، مسلم ما به نتیجه ای که باید در راستای خلقت خود برسیم نمی رسیم. اگر خداوند ما را در این دنیا نگه دارد کار لغو کرده است . پس حتماً ما را برای ابدیت خلق کرده است پس باید رزق مناسب اصلاح ابدیت ما را برساند و لذا حتماً به ما رزق می دهد و حتماً هم به ما آن رزق مناسب ابدیت را می رساند . ثروتی که ما را از ابدیت باز کند ، رزق ما نیست . خداوند آن رزقی که ما را به ابدیت بکشاند و قیامت ما را اصلاح کند حتماً به ما می رساند و حضرت می فرمایند : پس حرص و غصه ندارد ، چون رزق حقیقی تو آنی است که قیامت تو را برای تو اصلاح کند و این رزق مطمئناً همواره نزد تو است مواظب باش از این مسئله مهم غفلت نکنی .
خوب است این برهان را به قلب خود برسانید تا در زندگی محکم شوید می گوییم : اگر خدا حکیم است مسلم کار لغو نمی کند و اگر ما را برای این دنیا خلق کرده و با مرگ همه چیز تمام می شود ، پس کار لغو کرده است در حالی که روشن است کار لغو نمی کند پس ما باید حتماً به ابدیت و قیامت برسیم به ابدیت رسیدن ما توشه می خواهد توشه معنوی به نام نبوت و توشه ماید به نام رزق . پس حتماً رزقی که ما را به ابدیت برساند – اعم از رزق معنوی و رزق مادی – با ما خلق کرده است .
حال مالتان را یعنی آنچه را که به واقع ثروت حقیقی شما است به شما بدهند یا آنچه را که ثروت حقیقی شما نیست و ربطی به ابدیت شما ندارد ؟ مردم اکثراً ثروت غیر حقیقی را می خواهند . مثلاً اگر لباس برای آن است که اولاً : وسیله کرامت و عزت من باشد ،ثانیاً: مرا از گرما و سرما حفظ کند این لباس در واقع ثروت حقیقی من است اما اگر می خواهم با لباس توجه شما را به خودم جلب کنم دیگر این رزق حقیق من نیست و نه تنها به وسیله آن ابدیت خود را آباد نکرده ام بلکه ابدیتم را خراب کرده ام .
حضرت علی (ع) می فرمایند : پسرم ! رزق تو همان اندازه ای است که زندگی دنیایی ات را طوری سر و سامان دهد که بتوانی به کمک آن ابدیتت را اصلاح کنی اگر دنبال بقیه اش رفتی درست به دنبال ضد رزق خودت رفته ای و آنچه را هم می توانستی با رزق اولیه ات در راستای اصلاح قیامت خودت به دست آوری تخریب کرده ای . شما عموماً مال مناسبی که بتوانید لباس و مسکن و غذا برای خود تهیه کنید دارید بقیه اوقاتی را که صرف بیشتر کردن این مال می کنید باید صرف معرفت و عبادت خدا کنید و سرمایه ارتباط با خداوند را در این دنیا به دست آورید تا در قیامت کور محشور نشوید چون کسی که در این دنیا قلب خدابین پیدا نکرد ، در قیامت کور محشور می شود که آیه 124 سوره طه به آن اشاره می کند . پس پولی که بتوانی با آن یک زندگی ساده فراهم کنی و آن زندگی را بستر معرفت و عبادت حق قرار دهی ، برایت مفید است اما اگر پول زیادی برایت بیاید که دیگر به این خانه و این نوع غذا راضی نشوی و عملاً پولی باشد که فرصت عبادت را از تو بگیرد در واقع پول اولیه ای که فرصت بود برای آبادانی قیامت ، با پول اضافه از بین می رود . خلاصه این که رزق حقیقی شما ، شما را نجات می دهد ولی آنچه رزق حقیقی شما نیست شما را از بین می برد . کسی که عاقل است همین که با ثروتی روبه رو شد می اندیشد که آیا این رزق من است یا رزق بقیه است و باید از طریق من به آن ها برسد . این همه بخشش که در اهل بیت می بینید به جهت این است که آن ها ثروت ها را رزق خودشان نمی بینند .
اگر کسی خواست چیزی به شما ببخشد اول باید مطمئن باشید که آیا او حق دارد آن را ببخشد یا اصلاً حق چنین بخششی را ندارد و مال کس دیگری است که در دست اوست پس باید به صاحبش بدهد . چیزی که به واقع رزق ما است آن قدر راحت و روان می آید که انسان هیچ دغدغه ای نسبت به آن برایش پیش نمی آید ، ولی چیزی که رزقمان نیست و از سر حرص می خواهیم به دست آوریم ، نسبت به آن دو مشکل داریم : اولاً ؛ در عین این که به دست ما نمی رسد بقیه زندگی مان را می خورد و ثانیا؛ یک حرص شیطانی در قلبمان ایجاد می شود و آرامش لازمی را که جهت عبادت نیاز داریم از ما می گیرد .
حضرت ما را متوجه نمودند که از دنیا آن قدری مربوط به توست که به کمک آن قیامت خود را آباد کنی و از این طریق خواستند نیازهای غیر ضروری ، ذهن و فکر ما را اشغلا نکند و ما را گرفتار حرص ننماید . با این توصیفات معلوم می شود چرا می فرمایند : «چقدر زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم و غرور در هنگام ثروتمندی » . چون نه آن نیاز ، نیاز حقیقی ماست و نه آن ثروت . ثروت حقیقی ، چرا که آنچه نیاز حقیقی ماست خودش به دنبال ما می آید ، و آن ثروتی هم که وسیله آبادانی قیامت ما نیست مربوط به ما نیست .
حضرت علی فرمودند : ای فرزندم : بدان که رزق ، دو رزق است : رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است ، که این رزق نوع دوم ، طوری است که اگر هم به سوی آن نروی ، به سوی تو می آید .
جایگاه رزق در زندگی
جایگاه رزق در زندگی
بعد از طرح نکته حضرت فرمودند : یک سلسله موضع گیری های از آن جهت که انسان متوجه این قاعده نیست باعث عملکردهای بد و در نتیجه آبرو ریزی برای انسان می شود . سپس فرمودند : باید دنیا را وسیله اصلاح امور آخرت خود قرار دهی و رزق حقیقی تو آن است که وسیله آبادانی آخرتت قرار بگیرد . این جاست که احساس می شود باید با موضوع و جایگاه رزق در زندگی بیشتر آشنا شد.
بنده ای که راهی کوی دوست است اگر از بندهای اسارت آزاد شود دلدادگی با حق برایش آسان است . اساساً در مسیر سیر و سلوک مجموعه ای از افکار و اعمال و گرایش هایی هست که نمی گذارد سالک ، واقعی باشد و به سوی مقصد حقیقی سیر کند . اگر افکار ما صحیح باشد و گرایش های ما متعادل گردد و اعمال ما درس شود به خودی خود روح و قلب ما با حق مراوده خواهد داشت . پس باید روشن شود چه کنیم که افکار و اعمال و گرایش های ما مانع سیر و سلوک ما نشود ؟
امام علی (ع) در دستوراتی که به فرزندشان می دهند در واقع می خواهند از آن طریق بندهای توقف در دنیا و افکار محرومیت از حق را در ما از بین ببرند . یکی از بندهای بسیار محکم که انسان را در دنیا متوقف می کند و از بهره ای که باید در زندگی ببرد باز می دارد گرفتار شدن در رزق است و مسلم خداوندی که ما را برای بندگی خلق کرده – و از طرفی گرفتار رزق شدن ما را از بندگی خدا باز می دارد – بنا ندارد ما را در زندگی دنیا گرفتار رزقمان کند .
امام علی (ع) می فرمایند : چه بخواهی و چه نخواهی خدا رزق تو را تأمین کرده است و آن رزق به دنبال توست تا تو را بیابد و خود را به تو برساند ، پس به جای این که همه زندگی را برای طلب رزق خود قرار دهی ، سیر بندگی را مد نظر داشته باشد . می فرمایند:« رِزقُکَ یَطلُبُکَ فَاَرِح نَفسَکَ مِن طَلَبِهِ»یعنی ؛ روزی تو ، تور ا طلب می کند خود را نسبت طلب آن در زحمت مینداز .
شما به این نکته عنایت کنید که خود خداوند متعال می فرماید : من شما را برای بندگی روی زمین آفریده ام ، در حالی که اگر دنیا را خدا طوری خلق کرده باشد که ما اسیر رزق مان باشیم پس عملاً به بندگی خدا نمی رسیم و لذا باید رزق ما را از قبل تأمین کرده باشد تا ما دغدغه رزق نداشته باشیم و به همین جهت اولیاء دین دائماً ما را متذکر این نکته می کنند که با حرص بیشتر رزق بیشتر نصیب ما نمی شود ولی فرصت بندگی خود را از بین می برید .
البته اگر انسان مؤمن وظیفه اش را نسبت به افراد جامعه درست انجام بده و در این رابطه از رزقی که برایش پیش می آید استفاده کند این را نمی گویند گرفتار رزق شدن . این همان بندگی است که در کنار آن رزق مورد نیاز به راحتی می رسد .
جایگاه دارایی ها
جایگاه دارایی ها
حضرت امیر المومنین (ع) باب گرانقدری را نسبت به ثروت باز نمودند که می فرمایند : « چه زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم هنگام ثروت » و سپس در یک جمله فوق العاده نورانی می فرمایند : « اِنَّ لَکَ مِن دُنیاکَ ما اَصلَحتَ بِهِ مَثواکَ وَ اِن جَزِعتَ عَلی ما تَفَلَّت مِن یَدَیکَ فَاجزَع عَلی کُلَّ ما لَم یَصِل اِلَیکَ»(15) ؛ ای پسرم ! دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته نگران و ناراحت هستی پس نگران باش برای همه آنچه در دست نداری .
حضرت می فرمایند : آن قمدار از ثروت دنیا از تو است که می توانی به کمک آن قیامت خود را اصلاح کنی ، بقیه اش مال تو نیست و این قدرش هم برایت حتمی است .
محال است خدا کار را لغو کند چون حکیم است اگر ما را خلق کند و رزق مناسب ما را برای ما خلق نکند ، مسلم ما به نتیجه ای که باید در راستای خلقت خود برسیم نمی رسیم. اگر خداوند ما را در این دنیا نگه دارد کار لغو کرده است . پس حتماً ما را برای ابدیت خلق کرده است پس باید رزق مناسب اصلاح ابدیت ما را برساند و لذا حتماً به ما رزق می دهد و حتماً هم به ما آن رزق مناسب ابدیت را می رساند . ثروتی که ما را از ابدیت باز کند ، رزق ما نیست . خداوند آن رزقی که ما را به ابدیت بکشاند و قیامت ما را اصلاح کند حتماً به ما می رساند و حضرت می فرمایند : پس حرص و غصه ندارد ، چون رزق حقیقی تو آنی است که قیامت تو را برای تو اصلاح کند و این رزق مطمئناً همواره نزد تو است مواظب باش از این مسئله مهم غفلت نکنی .
خوب است این برهان را به قلب خود برسانید تا در زندگی محکم شوید می گوییم : اگر خدا حکیم است مسلم کار لغو نمی کند و اگر ما را برای این دنیا خلق کرده و با مرگ همه چیز تمام می شود ، پس کار لغو کرده است در حالی که روشن است کار لغو نمی کند پس ما باید حتماً به ابدیت و قیامت برسیم به ابدیت رسیدن ما توشه می خواهد توشه معنوی به نام نبوت و توشه ماید به نام رزق . پس حتماً رزقی که ما را به ابدیت برساند – اعم از رزق معنوی و رزق مادی – با ما خلق کرده است .
حال مالتان را یعنی آنچه را که به واقع ثروت حقیقی شما است به شما بدهند یا آنچه را که ثروت حقیقی شما نیست و ربطی به ابدیت شما ندارد ؟ مردم اکثراً ثروت غیر حقیقی را می خواهند . مثلاً اگر لباس برای آن است که اولاً : وسیله کرامت و عزت من باشد ،ثانیاً: مرا از گرما و سرما حفظ کند این لباس در واقع ثروت حقیقی من است اما اگر می خواهم با لباس توجه شما را به خودم جلب کنم دیگر این رزق حقیق من نیست و نه تنها به وسیله آن ابدیت خود را آباد نکرده ام بلکه ابدیتم را خراب کرده ام .
حضرت علی (ع) می فرمایند : پسرم ! رزق تو همان اندازه ای است که زندگی دنیایی ات را طوری سر و سامان دهد که بتوانی به کمک آن ابدیتت را اصلاح کنی اگر دنبال بقیه اش رفتی درست به دنبال ضد رزق خودت رفته ای و آنچه را هم می توانستی با رزق اولیه ات در راستای اصلاح قیامت خودت به دست آوری تخریب کرده ای . شما عموماً مال مناسبی که بتوانید لباس و مسکن و غذا برای خود تهیه کنید دارید بقیه اوقاتی را که صرف بیشتر کردن این مال می کنید باید صرف معرفت و عبادت خدا کنید و سرمایه ارتباط با خداوند را در این دنیا به دست آورید تا در قیامت کور محشور نشوید چون کسی که در این دنیا قلب خدابین پیدا نکرد ، در قیامت کور محشور می شود که آیه 124 سوره طه به آن اشاره می کند . پس پولی که بتوانی با آن یک زندگی ساده فراهم کنی و آن زندگی را بستر معرفت و عبادت حق قرار دهی ، برایت مفید است اما اگر پول زیادی برایت بیاید که دیگر به این خانه و این نوع غذا راضی نشوی و عملاً پولی باشد که فرصت عبادت را از تو بگیرد در واقع پول اولیه ای که فرصت بود برای آبادانی قیامت ، با پول اضافه از بین می رود . خلاصه این که رزق حقیقی شما ، شما را نجات می دهد ولی آنچه رزق حقیقی شما نیست شما را از بین می برد . کسی که عاقل است همین که با ثروتی روبه رو شد می اندیشد که آیا این رزق من است یا رزق بقیه است و باید از طریق من به آن ها برسد . این همه بخشش که در اهل بیت می بینید به جهت این است که آن ها ثروت ها را رزق خودشان نمی بینند .
اگر کسی خواست چیزی به شما ببخشد اول باید مطمئن باشید که آیا او حق دارد آن را ببخشد یا اصلاً حق چنین بخششی را ندارد و مال کس دیگری است که در دست اوست پس باید به صاحبش بدهد . چیزی که به واقع رزق ما است آن قدر راحت و روان می آید که انسان هیچ دغدغه ای نسبت به آن برایش پیش نمی آید ، ولی چیزی که رزقمان نیست و از سر حرص می خواهیم به دست آوریم ، نسبت به آن دو مشکل داریم : اولاً ؛ در عین این که به دست ما نمی رسد بقیه زندگی مان را می خورد و ثانیا؛ یک حرص شیطانی در قلبمان ایجاد می شود و آرامش لازمی را که جهت عبادت نیاز داریم از ما می گیرد .
حضرت ما را متوجه نمودند که از دنیا آن قدری مربوط به توست که به کمک آن قیامت خود را آباد کنی و از این طریق خواستند نیازهای غیر ضروری ، ذهن و فکر ما را اشغلا نکند و ما را گرفتار حرص ننماید . با این توصیفات معلوم می شود چرا می فرمایند : «چقدر زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم و غرور در هنگام ثروتمندی » . چون نه آن نیاز ، نیاز حقیقی ماست و نه آن ثروت . ثروت حقیقی ، چرا که آنچه نیاز حقیقی ماست خودش به دنبال ما می آید ، و آن ثروتی هم که وسیله آبادانی قیامت ما نیست مربوط به ما نیست .
حضرت علی فرمودند : ای فرزندم : بدان که رزق ، دو رزق است : رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است ، که این رزق نوع دوم ، طوری است که اگر هم به سوی آن نروی ، به سوی تو می آید .