نقش امام صادق«علیهالسلام»در هویتبخشی به جامعه و تاریخ امروز ما
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْل»
1- سیرهی امام صادق«علیهالسلام» نشان میدهد که آن حضرت متوجه دردهای بزرگ اجتماعی بشریت میباشند و لذا خود را به موضوعات فرعی مشغول نمیکنند. حضرت بر فرهنگی تأکید مینمایند که از فرهنگ اشرافی اموی و عباسی جدا است تا حرکتی که با اسلام شروع شده، از طریق امویان و عباسیان از بین نرود. و این موضعگیری و تأکید حضرت صادق«علیهالسلام» گمشدهی امروزِ ما نیز هست تا به روش آن حضرت، انقلاب اسلامی مبرّا از هرگونه اشرافیت، پایدار و پاک بماند.
2- سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» نمونهای از حیات توحیدی است در جمعِ بین دغدغه نسبت به مسائل اجتماعی و راز و نیازِ الهی و معارف عمیق عرفانی. لذا است که آن حضرت را در یکی از سه حالت «روزهداری» و «قیام عبادی» و «ذکر خدا» مییافتند تا در جمعِ سیاست و دیانت، راهنمای همهی انسانهای متعهد و دغدغهمند باشند.
3- زمانشناسی و توجه به ظرفیت زمانه و تلاش برای تعالیِ فرهنگی جامعه، به عنوان زیرساختهای لازم برای رسیدن به اهدافی که یک جامعهی آرمانی به آن نیاز دارد، شخصیت بارز امام صادق«علیهالسلام» بوده است. و لذا از یک طرف کارهای عمیق فرهنگی را به وسعت جهان اسلام مدیریت کردند در آن حدّ که هزاران شاگرد از علمای غیر شیعه در مکتب آن حضرت پروریدند؛ و از طرف دیگر با بصیرت تمام مواظب بودند که حرکتی از ایشان سر نزند تا عباسیان تصور کنند حضرت بر سر آن نوع حاکمیت با آنها در رقابتاند.
4- امام صادق«علیهالسلام» از یک طرف به هیچوجه از شهادت نمیهراسیدند، ولی برای ظهور حقیقت اسلام با خلیفهی غاصب، مقابلهی مستقیم نداشتند، و امیدوار بودند در مسیری که گشودهاند، پیروزی برایشان پیش خواهد آمد. روشی که از یک طرف خواب را از چشمان منصور دوانقی – آن مزوّرِ خونخوارِ مقدسنما- ربوده بود و از طرف دیگر، هیچ کاری در مقابل امام نمیتوانست انجام دهد. این همان بلایی است که نظام اسلامی با رهنمودهای ولیّ فقیه بر سر سناتورهای آمریکایی و اسرائیل و آل سعود آورده است؛ که با نظر به سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» چنین حضوری در این عالم و در این تاریخ برای انقلاب اسلامی پیش آمده است.
5- ربیع حاجب، مکرراً نقل میکند که منصور دوانقی تصمیم به قتل حضرت صادق«علیهالسلام» میگیرد و حضرت به صورتهای مختلف، چنین امکانی را از منصور میگیرند، که تفصیل آن را میتوان در کتابهایی مثل «ارشاد» مفید دنبال کرد.
6- دوران عمر حضرت صادق«علیهالسلام» را که از سال 83 یعنی سال تولد آن حضرت شروع شد، میتوان به چند دوره تقسیم کرد: یک دوره تا زمانی که در کنار پدر خود قرار داشتند و همراه پدر، به شام احضار شدند و ناظر بر محاجهی حضرت باقر«علیهالسلام» با هشام بن عبدالملک بودند. و دورهی دوم که با امامت حضرت، از سال 114 شروع شد و ابتدا با حاکمان اموی درگیر بودند و سپس با حاکمان بنیالعباس، که حضرت ظریفترین موضعگیریها را در این دوران داشتهاند؛ زیرا دوران انتقالِ حاکمیت بنی امیه به بنیالعباس است.
7- در راستای بصیرت حضرت نسبت به دوران انتقال حاکمیت بنیامیه به بنی عباس، داریم که ابوسلمه حفص بن سلیمان، تصمیم گرفت جریان بنیالعباس را به علویان برگرداند. لذا دو نامه یکی به امام صادق«علیهالسلام» و دیگری به عبداللّهبن حسن بن حسن بن علی«علیهالسلام» فرستاد. حضرت صادق«علیهالسلام» که متوجهاند نباید در بستر افرادی مثل ابوسلمه حفص بن سلیمان، حرکت کنند، نامهی او را بدون آنکه مطالعه نمایند در مقابل نامهرسان آتش زدند و این شعر را خواندند:
ای که آتشی میافروزی و روشنایی آن برای دیگری است/ و ای هیزمچینی که هیزمِ دیگران را فراهم میکنی
ولی عبداللّه بن حسن، دعوت ابوسلمه را قبول کرد و تصور نمود فرزند او یعنی محمدِ نفس زکیّه، مهدیِ امّت است و حضرت صادق«علیهالسلام» به او تذکر دادند که این تصور باطلی است و فریب نخورد؛ ولی او نپذیرفت. و بعداً معلوم شد که حضرت متوجه بودند بنیالعباس شرایط را از قبل برای خود شکل دادهاند و نباید در دام رقابت با آنها افتاد.
8- راهی که امام صادق«علیهالسلام« در مقابل شعیان گشودند، راه فعالیت فرهنگی صحیح در بدترین شرایطی است که منصور دوانقی ایجاد کرده بود و این شبیه راهی است که حضرت امام حسین«علیهالسلام» در شرایط حاکمیت یزید و عبیداللّه در مقابل بشریت گشودند که آن، گشودن راهِ شهادت بود. راهی که حضرت صادق«علیهالسلام» جهت فعالیت فرهنگی گشودهاند هنوز در تاریخ ما درست تعریف نشده، زیرا تاریخ صدسالهی گذشتهی ما در بین شهادت و سعادت واقع شده است و شهادت، تواناییِ رساندن پیام مجاهدان را در آن تاریخ دارا بود. ولی راه امام صادق«علیهالسلام» در ادامهی فرهنگ شهادت و شهیدشدن، ظهورِ هویت فرهنگی است که شهداء برای تحقق آن فرهنگ، شهادت را برگزیدند و آن راهِ عبور از فرهنگ یزیدی است که بعد از رسواییِ یزید از طریق شهدائ به صحنهی تاریخ میآید. و نیز راهِ عبور از فرهنگ استکباری است که بعد از رسواییِ استکبار گشوده میشود.
9- منصور دوانقی قسم یاد کرده بود تیره و تبارِ خلیفهی اول و دوم را بر خاندان علیبنابیطالب«علیهالسلام» برتری دهد و بینی علویان را بهزعم خود بر خاک بمالد. زیرا جایگاه و تأثیر آن خاندان را احساس کرده بود. ولی از روش امام صادق«علیهاسلام» و تأثیر حضور تاریخی آن غافل بود. چیزی که خانم کلینتون و آقای ترامپ و سناتورهای آمریکایی و آل سعود و نتانیاهو نیز در مقابله با جمهوری اسلامی از آن غافلاند.
10- هنوز برای ادامهی انقلاب اسلامی در این تاریخ و در مقابل پیچیدگیهای نظام استکباری، جابربن یزید جعفیها که در فرهنگ خاص اهلالبیت«علیهمالسلام» مقابل امویان و عباسیان پروریده شده بودند، به صحنه نیامدهاند که بتوانند صاحب سرّ انقلاب اسلامی باشند و ظرفیت تاریخی که انقلاب اسلامی در آن ظهور کرده است را درک کنند و با مردم تا رسیدن به ظرفیت لازم مدارا نمایند. تشکلهای سادهای که امروز در صحنهاند؛ هنوز قدرت ادامهی انقلاب اسلامی را در جهانِ پیچیدهی استکباری بهدست نیاوردهاند.
جابر بن یزید جعفی هجده سال در خدمت امام باقر (علیه السلام) بود. وقتی می خواست به کوفه برگردد، از حضرت باقر(علیهالسلام) خداحافظی کرد و با حالت سرور و خوشحالی خارج شد. نعمان بن بشیر می گوید: « من و جابر، هم کجاوه بودیم و به طرف کوفه می رفتیم. آن روز جمعه بود و ما نماز خود را در محلی به نام«اُخیرجه»،خواندیم و راه افتادیم. در این حال مردی بلند قامت و گندمگون رسید و نامه ای در دست داشت که آن را به دست جابر داد. جابر نامه را گرفت و بوسید و بر چشم خود گذارد. نامه از طرف حضرت باقر(علیهالسلام) بود و هنوز مهر آن حضرت خشک نشده بود. جابر گفت : «چه زمانی این نامه را از مولایم گرفتهای ؟!» گفت: « همین ساعت» پرسید: « بعد از نماز جمعه یا قبل از نماز؟» آن مرد گفت: « بعد از نماز» خیلی تعجب بود که در این زمان کوتاه، آن مرد این همه فاصله را طی کرده بود. با خواندن نامه، چهره اش گرفته شد.
سپس نامه را در جایی محفوظ کرد و دیگر من جابر را مسرور و خندان نیافتم تا به کوفه رسیدیم. هر یک از ما به خانه خود رفتیم. شب اول را که گذراندم، صبح برای اکرام و احترام به دیدن جابر رفتم که با منظره ای عجیب مواجه شدم. دیدم جابر از خانه اش خارج شد، در حالیکه استخوانهای مکعب شکلی را به گردن خود آویخته و بر چوب بلندی سوار است و مانند دیوانگان کلمات نامفهومی به زبان می آورد و می گوید: « منصور بن جمهور کجاست؟ آن امیر غیر مأمور؟» و کلماتی از این قبیل. پس جابر یک نگاه بسیار پر معنا به من انداخت اما نه او کلامی به من گفت ونه من به او چیزی گفتم. از این حالت جنون که به جابر دست داده بود، گریه ام گرفت که در این هنگام بچه ها و مردم کوچه و بازار جمع شدند و جابر با همان وضعیت رفت تا به میدان بزرگی رسید. در آنجا شروع کرد با بچه ها بازی کردن و دور آنها گشتن. مردم هم گفتند: « جابربن یزید دیوانه شد. وضعیت این چنین بود. چند روزی بیشتر نگذشته بود که به خدا قسم نامه ای از طرف هشام آمد که به والی کوفه نوشته بود: « در کوفه کسی است به نام جابربن یزید جعفی. او را پیدا کن و گردن بزن و سر او را برای من بفرست!» والی کوفه که از مضون نامه اطلاع پیدا کرد، به همراهان و مشاوران خود گفت: « جابربن یزید جعفی کیست؟» چون جابر هجده سال بود که کوفه را ترک کرده بود. گفتند: « جابر مرد بافضیلت و عالم و راوی حدیث است. او به حج رفته و سپس دیوانه شده و روزها در میدان بزرگ شهر با بچه ها بر چوبی سوار می شود و بازی می کند. والی مدینه آمد و دید که جابر سوار بر چوبی است و با بچه ها مشغول بازی است. گفت : «الحمدالله که خداوند ما را از کشتن او در عافیت قرارداد.» جابر به همین حال شبیه جنون بود تا ایام گذشت و امام باقر (علیه اسلام )بعد از مدتی به شهادت رسید و دوازده سال از شهادت آن حضرت هم گذشت که یزید بن ولید خلیفه بنی امیه منصور بن جمهور را والی کوفه قرارداد. معلوم شد امام باقر (علیه السلام) در طی آن نامه به جابر دستور فرموده بود تا وقتیکه والی کوفه منصور بن جمهور نشده، خود را به دیوانگی بزن تا جانت محفوظ بماند. [1]
جابربن یزید جعفی روحِ نهضت حضرت باقر«علیهالسلام» را میشناخت و تشکیلاتِ خلیفهی اموی متوجهی شخصیت او شده بود و لذا دستور قتل او را صادر میکند و از این عجیبتر اینکه حضرت امام باقر«علیهالسلام» از طریق یاران خود که در دربار اموی فعالیت داشتند، از آن حکم با خبر میشوند و به جابر آن دستور را میدهند. جابر آنچنان از جریانات زمانه و روحی که در آن تاریخ حاکم است، تحلیلهای اساسی دارد که وقتی تصمیم میگیرد از حضرت جدا شود؛ عرض میکند سینهام در رابطه با حفظ آن اسرار سختْ به تنگ آمده است - بدین معنا که حرفهایی بس اساسی و ارزشمند دارد که زمانه ظرفیت درک و رائهی آن را ندارد- حضرت به او توصیه میکنند که هر وقت در چنین فشاری قرار میگیرد، به بیرون شهر برود و گودالی بِکَند و سخن خود را در گودال بگوید و سپس بر آن خاک بریزد. بدین معنا که اهدافی بس بزرگ و بلند در اختیار چنین افرادی است که میتوانند افقهای بسیار دور و دورتر را بشناسند. آیا یارانِ انقلاب اسلامی ظرفیتهای خود را برای چنین بصیرتهایی آماده کردهاند تا وارد اصیلترین برنامهریزیها بشوند؟
11- ابن شهر آشوب روایت میکند که منصور دوانقی، ابو ایوب جوزی را طلبید و در حالیکه میگریست نامهی والیِ مدینه را به سوی او پرتاب کرد و گفت جعفربن محمد فوت کرده و اضافه کرد؛ «دیگر کجا مانند او پیدا میشود». سپس به ابوایوب گفت: به والی مدینه نامه بنویس تا جانشین جعفربنمحمد را یافته و به قتل برساند. پس از چند روز پاسخ نامه رسید که حضرت صادق«علیهالسلام»، منصور دوانقی و محمدبن سلیمان – والی مدینه- و عبداللّه بن جعفر- فرزند ناقصالخلقهی آن حضرت- و موسیبن جعفر و حمیده مادر موسی را جانشین قرار داده. منصور پس از دریافت نامه گفت: اینها را که نمیتوان کشت.
تحلیل این نوع بصیرت و زمانشناسی و موضعگیری را در آن شرایط تاریخی را به عهدهی شما میگذارد تا روشن شود مرز قاطعیت در مقابل کفر و نفاق و مرز عبور از حاکمی آنچنان خونریز چگونه باید تعیین شود که نه گرفتار لیبرالیسم گردیم و نه افراطگرایی، آنچنان که آیندهی تاریخی خود را نادیده بگیریم.
12- امروز نیز اگر تعالیِ فرهنگی مناسب انقلاب اسلامی شکل نگیرد و افقهای قدسی و در عین حال، ضد استکباریِ آن درست تعریف نشود، دوباره بنیالعباسها از علویین تشخیص داده نمیشوند، و باز عوامفریبی و باز قرارگرفتنِ طالبان ثروت در جایِ صاحبان سیرهی علوی، و باز تحریفگرانِ مکتب امام خمینی«رضواناللّهتعالیعلیه» به جایِ جانشینان راستین حضرت امام.
13-امام صادق«علیهالسلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری، روحی را از طریق انقلاب اسلامی در این تاریخ ظهور دادند که منبع جوششهای عظیم انسانیاسلامی خواهد شد. جوششهایی که عرفان و حماسه را به صحنه میآورد تا انسانها از یک طرف از لیبرالیسم و زیر پاگذاردنِ ارزشهای الهی فاصله بگیرند؛ و از طرف دیگر گرفتار افراطگرایی و بیحکمتی و غفلت از درک تاریخیِ خود نگردند. این راهی است که امام صادق«علیهالسلام» در این تاریخ در مقابل ما گشودند.
14-امام صادق«علیهالسلام» مواظباند در راستای مقابله با امویان در بستر بنیلعباس قرار نگیرند و در نتیجه ابتکار عمل خود را از دست بدهند. همچنانکه نظام اسلامی مواظب بود در شبکهی آمریکایی مقابل با داعش قرار نگیرد و از این جهت تفکر در سیرهی حضرت صادق«علیهالسلام» با نظر در تاریخی که قرار داشتند، زمینهی فهمِ تاریخ امروز ما خواهد شد تا بفهمیم مشکلات ما چیست و چگونه میتوان آنها را رفع کرد. فرهنگ مدرن صورت کاملی از منصور دوانقی است، همانطور که صدامع صورت کاملی از یزید بود. و همانطور که به کمک سیرهی حضرت سیدالشهداء«علیهالسلام» از صدام عبور کردیم، با مدّ نظرقراردادنِ سیرهی امام صادق«علیهالسلام» میتوانیم از حیلههای فرهنگ مدرن با همهی پیچیدگیهایی که دارد، عبور کنیم.
15- مشکل جامعهی ما در مواجهه با غرب، مشکلِ هویت است که مروز با رجوع به حضرت صادق«علیهالسلام» به عنوان رئیس مکتب جعفری که هویتبخشِ فرهنگ تشیع است، رفع خواهد شد. نه آنکه گمان شود مشکل هویت را با رجوع به غرب و عالِمانِ غربزده که یک پا در اینجا دارند و یک پا در آنجا، بتوانیم از این بیهویتیِ تاریخی که حتی فقر و بیکاری و بحرانِ خانوادههای ما را نیز در بر گرفته؛ رهایی یابیم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
نویسنده: اصغر طاهرزاده
رضاشاه : دیکتاتوری مزدور، خائن و ترسو!
سوم شهریور :سالروز فرار رضا شاه از ایران .
توصیف سفیر آمریکا از رضا شاه در ایران :
«پسر بيسواد يك روستايي بيسواد»، مردي كه «تنها مقدار ناچيزي با توحش فاصله دارد»
این خصلت حکومتهای دیکتاتوری است که تمام هیمنه و ترس آوری و قدرت گریشان برای مردم مظلوم کشورشان است و خود در پیش اربابانشان پست و زبون و ترسو هستند و اراده ای از خود ندارند
همانند خاندان پهلوی و رضاشاه که مهره ای سرسپرده و بی اراده بود ، توسط انگلیسیها به سلطنت نشست و پس از پایان تاریخ مصرفش به راحتی فراری داده شد .
ادعای وجود ارتشی مقتدر ازسوی رضاخان آنقدر توخالی بود که ظرف 48 ساعت تمام تاروپود آن در هم ریخت و کشور به اشغال متفقین در آمد.
شاید سالهای سال از اینروز به عنوان سالروز تبعید رضاشاه توسط انگلستان نامبرده شده ولی مقامات انگلستان نیز به این مسئله اشاره کردند و گفتند که رضاخان را خود ما آوردیم و خود ما نیز بردیم ودر حقیقت فرار کرد
این مسئله چند نکته را در بر دارد :
1. رضاخان از کشور تبعید نشد، بلکه با رضایت خود از کشور فرار کرد.
2. فرار رضاخان از ایران علاوه بر اینکه وی را از خطر محاکمه در کشور می رهانید، از افشای بسیاری از اقدامات پنهان انگلستان در ایران نیز جلوگیری می نمود و برای همین مقامات انگلیسی در ایران مقدمات، مقصد و خرج سفر وی را فراهم کردند.
3. مرور خاطرات افرادی که شاهد هراس و دستپاچگی رضاخان در هنگام مواجهه با حمله کشور خارجی بودند، کمک بسیاری در فرو ریختن هیمنه و اقتداری که برخی می خواهند برای وی بسازند می کند. تلاش های چندین باره رضاخان برای فرار از کشور، نمایانگر روحیه ضعیف و زبون و شخصیت بزدل و ترسوی رضاخان است.
4. با خروج رضاخان از ایران تمام اموالی که وی از مردم غصب مرده بود به پسرش منتقل شد در حالی که اگر در کشور می ماند و محاکمه می شد تمامی این اموال می بایست به مردم بازگردانده می شد.
سید علی اندرزگو: چریک تنهای انقلاب!
به مناسبت 2 شهریور (سالروز شهادت شهید سید علی اندرزگو )
امام خمینی(ره) : مانیمی از انقلاب را از این شهید داریم !
نمی توان مبارز بود و کنج عافیت و سلامت را برگزید.
یاران خمینی کبیر ، زندگی را در مبارزه می دانند و مبارزه یعنی جهاد و هجرت و شهادت.
وقتی مبارزه را برگزیدی و پشت سر رهبرت پیش رفتی دیگر ترسی از
خانه بدوشی و گمنامی و اسارت و شهادت نداری که اینها همه تورا به زندگی جاودانه راهنمایی خواهد کرد .
شهید سید علی اندرزگو مصداق کامل یک مبارز انقلابی است .
او که سالهای عمرش را به مبارزه با رژیم ستمشاهی گذراند و در این راه به کشورهای عراق و سوریه و لبنان و افغانستان هم سفر کرد .
سالها زندگی مخفیانه با هویت های گوناگون و تحت تعقیب و گذراندن دوره های سخت چریکی جهت مقابله با نظام پهلوی نشان از شجاعتی بسیار و عزمی راسخ در راه مبارزه دارد.
سختی هایی که تنها شیرینی پیروزی می تواند آنها را تحمل پذیر کند .
شهید اندرزگو مصداق کامل شهیدانی است که انقلاب مدیون آنهاست و خون آنها ماندگاری انقلاب را تضمین کرده است .
امید آنکه در این دوره حافظان خوبی برای این امانت بزرگ بوده باشیم.
مران کوچک
پسر ﺑﭽﻪ اﯼ 7 ﺳاله
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ که ﮐﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﺩﻭﯾﺪ ﺗﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺣﯿﺎﻁ
ﭘﺴﺮﮎ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩ
ﻭ ﺟﻠﻮﺗﺮ ﻧﺮﻓﺖ
ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻫﻢ ﮐﺘﮑﺶ ﺯﺩ..
ﺑﻌﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ
ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﭘﺮ ﺍﺷﮑﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ:
ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﻤ و برم تو کوچه ها..
ﺗﻮ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺕ ﻧﺒﻮﺩ…
«زنِ خوشبخت»
«زنِ خوشبخت»
مرد و زن نشسته اند دورِ سفره مرد قاشقش را زودتر فرو می برد توی کاسه سوپ و زودتر طعم غذا را میچشد و زودتر میفهمد که دستپخت همسرش بی نمک است!
و اما زن چشم دوخته به او تا مُهر تایید آشپزی اش را از چشم های مردش بخواند و مرد که قاعده را خوب بلد است، لبخندی میزند و می گوید:
«چقدر تشنه ام!»
زن بی معطلی بلند میشود و برای رساندن لیوانی آب به آشپزخانه میرود.
سوراخ های نمکدان سرِ سفره بسته است و به زحمت باز می شوند و تا رسیدنِ آب فقط به اندازه پاشیدنِ نمک توی کاسه زن فرصت هست برای مرد.
زن با لیوانی آب و لبخندی روی صورت برمیگردد و می نشیند.
مرد تشکر می کند، صدایش را صاف می کند و میگوید:
«می دونستی کتاب های آشپزی رو باید از روی دستای تو بنویسن؟»
و سوپ بی نمکش را می خورد؛ با رضایت و زن سوپ با نمکش را میخورد؛ با لبخند!
میدونید این زن خوشبخت کیه؟
«همسر امام خمینی (ره)»
ففروا الی الله برگرفته شده از: ojeparvaz.blog.ir
میگویند پسری در خانه خیلی شلوغ کاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است، وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید:
«ففِرُّوا إلی الله مِن الله»
(حاج محمد اسماعیل دولابی)
اهميت و جايگاه مسجد
خانه پرهيزكاران :
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -المسجد بيت كل تقى
مسجد خانه هر پرهيزگارى است . (شهاب الاخبار، ص 23).
حريم مسجد
قال على - عليه السلام -حريم المسجد اربعون ذراعا و الجوار اربعون دارا من اربعة جوانبها
حريم مسجد چهل ذرع است و چهل خانه از چهار طرف همسايه مسجد است .
(وسائل الشيعه ، ج 3، ص 484، بحارالانوار، ج 84، ص 3).
نماز خانه اختصاصى
عن مسمع قال : كتب الى ابوعبدالله - عليه السلام -انى احب لك ان تتخذ فى دارك مسجدا فى بعض بيوتك
مسمع مى گويد: امام صادق (ع ) در نامه اى به من نوشتند كه : من براى تو دوست دارم كه در يكى از اتاقهاى خانه مسكونى خود محلى را مسجد، (مخصوص خواندن نماز) قرار دهى (يعنى اتاقى را فقط براى نمازگزاردن اختصاص دهى و منظور، مسجد اصطلاحى نيست ) (محاسن البرقى ، ج 3، ص 445، بحارالانوار، ج 76، ص 122).
مساجد، خانه پارسايان
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -ان المساجد بيوت المتقين ، و من كانت المساجد بيوته فقد ختم الله له بالروح و الرحمة و الجواز على الصراط الى الجنة
مساجد، خانه پارسايان است و هركس مسجد خانه اش باشد (اوقات خود را در آن و به عبادت بگذارند) خداوند انجام كار او را رحمت و شادى قرار داده واجازه عبور از صراط به سوى بهشت را به او خواهد داد. (كنزالعمال ، ج 7، ص 659، حديث 20785).
مساجد، بازار آخرت
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -المساجد سوق من السواق الاخرة ، قراها المغفرة و تحفتها الجنة
مساجد، بازارى از بازارهاى آخرت است كه در آن بر سفره آمرزش مى نشينند و هديه آن بهشت است . (بحارالانوار، ج 84، ص 4، مستدرك الوسائل ، ج 1، ص 226).
مسجدى و پاداش او
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -من كان القرآن حديثه و المسجد بيته بنى الله بيتا فى الجنة
هركس كلامش قرآن و خانه اش مسجد باشد، خداوند منزلى در بهشت براى او بنا مى كند. (وسائل الشيعه ، ج 3، ص 481).
نماز همسايه مسجد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -لاصلاة لجار المسجد الا فى السمجد
نماز همسايه مسجد جز در مسجد پذيرفته نيست . (ميزان الحكمه ، ج 4، ص 394).
بانيان مسجد و دورى از بلا
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -ان الله تعالى ، اذا انزل عاهة من السماء على اهل الارض صرفت من عمارالمساجد
خداوند وقتى مرضى را از آسمان بر مردم فرود آورد آن را از بانيان مساجد دور بگرداند. (نهج الفصاحه ، حديث 682).
هشت فايده مسجد
قال الحسن بن على - عليه السلام -من ادام الاختلاف الى المسجد اصاب احدى ثمان : اية محكمة و اخا مستفادا و علما مستطرفا و رحمة و كلمة تدله على الهدى او ترده عن ردى و ترك الذنوب حياء او خشية
كسى كه همواره به مسجد (براى اقامه نماز و غيره ) رفت و آمد كند، يكى از اين هشت فايده بر او برسد:
1 - استفاده از آيه روشنى از قرآن
2 - يافتن رفيق نيك
3 - فراگيرى علم تازه
4 - برخوردارى از رحمتى كه در انتظارش بود.
5 - شنيدن سخنى كه راهنماى راه باشد.
6 - از انحراف در امان باشد.
7 - موجب ترك گناه از روى حيا شود.
8 - موجب ترك گناه بر اثر ترس گردد. (تحف العقول ، ص 258).
زائران خدا
عن الحسين - عليه السلام -اهل المسجد زوار الله و حق على المزور التحفة لزائرة
اهل مسجد، زائران خدايند و بر صاحب خانه است كه به زائش هديه دهد.(كلمة الامام حسن ، ص 41، الحكم الزهرا، ص 150).
مساجد را خانه خود قرار دهيد
قال رسول الله -صلى الله عليه وآله -كونوا فى الدنيا اضيافا و اتخذوا المساجد بيوتا و عودوا قلوبكم الرقة
در دنيا ميهمان باشيد و مساجد راخانه خود قرار دهيد و دلهايتان رابه نرمى و ملايمت عادت دهيد. (بحارالانوار، ج 83، ص 351).
آثار حضور در مسجد
منبع:روزنامه کیهان
مسجد خانه خدا در زمين مركز وحي و منبع فيوضات معنوي و بركات گوناگون براي نمارگزاران و جامعه اسلامي است. بي گمان مكاني كه چنين جايگاهي نزد خداوند دارد، حضور در آن، آثار فراواني را خواهد داشت و بدون ترديد شامل حال مكلفان و حاضران درمسجد اعم از زن و مرد نيز خواهد بود. كه درمقاله زير پيرامون آن سخن خواهيم گفت.آثار حضور در مسجد چنان متنوع است كه به سختي مي توان پيرامون تمامي آنها سخن گفت؛ چنانكه در يكي از احاديت امام علي (ع)، براي حضور درمسجد هشت اثر برشمرده شده است:
«من اختلف الي المسجد اصاب احدي الثمان؛ اخا مستفادا في الله، او علما مستطرفا او ايه محكمه او يسمع كلمه تدل علي هدي، او رحمه منتظره او كلمه ترده عن ردي، او يترك ذنبا خشيه اوحياء كسي كه به مسجد رفت وآمد مي كند، يكي از منافع هشتگانه نصيب او مي شود: برادري مفيد و با ارزش در راه خدا، يا علم و دانش نو، يا دليل و برهان محكم ]براي تثبيت عقايد مي يابد.[ يا كلماتي كه موجب هدايت شود ]مي شنود[، يا رحمت مورد انتظاري ]شامل حال او مي شود[، يا مواعظي كه او را از فساد و گناه باز دارد.]مي شنود،[يا به خاطر ترس يا حيا و آبروي خود گناهي را ترك مي كند.»
برخي از آثار حضور در مسجد را مي توان به شرح زير مورد مطالعه قرارداد:
1- آثار عبادي
از مساجد به عنوان خانه هاي خدا در زمين و نيز خانه هاي متقيان و مؤمنان ياد شده است. اين عنوان به خوبي ماهيت عبادي مسجد را نشان مي دهد و اينكه مسجدها، اولاً و اساسا براي ايجاد ارتباط بين بنده و معبود او و اعلام بندگي و عبوديت براي آفريدگار بنا مي شوند. براين اساس نيز اصلي ترين اثر حضور درآن در بعد عبادي خواهد بود؛«و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين كما بداكم تعودون] هنگام (عبادت) درهر مسجد به سوي او توجه كنيد و او را بخوانيد و دين ]خود[ را براي او خالص كنيد. همچنان كه در آغاز شما را آفريد، بار ديگر در رستاخيز باز مي گرديد.»
2- آثار علمي
كار كرد علمي مسجد در عصر رسول خدا(ص) و توصيه هاي ائمه (ع) دراين باره، ما را با يكي ديگر از آثار حضور درمسجد آشنا مي سازد. رسول خدا فرمود:«كل جلوس في المسجد لغو الا ثلاثه: قرائه مصل او ذكرالله او سائل عن علم هر نشستي درمسجد بيهوده است، مگر اينكه براي سه كار باشد؛ خواندن قرآن، ذكر خدا، پرسش از علم.»
3- آثاراجتماعي
مسجد به عنوان يك مركز ديني براي عموم، نقش اساسي در شكل گيري اجتماعات مسلمين دارد.از اين جهت بطور طبيعي مي تواند كار كرد اجتماعي نيز داشته باشد. حضور زنان ومردان و تبادل اخبار و اطلاعات اجتماعي، جويا شدن از احوال هم و احوال مسلمين، تنها بخشي از اين ظرفيت بزرگي است كه مساجد دارند. در اين مكانها مؤمنان فرصت مي يابند با جمعي آشنا شوند كه از نظر دين و عبوديت با آنان همرنگ هستند و توان ايجاد گروههاي اجتماعي هماهنگ را دارند.بنابر اين آنان مي توانند از بين اهل مسجد برادران يا خواهران مناسبي، از حيث ديني، براي خود بيابند كه طبعاً آثار آن در ابعاد اجتماعي بروز خواهد كرد.
امام صادق(ع) فرمود: «لا يرجع صاحب المسجد باقل من احدي ثلاث خصال… و اما اخ يستفيده في الله اهل مسجد به كمتر از يكي از سه چيز از مسجد بر نمي گردد ] كه يكي از آنها[ دوستي است كه از او در مسير خدا استفاده مي كند.»
زنان و مردان با حضور در مساجد، مي توانند از يك اجتماع سالم ديني بهره مند شوند.طبق روايتي كه از امام علي(ع) نقل شد، تأثيرات رفتاري كه حضور در مسجد برجاي مي گذارد، مي تواند جامعه ديني را از فساد و گناه پاك كرده و مسلمين را به سمت يك جامعه سالم هدايت كند:
«او كلمه ترده عن ردي او يترك ذنبا خشيه او حياء: يا كلماتي مي شنود كه او را از فساد و گناه باز مي دارد. و يا به خاطر ترس ] از خدا[ يا حيا و آبرو، گناهي را ترك مي كند.»
براين اساس حضور در مسجد، مي تواند نقش بازدارنده در ارتكاب جرايم و گناهان نيز داشته باشد.
4- آثار سياسي
مسجد همواره دركنار كاركرد اجتماعي، عبادي و معنوي خود، كانون سياسي در جامعه مذهبي نيز بوده است. اين موضوع چه در زمان پيامبر و چه در زمان خلفاء و امام علي(ع) و ديگران قابل پيگيري است و نمونه هاي فراواني درباره آن مي توان ذكر كرد.
دراين دوران نه تنها آثار سياسي حضور مردان در مسجد بلكه آثار سياسي حضور زنان در مسجد نيز مشهود است. كه حضور حضرت فاطمه(س) در مسجد و دفاع وي از حق ولايت علي(ع) يكي از آنهاست. همچنين سخنراني حضرت زينب در مسجد كه از مسلمات تاريخي است. حضور زنان و مردان و تبادل اخبار و اطلاعات اجتماعي، جويا شدن از احوال هم و احوال مسلمين، تنها بخشي از اين ظرفيت بزرگي است كه مساجد دارند.
تربيت سياسي كه در مسجد ارائه مي شود، به دليل ماهيت مذهبي آن مي تواند نسلي را پديد آورد كه پشتوانه جامعه ديني باشند و در برابر حوادث سياسي هوشياري لازم را داشته باشند. از اين رو حضور زنان در كنار مردان در مسجد ضروري مي باشد، چرا كه اگر زنان از حضور در اين مكان محروم شوند، در واقع اين تربيت بطور ناقص انجام خواهد شد. درحالي كه بانوان به دليل تأثير عميق تر بر فرزندان و نقش تربيتي خود، در صورت برخورداري از تربيت سياسي مسجد، بلوغ سياسي را بطور شگفت انگيزي افزايش خواهند داد.
5- آثار روحي و اخلاقي
فضاي مسجد، نوراني و الهي است. چنان كه پيامبر اكرم(ص) نيز در حديثي به آن اشاره فرموده است: «ما جلس قوم في مسجد من مساجد الله تعالي يتلون كتاب الله] و[ يتدارسونه بينهم الا تنزلت عليهم السكينه و غشيتهم الرحمه و ذكرهم الله فيمن عنده قومي ] با يكديگر[ در مسجدي از مساجد خداوند متعال براي تلاوت و آموختن قرآن ننشينند؛ مگر آن كه آرامش برايشان نازل و رحمت الهي شامل حال آنها شود و خداوند از آنها درميان كساني كه نزد او هستند ياد مي كند.»
در حديث ديگر از آن حضرت مي خوانيم كه فرمود: «من كانت المساجد بيته ضمن الله له الروح و الراحه و الجواز علي الصراطهركس كه مسجدها خانه اش باشد، خداوند آسايش و آرامش و عبور از صرايط را براي او ضمانت مي كند.» و اين گونه است كه مؤمن در مسجد، به مانند ماهي در دريا مي ماند.
اطمينان و آسايش حاصل از حضور در مسجد، توانايي انجام صحيح وظايف و تكاليف شرعي ديگر را نيز بدست خواهد داد.دراين زمينه اين نكته را نيز يادآور مي شويم كه به دليل لطافت هاي روحي و تأثير پذيري عاطفي شديد در بانوان، نياز به حضور براي كسب آرامش قلبي، درباره آنان بيشتر احساس مي شود.از نظر اخلاقي نيز وضع به همين ترتيب است؛ زيرا اغلب زنان به دليل اينكه بيشتر عمر خود را در خانه ها صرف خانه داري و تربيت فرزندان مي كنند و بارها در مشكلات مختلف در تنگنا قرار مي گيرند، بيشتر از مردان نيازمند آرامش و يافتن محلي براي كسب راحتي رواني هستند و لذا در فضايي به نام مسجد كه اساس آن بر نورانيت، عبوديت و ارتباط خالق و مخلوق است، امكان فراهم شدن آن بيشتر است. ويژگي هايي كه در جماعت هست، در غير آن نيست.
امام صادق عليه السلام فرمود: «كان ابي اذا حزنه امر جمع النساء والصبيان ثم دعا و امنوا؛هرگاه پدرم از چيزي غمگين مي شد، زنها و بچه ها را فرا مي خواند و دعا مي كرد و آنها آمين مي گفتند.»
6- آثار معنوي و اخروي
در روايات از ثوابها و اجرهاي متعدد براي حاضران در مساجد، ياد شده است از جمله:الف) در تورات نوشته شده است كه (خداوند مي فرمايد:) مسجدها خانه هاي من در زمين هستند. خوشا به حال كسي كه خود را در خانه اش تميز كند و در خانه من به زيارتم بيايد و حق زائر اين است كه ميزبان او را محترم شمارد.»
ب) قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «المساجد سوق من اسواق الاخره قراها المغفره و تحفتها الجنه مساجد بازاري از بازارهاي آخرتند. آمرزش (و بخشش) از وسايل پذيرايي آنها است و هديه آنها بهشت است.»
ج) قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «سبعه يظلهم الله في ظله يوم لاظل الاظله:… رجل قلبه متعلق بالمسجد اذا خرج منه حتي يعود اليه هفت گروه در قيامت مورد توجه خدا قرار مي گيرند… (كه از جمله آنهاست) شخصي كه وقتي از مسجد خارج مي شود تا زمان برگشت مجدد، توجه اش به مسجد باشد.»
د) قال الصادق عليه السلام: اهل مسجد به كمتر از يكي از سه ويژگي باز نمي گردد: يا دعايي مي كند كه خداوند به بركت آن، او را به بهشت مي برد، يا دعايي مي كند كه به سبب آن بلاي دنيا را از او دور مي كند و يا…»
اين همه نشان مي دهد، حضور در مسجد، علاوه بر آثار دنيوي، از جنبه اخروي و كمالات معنوي نيز- به عنوان عاملي تاثيرگذار- مورد توجه است. نقل است كه شيخ الرئيس ابوعلي سينا براي ابوسعيد ابوالخير نوشت: چه لزومي دارد، مردم همه در مسجد اجتماع كنند، با اينكه خداوند از رگ گردن به انسان نزديكتر است. هر جا كه باشي اگر رابطه ات با خدا برقرار باشد، نتيجه خواهي گرفت. وي در پاسخ نوشت: اگر چند چراغ در يك جا روشن باشد، اگر يكي از آنها خاموش شد، چراغهاي ديگر روشن است، ولي اگر همان چراغها هر كدام در يك اطاق باشد، اگر يكي از آنها خاموش شد، آن اتاق در تاريكي فرو خواهد رفت. انسانها نيز اين گونه اند؛ تربيت سياسي كه در مسجدارائه مي شود، به دليل ماهيت مذهبي آن مي تواند نسلي را پديد آورد كه پشتوانه جامعه ديني باشند و در برابر حوادث سياسي هوشياري لازم را داشته باشند.
بعضي گناهكارند، اگر تنها باشند، شايد موفق به كسب فيوضات الهي نشوند، ولي اگر در جمع باشند، شايد خداوند به بركت افراد ديگر، آنها را هم مشمول بركات خود سازد .
جايگاه مسجد در اسلام
واژه مسجد در قرآن
واژهي مسجد، جمعاً 28 بار در قرآن كريم ذكر شده كه در 22 مورد به صورت مفرد[1] و در 6 مورد ديگر، به صورت جمع آمده است.[2]
در اين آيات، به اهميت و جايگاه رفيع مسجد در اسلام، پاره اي از احكام مسجد و مسجد الحرام و احكام خاص آن، مسجد الاقصي و مسجد اصحاب كهف، اشاراتي شده است. البته، آيههاي ديگر نيز در قرآن دربارهي مسجد و اهميت آن آمده است كه هر چند لفظ مسجد در آنها نيامده است، ولي بنابر مفهوم اين آيات و گفتهي تمامي مفسران، ميتوان در مورد مساجد، اين آيات را نيز ذكر كرد. از آنجا كه در اين كتاب بر آن نيستيم تا به تفسير و تبيين تمامي اين آيات بپردازيم، تنها به ذكر آياتي كه بيانگر ابعاد گوناگون مسجد در جامعه اسلامي است، بسنده ميكنيم.
نخستين خانهي توحيد
(انّ اوّل بيت وضع للنّاس للّذي ببكّة مباركا و هدي للعالمين).
«همانا نخستين خانه اي كه براي عمومي مردم قرار داده شد، همان است كه در مكه قرار دارد، و مايهي بركت و هدايت جهانيان است».
«به خاطر بياوريد هنگامي كه ما خانهي كعبه را مركز امن و امان براي مردم قرار داديم، و (فرمان داديم كه)از مقام ابراهيم، محلي براي نماز خود انتخاب كنيد و ما به ابراهيم و اسماعيل ـ عليهما السلام ـ امر كرديم كه خانهي مرا براي طواف كنندگان و مجاوران و سجده كنندگان پاك و پاكيزه كنيد».[3]
همان گونه كه از اين دو آيهي شريفه بر ميآيد، خانهي كعبه در مكه نخستين خانهي توحيد و يكتا پرستي و اولين جايگاه و مركزي است كه براي پرستش خداي يگانه ساخته شده است.
در اينكه آيا اين خانه از زمان حضرت آدم ـ عليه السلام ـ بر پا شده يا حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ آن را بنيان كرده، ميان مفسران اختلاف است. بعضي بر آنند كه بنيانگذار اين خانه از ابتدا، حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ بوده و در زمان آدم ـ عليه السلام ـ اين خانه اصلاً وجود نداشته است.[4]
برخي ديگر بر اين عقيدهاند كه خانهي كعبه نخست به دست آدم ـ عليه السلام ـ ساخته شد و بر اثر مرور زمان از بين رفت، لكن حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ آن را تجديد بنا كرد.[5]
با شواهدي كه از آيات مختلف قرآن و روايات در اين زمينه موجود است، نظريهي دوّم تأييد ميشود. در قرآن به نقل از ابراهيم ـ عليه السلام ـ آمده است:
(ربّنا انّي أسكنت من ذرّيّتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرّم…).[6]
«پروردگارا بعضي از فرزندانم را در سرزمين خشك و سوزاني، در كنار خانهي محترمت سكني دادم».
از اين آيهي شريفه چنين بر ميآيد كه اثري از خانه كعبه در هنگام ورود ابراهيم ـ عليه السلام ـ با فرزندش اسماعيل ـ عليه السلام ـ و همسرش هاجر، در سرزمين مكه وجود داشته است.
همچنين در آيهي ديگري آمده است:
(و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل).[7]
«و هنگامي كه ابراهيم و اسماعيل پايههاي خانه را بر افراشتند».
بايد توجه داشت تعبير بالا بردن قواعد (پايه ها) در اين آيه، اشارتي است به اينكه شالودهي خانهي كعبه، پيش از ابراهيم ـ عليه السلام ـ وجود داشته و ابراهيم و فرزندش، آن پايهها را بالا برده اند. امام علي ـ عليه السلام ـ در اين مورد ميفرمايند:
«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الاوّلين، من لدن آدم صلوت اللّه عليه الي الآخرين من هذا العالم باحجار… فجعلها بيته الحرام ثمّ امر آدم ـ عليه السلام ـ و ولده ان يثنوا أعطائهم نحوه».[8]
«آيا نميبينيد كه خداوند سبحان، مردم جهان را از زمان آدم ـ عليه السلام ـ تا امروز به وسيلهي قطعات سنگي… امتحان كرده و اين سنگها روي هم چيده را خانهي محترم خود قرار داده است; سپس، به آدم و فرزندانش فرمان داد كه به گرد آن طواف كنند».
بنابراين، خانهي كعبه را نخست حضرت آدم ـ عليه السلام ـ بنا نهاد و سپس بر اثر مرور زمان فرو ريخت و بعد به دست ابراهيم ـ عليه السلام ـ تجديد بنا شد. در هر صورت نكتهي مهمي كه از اين دو آيهي مورد بحث، به خوبي بر ميآيد و آيات ديگر و روايات نيز آن را تأييد ميكند، اين است كه مسجد نخستين مركز و پايگاهي است كه به منظور عبادت و پرستش خداي يگانه در زمين نهاده شد و پيش از آن، عبادتگاه ديگري كه كانون عبادت و نيايش موحدان و خدا پرستان باشد، وجود نداشته است، از ابوذر روايت شده است كه از رسول اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلّم راجع به نخستين مسجدي كه در زمين بنياد شده، سؤال كرد. حضرت صلي اللّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
مسجد الحرام و پس از آن مسجد الاقصي بنا نهاد شده است».[9]
از امير المؤمنان علي ـ عليه السلام ـ روايتي نقل شده است كه مردي از آن حضرت پرسيد: «آيا خانهي كعبه، اول خانه اي است كه در زمين ساخته شده است؟».
امام ـ عليه السلام ـ فرمود:
«خير، پيش از آن هم خانههايي بود، لكن خانهي كعبه نخستين خانهي مباركي است كه براي پرستش و عبادت مردمان درست بنا شده است».[10]
پرستش هدف مسجد
(و أنّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه أحدا).[11]
«مساجد از آن خداست، پس بايد احدي جز او را نخوانيد».
در اين آيه شريفه، مراد از دعا، عبادت و پرستش است، زيرا در جاي ديگر دعا به معناي عبادت آمده است:
(و قال ربّكم ادعوني أستجب لكم انّ الّذين يستكبرون عن عبادتي سيد خلون جهنّم داخرين).[12]
«پروردگارتان گفت مرا بخوانيد تا دعايتان را مستجاب نكنم، كساني كه از عبادت من سر كشي كنند بزودي با كمال خواري داخل جهنّم خواهند شد».
در اينكه منظور از كلمهي مساجد در اين آيه چيست، ميان مفسران اختلاف است، برخي بر آنند كه منظور از مساجد تمام مكانهايي است كه در آنجا براي خدا سجده ميشود و از مصاديق آن، «مسجد الحرام» و ساير مساجد است.[13]
برخي مساجد را اعضاي هفتگانهي سجده دانسته اند. اين گروه در تأييد ادعاي خود، روايتي از امام محمد تقي ـ عليه السلام ـ نقل ميكنند كه مراد از مسجد، عضوهاي هفتگانه بدن آدمي است كه در هنگام سجده بايد روي زمين قرار گيرد.[14] «مبيدي» نيز گفته است:
«مراد از مساجد، مكانهايي است كه براي نماز و ذكر خدا بنا شده است و از «قتاده» در تفسير اين آيه روايت كرده است كه: يهوديان و مسيحيان هنگامي كه وارد معابد خود ميشدند، به خداوند شرك مي ورزيدند. از اين رو خداوند به مؤمنان فرمود: «هنگامي كه وارد مساجد ميشويد خدا را با خلوص نيت بخوانيد».[15]
از مجموع آراي مفسران در اين زمينه چنين استفاده ميشود كه مراد از مساجد، همان مكانهايي است كه براي عبادت خداوند بنا شده است و از مصاديق آن، «مسجد الحرام» و ديگر مساجد است. تفسيري كه مساجد را عضوهاي هفتگانهي سجده دانسته، ممكن است از قبيل توسعه در مفهوم آيه باشد كه اين معنا نيز در اين آيه منظوره شده است. نكتهي جالب توجه اينكه، خداوند به جهت اهميت و فضيلت مساجد بر ديگر مكان ها، مسجد را به خود منسوب كرده و متعلق به خود دانسته است تا مزيت آن بر ديگر مكانها روشن شود. اختصاص مساجد به خداوند كه منزه از صفات حسّي است، جنبهي سمبليك دارد و اشارتي است بر اينكه مساجد مورد توجه خاص ذات اقدس اوست، بنابراين، در مساجد جز كار خدايي نبايد كار ديگري صورت پذيرد و جز مصالح مسلمانان، امر ديگري نبايد مطرح شود; با اين توضيح در تأسيس مساجد هم نميتوان نيتي به جز خدا، و هدفي غير از اعتلاي كلمهي توحيد داشت.
تقوا، اساس مسجد
«(منافقان) كساني (هستند) كه مسجدي ساختند به قصد زيان رساندن بر پيامبر و مؤمنان و تقويت كفر و ايجاد جدايي ميان مؤمنان و كمين گاه براي كساني كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بودند. آنان سوگند ياد ميكنند كه نظري جز نيكي نداشته ايم، اما خداوند گواهي ميدهد كه آنان دروغ ميگويند، هرگز در آن به نماز نايست، آن مسجدي كه از روز نخست بر اساس تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن به نماز قيام كني; چه، در اين مسجد، مرداني هستند كه دوست دارند پاك و منزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد».[16]
اين آيات در شأن گروهي از منافقان است كه با توطئههاي «ابو عامر» مسيحي و براي تحقق بخشيدن به اهداف شوم و نقشههاي شيطاني خود، به ساختن مسجدي در مدينه اقدام كردند كه بعداً به نام «مسجد ضرار» معروف شد; ماجرا از اين قرار است كه به هنگام ظهور قدرتمند اسلام در مدينه، «ابو عامر» به شدت ناراحت شد، وي براي مبارزه با اسلام با منافقان «اوس» و «خزرج» همكاري صميمانه اي آغاز كرد. پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلّم هنگامي كه از نقشهها و اهداف وي آگاه شد، در صدد تعقيب وي بر آمد، «ابو عامر» از مدينه گريخت و به مكه آمد و از آنجا به طائف و سر انجام به شام رفت و در آنجا رهبري منافقان مدينه را بر عهده گرفت او در نامه اي به منافقان مدينه نوشت كه لشكري از سپاهيان روم به كمكشان خواهد آمد تا محمد صلي اللّه عليه و آله و سلّم و يارانش را از مدينه خارج سازند.
همچنين از آنان خواست براي خود مسجدي نزديك مسجد قبا بسازند و در موقع نماز، آنجا گرد آيند و زير نقاب مسجد، برنامههاي خود را عملي كنند.
هنگامي كه پيامبر اكرم صلي اللّه عليه و آله و سلّم عازم غزوهي «تبوك» بود، گروهي از اين منافقان به نزد آن حضرت آمدند و به بهانهي اين كه افراد ناتوان و بيمار و پير مردان از كار افتاده نميتوانند در شبهاي باراني و سرد زمستاني به مسجد قبا بيايند، از پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلّم خواستند تا اجازه دهد كه مسجدي در ميان قبيلهي خود (بني سالم) بسازند; پيامبرـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود:
«اكنون آماده نبردم و اگر به خواست خداوند متعال باز گشتم، پيش شما خواهم آمد و با شما در آن نماز خواهم گذارد».پی نوشت ها:
[1]. سورهي بقره آيات 145، 150،151،191، 196، 217، مائده / 2; اعراف / 29 و 31، انفال / 34; توبه / 7; اسراء 1; كهف / 21; عنكبوت / 7; فتح / 25 و 27; حج / 25.
[2]. سورهي بقره / 14 و 187; توبه / 17 و 18; حج / 40; جن / 18.
[3]. بقره/125.
[4]. رازي، ابو الفتوح: تفسير، لقيم و حواشي مهدي الهي قمشه اي، انتشارات علمي، تهران 1325، ج 1، ص 311.
[5]. همان.
[6]. ابراهيم / 37.
[7]. بقره / 127.
[8]. نهج البلاغه: خطبه قاصحه، ص 293.
[9]. طبرسي، الفضل، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات اسلاميه تهران، 1390 هـ . ق، ص 204.
[10]. طباطبائي، سيد محمد حسين: الميزان في تفسير القرآن، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، نشر فرهنگي رجاء، تهران ج 3، ص 582.
[11]. جن / 18.
[12]. غافر / 60.
[13]. الميزان، ج 20، ص 206.
[14]. همان.
[15]. مبيدي، رشيد الّدين، كشف الاسرار و عدّة الابرار، به انضمام علي اصغر حكمت، تهران، 1339، ج 1، ص 256.
[16] . سورهي توبه،107ـ 108.
مسجد در آينه روايات(1)
مسجد در آينه روايات(1)
1. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اَلمَساجِدُ سُوقٌ مِنْ اَسْواقِ الآخِرَةِ، قِراها اَلْمَغْفِرَةُ وَ تُحْفَتُها الْجَنَّةُ. « بحارالانوار، ج84، ص4»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مساجد بازاري از بازارهاي آخرت است كه در آن بر سفره آمرزش مينشينند، و با هديه بهشتي بدرقه ميشوند.
2. قال الحسن ـ عليه السلام ـ : اَهْلُ الْمَسْجِدِ زُوّارُ اللهِ وَ حقٌ عَلَي الْمَزُورِ اَلتُّحفَةُ لِزائِرِهِ. « كلمة الامام الحسن، ص41 ـ الحكم الزاهره. ص150»
امام حسن ـ عليه السلام ـ فرمود: اهل مسجد زائر خدا هستند و بر صاحب خانه است كه به زائرانش هديهاي بدهد.
3. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ كانَ الْقُرآنُ حَديثَهُ وَ الْمَسْجِدُ بَيْتَهُ بَنَي اللهُ لَهُ بَيتاً في الْجَنَّةِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص481»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: هركس كه كلامش قرآن و خانهاش مسجد باشد، خداوند منزلي در بهشت براي او بنا ميكند.
4. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : كُونُوا فِي الدُّنْيا اَضْيافاً وَاتَّخِذُوا الْمَساجِدُ بُيُوتاً وِ عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ. « بحارالانوار، ج 83، ص 351 »
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: در دنيا ميهمان باشيد و مساجد را خانه خود قرار دهيد و دل¬هايتان را به نرمي و ملايمت عادت دهيد.
5. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اَلْمَساجِدُ مِجالِسُ الْاَنْبِياء. « مستدركالوسائل، ج 3، ص 363 »
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: مساجد، مجالس پيامبران است.
6. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اِنَّ الْمَساجِدَ بُيُوتُ الْمُتَّقيِن، وَ مَنْ كانَتِ الْمَساجِدُ بُيُوتَهُ فَقَدْ خَتَمَ اللهُ لَهُ بِالرَّوحِ وَالرَّحْمَةِ وَالْجَوازِ عَلَي الصّراطِ اِلَي الْجَنَّةِ. « مستدركالوسائل، ج 7، ص 659»
رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: مساجد، خانه پارسايان است و هركس خانهاش مسجد باشد، خداوند كار او را با رحمت و شادي قرار داده، و اجازه عبور از صراط به سوي بهشت را به او خواهد داد.
7. قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : مَنْ بَني مَسْجِداً، بَنَي اللهُ لَهُ بَيْتاً فيِ الْجَنَّةِ. « وسائل الشيعة، ج 3، ص 485 ـ كنزالاعمال، ج 7، ص 649 »
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: هركس مسجدي بسازد، خداوند خانهاي در بهشت بهشت براي او ميسازد.
8. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ: بَشِّرِ الْمَشَائينَ اِلَي الْمَساجِدِ في ظُلَمِ اللَّيْلِ، بِنُورٍ ساطِعٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ. «مستدركالوسائل، ج 3، ص 363»
پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: آنان كه در ظلمت شب بهسوي مساجد ميروند، مژده باد به نوري كه (از چهرهشان) در روز قيامت ميدرخشد.
9. قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : مَنْ مَشي اِلَي الْمَسْجِدِ، لَمْ يَضَعْ رِجْلَهُ عَلي رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ سَبَّحَتْ لَهُ الْاَرْضُ. « من لايحضره الفقيه، ص 167 ـ بحارالانوار، ج 84، ص 13»
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: هركس بهطرف مسجد برود، پايش را بر هيچ تر و خشكي نميگذارد، مگر اينكه زمين براي او تسبيح ميگويد.
10. قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : اِذا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ فَاحْمِدِ اللهَ وَاثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَي النَّبِيِّ ـ صلي الله عليه و آله ـ « وسائل الشيعة، ج 3، ص 516 »
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: هرگاه داخل مسجد شدي، حمد و سپاس خداي را بگو و بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ صلوات بفرست.
11. قال عليّ ـ عليه السلام ـ : مَنْ اَرَادَ دُخُولَ الْمَسْجِدِ فَلْيَدَخُلْ عَلي سُكُونٍ وَ وَقارٍ فَاِنَّ الْمَساجِدَ بُيُوتُ اللهِ وَ اَحَبُّ الْبِقاع اِلَيْه. «من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 170»
امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: هركس ميخواهد به مسجد داخل گردد، با آرامش و با طمأنينه وارد شود، چون مساجد خانههاي خدا و محبوبترين محلها در نظر اوست.
12. قال الباقرـ عليه السلام ـ : اَلْفَضْلُ في دُخُولِ المَسْجِدِ، اَنْ تَبْدَأ بِرِجْلِكَ الْيُمْني اِذا دَخَلْتَ وَ بِالْيُسْري اِذا خَرجْتَ. «وسائل الشيعة، ج3، ص517»
امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: بهتر آن است كه هنگام ورود به مسجد ابتدا پاي راست را بگذاري، و هنگام خروج ابتدا پاي چپ.
13. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : شَرُّ بِقاعِ الْاَرضِ اَلْاَسْواقُ وَ خَيْرُ الْبِقاعِ اَلْمَساجِدُ وَ اَحْبَّهُمْ اِلَي اللهِ اَوَّلُهُمْ دُخُولاً و آخِرُهُمْ خُروجاً مِنْها. « وسائل الشيعة، ج3، ص553»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: بدترين جاهاي زمين بازار و بهترين مكانهاي آن، مساجد است و محبوبترين افراد نزد خداوند كسي است كه پيشتر از همه به مسجد وارد شود و ديرتر از همه از مسجد خارج شود.
14. قالت فاطمة الكبري ابنة رسول الله: اِنَّ النَّبِيِّ ـ صلي الله عليه و آله ـ كانَ اِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ يَقولُ: (بِسْمِ اللهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاغْفِرْ ذُنُوبي وَ افْتَحْ اَبْوابَ رَحْمَتِكَ). « بحارالانوار، ج84، ص23»
حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميفرمايد: هنگامي كه پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد مسجد ميشد، ميگفت: «به نام خدا، درود خدا بر محمد و آل محمد ، خدايا مرا بيامرز و گناهانم را ببخشا و درهاي رحمتت را برويم بگشا.»
15. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : لا تَدْخُلِ الْمَساجِدَ اِلّا بِالطَّهارَةِ. « مستدركالوسائل، ج3، ص388»
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: داخل مساجد مشو مگر با وضو.
16. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ اَتَي الْمَسْجِدَ لِشَئٍ فَهُوَ حظُّهُ. « سنن ابي داود، ج1، ص128»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس به هرجهت كه به مسجد آيد بهرهاش همان است.
17. قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : مَنْ اَقامَ في مَسْجِدٍ بَعْدَ صَلاتِهِ انْتِظاراً لِلصَّلاةِ، فَهُوَ ضَيْفُ اللهِ و حَقٌّ عَلَي اللهِ اَنْ يُكْرِمَ ضَيْفَهُ. «بحارالانوار، ج84، ص3»
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: هركس در مسجد پس از نمازش در انتظار نماز ديگر بماند، ميهمان خداست و برخداست كه ميهمانش را گرامي دارد.
18. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : لا تَجْعَلُوا الْمَساجِدَ طُرُقاً حتَّي تُصَلُّوا فِيها رَكْعَتَينِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص553»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: مساجد را گذرگاه قرار ندهيد، مگر آن كه هنگام عبور دو ركعت نماز بخوانيد.
19. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ سَمِعَ النِّداءَ فِي الْمَسْجِدِ فَخَرَجَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَهُوَ مَنافِقٌ اِلّا اَنْ يُريدَ الرُّجُوعَ إلَيْهِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص513»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس در مسجد نداي نماز را بشنود و بدون علت خارج شود، منافق است مگر اين كه قصد برگشت (و خواندن نماز را) داشته باشد.
20. قال عَليٌّ ـ عليه السلام ـ :… لَيَحْضُرَنَّ مَعَنَا صَلاتَنا جَماعَةً أوْ لَتَحَوَّلِنَّ عَنّا وَ لايُجاورُنا وَلانُجاورُهُم. « وسائل الشيعة، ج3، ص479»
امام علي ـ عليه السلام ـ در جواب عدهاي كه به حضرت گفتند: عدهاي از همسايگان مسجد در نماز جماعت حاضر نميشوند، فرمود: بايد در نماز جماعت ما حضور يابند، يا اين كه از ما دوري گزينند و همسايه ما نشوند و ما هم همسايه آنها نشويم.
21.قال النَّبي ـ صلي الله عليه و آله ـ : لا صَلاةَ لِجارِ الْمَسْجِدِ اِلّا فِي الْمَسْجِدِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص478 ـ كنز الاعمال، ج7، ص650»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: براي همسايه مسجد نماز نيست، مگر اين كه در مسجد نماز بخواند.
22. قال عَليٌّ ـ عليه السلام ـ : حَريمُ الْمَسْجِدِ اَرْبَعُونَ ذِراعاً، وَالْجَوارُ اَرْبَعُونَ داراً مِنْ اَرْبَعَةِ جَوانِبِها. « وسائل الشيعة، ج3، ص484 ـ بحارالانوار، ج84، ص3»
امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: حريم مسجد، چهل ذرع و همسايه آن، چهل خانه از چهار طرف است.
23. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : يا اَباذَرَ اِنَّ اللهَ تَعالي يُعْطيكَ ما دُمْتَ جالِساً فِي الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسَ فيه دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ. « بحارالانوار، ج83، ص370»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: اي ابوذر! تا زماني كه در مسجد نشستهاي خداوند براي هر نفسي كه ميكشي، درجهاي از بهشت برايت پاداش ميدهد.
24. قال عَليٌّ ـ عليه السلام ـ : مِنَ السُّنَّةِ اِذا جَلَسْتَ فِي الْمَسْجِدِ اَنْ تَسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةَ. « بحارالانوار، ج83، ص380»
امام علي ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: در مسجد نشستن رو به قبله از سنّت و مستحب است.
25. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اِذا اسْتَأذَنَتْ اِمْرَءَةُ اَحَدِكُمْ اِلَي الْمَسْجِدِ فَلا يَمْنَعْها. « سنن نسائي، ج2، ص42»
پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: وقتي زنتان اجازه رفتن به مسجد خواست، مانع نشويد.