زیارت اربعین
اربعین ،چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام است که جان خود و یارانش را فدای دین کرد.از آنجا که گرامیداشت خاطرهء شهید و احیاء اربعین وی ،زنده نگهداشتن اوست و زیارت فیکی از راههای یاد و احیاء خاطره است ،زیارت امام حسین علیه السلام بویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین ان حضرت است ،فضیلت بسیار دارد.
امام حسن عسکری علیه السلام در حدیثی علامتهای «مومن» را پنج چیز شمرده است: نماز پنجاه و یک رکعت ،زیارت اربعین ،انگشتر کردن در دست راست ،پیشانی برخاک نهادن و «بسم الله » را در نماز ،آشکارا گفتن.
زیارت اربعین که در این روز مستحب است، در کتب دعا آمده است و به اینگونه شروع می شود:«السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللهِ وَحَبیبهِ…»که این متن ،از طریق صفوان جمّال از امام صادق علیه السلام روایت شده است . زیارت دیگر آن است که جابربن عبدالله انصاری در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان زیارتنامه آو متن زیارت بعنوان زیارتنامه آن امام در نیمه ماه رجب نقل شده و با جمله «السَّلام عَلَیکُم یا آلَ الله …» شروع می شود.
موّرخان نوشته اند که جابربن عبدالله انصاری ،همراه عطیه عوفی موفق شدند که در همان اولین اربعین پس از عاشورا به زیارت امام حسین علیه السلام نائل آیند . وی که آن هنگام نابینا شده بود ، در فرات غسل کرد و خود را خوشبو ساخت و گامهای کوچک برداشت تا سر قبر حسین بن علی علیه السلام آمد و لا راهنمایی عطیّه ، دست روی قبر نهاد و بیهوش شد، وقتی به هوش آمد ، سه بار گفت: یا حسین ! سپس گفت:«حَبیبٌ لا یُجیبٌ حبیبَه ..» آنگاه زیارتی خواند و روی به سایر شهدا کرد و آنان را هم زیارت نمود.
منبع: مشاهده شده توسط نویسنده وبلاگ در کتاب فرهنگ عاشورا ،جواد محدثی ،ص221
راهنمای کامل سفر پیاده روی کربلا
هفتم ماه صفر ، غم شهادت یا سرور ولادت ؟؟
بسمه تعالی
درباره هفتم ماه صفر دو قول مشهور وجود دارد: قول مشهورتر حاکی از ولادت امام موسی کاظم(ع) در چنین روزی است که به دلیل آنکه در تقویم رسمی کشور ثبت شده و رسانهایتر است، نسبت به قول دیگر یعنی شهادت امام حسن مجتبی(ع)، بیشتر توجه مردم را به خود جلب میکند؛ برخی از منابع برخلاف قول مشهور 28 صفر، روز هفتم این ماه را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) برشمردهاند.
واقعیت آن است که از هیچیک از این دو مناسبت نمیتوان گذشت. در شهر قم که اکنون قطب حوزههای علمی جهان تشیع محسوب میشود، از سالها پیش رسم بوده که در هفتم صفر، گذشته از گرامیداشت روز ولادت امام موسی کاظم(ع)، برای شهادت امام حسن مجتبی(ع) نیز مراسم سوک و ماتم برگزار میشود، برخی از اماکن و معابر سیاهپوش شده و هیئاتی برای عزاداری به راه میافتد.
گفته میشود، معمول شیعیان غیر ایرانی و بهویژه شیعیان عراق هفتم صفر را شهادت امام حسن(ع) دانسته و در این مناسبت عزاداری میکنند. ظاهراً پیش از روی کار آمدن دولت صفوی، سایر شیعیان و عمدتاً شیعیان عراق، بر خلاف منابع مستند و موثق تاریخی، روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) اعلام و در آن روز عزاداری میکردند.
همچنین نقل است که مرحوم آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی که در کربلا و نجف درس خوانده بود، بعد از هجرت از نجف به ایران، این روش را از علمای نجف و کربلا به ایران و قم انتقال داد و از آن زمان به بعد، علما در این روز برای امام حسن مجتبی(ع) عزاداری میکنند.
برخی معتقدند که منبع شیعیان غیر ایرانی و بهویژه اهل عراق در اینکه روز هفتم صفر را روز شهادت امام حسن مجتبی(ع) میدانند، کتاب «مصباح بلد الامین» اثر شیخ تقیالدین ابراهیم کفعمی، از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن نهم و دهم هجری است.
مرحوم شیخ کلینی در «کافی»، مرحوم شیخ مفید در «الارشاد» و«مسارالشیعه»، نوبختی در «فرقالشیعه»، سعد بن عبدالله اشعری در «المقالات و الفرق»، شیخ طوسی در «مصباحالمتجهد»، مرحوم طبرسی در «اعلامالوراء» و «تاجالموالید»، فتاح نیشابوری در «روضة الواعظین»، اربلی در «کشفالغمه» و…همگی مستندات مربوط به دوران پیش از شهید اول هستند که روز 28 صفر را به عنوان تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) نقل کردهاند.
بنابراین مستند تمامی کسانی که روز هفتم صفر را به عنوان تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع) ذکر کردهاند، (از جمله شیخ بهایی و دیگران)، قول شهید اول بوده است و از آنجا که شهید، متأخرتر از بزرگان دیگر بوده و آن بزرگان متقدم به منابع شیعه دسترسی داشتهاند، قول آنان قویتر است.
هرچند که قول شهادت امام حسن مجتبی(ع) در روز هفتم صفر نسبت به قول مشهور 28 صفر بسیار ضعیف است و از سوی دیگر این روز (7 صفر) در میان تواریخ ذکر شده برای تولد حضرت امام موسی کاظم(ع) قول قویتری است، با این حال برپایی مراسم عزاداری و ذکر مصیبت اهل بیت(ع) در چنین روزی اصلاً محل اشکال نیست.
بنابراین ضرورتی ندارد در روزی که بسیاری از علمای جهان تشیع به سوک امام حسن مجتبی(ع) نشستهاند، مراسم جشن و سرور برپا شود و هیچکس نمیتواند با استناد به منابع تاریخی نشان بدهد که شیعه از همان ابتدا بنا را بر جشن گرفتن تمام موالید معصومین(ع) داشته است و از همین روی به طریق اولی نباید جشن و سروری در زمان سیاهپوشی جامعه دینی برای عزای امام حسین(ع) صورت گیرد.
عزاداری برای امام حسن(ع) در روز هفتم صفر، علاوه بر اینکه نشانه احترام به شیعیان غیر ایرانی و بهویژه عراق و برخی از علماست، اما هرچند همچنان که گفته شد از مرحوم شیخ کفعمی، شهادت امام حسن(ع) در چنین روزی نقل شده و این نقل هرچند نسبت به 28 صفر ضعیفتر است، اما قابل اعتناست و علما اصطلاحاً عمل را اقوی از سند میدانند.
در پایان فتاوی برخی از مراجع عظام تقلید را درباره تکلیف مؤمنین در روز هفتم صفر و مبنی بر برپایی مجالس عزا یا جشن و سرور مرور میکنیم:
آیتالله صافی گلپایگانی:
برپائی مجلس میلاد ائمه علیهم السلام بسیار خوب و مناسب است اما چون هفتم صفر بنا بر بعضی اقوال مصادف با سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام میباشد و از طرفی تمام ماه محرم و صفر ماههای حزن آل الله و کاروان داغدار و مصیبت زده حضرت سیدالشهداء علیه السلام است، سزاوار است در این دوماه مجلس روضه و عزا برپا نموده و از مجالس جشن و سرور جدا اجتناب نمود.
آیتالله میرزا جواد تبریزی:
محرم و صفر ماههای حزن بر سیدالشهداء و خاندان اهل بیت علیهم السلام میباشد و باید به مجالس عزاداری روضه خوانی بگذرد، والله العالم.
آیتالله فاضل لنکرانی:
در این که باید یک روز اختصاص به حضرت امام مجتبی علیه السلام داشته باشد، تردیدی نیست و با توجه به اینکه روز 28 صفر روز رحلت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله) هم هست و بدین لحاظ شهادت سبط اکبر علیه السلام تحت الشعاع قرار می گیرد، لذا خوب است که روز هفتم صفر را به این عنوان اختصاص دهند که (( مشهور )) هم همین است.
آیتالله بهجت:
مناسب است در جمع بین دو قول (مشهور) در روز هفتم صفر به شهادت سبط اکبر امام مجتبی (علیه الاف التحیة والثناء) و تولد امام موسی کاظم علیه السلام ترتیب مجالس برای هر دو امام بزرگوار داده شود؛ به این صورت که مصائب امام دوم (علیه السلام) و مناقب امام هفتم (علیه السلام) را متذکر و یادآور باشند و همین احتیاط حاصل میشود؛ والسلام.
آیتالله شبیری زنجانی:
عزاداری روز هفتم ماه صفر به عنوان سوگواری سبط (علیه السلام) و تعطیل بازار که سنت شیعیان بوده از شعائر دینی است که باید محفوظ بماند و با ذکر مناقب امام هفتم (علیه السلام) منافات ندارد.
آیتالله مکارم شیرازی:
البته نظر مشهور طبق آنچه مرحوم کلینی در کافی آورده این است که شهادت آن حضرت در آخر ماه صفر است، ولی با توجه به روایت دیگری که مربوط به هفتم ماه صفر است، سزاوار است نسبت به آن روز نیز احترام رعایت شود.
آیتالله عزالدین زنجانی:
ترک شادی و سرور در روز میلاد حضرت امام موسی بن جعفر(ع) ـ بر فرض صحت روایت ـ به احترام روز شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) یا به احترام ایام عزای حسینی اشکالی ندارد؛ چرا که بدل دارد و مؤمنین میتوانند در روز دیگری مجلس سرور و شادی بر پا کنند و بهتر این است که در این ایام و در روز هفتم صفر مجلس سرور بر پا نشود؛ اما در مدح فضائل حضرت امام موسی بن جعفر(ع) اشعاری قرائت شود و وعاظ محترم سخنرانی کنند.
آیتالله سیستانی:
بزرگداشت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و ترتیب مجالسی برای آن حضرت و ذکر مصائب و یادآوری مناقب آن امام از مصادیق تعظیم شعائر است؛ «و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب».
مرحوم آیت الله محمد علی شاه آبادی
عارف واصل و کامل آیت الله محمد علی شاه آبادی فرزند مرحوم آیتالله العظمی محمدعلی شاهآبادی میگوید: امام خمینی ۱۰ استاد داشت ولی تنها استادی که وقتی اسمش را میبرد، میگفت «روحی فداه» مرحوم شاهآبادی است. امام یک چیزی از ایشان دیده بود که میگفت «روحی فداه» والا همه را میگوید «رحمة الله علیه»، «رضوان الله علیه».
چند توصیه از مرحوم شاه آبادی:
«سه آیه آخر سوره مبارکه حشر را تلاوت کنید تا ملکه شما شود و اولین اثری که از آن مترتب می شود، پس از مرگ و شب اول قبر است . وقتی که ملکین از طرف پروردگار برای سؤال و جواب می آیند، در جواب «من ربک؟»
بگوئی: «هو الله الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهادة هو الرحمن الرحیم × هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون × هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم » وقتی این طور پاسخ بگویی ملائکه الهی مبهوت و متحیر می شوند، چون این معرفی حق است به زبان حق، نه معرفی حق به زبان خلق .»
اگر محبت دنیا، صورت قلب انسان گردد و انس به او شدید شود، در وقت مردن که برای او کشف شود که حق تعالی او را از محبوبش جدا می کند و ما بین او و مطلوباتش افتراق می اندازد، با سخطناکی و بغض به او از دنیا برود .»
ای عزیز، بکوش تا صاحب عزم و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی . زیرا که آن عالم، محل کشف باطن و ظهور سریره است و جرات بر معاصی، کم کم انسان را بی عزم می کند و این جوهر شریف رااز انسان می رباید . استاد معظم ما می فرمودند:
«بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنیات، سلب اراده و عزم از انسان می کند (چهل حدیث امام خمینی )
ایستاده بر بلندای اقتدار
ایران ، ای سرزمین دوست داشتنی من
درایام محرم و صفر که ماه مبارزه و جهاد و صبر و بصیرت است
درروزهای آبانماه که یاد آور روزهای ایستادگی و مبارزه با اسکتبار است
نه فقط در این روزها بلکه در تمام سال دلم می خواهد از تو بنویسم
ایران من
سرزمین جهاد و مبارزه و شهادت
خاک پاک مردانگی و رشادت
زادگاه عالمان و مجاهدان و مبارزان راه حق
سالکان طریق حقیقت از دامن تو برخاسته اند و پویندگان راه شرافت بر خاک تو رشد کرده اند
تو مامن شیران روز و زاهدان شبی بوده ای که ذکر لبشان کلام حق بوده و تنشان خسته از تلاش در راه حقیقت
آنان که دور از اهل بیت بوده اند و نزدیکتر از آنها به اهل بیت کشی نبوده است
دل آنها حریم اهل بیت است و قلبشان حرم آل الله
ایران من
از تو مینویسم که نامت یادآور رشادت و حماسه است
تو که در برابر تمام ناملایمات در کنار مردان و زنانت ایستادی
و امروز دنیا می بیند که نام تو بر تارک افتخار و اقتدار نقش بسته است
دوستت دارم ایران من
نماز و سبک زندگی اسلامی
نماز این ستون و رکن اساسی دین اسلام و این فرضیه بی بدیل الهی را می توان به عنوان تابلویی برای شکل دادن به زندگی روزانه در نظر گرفت و سبک زندگی را از آن استخراج کرد
نماز در وهله اول وقت شناسی را در خود دارد که یکی از مباحث اصلی مدیریت امور زندگی است
نماز دستور طهارت و حفظ نظافت را در خود دارد
نماز دستور نظم و حفظ تربیت را به همراه دارد
نماز به ما تکرار و استمرار تا ملکه شدن یک فعالیت را می آموزد
نماز برای ما اطاعت پذیری و دقت در هنگام انجام کار را به ارمغان می آورد
نماز به مامی گوید که باید در طول روز مدام به مسائل اساسی زندگی توجه کنی و از انها غفلت نکنی
نماز به ما جهت پذیری و پرهیز از این سو و آنسو رفتن در مسیر زندگی را می آموزد
اینها همه و سایر مواردی که شمردن آن از عهده و توانایی ما خارج است تک به تک اصول یک زندگی سالم و معتدل و موثر است که با توجه به ظاهر نماز می توان به آن پی برد
البته اینها همه ارزشها و اصول نماز نیست که نماز فراتر و بالاتر از ادراک بشری است ولی نگاهی به ظاهر این عبادت روزانه می تواند انسان را به این نتیجه برساند
اینفوگرافی/ شیعه انگلیسی
جواب شش موضوع مبهم
مرحوم قطب الدّين رواندى در كتاب خرايج خود آورده است :
روزى يك نفر از بلاد روم خدمت امام علىّ عليه السلام وارد شد و اظهار داشت : من يك نفر از رعيّت تو و از اهالى اين شهر هستم .
حضرت فرمود: خير، تو از رعيّت من و از اهالى اين شهر نيستى ؛ بلكه تو از سوى پادشاه روم آمده اى و او چند سؤ ال براى معاويه فرستاده است و چون معاويه جواب آن ها را نمى دانست به من ارجاع شده است .
آن شخص اظهار داشت : بلى ، صحيح فرمودى ، معاويه مرا به طور محرمانه نزد شما فرستاد تا جواب مسائلم را از شما دريافت دارم ؛ و اين موضوع را كسى غير از ما نمى دانست .
پس از آن اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام فرمود: آنچه مى خواهى از اين دو فرزندم سؤ ال كن كه جواب كافى دريافت خواهى داشت .
آن شخص گفت : از آن كسى كه موهاى سرش تا روى گوشهايش آمده - يعنى ؛ حسن مجتبى عليه السلام - سؤ ال مى كنم .
و چون آن شخص رومى نزد امام حسن مجتبى عليه السلام آمد، پيش از آن كه سخنى مطرح شود، حضرت به او فرمود: آمده اى تا سؤ ال كنى : فاصله بين حقّ و باطل چيست ؟
و بين زمين و آسمان چه مقدار فاصله است ؟
و بين مشرق تا مغرب چه مقدار مسافت است ؟
و قوس و قزح - يعنى ؛ رنگين كمان - چيست ؟
و خنثى به چه كسى گفته مى شود؟
و آن ده چيزى كه يكى از ديگرى محكم تر و سخت تر مى باشند كدامند؟
مرد رومى با حالت تعجّب گفت : بلى ، سؤ ال هاى من همين ها مى باشد.
امام حسن مجتبى عليه السلام در اين موقع به پاسخ سؤ ال ها پرداخت و فرمود: بين حقّ و باطل چهار انگشت است ، آنچه با چشم خود ديدى حقّ و آنچه شنيدى باطل است .
فاصله بين زمين و آسمان به اندازه دعاى مظلوم بر عليه ظالم است و نيز تا جائى كه چشم ببيند.
همچنين فاصله بين مشرق تا مغرب به مقدار سرعت گردش و حركت خورشيد در يك روز خواهد بود.
و امّا قوس و قزح : قوس علامتى است از طرف خداوند رحمان براى در امان ماندن موجودات زمين از غرق شدن و ديگر حوادث مشابه آن ؛ و قزح نام شيطان است .
و امّا خنثى به شخصى گفته مى شود كه معلوم نباشد مرد است يا زن ، كه اگر هيچ نشانه اى نداشته باشد، يا هر دو نشانه را موجود باشد به او گفته مى شود: ادرار كن ، پس اگر ادرارش به سمت جلو يا بالا بود مرد است و در غير اين صورت در حكم زن خواهد بود.
و امّا جواب آن ده چيز - به اين شرح است - :
خداوند متعال سنگ را آفريد و به دنبالش آهن را به وجود آورد كه همانا آهن سنگ را قطعه قطعه مى كند.
و سپس آتش را آفريد كه آهن را گداخته و آب مى نمايد.
و سخت تر از آتش آب است كه آتش را خاموش مى كند.
و از آب شديدتر، ابر مى باشد كه آن را حمل و منتقل مى كند.
و از ابر نيرومندتر باد خواهد بود كه ابر را به اين سو، آن سو مى برد.
و از باد قدرتمندتر آن نيروئى است كه باد را كنترل مى كند.
و از آن شديدتر ملك الموت - عزرائيل - است كه جان همه چيز را مى گيرد؛ و مى ميراند.
و از آن مهمّتر خود مرگ است كه جان عزرائيل را نيز مى ربايد.
و از مرگ محكم تر، و نيرومندتر مشيّت و اراده الهى است كه مرگ را برطرف مى نمايد - و در روز واپسين ، مردگان را زنده مى گرداند .
منبع: کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام سجاد علیه السلام،ص 49
ثروت اندوزی در نگاه اسلام
از نظر اسلام مال وثروت به خودی خود نه خوب است و نه بد.بلکه اگر نردبان صعود انسان به کمال گردد خوب و اگرموجب دل بستگی آدمی گردد وسد راه شود ناپسند خواهد بود .پس به نوع برخورد انسان به ثروت و هدف از ثروت اندوزی دارد.
نمى توان گفت اسلام در برابر مال و ثروت موضع منفى دارد و با آن صد در صد مخالف است.قرآن مجید در آیة 180سورة بقره از »مال» به » خیر» تعبیرکرده است.
در حدیثى از امام باقر(ع) می خوانیم: » نعم العون الدنیا على طلب الآخرهْْ؛ دنیا (مال) کمک خوبى براى رسیدن به آخرت است».
اسلام ثروتى را مى پسندد که در آن نیکى به همگان باشد (احسن کما احسن الله إلیک).
اسلام ثروتى را مدح مى کند که در آن »لا تنس نصیبک من الدنیا؛فراموش نکردن بهره دنیوی» تحقق یابد. بالاخره اسلام ثروتی را مى پسندد که مایة فساد در زمین و فراموش کردن ارزش هاى انسانى و گرفتار شدن در سابقة جنون آمیز »تکاثر» (زیاده خواهی) نگردد و انسان را به »خود برتربینی» و »تحقیر دیگران» و حتى رویارویى با پیامبر و بزرگان دین نکشاند.
ثروت باید وسیله اى باشد برای استفادة همگان، پر کردن خلاء هاى اقتصادی؛ مرهم نهادن بر زخم هاى جانگاه محرومان و براى رسیدگى به نیاز ها و مشکلات مستضعفان. علاقه به چنین ثروتى با چنین هدفی، علاقه به دنیا نیست، بلکه علاقه به آخرت است.
یکى از یاران امام صادق(ع) به آن حضرت گفت : چکار کنم من دنیا را دوست دارم و به آن علاقه مندم! مى ترسم دنیا پرست باشم. امام (ع) فرمود: » با ثروت دنیا چه می خواهى انجام دهی؟» گفت: هزینة خود و خانواده ام را تهیه کنم و به خویشاوندان کمک کنم. در راه خدا انفاق کنم و حج و عمره به جا آورم. امام (ع) فرمود: » لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرهْْ؛ این دنیا طلبى نیست ، بلکه طلب آخرت است»
اسلام ثروتی را نکوهش می کند که مانع رسیدن به کمال باشد و موجب دل بستگی انسان شود. در چنین حالتی است که خداوند می فرماید: بگو اگر پدران و فرزندان و همسران و اقوام شما واموالی که جمع آوری کرده ایدوتجارتی که از کسادی آن بیمناک هستید و خانه هایی که به آن دل بسته اید در نزد شما محبوب تراند از خدا و رسول وجهاد در راه خدا پس منتطر امر خدا باشید.
در این صورت ثروت اندوزى باعث طغیان و سرکشى گردد. از این رو در بعضى از متون اسلامى از ثروت و برخى از ثروتمندان مذمّت شده است. مذمّت از قارون ثروتمندِ مغرور شاهد گویایى بر این موضوع است.
به نقل از سایت مرکز پاسخگویی سوالات دینی
عابد و فاسق
در بنی اسرائیل مردی فاسق زندگی می کرد . پس از عمری فسق و فجور ،از کارهایش پشیمان گشته و به فکر توبه افتاد . در آن نزدیکی مرد عابدی زندگی می کرد که به عابدترین و زاهدترین فرد بنی اسرائیل مشهور بود .خداوند از رحمت خود ابری را مامور کرده بود که همیشه به وی سایه افکند تا خورشید او را نیازارد. او مستجاب الدعوه بود. مرد گناه کار تصمیم گرفت نزد عابد رفته و از گناهانش توبه کند و از او بخواهد برایش دعا کند شاید خداوند گناهان بی شمارش را ببخشد . وقتی به در خانه عابد رسید،دید او به دیوار تکیه داده و ابر بر او سایه افکنده بود.
وقتی عابد گناه کار را دید از وی کنار کشید و از صحبت با او خودداری کرد و وی را با خشونت از خود راند. مرد گناه کار دل شکسته گردید و اشک در چشمانش حلقه زد . به ناچار از خانه عابد بیرون رفت ، در این هنگام ابری که روی عابد سایه افکنده بود به حرکت در آمد و بر سر گناه کار توبه کار سایه افکند.
به پیامبر آن زمان وحی رسید که «خداوند از بندگانش مهربان تر و آموزنده تر است.»چون عابد ، مرد توبه کار را از خود راند ، از نظر لطف الهی افتاد و مقامش را از دست داد.