حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد



زینب کبرىعلیها السلام بانویى سرشار از بینش و بصیرت بود که با سیره و سخن خود «فرهنگ برهنگى» و «برهنگى فرهنگى» دیروز و امروز را به خوبى مورد تعرّض قرار داد؛ الگویى ماندگار از شخصیت عظیم خویش به یادگار گذارد و معیارهاى حرکت ارزشى و ضدارزشى را براى همیشه ترسیم کرد.برترین درجه علم، علمى است که از ذات الهى به انسان افاضه مىشود که به تعبیر قرآن مجید، علم «لَدُنّى» نام دارد: «و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلماً»: «علم فراوانى از نزد خود به او (حضرت خضر) آموختیم». حضرت زینبعلیها السلام به شهادت امام سجادعلیه السلام، داراى چنین علمى بود که خطاب به عمّهاش فرمود:
«أنْتِ بِحَمْدِاللَّه عالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَةٍ».
«به حمداللَّه تو دانشمند معلمندیده و فهمیدهاى فهم نیاموخته هستى».
وى در حدود 6 سالگى، شایستگى حفظ خطبه استدلالى، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهراعلیها السلام را داشت و این نشانه بارزى از رشد فکرى و بلوغ اندیشه و تعقّل دخترى است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافت و به زلال روح و کمال معنوى و قرب الهى رسید.
یک سال پس از استقرار حضرت علىعلیه السلام در کوفه، زنان و دختران مشتاق دانش، به آن حضرتعلیه السلام پیام فرستادند و گفتند:
«ما شنیدهایم که دختر شما، حضرت زینبعلیها السلام همانند مادرش، زهراى مرضیّه، منبع سرشار دانش و داراى علوم و کمالات است. اگر اجازه بدهید به محضرش حاضر شده و از آن سرچشمه دانش بهرهمند شویم». علىعلیه السلام اجازه داد تا دختر عالمهاش بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمى و دینى آنان را حل کند. زینبعلیها السلام آمادگى خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهاى مقدماتى، جلسه تفسیر قرآن براى آنان تشکیل داد و پرسشها و شبهات آنان را جواب مىداد.
از سخنان آن حضرتعلیها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام، خطبهها و سخنرانىهایى که در فرصتهاى مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم دیگر ایراد فرمود، به خوبى معلوم مىشود که مراتب علم و دانش و کمال آن بانوى بزرگوار از راه تحصیل و تعلیم و اکتسابى نبوده است. همچنین در جنبه مقام علمیش، علاوه بر توانایى براى ایراد خطبهها، نکته ظریف و اساسى وجود دارد و آن تصمیمگیرىها و موضعگیرىهاى بهجا در مناسبتهاى لازم است که خوب مىدانست کجا باید نرم سخن گفت، در کجا باید برآشفت و حماسه آفرید، در کجا باید گریه کرد و اشک ریخت و چه وقت باید عقل و منطق را به کار گرفت.
همچنین نام زینب کبرىعلیها السلام به عنوان یکى از محدثان برجسته شیعه، صفحات کتب رجال را مزیّن کرده است. روایتهاى آن حضرتعلیها السلام در منابع معتبر شیعه از جمله در کتابهاى «من لا یحضره الفقیه»، «وسایلالشیعه»، «بحارالانوار» و… موجود استکه آنها را از مادر و برادرش حضرت سیدالشهداءعلیه السلام شنیده و براى دیگران روایت کرده است. اهمّ این احادیث بدین شرح است: داستان نزول مائده آسمانى براى حضرت زهراعلیها السلام، حدیث «امّ ایمن» در ماجراى دفن حضرت علىعلیه السلام، خطبه دفاع مادر از حق امامت و مطالبه فدک که سند اخیر را عدهاى از مورخان و محدّثین نامدار شیعه همچون شیخ صدوق در کتاب «علل الشرایع» و علامه مجلسى در «بحارالانوار» آوردهاند.به هر حال این بانوى شجاع کربلا راوى حدیث از مادر و برادر خود بوده و از نظر دانشمندان رجالى و حدیثشناسان، عدالت و اعتماد این بانوى پاک و بافضیلت در زمینه بیان حدیث و مقامات علمى مورد تأیید قرار گرفته و صداقت و درایت او انکارناپذیر است.
بندگی و تسلیم محض
بنده محض خدا بودن یعنی یکسره تسلیم امر او شدن، از غیر او دل بریدن و به او پناه جستن؛ و زینب کبری علیهاالسلام ، پیشتاز در وادی رضایت و تسلیم و علمدار عبودیت و بندگی محض خدا، تجلی روشن این معناست. آن جا که آن بانوی بزرگ در بند اسارت دشمن، پس از تحمل داغ گران شهادتِ برادران و فرزندان و یاران و پس از آن همه قساوت دشمن با اهل کاروان، پس از آنکه از سوز درون سر به چوبه محمل زده و به خون سر آتش دل را آرام کرده است، در دربار یزید چنین تسلیم محض خدا بودن را متجلی میکند. او میگوید: «سپاس و ستایش خدایی را که در ابتدا سعادت عطایمان کرد و در پایان رحمت و شهادت نصیبمان فرمود». آری درون کمال یافته زینب علیهاالسلام چیزی جز نیکی از سوی خدا نمیبیند و تواضع زینب او را به سوی سائیدن سرِ تسلیم و سپاس بر درگاه خدا میکشاند.
نسیم مهر
روز عاشورا با همه دردها و رنجهایش گذشته است. کاروان با تنها امیدی که برایش مانده است به سوی کوفه به راه میافتد. امام سجاد علیهالسلام ـ تنها حجّت خدا بر زمین، همه امید زینب علیهالسلام به ماندن و بودن و همه بهانه خلقت در برجا ماندن و پایداری کردن ـ رنجور و داغدیده و بیمار است. آن قدر بیمار که دشمن سنگ دل از کشتن او دست کشیده و به خیال خود به بیماریاش وا نهادهاند. کاروان به راه میافتد و امام به سوی قتلگاه چشم میدوزد که این گونه ساکت و آرام است و از آن همه غوغایش دیگر خبری نیست. بدن عزیزترین بندگان خدا را میبیند که تکه تکه بر زمین افتاده است؛ اشک امان نمیدهد؛ سینه امام تنگ میشود؛ زینب علیهاالسلام هراسان خود را به امام میرساند؛ اینک او نه تنها از تن بیمار امام پرستاری میکند که دل زخمدیده امام را نیز مرهم مینهد. او با یادآوری حدیثی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در رضایت خدا از اهل بیت و پاداش بی نهایت آنها و عذاب دشمنان آنها، روحی تازه در کالبد بی رمق امام جاری میکند. اینک زینب علیهاالسلام ، در پس آن همه رنج و مصیبت صبور و مقاوم به امام و اهل کاروان دلداری میدهد.
مِهر مادری
مادری که از فرزند دل برکَنَد و او را به وادی شهادت بسپارد و در راه خدا فدا کند، در ایثارگری گوی سبقت ربوده و در فداکاری پرچم فتح برگرفته است. امروز ما میلاد مادری را جشن گرفتهایم که معلم فداکاری و آموزگار مکتب ایثار است. در تمام رنجها و مصایب زینب کبری علیهاالسلام ، آن قدر صبوری و بردباری جاری است که کمتر از دو فرزند شهید او یاد میشود داغ مصایبی که بر دل زینب علیهاالسلام نشست آن قدر سنگین و دشوار بود که داغ دو فرزندش را از یاد میبرد. سوز مظلومیت بیحد مولایش و امام زمانش حسین علیهالسلام ، درد جهالت اسلامیان و عافیتطلبیشان، رنج مهجوری حق و فزونی باطل، آتشی است که لحظه به لحظه در جانش شعلهور میشود و او که در وادی ایثار پیشتاز بود، در شهادت فرزند حتی به سوگ ننشست تا مبادا ذرهای شرم یا اندوه بر دل عزیز برادرش حسین علیهالسلام بنشیند. درود خدا بر او و بر اهل بیت عصمت.
بهانه قساوت
عافیتطلبی، نشستن در کنج آسایش، شیفته زندگی آرام و دلخواه بودن، دل باختن در برابر برق سکههای سرخ و زرد و تمایل به اندکی بیشتر از دنیا بهره بردن، چشم بستن به روی حقایق و گوش سپردن به خواهش نفس، همان انگیزهای بود که کوفیان را به جنگ با خاندان رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، کشانید، چنان که در پیِ آن همه سفارش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، حرمت زینب علیهاالسلام دُردانه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را بشکنند، گوشواره از گوش دختران رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بکشند و در همان حال از آنچه بر اهل بیت میرود بگریند و در پاسخ حیرت زینب علیهاالسلام ، که فرمود: «اگر میدانی و میشناسی چرا چنین میکنی؟» ابلهانه پاسخ گوید: اگر من گوشواره را نَبَرم دیگری میبرد! راستی شیطان تا کجا در دل انسان حاکم میشود و هوای نفس تا چه حد سرکش و ظلمانی است!
فردایی نه چندان دور
زینب کبری ـ که سلام و درود خدا بر او باد ـ امروز میآید؛ میآید در فردایی نه چندان دور، در روز رحلت جدش پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، مونس مادر باشد و چند روزی بعد شاهد پهلوی شکسته مادر و رنجوری او گردد. زینب چهار ساله آنروز صبر میکند و میماند تا در فردایی نه چندان دورتر پرستار فرق شکافته و محاسن بخون خضاب شده پدر باشد. امّا صبر میکند و میماند تا در غربت و تنهایی برادرش حسن یاوری استوار و غمخواری همدم گردد. او میماند تا در عاشورا با صبوری خویش صبر را خجل نماید و سرود جاودانه «ما رَأیْتُ الاّ جَمیلاً» را به تاریخ هدیه کند. آری او ماند تا پاسدار حریم آل اللّه باشد و تیماردار کاروانی زخم دیده و مصیبت کشیده، اما سربلند و سرافراز گردد.
راهنمای سعادت
امروز روز ولادت بانوی بزرگ اسلام زینب کبری علیهاالسلام ، نمونه کامل زن مسلمان و مسلمان راستین، الگوی خداپرستی و تسلیم امرِ ولایت بودن، اسوه حیا و تقوا، ایمان و اطمینان درونی و عصاره توکل و عشق به خداست. روز میلاد خجسته و نیک او فرصتی است تا جوانان و بانوان ما به راهی که او روشن کرد و شناساند قدم نهند. از دریای وجودش مروارید کمال برگیرند و در نسیم یادش سرمست کمال و سعادت شوند. باشد که این سرمستی بهانه دلهامان باشد برای قدم نهادن در وادی سعادت.
نامی از آسمان
در خانه نورانی و آسمانی مولا علی علیهالسلام شادیِ آمدنِ نورسیدهای برپاست. حضرت فاطمه علیهاالسلام ، نوزاد را در آغوش مولا نهاده، از او میخواهد اکنون که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در مدینه حضور ندارند، ایشان نامی برای کودک برگزیند. امام علی علیهالسلام ، میفرمایند: «من بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در نامگذاری او پیشی نمیگیرم». چند روزی از تولد نوزاد میگذرد تا آنکه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، به مدینه بازگشته و چون همیشه، ابتدا به خانه دردانهاش فاطمه زهرا علیهاالسلام ، وارد شدند. اندکی بعد نوزاد در آغوش جدّش آرام خفته است و چشمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر آسمان است. فرشته مقرب خدا، جبرئیلِ امین، نازل میشود. سلام و تهنیت خدا را میرساند و میفرماید: «نام این مولود را زینب بنه که این نام را خدا در لوح محفوظ نوشته است». وصیت فراموش شده
چند روزی از تولد خجستهات میگذرد. اینک تو در آغوش گرم پر مهر پیامبر آرام خفتهای. جبرئیل امین نام زینب را برایت از سوی خدا تحفه آورده است. در آمدنت خدا نیز تهنیت میگوید. چقدر پیامبر تو را دوست میدارد و به تو مهر میورزد: تو را به سینه میچسباند؛ چشمانت را میبوسد؛ تو را میبوید و سفارش میکند به همه امّت که حرمت این دختر را پاس بدارند. علاقه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به تو وصفناشدنی است. تو زینب دردانه و عزیز دل رسول خدایی؛ هرچند جاهلان و کوردلان و کوته فکران امّت حرمت تو را پاس نداشتند و سفارش پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به فراموشی سپردند.
زینت پدر
خوش آمدی ای زینت پدر؛ ای مایه فخر عالم؛ ای تسلای دردهای مادر؛ خدا نام تو را زینب نهاد که تو زینت پدری. تو نگین زیبا و درخشان خلقتی؛ گل خوشبوی زیباترین بوستان آفرینشی؛ پدر خود زلال حیات در عالم است و تو زینت و مایه فخر او. در همه نیکیها از پدر میراث بردهای، در شجاعت و شهامت، در فصاحت و بلاغت، در ادب و کمال و در عبودیت و تسلیم خدا بودن. پدر به تو فخر میکند و تو شایسته این افتخاری.
بشارت ولادت
جناب سلمان خبر ولادت نورسیده مولا علی بن ابیطالب علیهالسلام ، را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، میرساند و در انتظار میماند تا شادی و شعف این بشارت را در چهره ایشان ببیند. امّا اشک مجال شادی به چشمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نمیدهد و در پاسخ حیرت سلمان، پیامبر به مصیبتهایی اشاره میکند که آن کودک شیرین و نو رسیده باید در آینده تحمّل کند. میلاد مبارک و خجسته او آغاز راه صبوری بود و زینب علیهاالسلام ، اسوه صبر الهی و بانوی بردباری و رضا، آمده بود تا از همان کودکی دشواری را تحمّل کند و دلش را از صبر و تحمل لبریز سازد.