حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد



مهجوريت قرآن و فاصله گرفتن مردم به خصوص مسلمانان از مفاهيم و معارف قرآن علتهاي متعددي دارد از جمله:
1. تلاش و توطئه شياطين جني و انسي باعث شده كه مردم از مفاهيم و معارف بلند قرآن مجيد فاصله گرفته و در دام شيطانهاي وسوسهگر گرفتار آيند و با آموزههاي قرآن كريم بيگانه شوند و قرآن در ميان آنها به خصوص مسلمانان مهجور بماند، قرآن كريم ميفرمايد: «و قال الرسول! يارب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مهجورا؛ و پيامبر (خدا) گفت: «پروردگارا! قوم من اين قرآن را رها كردند (و از آن دوري جستند)».
2. فراموش كردن مفاهيم و معارف قرآن كريم وغفلت از آنها، باعث شده كه مردم به دستورها و پيامهاي راهگشا و هدايتگر اين كتاب مقدس توجه نكنند و فرهنگ قرآن در ميان مردم به دست فراموشي سپرده شود بسياري از مردم به جاي عمل به قرآن، تنها آن را به عنوان يك كتاب مقدس يا به قصد ثواب آن را تلاوت ميكنند و يا در مراسم ختم مردهگان آن را قرائت نموده و يا در كنار سفره عقد و يا درياچهاي سبز بر روي طاقچه از آن نگهداري ميكنند!! در حالي كه قرآن كريم براي هدايت و تربيت انسانها نازل شده و مردم بايد با عمل به دستورها و فرمانهاي آن، براي رسيدن به كمال و نزديك شدن به خداوند را بپيمايند و در آيات آن تدبر و تفكر كنند ودر زندگي آنها را بكار گيرند و پياده كنند؛ «… و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون؛… و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آن چه به سوي مردم نازل شده است براي آنها تبيين كني، شايد انديشه كنند».
3. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ درباره مهجوريت قرآن كريم ميفرمايد: «… حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش ميكنند، پس در آن روزقرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور ميگردند و هر دو غريبانه در يك راه ناشناخته سرگردانند و پناهگاهي ميان مردم ندارند، پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند، ولي گويا حضور ندارند، با مردمند ولي از آنها بريدهاند؛ زيرا گمراهي و هدايت هرگز هماهنگ نشوند، گر چه كنار يكديگر قرار گيرند، مردم در آن روز، درجدايي و تفرقه هم داستان، و در اتحاد و يگانگي پراكندهاند، گويي آنان پيشواي قرآن بوده و قرآن پيشواي آنان نيست، پس از قرآن جز نامي نزدشان باقي نماند و آنان جز خطي را از قرآن نشناسند…»
چگونه ميتوان با قرآن مجيد انس پيدا كرد؟
براي بهرهمندي و اُنس با قرآن بايد مراحلي را طي كرد از جمله:
1. يادگيري قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «خياركم من تعلم القرآن وعلّمه؛ بهترين شما كسي است كه قرآن را بياموزد و آن را به ديگران نيز ياد دهد».
2. قرائت قرآن؛ حضرت امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن اختلط القرآن بلحمه ودمه و جعله الله مع السفرة الكرام البررة…؛كسي كه قرآن بخواند، درحالي كه جوان مؤمن است، قرآن با گوشت و خون او مخلوط شده و با فرشتگان بزرگوار و نيكو صفت همنشين ميشود».
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «نوروا بيوتكم بتلاوة القرآن…»؛ خانههاي خود را با تلاوت قرآن نوراني كنيد».
تلاوت قرآن نيز خود داراي آدابي است از جمله: الف. مسواك زدن، پيامبر گرامي ميفرمايد: «نظفوا طريق القرآن قيل يا رسول الله و ما طريق القرآن قال افواهكم قيل بماذا قال بالسواك؛ راه قرآن را پاكيزه نگه داريد. عرض شد يا رسول الله! راه قرآن چيست؟ فرمود: دهانهايتان. عرض شد: چگونه؟! فرمود: بوسيله مسواك كردن».
ب. وضو و طهارت داشتن هنگام تلاوت قرآن؛ «لا يسمه الا المطهرون؛جز پاكان بر آن دست نزنند».
ج. پناه بردن به خداوند متعال پيش از قرائت قرآن؛ «فاذا قرأت القرآن فاستغذ بالله من الشيطان الرجيم؛ وقتي كه قرآن ميخواني از (شرّ) شيطان رانده شده به خداوند پناه ببر».
د. قرائت قرآن با صداي خوش و دلنشين؛ پيامبر گرامي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «لكل شيء حلية و حلية القرآن الصوت الحسن؛[13] براي چيزي زيبايي و زينتي است و زينت قرآن صوت نيكو ميباشد».
ه. قرائت قرآن همراه با خشوع؛ «الم يأن للذين ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله و ما نزل من الحق…؛[14] آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خدا و آن چه از حق نازل شده خاشع گردد…»
و. قرائت همراه با حزن و اندوه؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «ان القرآن نزل بالحزن فاذا قرأ نموه فابكوا فان لم تبكوا فتباكوا»براستي قرآن همراه با حزن نازل شده است، بنابراين، هنگامي كه قرآن ميخوانيد گريه كنيد و اگر گريه نكرديد حالت گريه را به خود بگيريد».
ز. تلاوت قرآن با ترتيل و شمرده؛ «ورتل القرآن ترتيلا؛ قرآن را با دقت و تأني بخوان».
3. تدبر در قرآن؛ قاري قرآن بايد با توجه به معاني قرآن، آن راتلاوت كند و در آيات تفكر و انديشه نمايد و از آنها پند گيرد، چنان كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «(پرهيزكاران) در شب به پا خواسته و قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت ميكنند، جان خويش را با آن محزون ميسازند و دواي درد خود را از آن ميگيرند هرگاه به آيهاي برسند كه در آن تشويق باشد، با علاقه و اميد به آن روي ميآورند و روح و جانشان با شوق بسيار در آن ذخيره ميشود و آن را همواره الگوي خود ميسازند و هرگاه به آيهاي برسند كه در آن بيم باشد، گوشهاي دل خود را براي شنيدن آن باز ميكنند و صداهاي ناله و برخورد زبانههاي آتش در گوششان طنين انداز است».
4. عمل به قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «ربّ تال للقرآن و القرآن يلعنه؛ چه بسيار كساني كه قرآن را تلاوت ميكنند، در حالي كه قرآن بر آنها لعن و نفرين ميفرستد».
5. حفظ قرآن؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «لا يعذب الله قلبا وعي القرآن؛ خداوند قلبي را كه ظرف قرآن باشد، عذاب نميكند».
بنابراين، براي مأنوس شدن با قرآن، داشتن برنامهاي منظم و روزانه براي قرائت و عمل به موارد و عوامل مذكور لازم است..
ماه رمضان تجلي گاه قرآن
از آن جا که ماه رمضان، ماه نزول قرآن، ماه خدا و ماه تزکيه و تهذيب است و قرآن در شب قدر که در اين ماه قرار گرفته، در قلب پيامبر اکرم(ص) تجلي کرده، نتيجه مي گيريم که ماه رمضان تجلي گاه قرآن، و ماه انس با قرآن است، روزه داران مومن در اين ماه مهمان خدا هستند و در کنار خوان پربرکت قرآن نشسته اند، و بنابراين بايد با تلاوت قرآن انس بگيرند، و با تدبر در آيات قرآن و بهره گيري فکري و عملي از مفاهيم قرآن بر رشد و تکامل ملکوتي خود بيفزايند، بر همين اساس، پيامبر(ص) در فرازي از خطبه شعبانيه که در آخرين جمعه شعبان ايراد کرد، فرمود: «هو شهر دعيتم فيه الي ضيافه الله … و من تلافيه آيه من القرآن کان له مثل اجر من ختم القرآن في غيره من الشهور؛ ماه رمضان ماهي است که شما در آن به مهماني خداوند دعوت شده ايد… کسي که از شما يک آيه قرآن را در اين ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن (تلاوت قرآن از آغاز تا پايان) در ماه هاي ديگر است.»
و در دعاهاي ماه رمضان، سخن از قرآن و انس با آن، به عنوان کتاب ارشاد و هدايت بسيار به ميان آمده است، در دعاهاي هر روزه ماه رمضان که از رسول خدا(ص) نقل شده، در فرازي از دعاي روز دوم مي خوانيم: «اللهم وفقني فيه لقرائه آياتک؛ خدايا مرا در اين روز براي قرائت آيات قرآن، موفق کن.» و در دعاي بيستم مي خوانيم: «اللهم وفقني فيه لتلاوه القرآن؛ خدايا مرا در اين روز براي تلاوت قرآن توفيق ده.»
در اين دو عبارت که به صورت دعاست، هم به قرائت و روخواني قرآن توجه شده و هم به قرائت تدبر آميز و توام با عمل، زيرا واژه تلاوت در اصل از «تلو و تالي» است که به معناي دنباله روي و پيروي تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله مي باشد. روشن است که چنين توفيقي جز در پرتو انس حقيقي با قرآن به دست نمي آيد. انس با قرآن در حقيقت از سه پايه تشکيل شده که عبارتند از: 1- خواندن آيات قرآن 2- تدبر و شناخت قرآن 3- عمل به دستورهاي قرآن. بر همين اساس امام باقر(ع) در يک تجزيه و تحليل کوتاه فرمود:
قرآن خوانان بر سه گروه اند: 1- خواندن قرآن را سرمايه کسب مادي خود قرار دهند، و با قرائت قرآن، پادشاهان را بدوشند، و در برابر مردم بزرگ نمايي کنند. 2- در خواندن قرآن، حروف (و تجويد) آن رعايت کنند، ولي حدود و مرزها و برنامه هاي قرآن را تباه سازند، قرآن براي آنها همانند جام آب نگهدارنده است (که هنگام تشنگي و سودجويي از آن بهره مي برند، و هنگام سيرابي آن ظرف را مانند سواره به پشت سرش مي افکنند.[ )اين دو دسته هرگز ازقرآن بهره مند نمي شوند و نجات نمي يابند.] 3- انسان هايي که قرآن مي خوانند و داروي قرآن را بر دل دردمندشان مي نهند، و براي (خواندن و تدبر در) قرآن شب زنده داري کنند، و روزشان را با روزه به پايان رسانند، و نمازشان و جايگاه هاي نمازشان را بر اساس آن، اقامه نمايند، و به خاطر قرآن، از بستر خواب، براي عبادتدوري کنند، خداوند عزيز و قادر به برکت وجود اين گروه، بلاها را دور مي سازد، از شر دشمنان جلوگيري مي نمايد و از آسمان باران مي فرستد.»
و در پايان فرمود: سوگند به خدا در ميان قرآن خوانان، چنين گروهي از کبريت احمر کمياب ترند.»
امام سجاد(ع) هنگامي که قرآن را تا آخر تلاوت مي کرد، دعايي مي خواند، که در فرازي از آن دعا چنين آمده است: خدايا چون ما را براي تلاوت آيات قرآن، ياري فرمودي، و دشواري (و عدم شيوايي) زبان هاي ما را به زيبايي و شيوايي عبارت هاي قرآن آسان نمودي، پس ما را به گونه اي قرار بده تا حق قرآن را آن گونه که هست رعايت کنيم.»
رسول اکرم(ص) در تفسير آيه 121 بقره: «يتلونه حق تلاوته، مومنان، کتاب آسماني را آن گونه که شايسته آن است مي خوانند.» فرمود: «يتبعونه حق اتباعه؛ آن گونه که سزاوار پيروي است، از قرآن پيروي مي کنند.»
از سوي ديگر فرمود: «رب تال القرآن، والقرآن يلعنه؛ چه بسيارند تلاوت کنندگان قرآن، که قرآن آنها را لعنت مي کند.»
اين گفتار و ده ها گفتار ديگر در اين خصوص، از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) حاکي از آن است که ارزش تلاوت قرآن به اين است که آميخته با توجه و تدبر، و تصميم بر عمل به دستورهاي قرآن باشد، و تحقق و انس حقيقي با قرآن به چنين برنامه اي بستگي دارد. وگرنه خوارج نهرواني، دشمنان خونخوار اميرمومنان علي(ع) همه از قاريان قرآن بودند، ولي از قرآن، فقط قافش را مي دانستند، از اين رو حضرت علي(ع) را که سراپا توحيد بود، کافر خوانده، با او جنگيدند.
پيامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) و اولياي خدا، با قرآن بسيار انس و الفت داشتند، و از فيوضات ظاهر و باطن آن بهره مي بردند، تنها به قرائت ظاهر آيات قرآن اکتفا نمي کردند، بلکه در آيات آن تدبر مي نمودند و آيات را با تاني و شمرده و با صداي زيبا و جذاب و با توجه به معاني آن، و تصميم بر عمل به آن، مي خواندند؛ به عنوان مثال، در قرآن صدها بار جمله «يا ايها الذين آمنوا؛ اي کساني که ايمان آورده ايد.» آمده است، حضرت رضا(ع) هرگاه هنگام تلاوت آيات قرآن به اين آيه مي رسيد و آن را مي خواند، بي درنگ مي گفت: «لبيک اللهم لبيک؛ اجابت مي کنم فرمان و دعوت تو را اي خدا، اجابت مي کنم.» اين مطلب بيانگر آن است که امامان معصوم(ع) با توجه و تدبر، آيات قرآن را مي خواندند، و همان دم تصميم مي گرفتند به دستورهاي خدا عمل نمايند.
امام خميني - قدس سره - در ظاهر و باطن، رابطه بسيار گرمي با قرآن داشت، و از آن، استفاده هاي فکري و عملي فراواني مي کرد، قرآن بزرگ ترين تکيه گاه مطمئن و نيروبخش براي پيشبرد اهداف او بود، او مي فرمود: «اگر خداوند داستان هاي پيامبران در برابر طاغوت ها را در قرآن ذکر کرده، موسي و فرعون، ابراهيم و نمرود و… را تذکر داده، منظورش داستان سرايي نبوده، بلکه منظور تبيين برنامه پيامبران در برابر طاغوت هاست؛ يعني ما نيز که پيرو قرآن هستيم، بايد در برابر طاغوتها تا سرحد نابودي آنها تلاش کنيم.»
مکرر مي فرمود: قرآن يک کتاب انسان سازي کامل است، و براي آن نازل شده که انسان بسازد. امام خميني بخش مهمي از زندگي اش را حتي در دوران جنگ، و در دوران بيماري آخر عمر، با قرآن مانوس بود، و با تلاوت آيات قرآن، و تدبر در آن آيات، با خدا ارتباط پيدا مي کرد.
يکي از اعضاي دفتر ايشان در اين باره مي نويسد:
«هر روز حضرت امام خميني(ره) داراي نظم و انضباط مخصوصي بودند، از جمله مقداري از وقتشان را با قرائت آيات قرآن سپري مي کردند، و کارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه ريزي بود که به طور عادي هيچ گاه توجه به کاري موجب تضييع کار ديگرشان نمي شد.»
امام در نيمه هاي شب که براي نماز شب برمي خاست، مدتي قرآن مي خواند، حتي در اواخر عمر که بستري بودند، با دوربين مخفي از او فيلم گرفتند، و در تلويزيون، بسياري مشاهده نمودند، که از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آيات قرآن گرديد.
شخصي قرآن هايي با قطع کوچک تهيه کرده و مي خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام آورده بود تا آنها را تبرک کند، آن قرآن ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسيد: «اينها قرآن هايي است که شامل چند سوره است، خواسته اند که براي جبهه تبرک شود.» با اين که هميشه حرکات امام به طور کامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بي سابقه اي، با شتاب و شدت مضطربانه اي، دستشان را عقب کشيدند، و با لحني تند و عتاب آميز فرمودند: «من قرآن را تبرک کنم؟! اين چه کارهايي است که مي کنيد؟»
يک بار بدون توجه يک جلد قرآن را همراه چيزهاي ديگر نزد امام آوردند و به زمين نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روي زمين نگذاريد.» و بي درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روي ميزي که در کنارشان بود گذاشتند، امام در اين هنگام روي کاناپه نشسته بودند، معلوم شد که امام نمي خواهند قرآن پايين تر از جايي که نشسته اند قرار گيرد.
يک بار نيز همه ديدند که حضرت امام(س) در يک مراسم ملاقات در حسينيه جماران، به طور استثنايي به جاي آن که در جايگاه روي صندلي بنشينند، روي زمين نشستند، زيرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آيه قرآن تلاوت شود.
حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارک رمضان، دستور مي دادند که چند ختم قرآن براي افرادي که مد نظر مبارکشان بود، قرائت شود.
در روايت آمده است: علي بن مغيره يکي از شاگردان وارسته امام کاظم(ع) به آن حضرت عرض کرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پايان تلاوت مي کنم - و گاهي بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگي، کم و زياد مي شود - و در روز فطر، ثواب يک ختم قرآن را نثار روح پيامبر(ص) هديه مي نمايم، ختم ديگر را به اميرمومنان علي(ع)، و ختم ديگر را به حضرت زهرا(س) و ختم ديگر را به امام حسن(ع) و امامان ديگر تا شما، اهدا مي نمايم، پاداش من در اين کار چيست؟» امام کاظم (ع) فرمود: «لک بذلک ان تکون معهم يوم القيامه؛ پاداش تو اين است که در روز قيامت همنشين و همدم پيامبر(ص) و فاطمه و امامان(ع) خواهي بود.»
گفتم: «الله اکبر، براستي به چنين مقامي نايل مي شوم؟» سه بار فرمود: آري.
پايان اين گفتار را با ذکر سخن پيامبر اکرم(ص) در شان پاداش تلاوت قرآن، مي آراييم که فرمود: مومني که هر شب ده آيه از آيات قرآن را تلاوت کند، نامش جزء «غافلان» نوشته نشود، و اگر هر شب پنجاه آيه بخواند نامش جزء «ذاکران» نوشته شود، و اگر صد آيه بخواند، نامش جزء «قانتان» (بندگان خالص و فروتن) نوشته گردد، و هرگاه هر شب صد آيه بخواند، نامش جزء «فائزان» (رستگاران) ثبت مي گردد، و هرگاه پانصد آيه بخواند، نامش جزء «مجتهدان» (تلاشگران راه حق) نوشته شود، و اگر هزار آيه بخواند، براي او در بهشت قنطاري از طلا که معادل پانزده هزار مثقال طلا است مقرر گردد، که هر مثقال آن 24 قيراط است که کوچک ترين قيراط آن، همانند بزرگي کوه احد مي باشد، بزرگ ترين آن به بزرگي بين زمين و آسمان است.
انس با قرآن
اميرمومنان علي(ع) فرمود: «من آنس بتلاوه القرآن، لم توحشه مفارقه الاخوان؛ کسي که با تلاوت قرآن، انس و الفت گرفت، از جدايي ديگران به وحشت نمي افتد.»
در اينجا پرسيده مي شود که حقيقت انس با قرآن چيست که انسان را اين گونه استوار و نيرومند مي سازد، و هرگونه اضطراب و تنش را از او دور مي کند؟
پاسخ آن که: انس در اصل به معناي خو گرفتن و همدم شدن است، مانند انس کودک شيرخوار به سينه مادر، و گاهي انس آن چنان شديد و سرشار است، که از انس کودک شيرخوار به سينه مادرش نيز بيشتر است، چنان که اميرمومنان علي(ع) در برابر منافقان کوردلي که او را به مرگ تهديد مي کردند، فرمود: «والله لابن ابي طالب آنس بالموت من الطفل بثدي امه؛ سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شيرخوار به سینه مادرش بيشتر است.»
عارف حقيقي کسي است که با خدا و کلام او چنين انس و الفتي داشته باشد، که اميرمومنان علي(ع) در توضيح آيه «يا ايها الانسان ما غرک بربک الکريم؛ اي انسان چه چيز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است.» فرمود: «وکن لله مطيعا و بذکره آنسا؛ مطيع خداوند باش و به ياد خدا انس بگير.»
بنابراين مفهوم انس حقيقي، همان همدم شدن آميخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستني است که ارتباط و پيوند انسان را به آن چه که مورد انس اوست محکم و متصل مي کند، چنين انسي با خدا و کلام خدا (قرآن) از ويژگي هاي اولياي خدا و هر مومن عارف و وارسته است، چنان که اميرمومنان علي(ع) در مقام دعا مي گويد: «اللهم انک آنس الآنسين لاوليائک … ان اوحشتهم الغربه آنسهم ذکرک؛ خدايا! تو براي اوليا و دوستان خاصت، مانوس ترين مونس ها هستي… اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، ياد تو مونس تنهايي آنهاست.»

ما مسلمان و موحديم اما توحيد در زندگي ما نيست، در نماز و روزه و حج و عمره ما هست اما در زندگي ما نيست. موحدانه زندگي نميكنيم، نشانهاش هم اين است كه مواظب حرفهايمان نيستيم، اگر يك سبد ميوهاي به ما برسد ميگوييم چيست؟ ميگويند ميوه است. ميگوييم كي داد؟ ميگويند فلان باغبان، همين! به جاي اينكه بگوييم كي آورد، ميگوييم كي داد، اين فرهنگ ما است؛ اصلا نميدانيم چگونه بايد حرف بزنيم، يك عده معتقدند كه دين از سياست جدا است ولي ما متأسفانه عملا معتقديم كه دين از زندگي جدا است.
نمي دانم شما با مردان الهي برخورد كرده ايد يا نه، آنها در حرفهاي شان به واقع موحد بودهاند، نميخواستند مقدس مآبانه زندگي كنند، ما از آن بزرگان نشنيديم كه بگويند فلان كس داد، ميگفتند فلان كس آورد و اين زحمت را كشيد.
اين حرف قاروني است كه بگوييم 40 50 سال زحمت كشيديم و عالم شديم، اين اصطلاح نارواي «دود چراغ خوردن» همين است، قارون هم كه بيش از اين نگفته بود و نميگفت، ميگفت «إِنَّمَا أُوتِيتُه ُعَلَي عِلْم ٍعِندِي، خودم زحمت كشيدم و پيدا كردم» بسياري از ما اسلامي حرف ميزنيم ولي قاروني فكر ميكنيم، ما هم خيال ميكنيم خودمان زحمت كشيديم، خيليها آمدند حوزه ولي چيزي نشدند، خيليها رفتند دانشگاه چيزي نشدند، خيليها رفتند بازار چيزي نشدند، اين طور نيست كه هر كس برود جايي چيزي گيرش بيايد، اگر بگوييم «إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْم ٍعِندِي» همان اسلامي حرف زدن و قاروني فكر كردن است بايد بگوييم «مابنا من نعمة فمنا…».
هم در قرآن هست و هم اهل بيت عليهمالسلام دستور دادند در نماز و بعد از نماز در تعقيبات بگوييم «اللهم ما بنا من نعمة فمنك»، اين براي تنها ثواب بردن نيست، ثواب را بالاخره ميدهند، عمده آن است كه اين دين در زندگي ما بيايد كه اگر آمد راحت هستيم، نه از گراني ميرنجيم نه از تحريم، چون او دارد ما را اداره ميكند، به واقع اگر باور كرديم كه تمام مار و عقرب عالم پيش خدا روزي دارند، شرق و غرب عالم بخواهند ايران را تحريم كنند اثر ندارد، ما باور نكرديم اين حرفها را، مگر آنها رازقند؟ خدا در قرآن به صورت «عَلَي» فرمود «وَ ما مِن ْدَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَي ا… رِزْقُها» (و هيچ جنبندهاي در زمين نيست مگر آنكه خداوند متعال عهدهدار روزي اوست.)
گفتاری شیرین از علامه جوادی آملی

ریشۀ انقلابیگری «سیاسی» بودن است
هر بحث دینی اگر ناقص و ابتر ارائه نشود، به ابعاد سیاسی کشیده میشود،و هر صفت اخلاقی را وقتی توسعه دهیم؛ میشود «سیاسی»، مثلا صدقه و نوعدوستی به استکبارستیزی کشیده میشود
اگر مبلّغی، یک حرف دینی را بزند ولی بُعد سیاسیاش را نگوید خیلی هنر به خرج داده! چون خیلی سخت است که شما یک حرف دینی را بزنید اما ابعاد سیاسیاش را نگویید!
«اسلام سیاسی» باید به مردم معرفی شود
امام_خمینی: والله اسلام تمامش سياست است؛ اسلام را بد معرّفى كردهاند
مخاطبان ما اول باید «سیاسی» شوند، بعد انقلابی شوند/ برای فهم «سیاسی بودن اسلام» باید سراغ «تاریخ اسلام» برویم
اولین اقدام پیامبر(ص) بعد از پیمان عقبۀ دوم چه بود؟ ۱۲ رئیس برای ۱۲ ناحیۀ مدینه تعیین کردند/ تلاش شده که اسلام، غیرسیاسی معرفی شود/ ما باید اسلام سیاسی را با تبیین سیاست در متن تاریخ اسلام به مردم معرفی کنیم
2 گاهی تبلیغ مستقیم جواب نمیدهد، باید ریشۀ روحیه_انقلابی را تقویت کنیم پایۀ شخصیتیِ انقلابی بودن، محدود کردن دو گرایش است: «راحتطلبی» و «لذتگراییِ مفرط»
الان مشکل انقلاب ما افکار غربی نیست؛ مشکلش «اسلام راحتطلبی» است باید به مردم بگوییم این «تفکر_راحتطلبی» شما را نابود میکند!
بسیجی اگر اهل کوهنوردی نیست و راحتطلب است، انقلابی نیست / امام(ره): در اسلام از اول دو خط بوده؛ اسلام راحتطلبی و اسلام انقلابی
بالای_منبرها فقط به مباحث عقیدتی پرداختهایم؛ باید به مسائل_زندگی بپردازیم/ قرآن میگوید: زندگی سخت است! لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَد(بلد/4) / هر کسی باور نکند که زندگی سخت است سختی دین را هم نخواهد پذیرفت!/ دین مثل ورزش است که اگر ورزش نکنی دیسک_کمر میگیری. میگوید: سختی کوچک را استقبال کن تا سختی بزرگ سراغت نیاید
استاد پناهیان

بیگانگان در فلسطین اشغالی در تل آویو کنفرانسی بنام کنفرانس تل آویو گرفتند. در این کنفرانس عده ی زیادی جمع شدند از جمله سیصد نفر شیعه شناس مثل 《مارتین کرامر》و 《برنارد لوئیس 》که تالیفات زیادی هم دارند و بعضی هایش به فارسی ترجمه شده است.
صاحب نظران جمع شدند برای اینکه دو سؤال را پاسخ دهند.
سوال اول : چرا مسلمانان بویژه شیعیان دائما قیام می کنند؟
سوال دوم : انقلاب اسلامی ایران چطور پیروز شد؟
اینها آمدند و این جواب را آوردند.
علت اینکه شیعه ، جنبش خیز است و این نگاه جنبش خیزانه را به عالم منتقل کرده است دو نگاه است.
نگاه اول : نگاه سرخ یا شهادت
نگاه دوم : نگاه سبز یا ظهور
نگاه_سرخ
شیعیان بر این باورند خون ما که از خون امام حسین (ع) رنگین تر نیست ، جان ما که از جان عزیز امام حسین و جان عزیزانی مثل علی اکبرِ او عزیز تر نیست.
خدا رحمت کند شهدای ما را …افرادی فرزندشان را به جبهه می فرستادند و بعد می گفتند : پسر منکه از علی اکبر امام حسین عزیزتر نیست.
خواهر شهیدی می گفت : مگر برادر من از برادر حضرت زینب بالاتر است.
اینها خودشان را با امام حسین مقایسه می کنند . همان حرفی که رهبر هند 《گاندی》گفت : «من فقط به یک درس حسین بن علی عمل کردم و آن عزتش بود و توانستم هند را به استقلال برسانم.»
نگاه_سبز
نگاه سبز یعنی چه ؟ یعنی امید ، یعنی آینده ی روشن ، یعنی اینکه در نگاه شیعه آینده کاملا روشن است.
شیعه و سنی می دانند که آن حضرت از فرزندان حضرت فاطمه (س) هستند .
در روایتی از ام سلمه پیامبر اکرم (ص) فرموده اند :
«مهدی از عترت من و از فرزندان فاطمه است.»
اهل سنت هم این را قبول دارند اما فرقش این است که در نگاه شیعه سخن از امامی است که به دنیا آمده است و در طول تاریخ جلوه گری و هدایت و محبت او نمایان است و در بزنگاه ها دست مقدسش را دیده ایم.


تلاوت قرآن همراه با تأمل
دوستان سعی کنند در همه اوقات – به خصوص در ماه رمضان – تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگیتان حذف شود.
تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم، با تأمل و تدبر اثر میبخشد. تلاوت عجلهیی که همین طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه این که بی فایده باشد – بالأخره انسان همین که توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته ارتباطی است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسی را از این طور قرآن خواندن منع کرد. لیکن تلاوت قرآنی که مطلوب و مرغوب مأمورٌبه است، نیست. تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد، که به نظر ما میشود فهمید. اگر انسان لغت عربی را بلد باشد و آن چه را هم که بلد نیست، به ترجمه مراجعه کند و در همان تدبر کند؛ دو بار، سه بار، پنج بار که بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنی نسبت به مضمون آیه پیدا میکند که با بیان دیگری حاصل نمیشود؛ بیشتر با تدبر حاصل میشود؛ این را تجربه کنید. لذا انسان بار اول وقتی مثلاً ده آیه مرتبط به هم را میخواند، یک احساس و یک اشتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم که همین را با توجه میخواند، انتباه(توجه) دیگری دارد؛ یعنی انسان انشراح ذهن پیدا میکند. هر چه انسان بیشتر انس و غور پیدا کند، بیشتر میفهمد؛ و ما به این احتیاج داریم.
منبع: بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای هیات دولت، ۱۷/۰۷/۱۳۸۴٫