پیروزی یا شكست؟ (نگاهی به اشغال لانه جاسوسی آمریکا)
پیروزی یا شكست؟ (نگاهی به اشغال لانه جاسوسی آمریکا)
روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ جمعی از دانشجویان دانشگاه های تهران كه بعداً خود را دانشجویان پیرو خط امام نامیدند سفارت آمریكا در تهران را به اشغال خود درآوردند. بهانه عمده دانشجویان تصرف كننده سفارت، استقبال دولت آمریكا از شاه فراری ایران برای ورود به آمریكا بود و دولت آمریكا به این جهت مورد حمله قرار می گرفت كه به جای تلاش در استرداد شاه ایران برای محاكمه در داخل كشور، از هیچ كوششی به منظور حمایت از شاه فروگذار نكرده بود و این در افكار عمومی ایران دلیل موجهی برای اثبات كینه توزی و رویه خصمانه دولت آمریكا به حساب می آمد و البته خدشه ای به آن وارد نبود.
گرچه تصرف سفارت آمریكا در روزهای نخست، پدیده ای لحظه ای و موقتی به حساب می آمد و تصور می رفت كه حداكثر چند روزی به طول انجامد و به سان پدیده های مشابه یعنی اشغال سفارت كشورهای خارجی در دیگر نقاط جهان دیری نپاید اما علی رغم این خوشبینی اولیه ۴۴۴ روز به طول انجامید، به بحرانی منطقه ای و بین المللی تبدیل شد، بازتاب های آن روابط و مواضع كشورها را در قبال جمهوری اسلامی ایران و آمریكا به شدت تحت تأثیر قرار داد و بعد از سال ۱۳۵۸ تحولات مهمی را در منطقه باعث گردید.
همچنین این پدیده واكنش های مختلفی را در داخل كشور برانگیخت. به طور طبیعی افكار عمومی ملت ایران از اقدام دانشجویان پیرو خط امام حمایت می كرد. چون تصرف سفارت ماهیتی ضد امپریالیستی داشت و اراده دفاعی ملت ایران را به ابرقدرت غرب كه از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۸ حتی لحظه ای از دخالت پیدا و پنهان در امور داخلی ایران فروگذار نكرده بود، به خوبی نشان می داد.
این حركت، همچنین گروه های هوادار ابرقدرت شرق را ذوق زده كرد و آنان گمان كردند كه انقلابیون مسلمان آماده در غلتیدن به دامن بلوك شرق اند. دانشجویان با اقدام خود بزرگترین ضربه را به حیثیت جهانی امپریالیسم غرب وارد كرده بودند و این موفقیتی بزرگ برای انقلابیون مسلمان بود زیرا شوروی و اقمارش تصوری از این نداشتند كه روزی ابرقدرت رقیب آنها بهت زده در مقابل تعدادی دانشجو از هرگونه اقدامی درمانده گردد و فریاد عجز و لابه اش به گوش جهانیان برسد.
اما تحولات بعدی ایران كه این بار ماهیتی ضد سوسیالیستی و ضد ماركسیستی داشت و در قضیه اشغال افغانستان توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق و انحلال و دستگیری اعضای حزب توده كه در طراحی كودتا علیه نظام جمهوری اسلامی شركت داشتند به اوج خود رسید، نشان داد كه زعم و گمان طرفداران بلوك شرق نیز قریب به صحت نبوده است.
علاوه بر این جریان های سیاسی اعم از لیبرال ها و التقاطی های راستگرا به دلیل تعلقی كه به غرب داشتند و از آن رو كه هرگونه اقدام علیه غرب را گناه نابخشودنی می پنداشتند، نمی توانستند چنین اقدامی را برتابند. در نتیجه با «پیرو خط شیطان» نامیدن دانشجویان تصرف كننده سفارت و محكوم كردن اقدام آنان نارضایتی خود را از این عمل نشان دادند.
در عین حال بخشی از طیف تندرو و اصطلاحاً متمایل به چپ نیروهای مذهبی كه این اقدام را انجام داد و در آن زمان حامی جدی آن بود، به گونه ای عمل نمود كه جامعه چنین برداشت كرد كه این اقدام با هماهنگی قبلی رهبر فقید انقلاب اسلامی صورت گرفته است.
همین عده از متصرفان سفارت در سال های بعد تلاش كردند كل قضیه سفارت را منحصراً به خود اختصاص دهند به گونه ای كه امروزه مشكل می توان پذیرفت یا قبولاند كه در میان تصرف كنندگان سفارت دانشجویانی از دیگر خطوط سیاسی نیز حضور داشته اند.
اكنون ۲۵ سال از این واقعه می گذرد اما این حادثه همچنان تأثیرات خود را خصوصاً بر روابط ایران و آمریكا و اقدامات آمریكا در قبال ایران داراست و تصویر آن هم چنان در بایگانی ذهن افكار عمومی غرب باقی مانده است.
طی سال های اخیر و خصوصاً از سال ،۱۳۷۷ تا حال حاضر طیف چپ گرای تصرف كنندگان سفارت كه اتفاقاً از ایدئولوگ های دولت و مجلس دوم خردادی نیز بودند تصرف سفارت را اشتباه خوانده و ندامت خود را از این اقدام به زبان های مختلف اعلام كردند و تلاش نمودند با نزدیكی هرچه بیشتر فكری و عملی به غرب و پذیرش و وارد كردن ارزش های غربی به داخل جامعه ایرانی، از اقدامات قبلی خود فاصله بگیرند. در این مسیر توجیه «مطلوبیت تغییر بر مبنای زمان و مكان» به تدریج عمومیت یافت و جالب این كه موضع ثانوی این طیف كه پس از دو دهه اعلام می شد، به طور خودآگاه یا ناخودآگاه یادآور موضع قدیمی و همیشگی لیبرال ها بود كه در سال ۱۳۵۸ و بعد از آن اقدام دانشجویان را تقبیح كرده بودند.
در این میان واقع بینانه ترین گام را رهبر فقید انقلاب اسلامی برداشتند. ایشان پس از تأملی در موضوع، اقدام دانشجویان را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول و انقلاب دوم نامیدند و بر حمایت خود از تسخیر سفارت اصرار ورزیدند. در ادامه نیز این بحران را تا پایان اداره كرده و در موقع مقتضی توسط مجلس تازه تأسیس شورای اسلامی بدان پایان دادند.
برخی سیاسیون قدیمی و وابسته به طیف های لیبرال یا لیبرال مذهبی با ختم بحران اصرار كردند كه این بحران اگر چه در ابتدا آمریكا را بهت زده كرد و آن كشور را در موضع ضعف قرار داد اما در نهایت به زیان كشور ما پایان یافت و تقریباً می توان گفت كه در سال های اخیر چنان بر این موضع اصرار شده كه به تدریج به باوری عام تبدیل گردیده است.
این در حالی است كه واقعیت به صورتی دیگر بود. انقلاب اسلامی ایران اهدافی داشت كه می بایست به آنها دست یابد. یكی از اهداف مهم انقلاب اسلامی ایران استكبار ستیزی بود و مبارزه با ابرقدرتی زورگو و عصیان گر مانند آمریكا و تلاش برای تحقیر و تخریب هیبت چنین قدرت هایی در سطح منطقه و جهان، از مصادیق این استكبار ستیزی بود و گروگان گیری این فرصت طلایی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد تا یكی از برنامه های خود را عملی سازد هر چند به طور طبیعی هر اقدامی هزینه ای هم دارد.
حضرت امام (ره) توانست با مدیریت بحران گروگان گیری، آمریكا را در سطح منطقه ای و بین المللی تحقیر نماید، هیبت ترسناك این كشور را بشكند و به ملت ها و دولت ها جرأت دهد كه احساس شخصیت كرده و در سال های بعد بتوانند علیه آمریكا اقدام نمایند. این دستاورد كوچك و اندكی نیست و شاید نتوان ارزش مادی برای آن در نظر گرفت یا هماوردی مادی برای آن جست.
طرفه این كه تمامی مقامات صاحب نظر آمریكایی درگیر در بحران هم به این نكته اعتراف كرده و معتقد شده اند كه گرچه توانسته اند از رهگذر اقدامات بعدی برخی خسارات مالی و جانی را بر ایران وارد كنند اما پرستیژ بین المللی خود را به تدریج و در پی این واقعه در مخاطره دیده اند و این در حالی است كه آمریكا با استراتژی «ایجاد ترس توسط هیبت بین المللی خود» سال ها بر جهان حكومت كرده بود و شكستن این هیبت به عنوان نتیجه تسخیر سفارت آمریكا به دست دانشجویان، دستاورد بزرگی برای انقلاب اسلامی ایران بود.
سخنان رهبر انقلاب ۱۳ آبان ۹۲- رابطه با آمریکا
سخنان رهبر انقلاب ۱۳ آبان ۹۲- رابطه با آمریکا
رامبد جوان عَلَم وحدت را بلند کرد
پنج شنبه شب رامبد جوان در برنامه خندوانه میزبان شهروندان سیستانی بود. برنامه ای که همچون برنامه های دیگر خندوانه با ساختاری متفاوت به روی آنتن رفت. نکاتی از این برنامه را می توان مورد توجه قرار داد که در ادامه ذکر خواهد شد:
1- توجه رامبد جوان و مجموعه برنامه خندوانه حتی نسبت به پوشش و همراه شدن با آنها حرکتی است که شاید در این برنامه بارها دیده شده و در برنامه دیگر کمتر توجهی به آن شده است.موضوعی که از نظر روانی شاید بیشترین میزان محبت و نوع دوستی را درفرد ایجاد نماید.
2- توجه به موضوع وحدت خصوصاً در این سالهایی که تحولات عظیمی در منطقه در حال وقوع می باشد به نظر می رسد از هر موضوعی اهمیت بیشتری دارد. در این بین بی توجهی و اهمال دراین موضوع اشکالات جدی و حتی نسل کشی را در کشورهای منطقه به وجود آورده است. در عین حال لزوم وحدت رمز بقا و پیشرفت در شرایط کنونی است تا زیر پرچم اسلام بتوان در برابر مشکلات و تهدیدها مقابله کرد. اتفاقی که گردانندگان و اتاق فکر خندوانه با تیزبینی به آن توجه نمودند و اختلافات شیعه و سنی را با ایجاد محیطی صمیمی و متفاوت خنثی کرد.
3- در شرایطی که هنوز جمع زیادی از مسلمانان و مردم عزیز کشورمان داغدار جانباختگان حادثه منا هستند و این موضوع شاید بهانه ای را برای عده ای به منظور تفکیک هایی همچون شیعه و سنی، عرب و عجم و هرگونه فرقه دیگر ایجاد کرده باشد، برنامه شب گذشته خندوانه بار دیگر بر طبل اتحاد و برادری کوبید. بدین معنا که لزوم داشتن جهانبینی به وسعت عالم و به دور از کینه توزی های بدون تدبیر تنگناهای فرهنگی و اجتماعی را برایمان رقم خواهد زد.
4- برنامه آن شب خندوانه پیام جدیدی را نیز برای مخاطب داشت. رسانه های معاند همچون هر زمان دیگر از آب گل آلودی که برایشان ایجاد شده بود ماهیگیری نمودند و برخی از آنها فضا را برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی نیز مهیا دیدند. در اینکه مسببین فاجعه منا باید مجازات شوند شکی نیست. اما نباید فراموش شود که جنایات و بی تدبیری های آل سعود، آل خلیفه و دیگر حکام، در هر کجای عالم که باشند نمی تواند اختلاف بین عرب و عجم، شیعه و سنی را نیز القا نماید.
5- در کشور ما ایران هموطنان عرب زبان در کنار فارس زبان، شیعه و سنی در کنار هم زندگی می کنند. اما آنچه اهمیت دارد اعتلای اسلام و سربلندی آن در جهان می باشد. چه فارس باشد چه عرب. چه شیعه باشد و چه سنی. خندوانه با درایت نسبت به این موضوع اشاره کرد و کلیه اقوام کشور و مسلمانان را به همدلی و یکرنگی دعوت نمود. اتفاقی که در شبکه های اجتماعی با تقدیر فراوان عموم مردم همراه شد.
به راحتی می توان به این نتیجه رسید که جای خالی چنین برنامه هایی چه در فضای رسانه ملی و چه در سایر نهادهایی که به نوعی با موضوعات فرهنگی عجین هستند به چشم می خورد. توجه ویژه به موضوع اتحاد بین مسلمانان امروز فراتر از یک موضوع احساسی و اجتماعی است. اتحاد بین مسلمین در کنار محسنات فراوانی که دارد به عنوان یک وظیفه شرعی بر دوش متولیان فرهنگ و تمامی مسلمانان سنگینی می کند.
روز مباهله چه روزی است؟
شرح مختصر واقعه مباهله
مباهله پیامبر با صلی الله علیه و آله و سلممسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمطی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمآنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلماجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح علیه السلام گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلمبرای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب ((علیهم السلام)) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق علیه السلامبه فرزندان اسماعیلعلیه السلام انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل علیه السلام است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد صلی الله علیه و آله و سلمتماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.
گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبا هیئت نجرانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمدر مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسیعلیه السلام بدون واسطه پدر می دانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام، یادآوری می کند که آدم((علیه السلام)) را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیحعلیه السلام فرزند خداست، پس حضرت آدمعلیه السلام برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
مباهله، آخرین حربه
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی علیه السلام می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند.
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت.
خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند.
نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد صلی الله علیه و آله و سلم با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
در میعادگاه چه گذشت؟
طبق توافق قبلی، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمو نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرزندش حسین علیه السلامرا در آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهما السلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد.
بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلمرا در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم صلی الله علیه و آله و سلم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلمخود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد.
نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمکسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمبه درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت((علیهم السلام))
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر ((علیهم السلام))نازل شده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمتنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی ((علیهم السلام)) بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین ((علیهما السلام)) هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه ((علیها السلام)) و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی ((علیه السلام)) بوده است.
این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره داردکه علی((علیه السلام))در منزلت جان و نفس پیامبر است.
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلمقصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین ((علیهم السلام))را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.»
در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روزمباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین((علیه السلام)) به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی ((علیه السلام)) که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
قرآن و اشاره به روز مباهله
در سوره آل عمران آيه61 آمده است که: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ. هر گاه بعد از علم و دانشى که به تو رسیده، کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را; ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را; ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود; آنگاه مباهله کنیم; و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
همه مفسران شیعه و سنی معتقدند که« انفسنا» خطاب به حضرت علي (ع) است و ارتباط واقعه غدیر با مباهله و ولایت حضرت علی(ع) در این آیه معنا پیدا می کند.
شأن نزول این آیه، اثبات توحید ربوبی توسط کسانی بود که خود، مظهر توحید بودند. پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) براي اثبات خودشان نيامده بودند، بلکه هدفشان اثبات توحيد و حقانیت خداوند بود.
شرح واقعه روز مباهله
شرح واقعه روز مباهله
مباهله از ريشه بهل به معناي نفرين و درخواست قطع رحمت مي باشد.
بعد از فتح مکه در سال دهم هجرت، مسیحیان نجران- سرزمینی بین حجاز و یمن- نامه ای از سوی پیامبر(ص) دریافت کردند که پیغمبر(ص) به آن ها فرموده بودند: «یا اسلام بیاورید یا جزیه بپردازید و اگر نمی پذیرید، بیایید رودررو بایکدیگر بحث کنیم و اگر به نتیجه نرسیدیم، اقدام به مباهله کنیم.»
مسيحيان نپذيرفتند که اسلام بیاورند و مقرر شد با یکدیگر گفت وگو کنند. پس مذاکره اي علمي براي اثبات توحيد شکل گرفت که آن ها قانع نشدند و مباهله اتفاق افتاد.
دلیل وقوع این اتفاق این بود که مسیحیان، معتقد به تثلیث بوده و مقام الوهیت به حضرت عیسی(ع) می دادند و معتقد بودند چون حضرت عیسی(ع) پدر ندارد و با اراده الهی متولد شده است پس دارای مقام ویژه ای است. درحالی که قرآن در این خصوص در آیه 59 آل عمران این چنین پاسخ می دهد که: « إِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ- مَثَل حضرت عيسى(ع) در نزد خدا، همچون حضرت آدم(ع) است؛ كه او را از خاك آفريد.»
ابوحارث، اسقف اعظم، مسئوليت اين مباهله را به عهده گرفت و به اصحاب خود گفت: اگر پيامبر(ص) با اصحابشان به مباهله آمد، قبول کنيد ولي اگر ايشان با افراد خاص و نزديکانشان آمدند، اقدامي انجام ندهيد و زير بار جزيه برويد.
پرداخت جزيه بدين دليل است که مسيحيان تحت حمايت حکومت اسلامي زندگي مي کنند و حکومت اسلامی مسئولیت تامین امنیت آن ها را به عهده دارد پس باید جزیه بپردازند.
روز مباهله فرارسيد و هيئت همراه پيامبر(ص) بدين گونه بود که امام حسين(ع) در بغل ايشان بودند. امام حسن(ع) دست ایشان را گرفته بودند و حضرت زهرا(س) پشت سر پيغمبر(ص) و حضرت علي(ع) پشت سر حضرت زهرا(س) حضور داشتند.
که اين نحوه حضور بدین معنا ست که پيامبر(ص) حامل وحي است؛ اميرالمومنين(ع) مفسر وحي است و حضرت زهرا(س) حلقه اتصال اين دو بزرگوار است.
سپس پیامبر(ص) به خاندان خود فرمودند: « هنگامی که من دعا کردم، شما آمین بگویید.»
در حدیث آمده: اگر پیغمبر(ص) دعا می فرمودند و اهل بیت(س) آمین می گفتند، تمام مسیحیان مسخ و نابود می شدند.
بزرگ مسیحیان گفت: پیغمبر(ص) کسانی را با خود آورده است که اگر اشاره ای کنند، کوه ها از جا کنده می شود.
به همین دلیل آن ها را از پذیرفتن مباهله منع کرد و حاضر شدند، جزیه پرداخت کنند.
وقایع روز 24 ذی الحجه
ماه ذی الحجه یکی از ماه هایی است که اتفاقات زیادی در آن رخ داده است از مهم ترین آن ها واقعه غدیر و دیگری جریان مباهله پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ایشان با مسیحیان نجران در روز 24 ذی الحجه می باشد که این دو مکمل یکدیگر می باشند. البته در این روز اتفاقات متعددی نیز رخ داده است، ازجمله:
نزول آیه تطهیر در شأن اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در سوره احزاب آیه33: « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً»
نزول«آیه ولایت»در شأن حضرت علی(ع) و ماجرای بخشیدن انگشتر در حال رکوع توسط آن حضرت در سوره مائده آیه55: « اِنّما وَلیّکم الله و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون»
در عظمت این روز، همین بس که فخر رازی، از مفسران اهل سنت در ذیل آیه مباهله نوشته است: « تنها همین آیه برای اثبات حقانیت شیعه و ولایت حضرت علی(ع) کافی است.»
در واقع روز مباهله، روز ابطال تمام مکاتب غیر اسلامی و شیعی است زیرا زمانی که مسیحیت باطل شد، یعنی بر روی سایر ادیان قبل از آن نیز خط بطلان کشیده شد.
همچنین روز مباهله روز عصمت پنج تن آل عبا(ع) بر محوریت حضرت صدیقه طاهره(س)، روز اثبات امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ولایت حضرت علی(ع) می باشد.
تشیع پیکر جانباختگان فاجعه منا....
لبخند بزن امام
برخاست و رسالتش را تکمیل کرد؛ میدانست باغ فردا را چه گلهایی روشن میکند. غمگین علفهای هرزه بود؛ و سرمست از عطر گلهایی که در راه بودند.
آهای، مردم! این، آخرین ودیعتی است که عشق بر شانههای خسته ولی صبور من گذاشته؛ مژده میدهم شما را به پیوند خدا و ملکوت با زمین، به پیوند بیوقفه نور و رنگین کمان، به بارانی که ریشه در خاک دارد و آسمان به شستن سر و روی خودش با آن، مباهات میکند.
خورشید نورش را از چشمهای صبور این مرد میگیرد. ستارهها تلالؤ آسمانی خندههای او هستند. هر چند این مرد غمگین کم میخندد؛ امّا باور کنید وقتی بخندد، دنیا را بهاری میکند!
بخند علی!
تو میدانی که امید تمام پیامبران قبل از منی.
تو معنی دهنده تمام گریههای شبانه نوحی.
تو هیبت موسا داری.
تو نفس عیسا داری.
تو از خون ابراهیمی، از تبار اسماعیل، از سلاله عشق.
تو محمدی!
تو، من هستی و من، توام؛ در آیینه وحدت ازلی. تو ادامه همه دلتنگیهای من و حرا هستی.
بخند علی و دستی را که بالا میبرم، ایستاده نگه دار! تا تاریخ زیر سایه آن بخندد، تا فردا از سر انگشتهای تو اجازه ورود بگیرد، تا عشق حق داشته باشد از این همه باران بیوقفهای که بر این دلهای خسته باریدیم، بگوید.
حالا رنگین کمان چشمهای تو معنای همه بارانهاست.
حالا منم و دستهای تو و تویی دست نیاز این خاکِ مشتاق.
آن سوتر از برکه، در صحرا غلغله برپاست. شادباش گویان از راه میرسند؛ امّا کائنات به تهنیت مردی میآید که صبوری سالهای سخت فردا از چشمهایش هویداست و به همه دشنههایی که در راهند با لبخندی به وسعت این کویر مینگرد…
بگذار سکوت علی پایانی باشد بر همه زخمهای تاریخ؛ امّا فریاد آسمان از همین دقایق جاری برمیخیزد. لبخند بزن علی!
عید لبخند است، هر چند دلت اندوه کوهها را بکشد..
لبخند بزن مولا! لبخند بزن امام! لبخند…
همین دستها...
.. و صدا در گوشها به نجوا درآمد:
« هر کس من مولا و سرورش هستم، پس از من پسر عمو و جانشینم وصی و ولی الامر مسلمین علی ابن ابیطالب مولا و سرورش است »
و صدا در هالهای از صوت بلند صلوات به محمد و آل محمد، به سمت آسمانها و عرش بال گشود تا بشارت ولی امری امیر المؤمنین در ملائک نیز ولولهای آسمانی به پا کند.
صدا در عرش، به طنین مبارک باد مبدل شد و بر خاک نازل گردید. در کنار برکه غدیر، مردم موج برمیداشتند تا دست علی را بفشارند به نشانه بیعت و چشمه چشمه، چشمها به اشک مینشستند از اشتیاق.
عطر دلانگیز وحدت در هوا پراکنده شده است و دستها یکی یکی دست علی را میفشرند؛ دستی را که پیامبر بارها و بارها فشرده است.
صورت علی غرق بوسه میشود؛ صورتی را که رسول اللّه بسیار در آن با تبسم به نظاره نشسته است؛ جلوه لایزال خداوندی را.
دست علی، گرمای دستان مردم را حس میکند و در چشمانشان میبیند برقی را که به ظاهر از شوق است، اما دریغ که همین چشمها و همین برق شوق، روزی …