مسخره بازی های سینمای ما
سامان مقدم می گوید: چیزی که میبینید، لاشه نهنگ عنبر ۲ است. اما به نظر می رسد این فیلم، در بهترین حالت خود نیز، از نهمت حیات و بعثت، محروم بوده است. در فرهنگ لغت در توضیح «نهنگ عنبر» نوشته شده است «بزرگترین نهنگ دندان دار دریاها». اما نهنگ عنبر سینمای ما، نه دندان دارد، نه نهنگ است و نه بزرگترین موجود دریا!
حاشیه ای بر ماجرای عشق رضا عطاران و مهناز افشار در «نهنگ عنبر»
گروه جامعه جهان نيوز، سید مهدی سیدی: فروش سینمایی «نهنگ عنبر 2» از مرز 15میلیارد تومان رد کرده است. گرچه این عدد به نسبت اقتصاد فرهنگ در عرصه جهانی، چندان چشمگیر نیست، ولی در شرایطی که اکران مجموع فیلم ها در سه ماهه نخست سال، حدود 60میلیارد تومان بوده است، این میزان فروش برای ساخته «سامان مقدم»، رکورد فوق العاده ای به حساب می آید.
«نهنگ عنبر» فیلم خوبی نیست؛ نه قصه خوبی دارد، نه بازی های درخشان و نه شرایط فنی مناسب؛ حتی به نظر می رسد سامان مقدم در مقام نویسنده کارگردان این فیلم، در نوشتن سناریو و داستان آن، هول بوده و کم حوصلگی کرده است، آنچنان که حفره ها و نقص های فاحشی در متن داستانش، خودنمایی می کند.
البته اصلی ترین هنر او شاید این بوده که «رضا عطاران» را به عنوان پولسازترین بازیگر سینمای ایران، در نقش خود، «یله و رها» وارد ساخته و به او اجازه داده است بدون کمترین تغییر در تیپ همیشگی اش، ظاهر شود. رضا عطاران در این سال ها به تیپ خاصی دست پیدا کرده است که در سینمای ایران، کمتر نظیر داشته و البته به خوبی از عهده دلبری مخاطب برآمده است. عطاران در عموم فیلم هایش، ترکیبی است از یک شخصیت ساده، خوش ذات اما پر خطا، بی خیال و راحت، با تیکه پرانی های بامزه، شوخی های منشوری، عرف شکنی های فراوان و سادگی های بسیار؛ که البته می تواند این امتزاج را با بازی روان، هنرمندانه، صمیمی و حتی گاه زیادتر از حد انتظار، «چرک و پلشت» به خوبی نمایش دهد.
چرا جیب مخاطب را می زنند؟
از سوی دیگر جریان برخی فیلم های گیشه ای در سال های اخیر دوباره ذائقه مخاطب را تنزل داده و مثل یک چیپس و پفک کودکانه، هاضمه او را از درک و هضم غذاهای مقوی، عاجز ساخته است. شاید برای همین است که برخی فیلم های عمیق، به رغم حرف های جدی، کمتر دیده شده و کمتر توسط بینندگان به این و آن توصیه می شود.
اما مسأله این یادداشت، نه میزان بالای فروش نهنگ عنبر است، نه بازی عطاران، نه ذائقه مخاطب، نه عملکرد ارشاد. مسأله و پرسش اصلی این است که چرا سینمای ایران به رسالت زندگی ساز و اندیشه آفرین خود بی تفاوت شده؟ چرا برخی کارگردانان میهنی، با عمیق ترین موضوعات زندگی، نازل و مبتذل برخورد کرده و با به دست آوردن رگ خواب مخاطب، جیب او را می زنند؟
نهنگ عنبر، مثل خیلی از فیلم های هم نژاد خود، به موسیقی های تند رو آورده و با غلظت فراوان و ساختار شکنانه ای صحنه های رقص و پایکوبی زنان و مردان را نشان می دهد و در سرتاسر فیلم 4 جوان ایرانی دهه شصت را کنار هم و در یک خانه نشان می دهد، بدون آنکه هیچ نسبت خانوادگی با هم داشته باشند و سعی می کند ماجرای عشق یکی (رضا عطاران) به دیگری (مهناز افشار) را نمایش دهد. اعتراض دقیقا در همین نقطه است که چرا با مسأله عشق و عاشقی، اینچنین بی مایه و مبتذل پرداخته می شود. آیا مسائل دختر و پسر روزگار ما، همین قدر ساده و کم اهمیت است که «سلکشن رؤیا» به آن پرداخته است؟
ادعا می شود در این فیلم ممیزی های بسیاری صورت گرفته است، آنچنان که سامان مقدم می گوید: چیزی که میبینید، لاشه نهنگ عنبر ۲ است. اما به نظر می رسد این فیلم، در بهترین حالت خود نیز، از نهمت حیات و بعثت، محروم بوده است. در فرهنگ لغت در توضیح «نهنگ عنبر» نوشته شده است «بزرگترین نهنگ دندان دار دریاها». اما نهنگ عنبر سینمای ما، نه دندان دارد، نه نهنگ است و نه بزرگترین موجود دریا!