کاروان سوگوار
کاروان سوگوار
خورشید بر سر خاک، آتش میریزد.
کاروان خیمههای سوخته، در چهلمین روز خزان بازگشتهاند.
قرار است به دنبال لالههای پرپر شده بگردند؛ به دنبال ردپایی از مظلومیت در خاک خفته.
گدازههای آتش، در جام حسرت میسوزند و فرات، عطش خاک را در خود حل کرده است؛ با موجهایی که از داغ آن حماسه، سر به ساحل میزنند.
کاروان آمده است تا خشم تازیانهها را بر بدنهای کوچک، مویه کند؛ آمده است تا قصه دربهدریاش را همدوش باد، در گوش زمان نجوا کند ؛ آمده است تا در رد پای سنگ، آینههای شکسته را جستوجو کند.
غربت کاروان ، باران میشود بر خاک و بار دیگر شعله میکشد تمام خاطرههای جگر سوخته از زمین.
خورشید ، سر به تاریکی گذاشته است و غم ، زانو زده در برابر کاروان و:
«افتاده عکس ماه لبِ گودی و زنی در جستوجوی یوسف زیبای بیکفن»
پیاده روی اربعین در نیجریه
مثل سال های پیش شیعیان نیجریه برای احیاء امر اهل بیت علیهم السلام و پیاده روی اربعین حسینی امروز دوشنبه 23\8\95 شروع پیاده روی کردند که زائرین حسینی با ممنوعیت پلیس و نیروی های امنیتی مواجه شدند و از گاز اشک آور استفاده کردند ولی این پیاده روی توقف نکرد و طبق آخرین اخبار 10 کشته و چند نفر مجروح برجای گذاشت.
اللهم عجل لولیک الفرج
حکمت تأکید بر زیارت امام حسین(ع) و تکرار آن چیست؟
حکمت تأکید بر زیارت امام حسین(ع) و تکرار آن چیست؟
تأمّل در روایاتى که تأکید بر زیارت سید الشهدا علیه السلام و تکرار آن دارند ، نشان مى دهد که این عمل ، نه تنها داراى جنبه عبادى ، بلکه داراى اَبعاد عمیق سیاسى است .
پیام سیاسى زیارت امام حسین علیه السلام ، خود ، ایجاب کننده خُرافه زُدایى دائم از این حرکت فرهنگى ، با هدف زمینه سازى براى حاکمیت نظام اصیل اسلامى است (نکته اى که پیش از این ، تبیین گردید) . بدین سان ، پیام سیاسى زیارت آن امام علیه السلام ، بسى مهم تر و سازنده تر از پیام عبادى آن است .
در احادیث آمده است که زیارت سید الشهدا علیه السلام ، فریضه و بهترین عمل است و امامان اهل بیت ، فضائل و برکات فراوانى براى آن ذکر کرده اند و تحمّل هر گونه رنج و مشقّت را درراه زیارت ایشان ، روا شمرده اند .
همچنین ، احادیثى نقل شده اند که دلالت دارند بر این که اگر کسى مى تواند ، هر روز ایشان را زیارت کند ، و اگر نمى تواند ، هر جمعه ، و اگر نمى تواند ، هر هفته ، و اگر نمى تواند ، هر ماه ، و اگر نمى تواند ، هر چهار ماه ، و اگر نمى تواند ، هر شش ماه ، و اگر نمى تواند هر سال ، و اگر نمى تواند ، هر سه سال ، و اگر نمى تواند ، هر چهار سال ، و در نهایت ، هر چه بیشتر زیارت کند، بهتر است . روایاتى نیز ثواب زیارت ایشان را بیش از ثواب زیارت حج و عمره دانسته اند و در مورد ترک زیارت امام علیه السلام ، هشدار مى دهند و امتناع از زیارت ایشان را موجب نقص ایمان، کوتاه شدن عمر ، عاقّ اهل بیت علیهم السلام شدن و محرومیت از خیر بسیار مى دانند .
با نگاهى عمیق و همه جانبه به این احادیث ، در کنار احادیثى که شرط اصلى بهره گیرى از برکات زیارت امام حسین علیه السلام را معرفت به حقّ او دانسته اند ، به روشنى مى توان دریافت که این احادیث ، پیام سیاسى مهمّى براى پیروان و علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام دارند ، و آن ، عبارت است از فرهنگ سازى و زمینه سازى براى تحقّق اهداف بلند عاشورا ؛ یعنى حاکمیت ارزش هاى اسلامى به رهبرىِ پیشواى مورد نظر خاندان رسالت .
بى تردید ، حضور انبوه زائران سید الشهدا علیه السلام در کنار مزار ملکوتى او ، اگر توأم با آگاهى و برنامه باشد و همه ساله افزایش یابد ، به تحقّق یافتن اهداف مطلوب اهل بیت علیهم السلام منتهى خواهد شد .
نکته جالب توجّه ، این که بر پایه برخى احادیث ، آنچه مطلوب است ، حضور براى زیارت سید الشهدا علیه السلام است ، نه اقامت در کربلا و متوطّن شدن در آن :
فَزُرهُ… وَ انصَرِف عَنهُ وَ لا تَتَّخِذهُ وَطَنا . او را زیارت کن… و از آن جا باز گرد و آن جا را وطن خود مگیر. در مورد اقامت در مکه نیز شمارى از فقها ، به دلایلى مانند حفظ احترام خانه خدا و تداوم شور و شوق زائر ـ که در برخى احادیث آمده ـ ، به کراهتِ اقامت و توطّن در آن ، فتوا داده اند .
این گونه روایات ، اگر از نظر سند هم اعتبار لازم را نداشته باشند ، از آن جا که منطبق با عقل و اعتبارند ، توجّه عملى به آنها ضرورى است ؛ زیرا اقامت دائم ، علاوه بر این که از شور و شوق و حضور قلب زائر مى کاهد و بدین سان ، تحقّق اهداف زیارت ، کم رنگ مى گردد ، مشکلات اقتصادى و اجتماعى فراوانى را به همراه خواهد داشت .
به سخن دیگر ، جمع میان اقامت دائم و حضور همگانىِ زائران از سراسر جهان در مکه یا حرم امام حسین علیه السلام ، عملاً امکان پذیر نیست و لازمه توصیه به حضور همگانى در این گونه اماکن ، مطلوب نبودن اقامتِ دائم است .
منبع:منبع : دانشنامه امام حسین(ع)، ج10، ص 497 ـ 499
برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام
برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام
يك. پدر امامان است
يكى از ويژگى هاى برجسته امام حسين عليه السلام ، اين است كه امامان اهل بيت عليهم السلام ، از نسل اويند . اين ويژگى ، در احاديث معتبرى كه در بخش سوم اين دانش نامه آمده ، مورد تأكيد قرار گرفته است كه در اين جا به يكى از آنها اشاره مى كنيم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :
إنَّ اللّهَ اختارَ مِنَ الحُسَينِ الأَوصِياءَ مِن وُلدِهِ، يَنفونَ عَنِ التَّنزيلِ تَحريفَ الغالينَ ، وَانتِحالَ المُبطِلينَ ، وتَأويلَ المُضِلّينَ ، تاسِعُهُم قائِمُهُم .
خداوند ، از فرزندان حسين ، اوصيايى را برگزيد كه از قرآن ، تحريف غاليان و نسبت نادرست باطل گرايان و تأويل گم راهان را دور مى كنند ، كه نُهمين آنان ، قائم آنهاست .
دو . سَرور شهيدان است
يكى ديگر از برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام ، اين است كه او سَرور شهيدان در دنيا و آخرت است . در حديث قدسى آمده است :
أما إنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ فِى الدُّنيا وَالآخِرَةِ .
بدانيد كه او سَرور شهيدان از اوّلين و آخرين ، در دنيا و آخرت است .
همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
ما مِن شَهيدٍ إلّا ويُحِبُّ أن يَكونَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام ، حَتّى يَدخُلُوا الجَنَّةَ مَعَهُ .
هيچ شهيدى نيست ، مگر اين كه دوست دارد كه همراه حسين عليه السلام باشد و با او وارد بهشت شود .
سه . تربتش بركاتى دارد
ديگر ويژگى برجسته امام حسين عليه السلام ، بركات تربت پاك اوست، چنان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده :
إنَّ اللّهَ عَوَّضَ الحُسَينَ عليه السلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإِمامَةَ مِن ذُرِّيَّتِهِ ، وَالشِّفاءَ فى تُربَتِهِ .
خداوند ، در برابر كشته شدن حسين عليه السلام ، امامت را در نسل او قرار داد و شفا را در تربتش .
چهار . زيارتش بركاتى دارد
هر چند زيارت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ساير اهل بيت عليهم السلام ، بركات فراوانى براى زائر دارد ؛ ولى در مورد زيارت هيچ يك از اهل بيت عليهم السلام ، به اندازه زيارت امام حسين عليه السلام تأكيد نشده و زيادتِ ثواب و بركاتى كه براى زيارت امام حسين عليه السلام ذكر شده ، براى هيچ يك از آنان نيامده است . نگاهى اجمالى به فهرست بخش زيارات اين دانش نامه ۳ و مقايسه آن با آنچه در باره زيارت ساير اهل بيت عليهم السلام آمده ، براى اثبات اين مدّعا كافى است . بى ترديد ، تأكيد و تشويق احاديث اسلامى در مورد زيارت امام حسين عليه السلام ، به دليل آثار فوق العاده مثبتِ آن در سازندگى معنوى و بالندگى جامعه اسلامى است .
دیگر شهدا تشنه نیستند !
دیگر شهدا تشنه نیستند!
برادری از گروه تفحص نقل می کند:
مدتی پیش وقتی با برادران یگان تفح لشکر 27 در محور فکه مشغول تجس پیکرهای مطهر شهدا بودیم در حد فاصل یک کانال ، پیکر شهید را کشف کردیم که معلوم بود از رزمندگان عزیز گردان حنظله بوده است … در لابلای لباس های شهید به دفتر چه یادداشتی برخوردیم که نوشته های آن مربوط به 11 سال پیش بود . در آخرین برگ آن دفتر چه نوشته شده بود:
«امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم ،آب را جیره بندی کرده ایم ،نان را جیره بندی کرده ایم …عطش همه را هلاک کرده ؛همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند . دیگر شهدا تشنه نیستند . فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه. »
مسلم، در كوفه
مسلم، در كوفه
فلق با تيغ آذر،خيمه شب را زهم بدريد و… شب، دامان خود برچيد خبر در گوشهاى كوفيان پيچيد كه مسلم، افسر جانباز و پيشاهنگ اين نهضت پيام انقلاب عدل را با خويش آورده است. و مشتاقان،بسان موج خشم آلود اما طالب و مشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند. درون چشمهاشان اشگهاى شوق و جانها، تشنه آزادى و دلها پر از شادى هزاران دست گرم شيعيان در دست مسلم بود و بيعت تا غروب، آن روز بر پا بود. طرفداران حق، چون حلقه، پيرامون اين رهبر شعور و شور، اندر سينه و در سر و گاهى ديدگان از اشگ شوق ياوران، تر بود.
شيعيان، دسته دسته به خانه مختار مىآمدند و با مسلم ديدار و بيعت مىكردند و مسلم هم نامه امام حسين(ع) را خطاب به مؤمنان و مسلمانان كوفه براى هر جماعتى از آنان مىخواند.
در يكى از همين ديدارها «عابس بن شبيب شاكرى» برخاست و پس از ستايش خداوند، خطاب به مسلم گفت:
من از مردم چيزى نمىگويم و نمىدانم كه در دلها چه دارند و تو را به آنها مغرور نمىكنم. من از خود و آمادگى خودم به تو خبر مىدهم. به خدا سوگند! اگر بخوانيد، شما را اجابت مىكنم و در ركابتان با دشمنانتان مىستيزم و در راه شما با شمشيرم كارزار مىكنم تا با شهادت، خدا را ملاقات كنم; و از اين كار،فقط پاداش الهى را مىطلبم.
پس از او دلير مردى ديگر، كهنسال و جوان دل برخاست، به نام «حبيببن مظاهر» و گفت: (خطاب به عباس)
رحمتخدا بر تو باد! آنچه را در دل داشتى با سخنى كوتاه و گويا بيان كردى. به خداى يكتا سوگند، عقيده و موضع من نيز همچون تو است. و كسان ديگر هم برخاسته و اعلام وفادارى و آمادگى براى فداكارى كردند.
از آن پس، دستبود و دست كه پيمان با سخنگوى «حسينبن على» مىبست.
روز به روز بر تعداد هواداران امام حسين(ع) كه با نمايندهاش مسلم،بيعت مىكردند افزوده مىشد تا اين كه پس از چند روز، به هزاران نفر مىرسيد.
با وجود اين همه بيعتگرانجان بر كف و انقلابيهاى آماده براى هرگونه فداكارى در راه حمايتحسين(ع) و بر انداختن كومتيزيد، مسلمبن عقيل، طى نامهاى اوضاع را به امام گزارش داد و با بيان شرايط و زمينه مساعد براى نهضت از امام خواست كه به سوى كوفه بشتابد. در نامهاى كه به امام نوشت،چنين بيان كرد:
نامههاى فرستاده شده، راستبوده و سخن فرستادگان هم درست است. مردم كوفه آماده جهاد و جانبازى در راه خدايند. هم اكنون هيجده هزار نفر، با من بيعت كردهاند و آماده فداكارى در ركاب تو هستند. هر چه زودتر به سوى كوفه حركت كن!»اين نامه را كه مسلم،بيستو هفت روز پيش از شهادتش به امام حسين(ع) نوشت، توسط «عابسبن شبيب شاكرى» براى آن حضرت فرستاد. همراه او،نامههاى ديگرى هم كوفيان به امام نوشتند و با گزارش اين كه صدهزار شمشير براى يارى تو آماده است،از آن حضرت خواستند كه در آمدن به كوفه شتاب كند.
كنون مسلم، نگينى در ميان حلقه انبوه ياران است حضورش مايه دلگرمى اميدواران است شكوه و هيبتى دارد، ميان كوفيان جايى و محبوبيتى دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوى لكههاى ذلت و ننگ است كلام از شور جانسوز حقيقتهاست، ز «رفتن» ها و «ماندن» هاست. ولى دوران آن كم بود و كم پاييد، تمام شعلهها ناگه فرو خوابيد…
والى كوفه «نعمان بن بشير» بود كه از جانب معاويه و پس از او از سوى يزيد به اين سمت،گماشته شده بود. وقتى از تجمعمردم كوفه، پيرامون مسلم و بيعتبا او آگاه شد، در يك سخنرانى مردم را تهديد كرد و آنها را از رفتوآمد پيش مسلمبن عقيل و شنيدن حرفهايش اكيدا نهى كرد; اما انقلابيون كوفه كه دل به مهر حسين(ع) سپرده و دستبيعتبا نمايندهاش مسلم داده بودند براى سخنان تهديدآميز او ارزشى قائل نشدند.
يكى از همپيمانان بنىاميه به نام عبداللهبن مسلم بن ربيعه حضرمى پس از او برخاست و با سخنانى خواستار آن شد كه با مخالفان با شدت عمل بيشترى برخورد كند، چرا كه برخوردى اينگونه كه از موضع ناتوانى و ضعف است فتنه مسلم را نمىتواند بخواباند. با اوجگيرى نهضت نيمه مخفى مسلم در كوفه گزارشهاى تندى به شام و نزد «يزيد» فرستاده مىشد. از جمله همان عبدالله حضرمى، كه از او ياد شد،طى نامهاى براى يزيد اين گونه نوشت: «مسلمبن عقيل به كوفه آمده و شيعه به نفع حسينبن على با او بيعت كردهاند. اگر به كوفه نياز دارى، مرد نيرومندى براى سركوبى شورشيان و اجراى فرمانتبفرست، چرا كه نعمانبن بشير، مردى ناتوان استيا خود را ضعيف مىنماياند….»
يزيد براى حفظ سلطه و حاكميتبر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. «ابنزياد» با حفظ سمت، والى كوفه نيز شد. ماموريت ابنزياد آن بود كه به كوفه برود و مسلم را دستگير كند و سپس او را محبوس يا تبعيد كند، يا به قتل برساند.
ابن زياد،با اجازه و اختيارهاى نامحدودى براى قلعوقمع و كشتار و فرونشاندن آتش مبارزات، مخفيانه و با قيافهاى مبدل و نقابدار به هنگام شب وارد كوفه شد و مراكز قدرت را، با عملياتى شبيه كودتا به دست گرفت.
ابن زياد قبل از آمدن به كوفه در بصره سخنرانى كرد و براى اين كه در غياب او هيچگونه حادثه و شورشى پيش نيايد،ضمن تهديداتى كه نسبتبه مردم نمود، برادر خودش را كه عثمان نام داشت، به جاى خود گماشت و خود به كوفه رفت.
مردمى كه با مسلم بيعت كرده و در انتظار آمدن حسين بن على(ع) به كوفه بودند، با ورود ابنزياد به كوفه، وضعى ديگر پيدا كردند. فردا صبح كه مردم براى نماز جماعتبه مسجد آمدند،ابنزياد از دارالاماره بيرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «… اميرالمؤمنين يزيد، مرا فرمانرواى شهر و اين مرز و بوم و حاكم بر شما و بيتالمال قرار داده است و به من دستور داده كه با ستمديدگان،انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نيكى كنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانى با شدت و با شمشير و تازيانه رفتار كنم. پس هر كس بايد بر خويش بترسد. راستى گفتارم هنگام عملروشن مىشود; به آن مرد هاشمى (مسلمبن عقيل) هم برسانيد كه از خشم و غضب من بترسد.
از اين پس، مجراى بسيارى از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابنزياد، رؤساى قبايل و محلهها را طلبيد و برايشان صحبتهاى تهديدآميز كرد و از آنان خواست كه نام مخالفان يزيد را به او گزارش دهند،و گرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت.
حزب اموى، كه مىرفتبساطش نابود و برچيده گردد،ديگر بار، جان گرفت و آن تهديدها و تطميعها و فريبكاريها و تبليغهاى دامنهدار، تاثير خود را بخشيد و والى جديد، توانستبا قدرت و قوت و با تمام امكانات جاسوسى و خبرگيرى و خبررسانى، جوى از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگيريها و خشونتها و برخوردهاى تندى كه انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت.
بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام 10
فراز دهم:
صلوات بر اهل بيت عليهم السلام
- صلواتُ اللهِ علـَيکـُم و علي ارواحِکـُم وَ اجسادِکُم؛ صلوات خدا بر شما، بر ارواح مقدستان، بر پيکر پاک شما.
- وَ شاهـِدِکـُم و غائبـِکـُم وَ ظاهـِرِکـُم و باطنکم؛ و حاضر شما و غائب شما و آشکار شما و نهانتان .
- امينَ ربَّ العالمين؛ به اجابت رسان، اي پروردگار جهانيان .
بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام 9
فراز نهم:
اعتقادات شيعه
- و اشهـَدُ انّي بـِکُم مؤمِنٌ وَ بايابِکُم مُوقن بـِشرايع ِ ديني و خـَواتيم ِ عَمـََلي؛ شهادت مي دهم که من به شما و رجعت شما يقين دارم و در انجام کارهايم بر طبق دستورات دين عمل مي کنم .
- وَ قـَلبي لـِقـَلبـِکـُم سـِلم ؛ و قلبم با قلب شما آميخته است .
- و اَمري لامرِکـُم مـُتـَّبـِع وَ نُصرَتي لـَکُم مُعدَّة ، حتي ياذنَ اللهُ لـَکـُم ؛ و در هر کارِ خود پيرو دستورات شما هستم و آماده ياري و نصرت شما مي باشم، تا اين که خدا به شما اجازه ظهور دهد.
- فمعکم لا مع عدوکم؛ و من با شما هستم نه با دشمنان شما.
بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام 8
فراز هشتم:
توصيف فرزندان امام حسين عليه السلام
- و اشهـَدُ انَّ الائِمَة َ مِن وُلدِکَ کـَلِمَة ُ التـَّقوي ؛ و گواهي مي دهم که اماماني که از اولاد و ذريه تو مي باشند، کلمه تقوا هستند.
- و اعلامُ الهُدي وَ العـُروَة ُ الوثـقي وَ الحُجَّة ُعلي اَهلِ الدُّنيا؛ و نشانه هاي هدايت و حلقه محکم تر و حجت، بر همه اهل دنيا هستند.
بررسي زيارت اربعين امام حسين عليه السلام 7
فراز هفتم:
اصالت خاندان امام حسين عليه السلام
- اشهَدُ انـَّکَ کـُنتَ نوراً في الاَصلابِ الشـّامِخة والارحامِ المـَطهَّرة ؛ گواهي مي دهم که تو نوري بودي در اصلاب پدران بزرگوارت و ارحام مادران پاک.
- لم تـُنَجـِّسک الجاهلية ُ بانجاسِها؛ دوران جاهليت تو را به پليدي هاي خود، آلوده نکرد.
- و لم تـُلبـِسکَ المُدلَهمـّاتُ مِن ثيابـِها ؛ و( دوران جاهليت) جامه هاي درهم و برهم خود را بر تن تو نکرد.
- و اشهـَدُ انـَّکَ مِن دَعائم ِ الدّين ِ وَ ارکان ِ المـُسلمين ومَعقــِلِ المـَؤمنين؛ و گواهم که تو از ستون هاي دين، ارکان مسلمين و دژ محکم مؤمنين هستي.
- و اشهـَدُ انـَّکَ الامامُ البـِرُّ التـَّقي ِ الرَّضي الزَّکي ِالهادي المهدي ؛ و شهادت مي دهم که تو پيشوايي نيکو رفتار، پرهيزکار، پسنديده و پاک، هدايت گر و هدايت شده هستي.