طرماح بن عدي طائي
طرماح بن عدي طائي
طرماح بن عدي طائي، فرستاده اميرمؤمنان علي (ع) به سوي معاويه بود در بين قبيلهاش داراي جايگاه رفيع و شريفي بود. مرحوم شيخ او را از ياران اميرمؤمنان و فرزندش سالار شايستگان برشمرده، و رجال شناس نامدار«مامقامي» ضمن مورد اعتماد شمردن او، ميگويد:
أنه ادرک نصرة الامام و جرح و برء ثم مات بعد ذلک…او براي راهنمايي نافع بن هلال و چند نفر ديگر، از کوفه خارج شد و آنان را در منزلگاه عذيب الهجانات به امام حسين عليهالسلام رساند طرماح به امام عرض کرد: با شما ياران اندکي ميبينم و همين لشکريان حرّ در مبارزه با شما پيروزند و من يک روز پيش از آمدن از کوفه، مردم انبوهي را در بيرون شهر ديدم که آماده جنگ با شما ميشدند و من تاکنون چنين لشکر عظيمي نديده بودم، تو را به خدا سوگند! تا ميتواني به آنان نزديک مشو. طرماح آنگاه از روي خيرخواهي پيشنهادي به امام داد که : اگر ميخواهي که در مأمني فرود آيي که سنگر تو باشد تا تدبير کار خويش کني و تو را چاره کار معلوم گردد، با من بيا تا تو را در کوه اَجا فرود آورم، به خدا سوگند که اين کوه سنگر ما بوده و هست و ما را از پادشاهان غسّان و حمير و نعمان بن منذر حفظ کرد و به خدا سوگند هيچ گاه تسليم نشديم و اين خواري را به خود نخريديم، قاصدي نزد قبيله طي در کوه «اجا» و «سلمي» بفرست. ده روز نگذرد که قبيله طي سواره و پياده نزد تو آيند و تا هر زمان که خواهي نزد ما باش و اگر خداي ناکرده اتفاقي رخ دهد، من با تو پيمان ميبندم که ده هزار مرد طائي پيش روي تو شمشير زنند و تا زندهاند نگذارند دست هيچ کس به تو برسد. امام فرمود: خداوند تو و قبيلهات را جزاي خير دهد. ما و اين گروه - اصحاب حرّ - پيماني بستهايم که نميتوانم از آن باز گردم، معلوم نيست، عاقبت کار ما و آنها به کجا ميانجامد
آنگاه طرماح براي بازگشت بهانهاي آورد و او رو به امام کرد و گفت: من قدري آذوقه دارم که براي خانوادهام ميبرم. ميروم و برميگردم؛ اگر به شما رسيدم، از جملهي ياران شما هستم. امام به او فرمود: اگر خواستي بشتاب؛ خدا تو را رحمت کند.
طرماح بن عدي به نزد خانواداش رفت و پس از اندکي درنگ بازگشت و چون به منزل عذيب الهجانات رسيد، از شهادت امام حسين عليهالسلام آگاه شد.