شیعه حقیقی از دید حضرت رضا علیه السلام
شیعه حقيقي از ديد حضرت رضا(ع)
هنگامي كه حضرت رضا ( ع ) در خراسان بود ، جمعي از شيعيان از راه دور براي زيارت رضا ع به در خانه آن حضرت آمدند دربان به نزد حضرت رضا ( ع ) رفت تا اجازه ورود آنها را بگيرد ، جريان را به حضرت عرض كرد ، امام رضا ( ع ) به او فرمود : ( فعلا كار دارم ، به آنها بگو بروند ) .
دربان كنار درآمد و به آنها گفت : ( برويد فعلا آقا كار دارد ) .
آنها رفتند و روز دوم به در خانه حضرت رضا ( ع ) آمدند ، باز مثل روز قبل ، اجازه ورود داده نشد و آنها رفتند ، دو ماه هر روز آنها مي آمدند و برمي گشتند ، سرانجام نااميد شدند ، و به دربان گفتند : به حضرت رضا ( ع ) عرض كنيد ، ( ما از شيعيان پدر تو امير مؤمنان حضرت علي ( ع ) هستيم ، دشمنان ما ، نسبت به ما شماتت و سرزنش مي كنند كه شما به ما اجازه ملاقات نداديد ، و ما اين بار شرمنده مي رويم ، و در برابر نيشخند مخالفان ، بيچاره خواهيم شد ) .
دربان پيام آن ها را به حضرت رضا ( ع ) ابلاغ كرد ، حضرت فرمود : به آنها اجازه بده وارد شوند .
دربان به آن ها اجازه ورود داد ، آنها به حضور حضرت رضا ( ع ) رسيدند و سلام كردند ، حضرت رضا ( ع ) جواب سلام آنها را نداد و حتي اجازه نشستن به آنها نداد ، آنها همچنان ايستاده بودند ، سرانجام آنها گفتند : ( اي پسر رسول خدا ( ص ) ! چه شده كه ما اين گونه مورد بي مهري شما شده ايم ، و بعد از دوماه در بدري و اجازه ندادن اكنون اين گونه قدر ما را ناچيز نمودي ، و بعد از اين همه بي اعتنايي ، ديگر آبرويي براي ما باقي نمي ماند ) .
حضرت رضا ( ع ) فرمود : اين آيه ( 30 شوري ) را بخوانيد :
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم ، و يعفو عن كثير : ( هر ناگواري كه فراگير شما مي شود ، به خاطر اعمالي است كه انجام داده ايد ، با اينكه خداوند ، بسياري از گناهان را مي بخشد ) .
( من در اين برخورد با شما ، از خدا و رسول خدا و اميرمؤمنان و از پدران و اجداد پاكم پيروي كرده ام ) .
آنها عرض كردند : براي چه ؟ مگر ما چه گناهي كرده ايم ؟
حضرت رضا ( ع ) فرمود : ( شما ادعا مي كنيد كه شيعه اميرمؤمنان علي ( ع ) هستيد ) ( همين گناه شما است كه ادعاي دروغين مي كنيد )
( واي بر شما ! بدانيد كه شيعه اميرمؤمنان علي ( ع ) حسن و حسين ( ع ) سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار و محمد بن ابوبكر ( سلام الله عليهم ) هستند كه در هيچيك از دستورهاي علي ( ع ) سرپيچي نمي كردند ، و هرگز مرتكب كاري كه نهي شده بودند ، نمي شدند ، شما ادعا مي كنيد كه شيعه هستيم ، ولي در اكثر اعمال خلافكار و مقصر هستيد ، در انجام وظائف واجب ، كوتاهي مي كنيد در اداي حقوق برادران ديني ، سستي مي نمائيد ، و در آنجا كه تقيه ( كتمان عقيده براي حفظ جان ) واجب نيست تقيه مي كنيدو در آنجا كه تقيه واجب است تقيه نمي كنيد ، اگر مي گوئيد : ما دوستدار علي ( ع ) و دوست دوستان او هستيم ، و از دشمنان او بيزار مي باشيم . سخن شما را رد نمي كنم ، ولي اين ادعا ، ادعاي بسيار مقدس است اگر كردار شما با گفتارتان تطبيق نكند ، به هلاكت مي رسيد ، مگر اينكه توبه نمائيد و جبران كنيد تا مشمول رحمت الهي گرديد ) .
آنها گفتند : ( اي فرزند رسول خدا ! از درگاه خدا طلب آمرزش مي كنيم و توبه مي نمائيم و ديگر نمي گوييم ما شيعه علي ( ع ) هستيم ، بلكه مي گوييم مادوست علي ( ع ) و دوست دوستان علي ( ع ) هستيم و با دشمنان شما دشمن مي باشيم . )
آنگاه حضرت رضا ( ع ) به آنها فرمود : آفرين بر شما باد اي برادران و دوستانم ، بفرمائيد بفرمائيد ، بفرمائيد ، ( آن حضرت مكرر آنها را به حضور خواند ) تا آنها را يك يك در آغوش گرفت ، و به دربان فرمود : ( چند بار مانع ورود آنان به نزد من شدي ؟ )
دربان عرض كرد : ( شصت بار ) .
فرمود : شصت باز نزد آنها برو و بر آن ها سلام كن و سلام مرا به آن ها برسان ، آنها با استغفار و توبه خود ، از گناه پاك شدند ، و به خاطر دوستيشان با ما سزاوار كرامت گرديدند ، به امور آنها رسيدگي كن و مشكلات آنها را رفع كن و آنچه لازم است به آنها از خواربار و پول و . . . كمك كن.
بحار الانوار، ج 10،ص157 الی 159