شناسایی آفات بصیرت در نهج البلاغه 3
سستی و عدم اقدام به موقع
دیگر از عواملی که باعث سوختن فرصت ها و ناکارآمدی واکنش های ضروری می گردد سستی در انجام وظیفه است.
این مسئله، اهمیتش تا بدانجا است که کمترین سستی و اهمال در مسیر فعالیت های افراد، می تواند تمام اعمال پیش رونده ی گذشته را حبط و نابود و پنبه های ریسیده را بی مصرف می سازد؛ آری، گاه کفاره ی یک “دیردست جنباندن” را در طول یک عمر نیز نمی توان پرداخت. زیرا از مهم ترین لوازم پیروزی، ابتکار،جرأت و سرعت عمل [البته، نه بی گدار به آب زدن] و به دست گرفتن اوضاع است.
«ألَا وَ إنِّی قَد دَعَوتکم إلَی قتَال هَؤلاء القَوم لَیلًا وَ نَهَاراً وَ سراً وَ إعلَاناً وَ قلت لَکم اغزوهم قَبلَ أن یَغزوکم فَوَالله مَا غزیَ قَومٌ قَطّ فی عقر دَارهم إلَّا ذَلّوا فَتَوَاکلتم وَ تَخَاذَلتم حَتَّی شنَّت عَلَیکم الغَارَات وَ ملکَت عَلَیکم الأوطَان»؛
آگاه باشید! من شب و روز و پنهان و آشکار شما را به مبارزه ی این جمعیت (معاویه و پیروانش) دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه با شما بجنگند، با آنان نبرد کنید. به خدا سوگند هر ملتی در درون خانه اش مورد هجوم دشمن قرار گیرد، حتماً ذلیل خواهد شد (تنها جمعیتی در نبرد با دشمنان پیروز می گردند که به استقبال آنها بشتابند). ولی شما سستی به خرج دادید و دست از یاری برداشتید، تا آنجا که دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمین شما را مالک شد.
از این عبارت برمی آید که گاه رخوت و سستی گاه صورت دفاع به خود می گیرد؛ یعنی منتظر حمله ی دشمن بودن. باید دشمن در خانه اش زمینگیر شود و گرنه هجوم دشمن همانا و زمینگیری همانا. به همین خاطر گفته اند: بهترین دفاع، حمله ی خوب است و کسی که از موضع انفعال به قضایا نگریستن کند، واقعاً که وای به حالش!
این مسئله در مورد حملات فکری و عقیدتی نیز صادق است؛ قبل از پیدایش شبهات و فتنه ها بایست سراغ افکار روز دنیا را گرفت و دقت نمود، چه شبهاتی از مغزها صادر می شود. پیش بینی، آینده نگری، مآل اندیشی، پیشاپیش مبارزه کردن و همین بکارت و سرعت در اتخاذ راهبردها، علمای قدیم را به پیش آهنگان و جلوگامانی مبدل می ساخت که هنوز شبهه از کمان شبهه افکن پرتاب نشده، توسط آن ها جواب می گرفت و بایکوت می شد»
نمی خواستم این را بگویم، اما طبق بعضی روایات علت تسلط شیطان بر انسان، “زودتر از انسان پا به زمین گذاشتن او” ذکر شده، که چون تجربه ی بیشتری دارد، ابتکار عمل را نیز به دست گرفته است.
به هر روی، سستی در مقابله با جریان فتنه، از آفات بصیرت شمرده می شود و شاید جهالتی که مولا در نهج البلاغه، باعث هلاکت علما می داند، چندان تفاوتی با همین سستی در انجام وظیفه نداشته باشد.زیرا عالمی که در هنگام بروز بدعت ها کاهلی کند و در مقابل باطل نایستد و علم خود را ابراز ننماید، مورد لعن واقع شده است. (این است، فرق میان علم و عمل!!)