کلام امام خامنه ای درباره انتخابات
انقلاب اسلامى، انقلاب به نام خدا است که با تکیه بر حضور و مشارکت مردم شکل گرفت و ادامه یافت. امام خمینى رضواناللّه تعالى علیه با اتکا به خدا و با پشتوانه مردمى انقلاب را رهبرى و الگوى نوین حکومت دینى را بر پایه نظریه «مردمسالارى دینى» با عنوان «جمهورى اسلامى» به مردم پیشنهاد کرد و با آراى عمومى نظام جدید مستقر گردید. امروز هم خلف صالح ایشان با همین مبنا راه امام(ره) را ادامه مىدهند. بر این اساس حضور چشمگیر و حداکثرى مردم در پاى صندوقهاى رأى، مورد تأکید همیشگى رهبر فرزانه انقلاب اسلامى حضرت آیةاللّه العظمی خامنهاى بوده است. نظام جمهورى اسلامى بر مشارکت عمومى شهروندان در تعیین سرنوشت خویش اصرار دارد و رمز اقتدار ملى را در اصول مشارکت عمومى و همبستگى ملى مىداند.
در این میان مشارکت انتخاباتى به عنوان جلوهاى از مشارکت عمومى تجربهاى است که با برگزارى بیش از سی انتخابات و همهپرسى و حضور مردم در پاى صندوقهاى رأى به منصة ظهور رسیده است. اینک در آستانه برگزارى نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامى، نگاهى دیگر به مشارکت عمومى در صحنه انتخابات و همبستگى ملى در این عرصه و بازخوانى ابعاد موضوع، از اهمیت مضاعف برخوردار است.
در تمامی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی انتخابات مجلس و ریاست جمهوری فراتر از یک گزینش معمول نمایندگان مجلس و یا رئیس قوه مجریه بوده است؛ بلکه با توجه به جایگاه خاص جمهوری اسلامی به عنوان یگانه قطبی که استکبار ستیزی و عدالتخواهی را در جهان سلطه و سرمایه نمایندگی می کند چشم دوست و دشمن به انتخابات ایران دوخته شده و مباحث و مناظرات بسیاری را در رسانه های بین المللی برانگیخته است. شاید وضعیت حاکم بر انتخابات در ایران از نظر بازتابهای جهانی در تاریخ نظامهای سیاسی بی سابقه باشد. هر انتخابات در ایران از نظر کارشناسان و تحلیلگران بین المللی به عنوان عرصه ای برای ارزیابی اعتبار و مشروعیت نظام تلقی می شود.
در واقع حساسیت دشمن به انتخابات به عنوان مهمترین تجلی مردم سالاری دینی بدان حد است که در طول تمامی 4 دهه اخیر تلاش برآن داشته تا انتخابات در جمهوری اسلامی ایران را غیررقابتی، نمایشی، هدایت شده و مخدوش و مجالس و دولتهای برآمده از این انتخابات را فرمایشی و نامشروع جلوه دهد.
دشمنان نظام در راستای این هدف در زمانهای نزدیک به انتخابات با سیاه نمایی وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور و طرح شبهاتی مانند مغایرت نظارت استصوابی با حق تعیین سرنوشت مردم و انتخابات آزاد، سعی در حاکم نمودن فضای یاس و دلسردی بر جامعه و حتی المقدور کاهش نصاب مشارکت در انتخابات دارند. این سیاستهای خصمانه که از دیرباز ادامه داشته در آستانه نهمین دوره انتخابات مجلس شدت گرفته است. در حقیقت شرایط تاریخی حاضر جایگاهی خاص و موقعیتی منحصر به فرد در جغرافیای سیاسی ایران و منطقه به انتخابات پیش روی مجلس بخشیده است. انتخابات مجلس در سال 90 همزمان گشته با موج جدید بیداری اسلامی در غرب آسیا و شمال آفریقا که به جرأت می توان از آن به تحقق گفتمان انقلاب اسلامی در سطح منطقه تعبیر نمود. برگزاری شکوهمند این انتخابات می تواند بار دیگر کارآمدی مدل مردمسالاری دینی را در اذهان ملل مسلمان تثبیت نموده و موقعیت الگوی جمهوری اسلامی برای کشورهای منطقه را به عنوان یک سیستم متکی بر ارزشهای بومی و اصیل اسلامی تقویت نماید. این در واقع همان کابوسی است که قدرتهای استکباری و دول ارتجاعی منطقه را به وحشت می اندازد.
از سوی دیگر این انتخابات اولین انتخابات پس از فتنة 88 است که طی آن دشمنان اسلام تلاش نمودند تا رای 40 میلیونی مردم به نظام در انتخابات ریاست جمهوری را به کام مردم و نظام تلخ نموده و با آشوبهای خیابانی ساز و کار انتخاباتی و قانونی را در جمهوری اسلامی ایران به بن بست بکشانند. توطئه ای که خوشبختانه با حضور هوشیارانه مردم در صحنه و رهبری داهیانه حضرت آیتاللّه العظمی خامنهاى نافرجام ماند و تلاش دشمن و پیاده نظام داخلی آن برای تخریب وجهه نظام عقیم ماند. با این وجود دشمن سعی بر آن دارد که با برانگیختن و فعال نمودن بقایایی فتنه حول طرحهای نخ نما و ورشکسته ای چون تحریم انتخابات بر مشارکت مردم در انتخابات تاثیر منفی بگذارد.
به موازات طرح شکست خورده تحریم (که در طول تمامی 30 ساله اخیر از سوی دشمن بکار گرفته شده و ناکارآمدی و عدم تاثیر آن به اثبات رسیده است)؛ مطرح گشتن مقوله تحریم اقتصادی در جبهه بین المللی در ماههای اخیر از سوی آمریکا و اروپا را نیز باید به عنوان بخش دیگری از پروژه تخریب دشمن برای سرخورده نمودن مردم از انتخابات مجلس ارزیابی نمود. هرچند پروژه تحریم اقتصادی از چند سال قبل کلید خورده بود لیکن تشدید و تسریع آن در ایام منتهی به انتخابات را باید بیش از پیش در متن و زمینه انتخابات پیش روی مجلس مورد فهم و تحلیل قرار داد.
اندیشه ناب امام در صحیفه نور
امام لزوم برقراري ارتباط عاطفي با اهلبيت را انكار نميكند. خود نيز اهل زيارت و گريستن بر مصائب حضرات معصومين(عليهم السلام) بوده است؛ اما معتقد بود نبايد به اين مقدار بسنده كرد؛ بلكه بايد خود را از محبّ اهلبيت بودن به شيعه بودن ارتقا بخشيم. « همينطور گفتن كه ما شيعه على هستيم، و ما متمسك به ولايت اميرالمؤمنين هستيم، اين كافى نيست، نمىشود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است؛ اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه اميرالمؤمنين هستيم، تبع او هستيم، بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند.» (صحيفه امام، ج18، ص155، 4/7/1362)
« ما همان ادعا [را] مىكنيم كه ما امت رسول اللَّه هستيم و شيعه على بن ابى طالب. ما بايد مطالعه كنيم، ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهايى را كه آنها كردند.» (صحيفه امام،ج15،ص217، 18/6/1360)
تأكيد امام بر ادعيه وارد شده از سوي اهلبيت(عليهم السلام) علاوه بر اينكه از روحيه لطيف و عارفانه حضرت امام خبر مي دهد، همچنين از اين نكته پرده برميدارد كه امام به اين دعاها به ديده منبع معرفت مينگريسته است.
توجه امام خميني به ادعيه از جامعيت عملي وي نيز حكايت دارد كه حضور او در ميدان مبارزه و جهاد با نماز شب و دعا و مناجات با حضرت حق منافات نداشته است؛ بلكه به بيان دقيقتر، حضور دليرانه امام در مصاف با طاغوتيان به پشتوانه ارتباط با خدا و اتكاء به او بوده است.
تأكيد امام بر فقه قابل توجه است. امام عارفي بود كه پايبندي به فقه و شريعت را در مسير عرفان و سير وسلوك ضروري ميشمرد. امام در كتاب «چهل حديث» در اين مورد مينويسد:«و بدان كه هيچ راهي در معارف الهيه پيموده نميشود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقّه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براي او به حقيقت پيدا نشود و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براي او منكشف شود و پس از انكشاف حقيقت و بروز انوار معارف در قلب نيز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود و از اين جهت دعوي بعضي باطل است كه “به ترك ظاهر، علم باطن پيدا شود.” يا” پس از پيدايش آن به آداب ظاهره احتياج نباشد.” و اين از جهل گوينده است به مقامات عبادت و مدارج انسانيت.» (چهل حديث،حديث اول،ص7)
از جمله مقدمات استدلال حضرت امام در مورد پيوند دين و سياست و لزوم تلاش براي برپايي و حفظ حكومت اسلامي، سيره و سنت رسول اكرم(ص) و اهلبيت گرامي اوبوده است. به اعتقاد امام، فشارها و سختيهايي كه حضرات معصومين(ع) از جانب حكومتهاي جائر زمان خود تحمل ميكردند، دلالت دارد بر اينكه پيگيري اهداف و فعاليتهاي سياسي، هيچگاه از حيات ائمه غايب نبوده است:« ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند. نشستند و مسئله گفتند؟ چنانچه مسئلهگو بودند، چه كار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند؟!» (صحيفه امام،ج20،ص412، 19/8/1366)