دوران امامت
دوران امامت
دسيسه ي پر نيرنگ ترور امام علي (ع) در 19 ماه مبارک رمضان سال 40 هجري به انجام رسيد .
پس از شهادت امام و فارغ شدن از کفن و دفن ، عبدالله بن عباس به مسجد رفت و به مردم کوفه که در آنجا مجتمع بودند روي کرد و با صداي رساي خود گفت : «همه مي دانيد که اميرالمومنين از جهان رخت بر برست و به جوار خداي خود رفت ، من به شما اطلاع مي دهم که پس از خود پسرش امام حسن (ع) را به جانشيني خود برگزيده است ، حال اگر مايل باشيد نزد شما آيد و اگر اکراه داشته باشيد ديگر خود دانيد » .
مردم برخاستند و بيعت کردند ، به جز خوارج که گفتند به شرط جنگ با معاويه با تو بيعت مي کنيم .
امام حسن (ع) نپذيرفت و گفت با من بيعت کنيد به شرط آن که با هرکس آشتي کنم شما هم آشتي کنيد و با هر کس در جنگ باشم شما نيز در جنگ
باشيد .
آنها نپذيرفتند و نزد امام حسين (ع) رفتند که با او بيعت کنند . ولي او نپذيرفت و گفت : محال است تا برادرم امام حسن (ع) در قيد حيات است بگذارم کسي با من بيعت کند . اينها چون از طرف امام حسين (ع) مأيوس شدند ناچار با امام حسن (ع) بيعت کردند . (4)
هنگام شهادت علي (ع)سه گروه در عراق به سر مي بردند :
1 ـ عثمانيان با طرفداران بني اميه
2 ـ شيعيان يا پيروان علي (ع) و دوستداران خاندان پيغمبر
3 ـ خوارج عثمانيان ، طرفداران حکومت خاندان اموي بودند و اگر بعضي به ظاهر اين دلبستگي را آشکار نمي کردند ، اما به زمامداري خانواده ي پيغمبر نيز گردن نمي نهادند .
دسته اي که خلافت پيغمبر را حق مسلم علي (ع) مي دانست . شيعه علي مي ناميدند .و چون علي (ع) به ناچار و براي مصلحت عمومي مسلمانان با سه خليفه پس از پيغمبر بيعت کرد ، شيعيان او نيز از اوپيروي کردند و خاموش نشستند .
روزي که حضرت علي (ع) در کوفه به شهادت رسيد ، از نو صف شيعه و غير شيعه مشخص شد . شيعيان گرد امام حسن (ع) فرزند ارشد حضرت علي (ع)را گرفتند و با وي بيعت کردند . در حالي که عثمانيان از تيره ي هاشم دلي خوش نداشتند و مسلم بود که بيعت خليفه ي تازه را نخواهند پذيرفت .
نخستين کسي که با امام حسن (ع)بيعت کرد قيس بن ملعد بن عباده بود که گفت : دست خود را پيش بياور تا با کتاب خدا و سنت پيغمبر و کشتار بدعت آوران تو بيعت کنم .
امام حسن (ع)از نخستين روز خلافت با دشواريهايي رو به رو بود او بايد نخست کوفه را آرام کند .سپس ، جز براي ايالت شام ، که معاويه بر آن حکومت مي کرد ، براي ايالتهاي مصر و حجاز و منطقه ي شرقي (خراسان ، آذربايجان ،و ديگر نقاط ايران )حاکماني بگزيند . از همه مهمتر بايد کار شام را يکسره کند و معاويه را بردارد و يا دست او را از عراق کوتاه کند . کار شام در زمان حضرت علي (ع) دشوار شده بود تا چه رسد به اين روزها که معاويه خود را حاکم رسمي سازمان مي دانست . مشکل دقيق مشکلي نبود که به آساني حل شود . امام حسن (ع) با چه نيرويي مي توانست با معاويه بجنگد ؟ او ديد پدرش در واپسين روزهاي زندگاني هر چه بيشتر مردم عراق را براي رويارويي با معاويه مي خواند کمتر به نداي وي پاسخ مي دادند . از شام که بگذريم آن مأموريت هاي بزرگ را در آن ايالتهاي پهناور و دور دست چه کساني عهده دار شدند ؟
براي تصدي اين شغلها مسلمانان با ايمان ، کاردان ، دلير و از اين سه مهم تر بي طمع لازم است .
بيشتر مردمي که گرد او را گرفته بودند از ايمان درست بهره نداشتند . بخشش هاي بي حساب معاويه به اطرافيان ديده هاي آنها را خيره کرده بود . اينان همان مردم بودند که پدرش ، علي (ع) را آنچنان خون دل دادند . در اين مدت کوتاه دسته بندي ها مشخص تر شده بود . از بصره و عثمانيان هم نبايد انتظار داشته باشد ، زيرا آنان معاويه را رها نخواهند کرد . خوارج نيز روي موافق بدو نشان نخواهند داد، چه اگر سال پيش سخني ساده مي گفتند و به گمان خود زدودن منکري را مي خواستند ، اکنون خواهان حکومت و خلافت بودند . تنها پشتيبان وي کساني هستند که دعوي شيعه گري دارند . اما بيشتر آنان هم شيعه نمايانند ؛ همانها که پدرش ، علي ، را از حجاز به عراق خواندند و سرانجام يا اورا ترک گفتند و يا زود در روي او ايستادند و يا با او به دورويي رفتار کردند .