با آب قمقمه...
در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلی کوپتر،دیدم شهید صیاد مدام به ساعتشان نگاه می کردند علت را پرسیدم،گفتن:وقت نماز است
وهمان لحظه به خلبان اشاره کردند که همین جا فرود بیا ! تا نمازمان را اول وقت بخوانیم خلبان گفت:این منطقه زیاد امن نیست اگر
صلاح می دانید تا رسیدن به مقصد صبر کنید.
شهید صیاد گفتند:اشکالی ندارد!ما باید همین جا نمازمان را بخوانیم!خلبان اطاعت کرد وهلی کوپتر نشست.باآب قمقمه ای که داشتند
وضوگرفتیم ونماز را به امامت ایشان اقامه کردیم…وقتی طلبه های شیراز از آیت الله بهاءالدینی درس اخلاق خواستند ایشان فرمدند:بروید
از صیادشیرازی درس زندگی بگیرید اگر صیاد شیرازی شدید،هم دنیا را دارید وهم آخرت را…
شهید صیاد شیرازی،منبع:کتاب امیر دلاور،ص77
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نیفتیم...
شهدا…
سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند…
یک جلد فنا نا پذیر...
مهریه ی ما یک جلد کلام الله مجید بود ویک سکه طلا.سکه را که بعد از عقد خودم بخشیدم.اما آن یک جلد قران را محمد بعد از ازدواج
خرید ودر صفحه ی اولش این طور نوشت:امید به این است که این کتاب اساس حرکت مشترک ما باشد ونه چیز دیگر؛که همه
چیزفناپذیراست جز این کتاب.حالا هر چند وقت یکبار وقتی خستگی بر من غلبه می کند،این نوشته ها را می خوانم وآرام می گیرم.
همسر شهید محمد جهان آرا،بانوی ماه 5/ص14
ور شکست میشه...
کار هر شبش بود!با اینکه از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می کرد،نیمه های شب هم بلند می شد،نماز شب می خواند!یک
شب بهش گفتم : یه کم استراحت کن،خسته ای ،با همان حالت خاص خودش گفت:تاجر اگه از سرمایه اش خرج کنه،بالأخره ورشکست
می شه،باید سود بدست بیاره تا زندگیش بچرخه،ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ور شکست می شیم!
شهید چمران به روایت همسر/ص46